حدود و موانع آزادی بیان در قرآن| علی ظفر یوسفی
آزادی بیان در قرآن، دایر مدار تکلیف است؛ در مواردی که کشف یک حقیقت بستگی به «بیان» داشته باشد، سخن و بیان تکلیف است اما مواردی که سخن گفتن و بیان یک امری، سبب ضیاع جان و مال و آبروی مردم گردد، نه تنها جواز ندارد که از نظر قرآن حرام است و شرایط و حدود آزادی بیان را در چند مورد میتوان نام برد؛ یکی اینکه پای اجبار و قدرت سیاسی در میان نباشد، مبتنی بر جدال احسن باشد و در بیان، کشف یک حقیقت نهفته باشد…
فرق جوهریّ که بین تفکر رایج در غرب و در شرق اسلامی وجود دارد این است که انسان از نظر اندیشه اسلامی، «عبد»، «مطیع» و مُنقادِ یک موجودِ متعالی است. بنابراین علی الاطلاق، در گفتار آزاد نیست و گفتار و بیان انسان در تفکر اسلامی، نباید خلاف دستوات خالق متعال باشد و اما در تفکر «اومانیسمِ» غربی، خود انسان به عنوان محور قرار دارد و از نگاه آزادی گفتار، اکثر اوقات حد و مرزی شاید در نظر نگیرند؛ چنانچه در توجیهِ رسم کاریکاتور پیامبر اسلام چنین چیزهایی گفتند. اما در قرآن، از انسان به عنوان یک موجودی متعهد به ارزشهای دینی، در تمام اقوال و اعمال خودش مسئول است «…إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً. اسراء/36». از نگاه قرآن همه مردم مکلفاند، مطابق دستورات دینی و قرآنی سخن بگویند و بیان و گفتار انسان، توسط فرشتههای به اسم رقیب و عتید ثبت و ضبط میگردد «ما یلْفِظُ من قولٍ إلا لَدیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ. ق/18». از نظر اهمیتِ بیان باید گفت در قرآن، انسانها ملکف اند هر آنچه را که مربوط به هدایت بشر میگردد و یا ارتباطی به ارزشها دارد را حتماً بیان کند و گرنه کتمان حق در قرآن گناهی بزرگی است که به صراحت آیه قرآن، انسان را از رحمت الهی دور میسازد. «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ. بقره/159». قطعاً کسانی که کتمان میکنند آنچه را از بینات و هدایتِ که ما نازل کردیم بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب روشن ساختیم، اینگونه اشخاص را خدا و همه نفرین کنندگان، نفرین مینمایند.
مفهوم آزادی بیان
آزادی بیان به عنوان یک حق از حقوق انسان که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده 19 ثبت شده است، یک مفهوم برخاسته از غرب و پس از سخت گیریهای کلیسا در قرون وسطی تصویب و تسوید شده است. در ماده مذکور آمده است «هرکسی حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد». از این ماده چنین برداشت میشود که گویا «آزادی بیان» حد و مرزی ندارد و هرکسی برای ابراز نظر و اعتقادش، حتی حق این را دارد که به مقدسات و ارزشهای عده بی شماری اهانت کند. ولی از بند 2 ماده 29 همین قانون، نوعی محدودیت را میتوان فهمید آن این که: «هرکسی در اجرای حقوق و استفاده از آزادیهای خود، فقط تابع محدودیتهایی است که به وسیله قانون، منحصراً به منظور تأمین شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است». حق آزادی بیان که یکی از حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر است طبق ماده 29 تا زمانی قابل اجراست که موجب حرمان یا سبب ضرر به حقوق دیگران نگردد… از قرآن کریم نمیتوان – چنان چه خواهد آمد – آزادی بیان را به طور مطلق برداشت کرد؛ بلکه در موارد بسیار زیادی دارای محدودیتها و موانعی است.
1. حدودِ آزادی بیان
آزادی بیان در قرآن، دایر مدار ارزشهاست؛ به این بیان که شخص مسلمان مکلف و مسئولیت دارد دستور و اوامر الهی، سخن بگوید و مطابق درکِ و فهم خودش به بیان حقایق بپردازد. برای همین است که «بیان» از نظر قرآن مطلقاً آزاد نیست و تابع مصالح و قواعدی است که از طرف خداوند نازل شده است. در این جا به حدود و برخی زمینههای آزادی بیان پرداخته شده است.
الف) عدم تحمیلِ بیان
یکی از برنامههای پیامبران در قرآن «ابلاغِ» احکام خداوند است؛ تبلیغ و دعوت، براساس رهنمودِ خدا و هم چنان به حکم عقل و اخلاق، باید به طور آزادانه و بدون اجبار صورت پذیرد و تا مردم خودشان طبق سطح فکری و ذهنیشان، انتخاب نمایند. «قُلْ هٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی… یوسف/108» بگو ای پیامبر! این راه و روش من و اتباع من است با آگاهی [مردم را] دعوتِ به سوی خداوند دعوت میکنیم… زیرا در منطق قرآنی، راه «هدایت» و «ضلالت» مشخص است. «إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکراً وَ إِمَّا کفُوراً. انسان/3». «رشد» و «غی» نیز بیان شده است «قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی… بقره/256». دلیلی وجود ندارد که پیامبران به طور اجبار، ابلاغ و انذارشان را تحمیل کنند و تحمیل گفتار در قرآن، جای ندارد و بارها اجبار و تحمیلِ گفتار و قبولاندن دین از روی زور را نفی کرده است. حکمتش هم آزادی و اختیار انسان در رد و قبول دین است و گرنه خودِ خداوند هم میتوانست کاری انجام دهد که مردم راهی جز انتخاب یک دین نداشتند. «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لاَ یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ… هود/118» اگر پروردگات میخواست قطعاً مردم یک امت بودند و هیچ اختلافی [در دین] نمیداشتند.
ب) بیانِ مبتنی بر جدال احسن
قرآن راه گفتگو را باز گذاشته و حق ابراز نظر و اظهار بیان را برای همه در نظر گرفته است و باید هم چنین باشد دینی که شعارش «یعلو و لایعلی علیه» هست، با انسداد باب گفتمان، راه را به سوی حقیقت میبندد و با گفتمانها و آزادی بیان است که صواب و خطای یک مکتب و آیین معلوم میگردد و به رشد و بالندگی آن میافزاید؛ لذا در قرآن به گفتن «اقوال نیک» تاکید شده است «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً … بقره 83» طبق محاسبه نموداری آقای عبدالعلی بازرگان (بازرگان، 1363: ص 61). واژه «قال» با مشتقات و افعال مختلف آن، 1721 بار در قرآن تکرار شده است یعنی بعد از کلمه «الله» بیشتر از سایر کلمهها آمده است که نشان میدهد گفتمان و مناظرات از اهمیتی والای برخوردار است از جانب دیگر، بیان و گفتگو بین دوطرف از هر نظر باید مساویانه صورت گیرد و ارادهای خداوند بر آن بوده که طبقِ فطرت و آفرینش آدمی، هیچ کسی حق ندارد گفتار یا ذهنیت خودش را بالای دیگری تحمیل کند و برای همین است که در قرآن باید استدلالها و گفتار بر مبنای جدال احسن باشد. «ادْعُ إلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَهِ والْمَوْعِظَهِ الحَسَنَهِ و جَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ… نحل/125» هر نوع دادخواه، اعتراض و گفتمان، طبق رهنمود قرآنی باید از حدود جدال احسن خارج نگردد و در مقام محاجه و استدلال با اهل کتاب (یهود و نصاری و…) نیز نباید از خط جدال احسن عبور کرد «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ… عنکبوت/46». بنابرآن چه گفته شد، یکی از حدود و مرزهای آزادی بیان در قرآن، رعایت جدال احسن است که در زمان گفتگو و در وقت استدلال، باید این قاعده مورد توجه طرفین قرار گیرد.
ج) بیان حق و امر به معروف
در قرآن – چنان که قبلاً نیز اشارت رفت – کتمان حقیقت گناه است و در مقابل باطل نباید یک انسان مسلمان خاموش و ساکت بماند. «وَ لا تَلْبِسوا الْحَقّ بِالْبَطِلِ وَ تَکتُمُوا الْحَقّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ. بقره/42» هرآنچه بیان کردن آن از نظر مسلمان لازم است، بیان گردد و امر به معروف و نهی از منکر که از فروع دین اسلام است، برای همین است که اگر دیده شود عدهای یا فردی یا نهادی به طرف باطل در حرکت است، کسی که آگاهی دارد و میداند که این راه به ترکستان ختم میگردد نه به کعبه، مسئولیت دارد، حقیقت را بازگو کند و امر به معروف از شاخصههای مهم یک مسلمان است «کنتُمْ خَیرَ أُمّهٍ أُخْرِجَت لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ… آل عمران/110». طبق صراحت این آیه، امت پیامبر بهترین امتهاست به خاطر این که اینها، یک دیگر را امر به حقیقت و نهی از باطل میکنند؛ لکن شرایطی دارد از جمله این که امر به حق و نهی از باطل، تأثیر گذاری داشته باشد، از زور و اجبار کار گرفته نشود و…
2. موانع آزادی بیان در قرآن
طبق قاعده معروفِ فقهی «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» در هر موردی که پای ضرر و ضرار حقوق جانی، مالی و معنوی مردم در میان باشد، یا موردی که بیان کردن آن بیهوده باشد، از نظر قرآن، در این گونه جاها، سخن گفتن ممنوع است و یا برخی موارد نیز گناه و خطاست؛ چون بیان و سخنی که در آن ارزش انسانی و اسلامی نباشد یا توسط بیان، پای آبروی کسی در میان باشد و… آزادی بیان محلی از اعراب نخواهد داشت.
الف) بیانِ توام با سلطه و قدرت
با این که وظیفه مهم پیامبر در زمان رسالت، دعوت مردم به سوی خداوند بود، اما به صراحت قرآن، خداوند او را از هر گونه به کارگیری زور و قدرت برای تحمیل و اجبار ایدههایش منع کرده است و او را فقط مأمور ابلاغ پیام خداوند قرار داده است و بس «فَإِنَّمَا عَلَیک الْبَلاَغُ … رعد/40» کلمه «ا ِنَّمَا» نشانه برای انحصار است یعنی فقط وظیفه و تکلیف پیامبر (ص) ابلاغ و رساندن احکام است. حتی در صورتِ روی گرداندن مردم از دستورات الهی بازهم حق تحمیل بیان برای پیامبر داده نشده است «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیک الْبَلاَغُ الْمُبِینُ. نحل/82» تحمیل بیان و اجبار مردم برای پذیرش یک سخن یا یک پیام و آیین، کار فرعونها بوده است «قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکمْ؟ اعراف/123» زمانی که ساحران در مقابل حضرت موسی مغلوب شدند و ایمان آوردند، فرعون به آنها گفت آیا به موسی ایمان آوردید بدون اذن من؟ بعد آنها را به بریدن یک دست و یک پا و آویختن به شاخ درخت تهدید کرد… ولی نقطه مقابل فرعونها، پیامبران هستند که رفتار آنها برای بشریت الگو هست. در آیات متعددی هست که خداوند پیامبرش را از استبداد و جباریت و خدایی کردن، نهی کرده است و قطعاً شامل اجبارِ بیان و عمل و… نیز میباشد. «لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُسَیطِرٍ. غاشیه/22» آی پیامبر! تو بالای مردم سلطهگر نیستی. «مَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِوَکیلٍ. انعام/ 107» تو وکیل بر آنان نیستی. «وَ مَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ. ق/45». تو بالای مردم اجبار کننده نیستی. «أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنِینَ. یونس/99» آیا تو مردم را اجبار میکنی تا ایمان بیاورند؟ و آیات مشابهِ که دلالت دارد بر این که سیطریت و وکالت و جباریت مخصوص خداوند است و پیامبر به عنوان یک بشر وظیفه و مسئولیتی جز ابلاغ پیامبر خداوند ندارد.
ب) بیانِ توام با اسائه ادب نسبت به دیگران
معیارِ کلی که در متون دینی و به طور در قرآن راجع به تکالیف زبان این است که نباید انسان حرفی بزند که در آن حقی از حقوق مردم ضایع گردد و قطعاً هر بیان و گفتاری که موجب کسرِ حقوق مالی یا معنوی شخص دیگری گردد، از نظر قرآن مجاز نیست که یکی از آن موارد میتواند استهزاء و مورد تمسخر قراردادن افراد و یا نهادهاست؛ هیچ طایفهای حق ندارد با استفاده از آزادی بیان یا هر نوع مفاهیم دیگری، طایفهای دیگری را مسخره کند. ی «َا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لاَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ … حجرات/11» در این آیه، صریحاً ذکر است که هیچ قوم و ملیت و نژادی حق ندارد قوم و ملیت و نژاد دیگری را استهزاء نماید چون کسی نمیداند شاید آنهایی که مورد استهزاء واقع شدهاند بهتر از آنها باشند و هم چنان خطاب کردن با القابِ زشت نیز ممنوع شده است. هم چنان در قرآن از دشنام دادن به دیگران و به غیر مسلمانان نیز منع کرده است؛ زیرا دشنام دادن از نظر قرآن راه حل نبوده و بلکه موجب فتنه خواهد شد چون هر کنشی، دارای واکنشی است… «وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ … انعام /108». در منطق قرآن، کسی حق ندارد با زبان و بیانش بدیهای کسی دیگری را جار بزند؛ اما یک اسثنا هست در موردی که در حق کسی ظلم شده است، مظلوم میتواند برای تظلم و دادخواهی از کسی که به او ظلم کرده است را بدیهایش را نزد کسی که توان دادخواست دارد بیان کند. «لاَ یحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ. نساء/148». کسی حق ندارد کسی دیگری را بدون دلیل شرعی، تهمت به کار غیر مشروع بزند و از نظر قرآن، چنین افرادی باید با 80 تازیانه مجازات بشوند. «وَ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً… نور/3».
نتیجه
«بیان» در قرآن دارای هدف مندی و رسالت است؛ هدف اصلی «بیان» برای این است که توسط آن حقیقتی کشف گردد، ارزشهای دینی به رشد و بالندگی برسد و هم بتواند مردم را به طرف هنجارهای اسلامی و انسانی سوق دهد. «بیان» بهترین فرصتی است برای مجال دادن به تفکرها و جریانهای گوناگون فکری و دینی تا از این طریق خطا و صوابِ مدعیانِ حقیقت روشن گردد و در منطق قرآنی در میدانهای گفتگو و بیان، کسی نباید از آزادی بیان سوء استفاده کند و به ادیان و مذاهب، اهانت کند.
منابع
قرآن کریم.
- بازرگان، عبدالعلی، آزادی در قرآن، تهران، شرکت قلم، 1363.
- برلین، آیزایا، چهارمقاله در آزادی، ترجمه محمد علی موحد، تهران، خوارزمی، 1380.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
- فرج الصده، عبد المنجم، اصول القانون، بیروت دار النهضه، بی تا.
- مختاری، محمد، تمرین مدارا، تهران، ویستار، 1377.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1381.
غم من از اینست که با رعایت این موارد چقدر می شد همه خوشبخت می بودند ولی …