گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی

مقصود از گفتمان اعتدال، گفتمانی است که با انتخابات دوره‌ی یازدهم ریاست جمهوری در تیر ماه سال 1392 در ایران حاکم شد و مقصود از نواندیشی دینی، قرائتی از دین است که به عقل و یافته‌های بشر در حوزه‌ی علوم انسانی و یافته‌های تمدن جدید مانند دموکراسی و حقوق بشر پایبند است.

در مقابل گفتمان نواندیشی دینی، گفتمان سنتی قرار دارد. گفتمان سنتی در مجموع نسبت به تجدد؛ و مدرنیته، حساسیت ندارد و مدرنیته برای آن سؤال‌های جدیدی ایجاد نکرده است. اما در گفتمان نواندیشی دینی، مدرنیته سؤال‌های جدیدی را به وجود آورده است و یک متفکر نواندیش به دنبال آن است که قرائتی از دین به دست آورد تا با تجدد و دستاوردهای بشر همانند مسأله‌ی دموکراسی و حقوق بشر سازگاری داشته باشد. به اعتقاد ما مهم‌ترین و اولین متفکران شیعی که پایه‌گذار نواندیشی دینی بودند، «مرحوم نائینی» و «آخوند خراسانی» هستند که در حدود 100 سال پیش با ورود تجدد به ایران، مسأله‌ی دموکراسی، پارلمان، قانون و مانند آن برای آنها مطرح شد و آنها به دنبال یافتن جواب‌های دینی به اینگونه پرسش‌ها بودند. پیش‌فرض آنها این بود که پدیده‌های مدرن مثل پارلمان و مشروطه را باید پذیرفت و به دنبال پیدا کردن ادله‌ی دینی برای توجیه اینها بود. در مقابل نواندیشان دینی، بسیاری از فقهای سنتی قرار دارند که اساساً مسأله‌ی دموکراسی، حقوق بشر و مانند آن برای آنها مطرح نیست تا به دنبال یافتن جواب دینی باشند.

گفتمان اعتدال چیست؟ گفتمانی که با آمدن دولت یازدهم در ایران شکل گرفته یا در حال شکل گیری است. این گفتمان چه نسبتی با نواندیشی دینی دارد؟ به اعتقاد بنده مؤسسه‌ی فرهنگی فهیم، مؤسسه‌ای است که در راستای گسترش نواندیشی دینی فعالیت می‌کند. اگر شما مجموع 200 سخنرانی برگزار شده در این مؤسسه را تحلیل محتوایی کنید، می‌بینید مجموع اینها یک قدر مشترک دارد و آن بحث نواندیشی دینی به معنای تقید به دین خدا و در پی یافتن پاسخ‌های دینی به سؤالاتی که تجدد مطرح کرده است. گفتمان اعتدال، گفتمانی است که به شکل تصادفی در تیرماه 1392 در ایران پیروز شد. این گفتمان، گفتمانی نبود که بر اساس پایه‌ریزی‌های قبلی، امر قابل انتظاری باشد. لذا چه در سطح مردم و چه در سطح مسئولان، پیروزی آقای دکتر روحانی در دور اول نامشخص بود و برای همه جای تعجب داشت. مجموعه حوادثی ـ شاید در حدود 7 واقعه ـ به شکل تصادفی دست به دست هم دادند و پیروزی ایشان را در دور اول مسجل کردند. آنچه که اهمیت دارد این است که اعتدال دو معنای لغوی و اصطلاحی دارد. وقتی از گفتمان اعتدال صحبت می‌کنیم، معنای اصطلاحی مدنظر است. معنای لغوی اعتدال، به معنای میانه‌روی و دوری از افراط و تفریط است. طبق روایت « لَا تَرَى‏ الْجَاهِلَ‏ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً" »[1] 

جاهل یا افراط می‌کند یا تفریط. حد وسط راه اعتدال است. این معنای اعتدال در طب سنتی ما نیز وجود داشته است؛ مثلاً بین صفاتی که در نفس تشخیص می‌دادند، حد وسط را می‌گرفتند. اخلاق اسلامی هم برگرفته از اخلاق یونان اینگونه بود؛ مثلاً ابتدای کتاب «معراج السعاده» صفات را به شکل افراط و تفریط معرفی کرده و بعد حد وسط آن را بیان می‌کند؛ مثلاً جُبن و تهور، افراط و تفریط است و حد وسط اینها، شجاعت می‌شود. اینها معنای لغوی اعتدال بود که در طب، اخلاق، روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) وجود دارد. اما بحثی که ما داریم، بحث گفتمان اعتدال به عنوان یک اصطلاح خاص است؛ یعنی گفتمانی که در تیرماه سال 1392 در انتخابات دوره‌ی یازدهم در ایران حاکم شده است. بنابراین سخنرانی‌های چند هفته قبل که درباره‌ی اعتدال در اخلاق اسلامی یا روایات و منابع دینی بود، راجع به گفتمان اعتدال نیست، نه اینکه ضرورتاً راجع به این نیست، بلکه حتماً اینگونه نیست که راجع به گفتمان اعتدال باشد. لذا ممکن است شخصی اصلاح‌طلب باشد و بگوید ما هم مسائلی را که شما در روایات یا در اخلاق اسلامی گفتید، قبول داریم یا ممکن است شخصی اصول‌گرا باشد و بگوید مبنای کار ما هم روایات و آیات و این نوع اعتدال است. اعتدالی که در قرآن و روایات وجود دارد الزاماً مربوط به گفتمان اصطلاحی نیست. و ممکن است گفتمان‌های دیگر هم بگویند مبنای کار ما آیات و روایات است و افراط و تفریط را قبول نداریم. پس تفاوت اصلی بحث این جلسه با جلسات قبلی، این است که در جلسات قبل، بحث درباره‌ی اعتدال به شکل کلی و به معنای لغوی و اصطلاحی در اخلاق اسلامی، قرآن و روایات بود، اما بحث این جلسه درباره‌ی گفتمان اعتدال به معنای خاص است؛ یعنی واقعه‌ای که در انتخابات دوره‌ی یازدهم پیروز شد و در حال شکل دادن به گفتمانی است که صورت‌بندی آن هنوز کامل نشده است. برای اینکه بحث مشخص شود، بحث‌ها را یکی پس از دیگری مطرح می‌کنم.

ویژگی‏های گفتمان موعودگرایی سیاسی

پیروزی گفتمان اعتدال بدون ارتباط با افول گفتمان موعودگرایی سیاسی ـ آنچه که در دولت‏های نهم و دهم بود ـ نیست. به عبارت دیگر؛ اگر بخواهیم گفتمان اعتدال را تعریف کنیم، باید ببینیم چرا گفتمان موعودگرایی سیاسی افول پیدا کرد؟ لذا باید این گفتمان را به خوبی بشناسیم و دلیل افول آن را بفهمیم تا معلوم شود به چه دلیل این گفتمان پیروز شد. پس بحث از اینجا آغاز می‌شود که علل افول گفتمان موعودگرایی سیاسی چیست؟ مقصود از گفتمان موعودگرایی سیاسی، گفتمانی است که از سال 1384 به مدت 8 سال در ایران، گفتمان غالب در سطح دولت بود. نمی‌توانیم بگوییم گفتمان غالب در همه‌ی سطوح بود، ولی حداقل در سطح دولت و اقشار پایین جامعه، گفتمان غالبی بود. مصاحبه‌ای در سال 1388 کردم و 12 ویژگی برای این گفتمان برشمردم. الان حدود 20 ویژگی برای گفتمان موعودگرایی سیاسی، یعنی گفتمان دولت‏های نهم و دهم، لحاظ کردم که آنها را بیان می‏کنم. برای اینکه بحث به خوبی شکل بگیرد، طبق نظریه‌ی گفتمان، یک دال مرکزی برای گفتمان موعودگرایی سیاسی در نظر گرفتیم و مقصود از آن، دالی که در مرکز آن، گفتمان وجود دارد و مفصل بندی و ارتباط بین دال‌ها را طوری شکل می‌دهد که محوریت پیدا می‌کند؛ و سایر دال‌ها به واسطه‌ی دال مرکزی ارتباط دارند. مثل کسی که میان‌دار زورخانه است و به همه دستور می‌دهد که کاری انجام دهند. به نظر می‌رسد دال مرکزی این گفتمان، عدالت مهرورزانه است. آنها گاهی به آن عدالت و گاهی مهرورزی می‌گفتند که اگر آنها را ترکیب کنیم، عدالت ‌مهرورزانه می‌شود. مردم ایران بر اساس شعار عدالت و مهرورزی و برای تساوی و رهایی از فقر به دولت نهم در سال 1384 رأی دادند. پس بنابراین این شعار، شعار محوری بود.

ویژگی اول این است که گفتمان دکتر احمدی‌نژاد بشکل خاص و گفتمان دولت‏های نهم و دهم این بود که ظهور امام زمان(عج) نزدیک است و باید کار بزرگی برای آماده کردن زمینه‌های ظهور انجام داد. اگر کسی معتقد باشد ظهور نزدیک است، سیاست‌ها و برنامه‌های او بشکل خاصی سازمان‌دهی می‌شود.

ویژگی دوم این است که از نظر آنها راه ارتباط با امام زمان(عج) باز است؛ مثلاً در بحثی که دکتر احمدی‌نژاد بعد از ریاست جمهوری کردند، گفتند «ما اشخاصی را داشتیم که با امام زمان(عج) ارتباط داشتند» منظور ایشان آقای لطیفیان بود که در جمکران بودند، البته اینها مدعی بودند اشخاص دیگری هم هستند که با امام زمان(عج) ارتباط دارند. این مسأله‌ی مهمی است، چون اگر کسی معتقد باشد که به شکل مستقیم یا به شکل غیر مستقیم با امام زمان(عج) ارتباط دارد، در مسائل سیاسی به شکل خاصی فکر خواهد کرد.

بر اساس این دو ویژگی، نگاه گفتمان موعودگرایی سیاسی به روحانیت و مرجعیت، نگاه نقادانه‌ای بود. اینگونه نبود که به راحتی به بیت مرجعی سر بسپارند، تقلید کنند و هر آنچه را که مرجع می‌گوید، قبول کنند. روحانیت یک سلسله‌ی جلیله و مقدس نبود، بلکه سلسله‌ای بود که احترام دارد و در عین حال نقدهایی هم از دیدگاه آنها به روحانیت و مرجعیت وارد بود.

ویژگی چهارم این است که طریقت ‌محور بودند. بین شریعت و فقه که به ظاهر دین مرتبط است با طریقت که به باطن دین می‌پردازد، تفاوت وجود دارد. نسبت و ارتباط بین فقها و عرفا در طول تاریخ معروف است. موعودگرایی سیاسی به طریقت ‌محوری تمایل داشت و نسبت به شریعت‌محوری و برخورد فقیهانه با دین نقد داشت. البته این مسأله با مسأله‌ی قبلی مرتبط بود.

ویژگی پنجم این است که در این دستگاه، ارتباط با علوم غریبه وجود داشت. کم و کیف آن مورد بحث بود، اما اجمالاً ارتباط با علوم غریبه و کسانی که مدعی علوم غریبه هستند، کسانی که در دولت دهم دستگیر شدند یا بعد از دولت دهم هنوز در زندان هستند، نشان می‌دهد که مسائلی از علوم غریبه در این گفتمان وجود داشته است.

ویژگی ششم بحث قدرت است. بسیاری از افراد نسبت به قدرت بدبین هستند و قدرت را مایه‌ی شر و فساد می‌دانند. موعودگرایان به دو دسته تقسیم می‏شوند: اول موعودگرایانی مثل انجمن حجتیه که انزوا طلب بودند. دوم موعودگرایان سیاسی که در دولت‏های نهم و دهم، معتقد به کسب قدرت و حضور فعالانه در جامعه بودند. این گروه اعتقاد داشتند برای رسیدن به ارزش‌ها و اهداف، باید قدرت کسب کرد و قدرت، ابزاری برای رسیدن به اهداف است.

ویژگی هفتم این است که متخصصانی که در دولت سازندگی و دولت اصلاحات روی کار آمده بودند، مورد بی‌مهری دولت نهم و دهم قرار گرفتند و بسیای از آنها خانه‌نشین شدند.

ویژگی هشتم، احساس‌گرایی است. یکی از راه‌های کسب معرفت، احساس و راه دیگر عقل و تعقل است. یکی از راه‌های انتقال مفاهیم از سوی قدرت حاکم به مردم، تحریک احساسات آنها و راه دیگر تحریک قوه‌ی تعقل آنهاست. بدون توجه به اینکه همه‌ی اینها در سخنان ریاست جمهوری در دولت‏های نهم و دهم مشخص است. ولی شاید احساس‌گرایی بر عقل‌گرایی در نسبت بین حکام و مردم غلبه داشته است و این احساس‌گرایی نوعی تهور و بی‌باکی در حوزه‌ی سیاست ایجاد کرده بود.

ویژگی نهم بحث توده‌گرایی است که نتیجه ویژگی هشتم است. حاکمان یک نقطه را نقطه‌ی ثقل حرکت خود و بسیج مردم قرار می‌دهند. برخی به نخبگان توجه دارند، برخی هم به توده‌ی مردم توجه دارند. کسانی که به توده‌ی مردم توجه دارند، بیشتر باید از ابزار خطابه و احساسات استفاده کنند. تأکید دولت نهم و دهم بر توده‌ها بود. اگر شما از دیدارهای مسئولان دولت‏های نهم و دهم آمار بگیرید، می‌بینید با دانشگاهیان چند دیدار داشتند و با توده‌های مردم خصوصاً در روستاها چقدر بود. مسلماً مورد دوم آمار بیشتری دارد. نظریه‌های توده‌گرایانه در مقابل نظریه‌های نخبه‌گرایانه که معتقدند سرمایه گذاری باید روی نخبگان انجام شود،‌ قرار دارد.

ویژگی دهم رادیکالیسم است.

ویژگی یازدهم بحث دماگوژی و عوام‌‌فریبی است که اگر تأکید بر نخبگان و تأکید بر خطابه، ظواهر و احساسات غلبه پیدا کند، عقل‌گرایی و استدلال‌گرایی تنزل پیدا می کند و نتیجه‌ی آن دماگوژی می‌شود.

ویژگی دوازدهم خود‌یگانه‌پنداری است. این تصور که از اول انقلاب تا سال 84 همه‌ یک طریقی می‌رفتند، اما دولت‏های نهم و دهم طریق دیگری رفته است که آن طریق ارزش‌ها و حفظ خون شهداء و رزمندگان است و راه اصیل این است. خانه‌ای که موعودگرایان سیاسی بنا کردند، بر پایه‌ی دولت‌های قبلی نبود، معتقد بودند آنها یک فوندانسیونی ریختند که باید آن را تخریب کرد یا کنار گذاشت و باید خانه‌ی جدیدی ساخت. بنابراین راه‌ اینها با راه دولت‌های قبلی متفاوت بود و معتقد بودند که فقط ما در راه درست انقلاب گام برمی‌داریم.

ویژگی سیزدهم عملگرایی و پرگماتیست است. دولت نهم و دهم به شدت پرگماتیست بود و به نتایج عملی کارهای خود می‌اندیشید و لذا شما کمتر مقاله، سخنرانی و کتابی می‌بینید که به مبانی نظری موعودگرایی سیاسی پرداخته باشد. اینگونه نبود که کتابی بنویسند و بگویند مبانی معرفتی ما این است، نگاه ما به مرجعیت، فقه و سیاست اینگونه است و ولایت فقیه را قبول داریم یا نه. آنها به فایده‌ی عملی کارها نگاه می‌کردند و به مبانی نظری کمتر می‌پرداختند.

ویژگی چهاردهم این است که برای خود نوعی سلطه‌ نسبت به بیت‌المال قائل بودند و می‌گفتند ما چون اهداف و ارزش‌ها را شناختیم، بیت‌المال ابزاری برای رسیدن به این اهداف است، نه اینکه بیت‌المال برای سوءاستفاده باشد، بلکه برای رسیدن به اهداف مقدس است. ما اهداف مقدس را پیدا کردیم، خودیگانه‌پندار هم هستیم؛ و ما هستیم که می‌توانیم ارزش‌ها را تحقق ببخشیم، لذا بیت‌المال ابزاری برای رسیدن به این اهداف است. می‌توان مسأله‌ی 16 میلیارد تومان را به راحتی با این اصل توجیه کرد که چون اهداف مقدسی دارند و به مرکز و دانشگاه هم نیاز دارند، می‌توان از این پول در راستای آن اهداف مقدس استفاده کرد.

 

ویژگی پانزدهم این است که این گروه شدیداً معتقد به جناح بندی بودند، لذا یک جناح جدیدی در سال 1384 ساخته شد و هر کسی که در این جناح قرار بگیرد، مورد حمایت است و هر کسی که غیر از آنها باشد، مورد نقد است. یک نوع جناح بندی جدید در اصول‌گرایی بود. این شاخه از اصول‌گرایی؛ یعنی موعودگرایان سیاسی شاخه‌ی جدیدی بودند، اما طوری صورت‌بندی کردند که تبدیل به یک جناح شدند و مرز خودی با غیر خودی را با این جناح تعیین می‌کردند و کسی که با ما است، خودی است و کسی که با ما نیست، غیر خودی است.

ویژگی شانزدهم، عدالت ‌محوری و نوعی از سوسیالیسم است. اندیشه‌ی سیاسی اقتدارگرایانه با نوعی از سوسیالیسم و عدالت ‌محوری جمع شد. سوسیالیسمی که در اینجا به کار می‌بریم، اصطلاح خیلی عام و رقیقی است که مثلاً در سوسیالیست‌های خداپرست وجود دارد و ممکن است در همه‌ جا این اصطلاح وجود داشته باشد؛ مثلاً در ونزوئلا یک نوع سوسیالیسم وجود داشت و یکی از دلایل علاقه‌ی بین دکتر احمدی‌نژاد و آقای چاوز این بود که هر دو به نوعی عدالت ‌محور یا معتقد به نوعی سوسیالیسم بودند که من از آن به سوسیالیسم اقتدارگرایانه تعبیر می‌کنم.

ویژگی هفدهم این است که دولت‏های نهم و دهم با مدرنیته سر ناسازگاری داشته و اعتقاد چندانی به دستاوردهای مدرنیته نداشتند. از دستاوردهای مدرنیته حقوق بشر، دموکراسی و علوم انسانی جدید است. نسبت چندانی بین موعودگرایی سیاسی و دستاوردهای جدید مدرنیته وجود نداشت.

ویژگی هیجدهم این است که این گفتمان اعتقاد داشت که غرب به زودی فرو خواهد پاشید. لذا اخباری ارائه می‌دادند که مثلاً در غرب بحران وجود دارد و این بحران‌ها جدی است، حالا در این میان مسائل اقتصادی آمریکا، اروپا و حتی کشورهای عربی در این دوران اتفاق افتاد و به این بحث کمک می‌کرد که غرب بحران جدی دارد و نمی‌تواند آن را حل کند، لذا به زودی فرو خواهد پاشید. مرحوم آقای آذری قمی می‌فرمودند «من شاگرد امام(ره) هستم و همانطور که امام پیش‌بینی کردند که شوروی فرو خواهد پاشید، من هم به عنوان شاگرد امام پیش‌بینی می‌کنم که آمریکا فرو خواهد پاشید.» تنها اشکالی که وجود داشت این بود که زمان آن مشخص نیست. چون آقای آذری قمی فوت کردند، ولی آمریکا هنوز فرو نپاشیده است و معلوم هم نیست تا 10 یا 100 سال دیگر فرو بپاشد و مشخص نیست در چه زمانی این اتفاق می‌افتد.

ویژگی نوزدهم این است که در این گفتمان اعتقادی برای برهم زدن نظم بین‌المللی و جهانی وجود داشت. باید نقشه‌ی جهان را تغییر داد و کشوری را از نقشه‌ی جهان محو کرد، باید با کشورهای دیگر ارتباط برقرار کرد، سازمان‌های بین‌المللی اهمیت چندانی ندارند و مفاهیمی مانند هولوکاست باید زیر سؤال برود.

ویژگی بیستم این است که به جای ارتباط با کشورهای همسایه مثل کویت، عربستان و مانند اینها یا به جای ارتباط با اروپا، باید با کشورهای دیگری که در ویژگی‌هایی مثل سوسیالیسم و عدالت‌محوری با ما مشترک هستند، ارتباط برقرار کنیم که عمدتاً کشورهای آمریکای لاتین مثل ونزوئلا و بولیوی بودند.

افول گفتمان موعودگرایی سیاسی

گفتمان موعودگرایی سیاسی با این 20 ویژگی در سال‌های پایان دولت دهم با بحران مواجه شد. چون در تک تک این ویژگی‌ها مشکل پیدا کردند. مثلاً مشکل بین روحانیت و مراجع با دولت از مشکلات جدی بود. فقهای سنتی روی مسائلی تأکید داشتند که دولت آنها را رعایت نمی‌کرد. در بحث علوم غریبه مشکل پیدا کردند که اصلاً آیا می‌توان در سیاست از اینها استفاده کرد؟ مقام‌های امنیتی نسبت به این مسائل حساس شدند و چند نفر را در این راستا دستگیر کردند. در بحث بی‌اعتنایی به تخصص، کسانی که کنار گذاشته شده بودند، مثل افرادی که در دولت فعلی پست گرفته‌اند، منتقد دولت بودند و آمار و ارقامی غیر از آمار و ارقام دولت ارائه می‌دادند. در بحث عدالت، توده‌های مردم و از وسط تهران به پایین و روستاها به دولت نهم رأی دادند تا برابری بین طبقات ایجاد شود، 8 سال گذشت، اما دیدند وضعیت ثروتمندان بهتر از قبل و وضعیت فقرا بدتر از قبل شده است. بنابراین اگر به تصویر قبل برگردیم، ارتباط بین دال‌ها یکی، یکی گسسته می‌شود. زمانی که دال‌ها از هم گسسته شد، امری به نام از جاشدگی در یک گفتمان اتفاق می‌افتد؛ و گفتمان افول می‌کند. امروز اگر رأی‌گیری عادلانه‌ای انجام شود، دیگر آراء 88 یا 84 درصد برای این گفتمان وجود ندارد. ممکن این سؤال به وجود بیاید که آیا ممکن است این گفتمان یک روزی برگردد؟ به نظر من در آینده‌ی نزدیک گفتمان موعودگرایی سیاسی دوباره به سیاست برنخواهد گشت. اما احتمال این وجود دارد که در آینده‌ی دور آنها بتوانند خود را سازمان‌دهی کنند و در شرایط خاص مثل شرایط سال 1392 که دولت فعلی بر اساس شانس پیروز شد، آنها هم بر اساس شانس یکبار دیگر به قدرت برسند. پس این احتمال منتفی نیست، ولی در کوتاه‌مدت بعید به نظر می‌رسد.

ویژگی‏های گفتمان اعتدال

با افول و از جاشدگی گفتمان موعودگرایی سیاسی دولت‏های نهم و دهم، زمینه برای یک گفتمان جدید به وجود آمد که آن گفتمان اعتدال بود. گفتمان اعتدال 14 دال دارد. البته اینها وحی منزل نیست و می‌توان آن را کمتر یا بیشتر کرد. من این 14 ویژگی را که در قالب دال‌های گفتمان اعتدال است، بیان می‏کنم تا وارد بحث گفتمان اعتدال به معنای تخصصی آن ‌شویم. قبل از اینکه این ویژگی‏ها را عرض کنم، مسئولان دولت یازدهم و خصوصاً ریاست جمهوری اعتقاد دارند که الان وضعیت کشور، وضعیت به سامانی نیست. اینگونه نیست که کشور ما اکنون وضعیت خیلی خوبی داشته باشد و فقط با اشکالات جزئی دولت قبلی روبرو باشد. آنها معتقدند چیزی شبیه یک کشتی در حال نابودی است که افراد سرنشین آن در حال از بین بردن قسمت‌هایی از کشتی هستند و قایق‌های کوچکی می‌سازند تا نجات پیدا کنند. تصور دولت یازدهم نسبت به دولت‏های نهم و دهم این است که ما را در دریای متلاطم روابط بین‌الملل گیر انداخته است و باید نجات پیدا کنیم. این تصور خیلی مهم است، چون اگر تصور این بود که اشکالات جزئی است، جزئیات را حل می‌کردند، ولی تصور این است که مشکلات خیلی زیاد است.

ویژگی اول این است که گفتمان اعتدال، مبتنی بر مبانی دینی و گفتمان دینی است، لذا با گفتمان سکولار، غیر دینی و ضد دینی مرزبندی پیدا می‌کند. از همین جا در آخر بحث نتیجه می‌گیرم که گفتمان اعتدال با نواندیشی دینی ارتباط مستقیم پیدا می‌کند، اما با گفتمان‌های سکولار، غیر دینی و ضد دینی مرز مشترک زیادی پیدا نمی‌کند.

ویژگی دوم بحث اخلاق و مدارا است که در سخنرانی دکتر روحانی تأکید بر اخلاق و مدارا شد. مدارا و تساهل متکی بر مبانی اخلاقی است.

 

ویژگی سوم حرکت در چهارچوب قانون اساسی است. دکتر روحانی به شکل مشخصی در همان ابتدا اعلام کرد که ما قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول داریم و می‌خواهیم در چهارچوب قانون اساسی حرکت کنیم. یکی از مشکلات دولت اصلاحات این بود که تکلیف خود را با قانون اساسی و اصل ولایت فقیه مشخص نکرده بود. برخی اعتقاد داشتند که باید در چهارچوب قانون اساسی اصلاحات را انجام داد و برخی هم معتقد بودند که خود قانون اساسی را باید اصلاح کرد و برخی تندروتر بودند. کار خوبی که دکتر روحانی انجام دادند، این بود که تکلیف خود را مشخص کرد و گفت در چهارچوب قانون اساسی و اصل ولایت فقیه عمل می‌کنم. بنابراین قانون‌مداری و پاسداشت آزادی‌ها در قالب قانون اساسی است؛ به عبارت دیگر؛ با قبول کردن چهارچوب قانون اساسی است که قانون‌مدار هستیم و در این قالب از آزادی‌های افراد و گروه‌ها حمایت می‌کنیم.

ویژگی چهارم پاسخ‌گویی به جامعه و مدیریت علمی است. ما باید به 2 گروه پاسخ‌گو باشیم: اول باید به جامعه و مردم پاسخ‌گو باشیم، هرکسی می‌تواند از ما بپرسد که چرا شما این کار را انجام دادید؟ چرا شما حقوق ما را تأمین نکردید؟ دوم باید به مدیران و متخصصان پاسخ‌گو باشیم؛ و اگر یک استاد دانشگاه و متخصص گفت شما طبق آمار و ارقام یا طبق اصول علمی اشتباه می‌کنید، دولت باید پاسخ‌گو باشد.

ویژگی پنجم نخبه گرایی است. بنده نوعی نخبه‌گرایی در این دولت مشاهده می‌کنم؛ مثلاً وقتی دکتر سریح القلم مشاور بین‌المللی ایشان می‌شود، می‌توان حدس زد نوعی نخبه‌گرایی در دولت وجود دارد. اگر دولت قبلی، دولت توده‌گرا بود، دولت فعلی نخبه‌گرا است. بنابراین می‌توان حدس زد که ارتباط این دولت با دانشگاه‌ها خیلی بهتر از دولت قبلی باشد و شاید این دولت در میزان محبوبیتی که دولت قبل در اوایل کار بین توده‌های مردم و روستاها داشت، چندان موفق نباشد.

ویژگی ششم این است که نخبه گرایی با دموکراسی قابل جمع است. این دولت به دموکراسی و نخبه‌گرایی اعتقاد دارد که بنابراین یک دموکراسی نخبه‌گرا می‌شود و در مقابل توده‌گرایی قرار دارد.

ویژگی هفتم مردم سالاری دینی و پرهیز از اقتدارگرایی است. این دولت، دولت مردم‌سالار است، دموکراسی را قبول دارد، منتهی آن دموکراسی که با دین تعارض ندارد، اما با اقتدارگرایی مشکل دارد.

ویژگی هشتم تقدم توسعه‌ی اقتصادی بر توسعه‌ی سیاسی است. یکی از مواردی که در دولت اصلاحات مشخص شده، این بود که دولت اصلاحات معتقد به تقدم توسعه‌ی سیاسی بر توسعه‌ی اقتصادی بود. اما در دولت فعلی اعلام شد که توسعه‌ی اقتصادی و حل مسأله‌ی معیشت مردم اهمیت بیشتری از توسعه‌ی سیاسی دارد. اینکه یک دولت تکلیف را برای مردم مشخص کند و بگوید توسعه‌ی اقتصادی تقدم دارد یا توسعه‌ی سیاسی، خیلی مهم است. برای مثال وقتی که در سال 1989 فروپاشی شوروی شروع و در سال 1991 کامل شد، انتظار این بود که در چین هم به دلیل کمونیست بودن با قرائت مائوئیستی این اتفاق بیفتد و چین هم با بحران روبرو شود، ولی چین یک نوع سرمایه‌داری دولتی را تعریف کرد که نه تنها فرو نپاشید، بلکه اکنون قدرت دوم جهان است و بعد از 30-20 سال دیگر از نظر اقتصادی قدرت اول جهان می‌شود و از آمریکا جلو می‌زند. این یک معجزه در اقتصاد چین بود. مسأله‌ی مهم در این راستا که چین را تبدیل به یک ابرقدرت کرد، این بود که وقتی پروستاریکا در شوروی اتفاق افتاد و آزادی‌های سیاسی و اقتصادی ایجاد شد، چین هم فکر کرد همان اتفاقی که در شوروی رخ داده است، برای آنها اتفاق خواهد افتاد. دانشجویان چینی در میدان آمدند و تظاهرات کردند، تکلیف دولت مشخص بود، دولت چین به طور جدی اعلام کرد ما الان توسعه‌ی سیاسی نداریم و اولویت ما توسعه‌ی اقتصادی است. لذا تانک‌ها را به میدان فرستاد و روی دانشجویان رفتند و چند نفر اینگونه کشته شدند. دولت چین بعد از گذشت چند دهه می‌گوید ما می‌خواهیم برخی از آزادی‌های اجتماعی را به مردم بدهیم و بعد از یکی دو دهه‌ی دیگر، آزادی‌های سیاسی ایجاد می‌کنیم. چون تکلیف دولت مشخص است، تکلیف مردم هم مشخص است. ولی اگر تکلیف نامشخص باشد، دانشجویان نمی‌دانند چه کار کنند، ابراز عقیده کنند یا نه؟ در سیاست وارد شوند یا نشوند؟ تشکیلات سیاسی در دانشگاه‌ها داشته باشند یا نداشته باشند؟ به هرحال برای این دولت مشخص است که توسعه‌ی اقتصادی بر توسعه‌ی سیاسی تقدم دارد.

ویژگی نهم پرهیز از فرهنگ حذف و فرهنگ خودی و غیرخودی است. این دولت معتقد به جناح‌بندی نیست تا بگوییم ما این هستیم و شما غیر از این هستید. لذا شما می‌بینید افراد معتدل‌ اصلاح‌طلب و اصول‌گرا جذب این دولت می‌شوند.

ویژگی دهم بحث آزادی‌های اجتماعی است. شما شاهد هستید که در 4-3 ماه اخیر آزادی‌های اجتماعی بیشتر شده است. اگر به شمال یا شهرهای توریستی سفر کنید، می‌بینید آزادی‌های اجتماعی بیشتر شده است. بحث ماهواره شد، ریاست جمهوری اظهار نظر کردند که ماهواره باید آزاد باشد. بحث‌های تویتر، فیس بوک و اینها هنوز مطرح است. بحث مهمی که ریاست جمهوری با پلیس داشتند، این بود که اگر بنا است پلیس برخورد کند، باید بعد از اینکه حوزه‌ی علمیه، مدرسه و نهادهای آموزشی فرهنگ حجاب را تعلیم داده باشند، در مرحله‌ی آخر پلیس باید تذکر دهد. ولی وقتی هنوز آنها کار خود را انجام نداند، پلیس نمی‌تواند بار آنها را به دوش بکشد و بخواهد هم آموزش و هم برخورد و تنبیه داشته باشد. این بحث خیلی مهمی در امنیت اجتماعی بود که ایشان به شکل خیلی جالبی آن را طرح کردند.

ویژگی یازدهم دوری از افراط و رادیکالیسم در سیاست داخلی و خارجی است. اعتقاد دکتر روحانی این است که دولت‏های نهم و دهم در سیاست داخلی و خارجی خود یک نوع رادیکالیسم داشت که باید کنار گذاشته شود. مثلاً بازنشستگی اجباری اساتید دانشگاه و دانشجویان ستاره‌دار از نشانه‏های این مطلب است بحث برخورد با غرب و کشورهای منطقه باعث شده بود که کشورهای غربی، اسرائیل و کشورهای عربی علیه ما متحد شوند. حالا این اتحاد را باید شکست و باید به اینها نزدیک شد و به تعبیر ایشان باید کدخدا را دید.

ویژگی دوازدهم تأکید بر ارتقای منافع ملی است. در مقابل منافع جناحی، منافع ملی وجود دارد، ما باید ببینیم چه چیزی به صلاح ایران اسلامی است، نه اینکه چه چیزی به صلاح حزب، گروه و جناح من است. پس منافع ملی در کشورهای دیگر اهمیت دارد و در این دولت هم اهمیت پیدا می‌کند.

ویژگی سیزدهم دیپلماسی فعال و پرهیز از دشمن‌تراشی است. دیپلماسی باید فعال باشد، نه منفعل. اگر دولت پای میز مذاکره می‌رود، باید طرح داشته باشد و طرف مقابل منفعل باشد. نباید دشمن‌تراشی کرد. نباید فکر کرد که همه عرب‌ها، غرب و آمریکا دشمن ما هستند. حتی به تعبیر آیت‌الله رفسنجانی در مورد اسرائیل که «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم.» اگر نحوه‌ی برخورد ما با اسرائیل اینگونه باشد، تکلیف غرب، اروپا و بعضی از کشورهای عربی منطقه روشن می‌شود. بحث دیگری که در این چند روز مطرح شد، این بود که امام در سال 1362 گفتند که شعار «مرگ بر آمریکا» لغو شود یا نشود. امام جمعه اصفهان هم در راستای سخنان آیت‌الله رفسنجانی در نماز جمعه گفتند «شعار مرگ بر آمریکا، آیه‌ی قرآن نیست.»

ویژگی چهاردهم بحث تعامل مثبت با سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای منطقه است. اعتقاد دولت یازدهم این است که از ویژگی‌ها و ظرفیت‌هایی که در سازمان‌های بین‌المللی وجود دارد، باید استفاده کنیم و اینگونه نیست که همه‌ی ویژگی‌ها و ظرفیت‌های آنها منفی باشد و باید ارتباط خوبی با کشورهای منطقه ایجاد کنیم.

چالش‏های گفتمان اعتدال

دموکراسی و مردم‌سالاری دینی راه پرخطری است و برای تحقق آن باید گام‌های زیادی برداشته شود. به نظر می‌رسد گفتمان اعتدال حداقل 4 چالش دارد اگر این 4 چالش حل نشود، با مشکلات متنوعی روبرو خواهد شد: اول اینکه صورت بندی گفتمانی ناتمام است، گفتمان اعتدال هنوز شکل نگرفته است؛ اگر ما از گفتمان اعتدال صحبت می‌کنیم به این دلیل است که گفتمانی است که در حال صورت‌بندی است، 14 دال آن مشخص شده و باید صورت‌بندی آن تکمیل شود. اما اگر این کار انجام نشود، به ابهام و تناقض می‌انجامد. مثلاً مردم سالاری، نخبه‌گرایی، قانون اساسی و ولایت‌ فقیه را ذکر کرده است، اگر اینها را تبیین نکنند و نسبت آنها را با هم مشخص نکنند، ابهام به وجود می‌آید. اگر کسی کتاب، مقاله و پایان‌نامه ننویسد و ریاست جمهوری هم راجع به این ابهامات سخن نگوید تا این دوره تمام شود همان‏گونه که گفتمان موعودگرایی سیاسی با مشکل روبرو شد، این گفتمان هم با مشکل روبرو خواهد شد. بنابراین چیزی که به نام یک توصیه می‌توان برای این گفتمان داشت، این است که اولویت اول برای این گفتمان تکمیل صورت‌بندی گفتمانی آن است. این گفتمان باید صورت‌بندی خود را کامل کند که مقصود ما از سخنانی که می‌گوییم، چیست و از ابهام دوری کند. چون ابهامات خیلی زیاد است، ما خیلی حرف می‌زنیم و ممکن سخنان ما با هم تعارض یا تزاحم پیدا کند و شاید به عمد نخواهیم این کار را انجام دهیم. یکی از دلایلی که ممکن است ما به عمد بخواهیم در ابهام بمانیم، عملگرایی است؛ و همان مسأله‌ای که دامن گفتمان موعودگرایی سیاسی را گرفت، ممکن است دامن این گفتمان را هم بگیرد. چون آقای دکتر روحانی فرد عملگرایی است، شخصی است که به جای پرداختن به مبانی تئوریک نظری و بنیادی، دوست دارد به شکل خاص به عمل بپردازد. ممکن است عملگرایی مطلوب باشد، اما اگر جای مبانی نظری را گرفت، به ابهام می‌انجامد و بنابراین این گفتمان دچار چالش می‌شود. مسأله‌ی آخر این است که این گفتمان نخبه‌گرا است. اگر نخبه‌گرایی با دموکراسی و دین جمع شود، مطلوب است، اما اگر شکل افراطی پیدا کند، این دولت به سراغ افراد نخبه می‌رود، بنابراین از توده‌ی مردم جدا می‌شود و پس از مدتی مردم احساس می‌کنند دولتی که به آن رأی دادند و در دور اول پیروز شد، از آنها نیست و حرف آنها را نمی‌فمهد. یا وقتی مسئولان دولت صحبت می‌کنند، مردم حرف‌های آنها را نمی‌فهمند. یا وقتی مردم وضع معیشت خود را نگاه می‌کنند، می‌گویند از قبل بدتر شده است. نگاه مردم تا اندازه‌ خیلی زیاد، نگاه معیشتی است. ما وقتی خدمت آقای خاتمی بودیم، ایشان می‌گفتند دل مردم خیلی برای دوران اصلاحات تنگ شده است و احساس می‌کنند دوران اصلاحات، دوران خوبی بود، اما فکر نکنید این به خاطر آزادی‌های سیاسی و جامعه‌ی مدنی بود، بلکه به خاطر این بود که مرغ در آن دوره 1000 تومان بود، اما اکنون 6500 تومان شده است. آن دوران به این دلیل خوب بود، چون مرغ و گوشت ارزان بود. حداقل توده‌ی مردم اینطور هستند.

جمع بندی

آخرین جمله‌ به عنوان نتیجه‌گیری این است که بین گفتمان اعتدال و گفتمان نواندیشی دینی تعامل و ارتباط دو طرفه وجود دارد. چون گفتمان اعتدال، گفتمانی دینی و متکی بر قانون اساسی است و با سکولاریزم و نظریه‌های غیر دینی و ضد دینی مرزبندی دارد، پس با نواندیشی دینی مرزهای مشترکی دارد. به نظر من مؤسساتی مثل این مؤسسه تا حد زیادی به گفتمان اعتدال نزدیک هستند برای اینکه نواندیشی دینی را در قم ترویج می‏کنند. این ارتباط، ارتباط دو جانبه‌ای است. یعنی گفتمان اعتدال می‏تواند در دوران خود ـ که ممکن است یک دوره‌‌ی 4 ساله یا 8 ساله یا بیش از آن باشد ـ به نواندیشی دینی کمک کند و نواندیشی دینی هم می‌تواند به گفتمان اعتدال کمک کند. یکی از کمک‌هایی که نواندیشی دینی می‌تواند به گفتمان اعتدال کند، این است که صورت‌بندی آن را مخصوصاً در حوزه‌ی مسائل دینی تکمیل کند. نواندیشان گفتمان نواندیشی در مسائل سیاسی هم می‌توانند در جایی که مسائلی با دین مرز پیدا می‌کند، به گفتمان اعتدال کمک کنند. من شخصاً به وضعیتی که الان وجود دارد، امیدوار هستم و امید برجوانان عیب نیست و امیدوار هستیم گفتمان اعتدال صفحه‌ی جدیدی در تاریخ ایران باز کند که یکی از نتایج آن، ترویج نواندیشی دینی و ارائه‌ی گفتمانی نو و موافق و سازگار با تجدد باشد، گفتمانی که از سوی آن بحث مردم ‌سالاری و حقوق بشر با قبول مباحث دینی به دست می‌آید.

برگرفته از گزارش نشستی با همین عنوان در مؤسسه فهیم
مقصود از گفتمان اعتدال، گفتمانی است که با انتخابات دوره‌ی یازدهم ریاست جمهوری در تیر ماه سال 1392 در ایران حاکم شد و مقصود از نواندیشی دینی، قرائتی از دین است که به عقل و یافته‌های بشر در حوزه‌ی علوم انسانی و یافته‌های تمدن جدید مانند دموکراسی و حقوق بشر پایبند است.سیدصادق حقیقت

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.