به بهانه درگذشت هشام جعیط
محفلی است در تقدیر از هشام جعیط. پیرمرد خوشفکر و خوشقامت تونسی. گویی این محفل هم در زمانه بیماریِ برپا شده. جعیط در 85 سالگی دیده از جهان فروبست. عمرش را به تحقیق در اندیشه اسلامی گذرانده بود. ایدههایی برای جوامع دینی داشت. میگفت دین نباید بازیچه حکومت و اهداف سیاسی قرار گیرد. میدانست که در جوامع دینی، نمیتوان حاکمیتی بر مسند قدرت نشاند که دغدغه دین نداشته باشد.
جعیط خود به لیبرالیسم دل بسته بود، اما میگفت که حکومتِ لیبرال، نمیتواند در جامعهای دینی بر سر کار آید؛ چرا که به سرنوشت دین اهمیتی نمیدهد. میگفت که در جوامع دینی که مردمان دلبسته اسلام و مسلمانیاند، باید شکلی از سکولاریسم را پیشنهاد داد که با اسلام در تعارض نباشد. میگفت شکلی از سکولاریسم را میباید در جوامع دینی به نمایش گذاشت و به مسلمانان نشان داد که جدایی میان قوانین مذهبی و نهادهای اجتماعی میتواند ثمرات بسیاری برای آنها به ارمغان آورد. وی بر این نکته هم تأکید داشت که این سکولاریسم میباید حد و مرزی داشته باشد تا دینداران از آن روی برنتابند و به مزایای آن واقف گردند.
جعیط اما در تاریخ اسلام هم به تأمل پرداخته بود. به نتایجی نائل آمد که بعضاً خلاف اقوال مشهور بود. میکوشید تا سویههای بشری تاریخ اسلام را برجسته کند. هر کجا که ردپایی از امر ماورایی یا قدسی در تاریخ مییافت، آن را برنمیتابید. میگفت با توجه به کتیبههایی که برجای مانده، هیچ ارتباطی بین تولد حضرت محمد(ص) با هجوم ابرهه وجود ندارد. معتقد بود که سال عامالفیل ابزاری تاریخی است، بدون هرگونه بُعد غیبی که بخواهیم بر اساس آن تاریخ تولد پیامبر را مورد تحلیل قرار دهیم. وی حتی وجود معجزه به شکلی که مقبول همگان افتاده را برای پیامبر(ص) انکار میکرد. مسائلی همچون علامت بین دو کتف پیامبر را ساخته ذهن مذهبی مردم میدانست.
این سخنانِ او واکنشهایی نیز برانگیخت. دکتر «خالد کبیر علال» کتابی مفصل در نقد رویکردهای او نوشت. آن کتاب «دروغها و خرافهها» نام داشت. از نامش مشخص بود که چگونه بر هشام جعیط شوریده و نظریات وی را رد کرده است. جعیط اما به این نقدها از میدان تحقیق پای پس نکشید. او رئیس دارالحکمه تونس هم بود. در آنجا توجه بسیاری به مشاهیر ایرانی هم کرد. حتی آثار برگزیده ایرانی از جمله «مثنوی معنوی» را نیز منتشر کرد.
باری! پیرمرد 85 ساله تونسی حتی اگر به نتایج شاذی هم دست یافت، اما شایسته تقدیر بود. همان تقدیری که اینک در تصویر نمایان است. شاید این محفل در سرای دیگر، و در منزلِ جدیدش هم برای او برپا گردد.