حقیقتجویی؛ از ویژگیها و دغدغههای مهم روشنفکران و قرآنپژوهان نواندیش| پژمان قاسمی
از مصطفی ملکیان نقل شده که روشنفکر باید در پی حقیقت باشد و همانگونه که روشنفکر دولتی پذیرفتنی نیست روشنفکر مردمی هم مردود است. اما آیا روشنفکر تابع حقیقت ممکن است؟
«همانطور که روشنفکر دولتی قابل دفاع نیست، روشنفکر مردمی هم قابل دفاع نیست. روشنفکر باید تابع حقیقت باشد. هر جا که حقیقت در جانب مردم است باید کنار مردم بایستد، نه به این علت که مردم هستند بلکه به این علت که حقیقت را میگویند، هر جا هم که مردم حقیقت را نمیگویند … نباید جانب مردم را بگیرد. زیرا آرمان حقیقت برای روشنفکر مهم است»(مصطفی ملکیان، نقل از دین آنلاین:
البته بهنظر میرسد، به همان میزانی که چه بسا «حقیقتجویی و تابع حقیقت بودن» به عنوان یکی از مهمترین ویژگیها و دغدغههای روشنفکر، مورد قبول باشد، به همان میزان تعیین مصداق برای مفهوم «حقیقت» و توافق بر آن در سطح عملی و در فرایند پژوهش دشوار است؛ چرا که هر محققی – صرفنظر از صحت و سقم دستاوردهای پژوهشیاش- دستکم از نظر خودش به دنبال حقیقت است.
هر گاه بخواهیم از دغدغه حقیقتجویی در رویکرد قرآنپژوهان نواندیش سخن بگوییم، بایسته است توجه داشته باشیم که قرآن کریم در طول تاریخ اسلام از منظرهای متفاوتی مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است. اما در باب تبیین ماهیت و بیان معنای آن سه مسئله مهم وجود دارد، به این شرح: ۱- قرآن چگونه متنی است(چه خصوصیاتی دارد)؟ ۲- روش فهم آن کدام است؟ ۳- معنای مراد خداوند از آیات آن کدام است؟
بررسی تفصیلی این سه مسئله به دو حوزهٔ تفسیر قرآن و قرآنشناسی(علوم قرآنی) اختصاص دارد. البته طرح این مسائل به این گونه، بسیار کلی است، و خود به شاخهها و مباحث بسیار و گوناگون دیگر قابل تقسیم است که در علم تفسیر و قرآنشناسی بهتفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
قرآنپژوهان و مفسران از منظرهای متفاوتی و بر پایهٔ مبانی، پیشفرضها، و رویکردهای بعضاً متفاوتی که در مطالعات قرآنی داشتهاند در پاسخ به مسائل فوقالذکر در موارد بسیاری نظریات یکسانی ارائه ندادهاند و لذا حاصل تحقیقات آنها در تبیین ماهیت و معنا و روش فهم قرآن یکسان نیست.
بنابراین چنانچه بخواهیم از اندیشه «حقیقت» در پژوهشهای قرآنی سخن بگوییم و در مقام تعیین مصداق برای آن(حقیقت) برآییم میتوانیم آن را از منظر مسائل فوق، به طور کلی مطرح نماییم.
تردیدی نیست که در جامعه ایرانی اسلامی ما بین «فهم علمای دینی و قرآنپژوهان سنتی» از یک سو، «فهم روشنفکران دینی و قرآنپژوهان نواندیش» از سوی دیگر و «فهم غیر محققان دینی(از جمله عوام الناس مذهبی) از جهت سوم تفاوتهایی وجود دارد؛ «عامه» تصوری از ماهیت و معنای متن قرآنی دارند که با فهم یک قرآنپژوه نواندیشِ دارای رویکرد تاریخی انتقادی بسیار متفاوت است.
بههمین سان یک عالم دینی سنتی، چه بسا فهمی از دین و قرآن داشته باشد که – نسبت به خوانش روشنفکران دینی و قرآنپژوهان نواندیش – با فهم عامه مذهبی همسوتر و در برآورده ساختن خواستههای حاکمان و دولتمردان موفقتر باشد.
در اینجا بحث از حقیقتجویی و تعیین مصداق برای حقیقت، در پژوهشهای قرآنی اهمیت مییابد. اساساً چگونه میتوان قرآن را آنگونه که در تاریخ ظاهر شده است – فارغ از فهم عوامالناس مذهبی و علمای دینی- فهم کرد؟
در دوره معاصر، رویکردهای تاریخی و انتقادی قرآنپژوهان نواندیش در حوزه قرآنشناسی که عمدتاً مبتنی بر دستاوردهای علوم زبانی است و حاصل آن نقد دیدگاههای مشهور، تفاسیر جدید از موضوعات و نوآوری در مباحث قرآنشناسی است، در بسیاری موارد با تصور عامهٔ مذهبی و علمای سنتی از قرآن در تقابل است.
آنچه در رویکرد بسیاری از قرآنپژوهان نواندیش مهم و قابل ملاحظه است، «تاریخمندی» قرآن و نگاه به قرآن به مثابهٔ «پدیدهٔ تاریخی» است.
بهنظر میرسد نگاه به قرآن به مثابهٔ پدیدهٔ تاریخیِ دارای ویژگیهای خاص در در مرحله شکلگیری – که شناخت آن نیازمند، تحلیل علمی دقیق و بیطرفانهٔ همهگزارشهای تاریخی مربوط قرآن و عصر نزول آن و مهمتر از همه تحلیل زبانشناختی آیات قرآن، فارغ از تصورات عوامالناس مذهبی، و علمای سنتی است- میتواند، پایهٔ و اساس مهمی برای تبیین طریق وصول به نتایج علمی متقن و تعیین مصداق برای «حقیقت» در باب ماهیت و معنا قرآن باشد.