تأثیر علی شریعتی در روشنفکران عرب، ترک، افغانستانی و دیگر روشنفکران
محمدسعید عبداللهی: اندیشه شریعتی در ابعاد مختلف فقط در ایران طرفدار ندارد. حرفهای او به زبانهای مختلف ترجمه شد و شریعتی توانست روشنفکری بینالمللی باشد. اگر امروز برخی روشنفکران میکوشند بازخوانی خود را از آثار روشنفکران عرب به مخاطبانشان ارائه کنند آثار شریعتی پنجاه سال است که توانسته افکار روشنفکران عرب، ترک و افغانستانی را درگیر خود کند.
«همچنان افسوس می خورم که چرا درکش نکردم و بیشتر با او تبادل نظر نکردم…. شریعتی به یک انقلاب اسلامی فکر میکرد. این معلم، مبارز و سخنرانی که انبوهی نوشته برایمان به جا گذارده است، فرصت مرتب کردن و دستهبندی کارهایش را نداشت. عمر بسیار کوتاه او برایش جای تفریح نگذاشت. با این حال آثارش هرگز ردپایی از نفسزدنهای جوانی که در تعقیبش هستند را ندارد.» (ژاک آگوستین برک، جامعهشناس و اسلامپژوه فرانسوی و استادِ علی شریعتی)
تأثیر شریعتی در جهان عرب
برای بررسی تأثیر شریعتی در روشنفکران عرب و خاستگاه آن، باید نگاهی تاریخی به دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی داشت. یعنی دهه شکست جهان عرب در همه ساحتهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی. بیشتر فعالیت های اعراب ناکام مانده و انسان عربی احساس شکست سنگینی در زمینه های مختلف دارد. در چنین شرایطی، افکار و سخنان انقلابی طرفدار و هواخواهان بیشماری پیدا میکرد. از طرفی شکست ۱۹۶۷ یک فاجعه به تمام معنا برای انسان عربی بود. در همین دوران جریانات چپ در بیشتر جهان عرب پراکنده شده بود تا جایی که مسائل دینی نیز رنگوبوی چپ پیدا کرده بود و سخن بر سر الهیات رهاییبخش بود. در چنین فضایی بود که شریعتی وارد جهان عرب شد.
اندیشههای شریعتی در جهان عرب به شیوههای گوناگونی رسوخ پیدا کرد. شاید نخستین مسیری که تفکر شریعتی بهواسطه آن به فضای فکری روشنفکران و فرهیختگان جهان عرب راه پیدا کرد، ارتباط های صمیمی و نزدیک شریعتی با انقلابیان الجزایری بود. شریعتی به انقلاب الجزایر اهتمام میورزید، همانگونه که به همه انقلابها توجه داشت. این برگرفته از روش و اندیشه او یعنی انقلاب علیه استبداد، استعمار و هر چیزی بود که با آزادیهای حقیقی انسانی در تناقض باشد. از این رو در کنار انقلاب الجزایر ایستاد، آن را تأیید کرد و در بیشتر تظاهراتها مشارکت میکرد. تأثیرات شریعتی همچنان در جامعه الجزایر وجود دارد و سخنان او هماکنون نیز در شبکههای اجتماعی و میان جوانان الجزایری دست به دست میشود.
ارتباط شریعتی با انقلابیان الجزایر به قدری وثیق بود که برخی آزادی شریعتی از زندان شاه را هم بهواسطه درخواست بوتفلیقه از شاه میدانند: «در سالهایی که یکی از همکاران دولت آقای خاتمی بودم، به کشور الجزایر سفر کردم، آنجا آقای عبدالعزیز بوتفلیقه سخنی را مطرح کرد… بوتفلیقه در بیان علایق ایرانی خود گفت: در زمانی که قرارداد ۱۹۷۵ به منظور پایان منازعات مرزی ایران و عراق در شهر الجزیره بسته میشد و شاه و صدام حسین در هتل اوراسی دیدار و گفتوگو داشتند و من به عنوان وزیر امور خارجه از طرف هواری بومدین، رییسجمهوری وقت الجزایر سازماندهنده و پیش برنده این مذاکرات بودم، بسیار علاقه داشتم که منافع ایران در این قرارداد گنجانده شود. شاه نیز در پایان این مذاکرات و امضای آن چنان تحت تأثیر تلاشهای من قرار گرفته بود که اصرار فراوان داشت از او چیزی بخواهم. گمان میکرد که من هم مثل بعضی از سیاستمداران خواسته مادی خواهم داشت اما من در آن دیدار و گفتوگو، پس از بحثهای فراوان گفتم فقط یک خواسته دارم. شاه با خوشحالی گفت: چه خواستهای؟ گفتم: دکتر علی شریعتی را آزاد کنید. او نتوانست چیزی در پاسخ بگوید. این خواسته دنبال شد و او دکتر شریعتی را از زندان آزاد کرد.» (هادی خانیکی، سال 86، روزنامه سرمایه)
یکی از دلایلی که جهان عرب شریعتی را به راحتی پذیرفت این بود که او به هیچ وجه فرقهگرا نبود. او حتی هنگامی از علی سخن میگفت فرقهگرایانه نگاه نمیکرد و به همین دلیل، برای اهلسنت نیز به هیچ روی حساسیتبرانگیز نبود. بنابراین، شخصی که اهل سنت بود نیز با شریعتی همراه و همداستان میشد. همچنین علیرغم انتقادات شریعتی به برخی مقدسات اهل سنت، آنها هیچ گاه احساس نمیکردند که او از پایگاه فرقهگرایانه، انتقادات خود را مطرح میکند. از طرفی نقدهایی که شریعتی بر مذهب خودش وارد میکرد، او را در نظر دیگر مذاهب انسانی بیطرف معرفی مینمود.
نقد شریعتی به شیعه صفوی را میتوان یکی از دلایل نزدیکی او به جهان عرب و سنی مذهب دانست. زمانی که شریعتی فکر علوی و فاطمی را در برابر فکر اموی و عباسی مطرح میکرد، این اندیشه به مذاق جهان عرب و به طور مشخص اخوان بسیار خوش آمد. در نظر شریعتی شیعه حرکتی زندگیبخش دارد نه حرکتی صوفیانه و منعزل از جامعه. اخوانیها با این سخن شریعتی بسیار همراه شدند. نکته دیگر اینکه شریعتی روحانی نیست و دنبال رقابت با جهان سنی مذهب نبود و به دنبال بدیلی برای ایدئولوژی اهل سنت نبود. بنابراین شریعتی از این جهت مشکلی نداشت و راهش برای حضور در مجامع اهل سنت باز بوده است.
از طرفی دیگر گفتمان شریعتی به یک حکومت حاکم تعلق نداشت. او به راستی سخنگوی هیچ حکومتی نبود. بنابراین مجبور نبود اشتباههای یک حکومت را توجیه کند. این امر به مخاطب عرب امید میداد که بدیلی برای وضع موجود وجود دارد. بیان و گفتار او معلمگونه و بدون پیچیدگی بود و تودهها به درستی منظور او را متوجه میشدند. به همین دلیل نیز ترجمه کتابهایش هنوز از جمله کتابهای پرفروش در جهان عرب محسوب میشود.
نکته دیگری که در تأثیرگذاری شریعتی در جهان عرب زبان نقش مهمی داشت و نباید از آن غافل بود، وجود مترجمانِ زبانشناس و متفکری مانند مرحوم ابراهیم الدسوقی شتا بود. ترجمههای خوب او از آثار شریعتی تأثیر بسزایی در شناخته شدن تفکر شریعتی در میان روشنفکران و تودههای جوامع عرب داشت. ابراهیم الدسوقی شتا برای نخستین بار کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» شریعتی را به زبان عربی ترجمه کرد که در نزدیک ساختن متفکران مصری و ایرانی سهم عمدهای داشت. دکتر الدسوقی شتا که خود استاد دانشگاه قاهره و عضو جنبش چپ اسلامی بود معتقد است افکار حسن حنفی نظریهپرداز چپ اسلامی در بعضی مسائل به اندیشههای شریعتی نزدیک است و برخی نیز بر این عقیدهاند که او از دکتر شریعتی تأثیر گرفته است. گروه چپ اسلامی که جنبشی پیشرو در مصر به شمار میآمد در نشریاتش مقالات متعددی از شریعتی منتشر کرد. همچنین «بازگشت به خویشتن» شریعتی در تیراژ بسیار در مصر به فروش رفت.
تفکرات شریعتی در جهان عرب، بیشتر در کشورهایی مانند مصر، سوریه، لبنان و تونس رشد و گسترش یافت. در لبنان و همزمان با مرگ استاد شریعتی ترجمه آثار او آغاز شد. در مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت امام موسی صدر ترجمه عربی کتاب «شهادت» را به دست گرفت و از انتشار ترجمه عربی آن در لبنان گفت. همچنین سالها بعد انتشارات الامیر سی عنوان از کتابهای دکتر شریعتی را در ده جلد به شکل مجموعه آثار برای مخاطبان عرب زبان منتشر کرد. در تونس نیز نفوذ تفکر شریعتی مشهود است. برخی اسلامگرایان تونسی به رهبری راشد الغنوشی همواره توجه بسیار به اندیشههای شریعتی داشتهاند.
تاثیر شریعتی در روشنفکران ترک
شریعتی با توجه به رویکرد و گفتمان منحصر به فرد خود موردتوجه بسیار جوانان اسلامگرا و همینطور سوسیالیستهای ترکیه قرار گرفت. پس از انقلاب و با کانون توجه قرار گرفتن ایران، تعدادی از آثار استاد شریعتی به زبان ترکی ترجمه شد و از همین رهگذر مخاطب ترک با تفکر و اندیشه شریعتی آشنا شد. آثار شریعتی به طورمشخص از سال 1978 میلادی در ترکیه ترجمه شد و در ابتدا ترجمه این آثار از انگلیسی به ترکی صورت گرفت اما بعدها از زبان فارسی به ترکی ترجمه شد. انتشاراتیهای مختلف در ترکیه کتابهای متعددی از او انتخاب کردند اما در نهایت انتشارات فجر از همسر دکترشریعتی اجازه انتشار آثار استاد را گرفت و 37 اثر شریعتی را به زبان ترکی ترجمه کرد.
جمیل مریج جامعهشناس و دانشآموخته سوربن، در زمره نخستین کسانی بود که پای شریعتی را به میان کشید. مریج که در هنگام تحصیل در فرانسه با شریعتی آشنا شده بود افکار شریعتی را به مردم ترکیه و دانشگاهیان انتقال داد. او شریعتی را الگویش می دانست و زمانی گفته بود که آرزو میکرد که مانند شریعتی باشد. گروه های سوسیالیست ترک که ریشه های دینی نیز داشتند به شدت تحت تاثیر اندیشه های شریعتی واقع شدند. بیان زیبا و پرکشش شریعتی نیز دلیلی دیگری بود که جوانِ تحصیل کرده ترک به دنبال خواندن آثار او باشد. البته در همان سال ها، کتاب های شهید مطهری، سید قطب و حسن البنا نیز در جامعه ترکیه مخاطب بسیار داشت.
ترکیه از زمان بر باد رفتن امپراطوری عثمانی تا تشکیل جمهوریت دورههای مختلفی تجربه کرده است. اما از سال 1970 میلادی به بعد دوره ای را تجربه می کند که می توانیم آن را بیداری اسلامی بنامیم. ترکیه در این دوره از دیدگاه های سه روشنفکر استفاده کرده است؛ نخستین آن ها «ابوالاعلی مودودی» روشنفکر و عالم هندی است. روشنفکر دیگر «سید قطب» مصری است و نویسنده و روشنفکر سوم نیز شریعتی. از سه روشنفکری که در عصر بیداری اسلامی ترکیه نقش داشتند، مودودی به دلیل اینکه مفاهیمش با کشور ترکیه فرق میکرد جایگاه رفیعی درمیان مردم پیدا نکرد. سید قطب گفتههای رادیکالتری داشت و معتقد بود با استقرار حکومت اسلامی مشکلات برطرف میشود. اما آثار شریعتی طی این سه دهه بیشترین مخاطب را داشته چراکه او به دنبال تاسیس حکومت و نظام اسلامی نبودبلکه نمادها و شخصیتهایی را برای بیان اندیشههایش گزینش کرد و مردم را نهیب می زد که خودشان باید بیدار شوند و انتخاب کنند. اندیشههای شریعتی به همین دلیل پایدار و ماندگار مانده است. اوبه جوانان میگوید که باید چشمانشان را باز کنند و تاریخ خود را به درستی ببینند و تحلیل کنند و در پی آن انتخاب.
یکی دیگر از دلایل اقبال مخاطبان ترک به آثار شریعتی به جهت جهانبینی مردم و تحصیلکردگان ترکیه است که بر خاسته از مدلهای اسلام نواندیشانه و سنت چپ عربی مسلمان است که مدلهای مختلف اسلام متجدد هستند. ترکیه با پیشینه امپراطوری بیزانس، سرزمینی تاریخی است که محل تلاقی تمدنهای مختلف غربی و شرقی است. همچنین در طول سالیان دراز نحوه برخورد اروپاییان با ترکیه بر سر عضویت در اتحادیه اروپا دلخوری مردم ترکیه را در پی داشت و باعث شد که به دنبال هویتی باشند که با خویشتن آنها ارتباط داشته باشد و خویشتن حقیقی آنها را بتواند نمایان سازد. ازاینرو و به خاطر این که شریعتی از خویشتنی صحبت میکرد که نه ناسیونالیسمی بودو نه مذهبی، بلکه خویشتنی فراناسیونالیستی و فرامذهبی بود، مردم ترکیه که ریشه دینی دارند همدلانه و با شوق روی به آثار شریعتی آوردند. افزون بر این مردم ترکیه پرسشهای جامعهشناسانه، تاریخی و مذهبی خود را در شریعتی جستجو میکردند و پاسخشان را میگرفتند. پاسخهای شریعتی آنها را اقناع میکرد و یک نوع شخصیت و هویت به آنها میداد.
کتابهای شریعتی در ترکیه همچنان از پرفروشترین کتابهای حوزه دین محسوب می شوند. اگرچه متفکران ترکیه ای هنوز به خود جرات نقد جدی شریعتی را ندادهاند.
تاثیر شریعتی در افغانستان
بیگمان هیچ یک از اندیشمندان ایرانی نتوانسته اند توفیق و اقبالی به اندازه شریعتی در افغانستان داشته باشند. اوایل انقلابِ ایران در دانشگاههای افغانستان مانند کابل و بلخ کتابهای شهید مطهری، دکتر شریعتی، سید قطب بسیار خوانده میشد و به عقیده برخی هنوز هم کتابهای شریعتی حرف اول را در محیطهای علمی افغانستان میزند. در افغانستان افزون بر همزبانی که در ورود اندیشههای دکتر شریعتی به این کشور بسیار مؤثر بوده، فضای سیاسی مملو از جهاد و مبارزه در دهه ۸۰ میلادی نیز زمینهساز اقبال به اندیشههای دکتر شریعتی بوده است.
در سال 1357 کمونیستها یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در افغانستان به قدرت رسید و گروههای اسلامی و مارکسیستهای مخالف شوروی به نبرد مسلحانه علیه رژیم کمونیستی افغانستان پرداختند. در این زمان بود که آثار و سخنرانیهای شریعتی بهوسیله مبارزان جبهههای جنگ و مقاومت به افغانستان وارد شد. در سالهای نبرد با اتحاد شوروی و شدت یافتن منازعات سیاسی، لایههای مختلف اجتماعی اعم از روشنفکران دینی، لائیکها، مارکسیستها و چپهای منتقد شوروی به آثار دکتر شریعتی علاقهمند شدند. در تمام سالهای جهاد، مبارزه و مقاومت مردم افغانستان تا سقوط حکومت دکتر نجیب، آثار شریعتی میان اقشار مختلف دست به دست میشد. سالهای پس از 1357 نیز گروهها و احزابی مانند «نصر» و «مستضعفین» تحت تأثیر افکار و اندیشههای شریعتی در افغانستان شکل گرفتند.
همانگونه که بیان شد همزبانی ویژگی مهم بود و در افغانستان نیازی به ترجمه کتابهای دکتر شریعتی نبوده است و همین امر سبب شد که کتب او به راحتی وارد فضای فکری و فرهنگی افغانستان شود. در افغانستان گروههای اهل سنت که بیشتر رویکردهای اخوانی داشتند در کنار آثار متفکران بزرگ اخوانی همچون حسن البنا و سیدقطب، کتب شریعتی را نیز مطالعه میکردند. در میان حکمرانان افغانی، هم احمدشاه مسعود و هم گلبدین حکمتیار متأثر از دکتر شریعتی بودند. تاثیر شریعتی تا جایی بود که چنانکه گفته میشود، فرمانده احمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان در هنگام صحبت با دوستانش به جای نام علی شریعتی، به گفتن دکتر بسنده میکرده است و سایران مراد و منظور او را متوجه میشدند.
تأثیر شریعتی در کشورهای دیگر
در کشور فرانسه بسیاری از کتب دکتر شریعتی از عربی به فرانسوی ترجمه شدهاند، ناشری در فرانسه به نام البراق برخی از این کتابها را به فرانسه برگردانده است. در کشورهای حوزه بالکان نیز آثار شریعتی نفوذ و عمق گستردهای یافته است و ناشران آلبانیایی از پر فروش بودن آثار شریعتی میگویند. در پاکستان نیز سالها پیش مؤسسهای به نام شریعتی تأسیس گشته و به فعالیت روی آثار وی میپردازند. در کشورهایی مانند مالزی، ژاپن، قزاقستان و تاجیکستان نیز برخی آثار شریعتی ترجمه شدند و خوانده میشوند.
این نوشتار کوتاه در باب تاثیر تفکر شریعتی در آن سوی مرزها، بهانه ای بود تا یادی کنیم از معلمی که آراء و اندیشه هایش نقش مهمی در به بار نشستن انقلاب داشت و تا هماکنون نیز سخنرانیها و آثار او با همه نقدها و خردههایی که در پارهای موارد به آنها وارد است، همواره مورد توجه نسلهای مختلف در ایران و دیگر کشورها بوده است. یاد و خاطره اش گرامی باد.
* محمدسعید عبداللهی طلبه حوزه علمیه و کارشناسی ارشد فلسفه دین دانشگاه تهران