کپاروت اسلامی | مهدی فردوسی مشهدی
ذبح خروس پیش از سفر، پس از سکونت در خانه نو، پس از خرید خودرو و پیش و پس بسیاری از امور مهمه، رسم رایجی است میان برخی از متدینان و مذهبیان. البته شماری از آنها، با حواشی این رسم بهویژه با «خونمال» کردن کوچه و خیابان و اتومبیل سخت مخالفند و آن را خرافی میشمرَند، اما کمابیش به خون کردن چیزی؛ یعنی حیوانی بهویژه خروس ملتزمند. انتخاب خروس از دید مجریان این مناسک، مُثمر نبودن (تخمگذار نبودن) خروس و البته خوشخور بودن گوشت آن و ارزانتر بودنش در سنجش با شتر و گاو و گوسفند است. خروس قربانی را پس از ذبح به فقیر و مسکین میدهند و این خود صدقهای است، اما بیشتر بر «خون کردن» تأکید میشود نه صدقه دادن.
آقایی را میشناسم که میخواست سفر کند، اما با توجه به محدودیتهای ترافیکی و منع تردد میان استانها، از جریمه شدن میترسید. بنابراین، استخاره کرد که برود یا نرود. جواب استخاره منفی بود؛ یعنی نمیبایست سفر میکرد. بنابراین، نیت استخاره را تغییر داد و گفت: اگر «چیزی» را پیش از سفر قربانی کنیم، خوب است یا بد؟ استخاره کرد و این بار، جواب مثبت بود و او راهی سفر شد. مقصود او از آن چیز، بیشک شتر و گاو و گوسفند نبود؛ زیرا هزینه اینها چند برابر سفر میان استانهاست، بلکه ذبح «خروس» را در نظر داشت.
ذبح خروس پیش از سفر، پس از سکونت در خانه نو، پس از خرید خودرو و پیش و پس بسیاری از امور مهمه، رسم رایجی است میان برخی از متدینان و مذهبیان. البته شماری از آنها، با حواشی این رسم بهویژه با «خونمال» کردن کوچه و خیابان و اتومبیل سخت مخالفند و آن را خرافی میشمرَند، اما کمابیش به خون کردن چیزی؛ یعنی حیوانی بهویژه خروس ملتزمند. انتخاب خروس از دید مجریان این مناسک، مُثمر نبودن (تخمگذار نبودن) خروس و البته خوشخور بودن گوشت آن و ارزانتر بودنش در سنجش با شتر و گاو و گوسفند است. خروس قربانی را پس از ذبح به فقیر و مسکین میدهند و این خود صدقهای است، اما بیشتر بر «خون کردن» تأکید میشود نه صدقه دادن.
باری، سه پرسش در این زمینه مطرح است؟
1. آیا تصدّق (دادن صدقه) در سنت اسلامی عامل پیشگیری از مخاطرات است؟
2. آیا اِراقه (ریختن خون حیوان) در سنت اسلامی عامل پیشگیری از مخاطرات است؟
3. سرچشمه باور به تأثیر اراقه (ریختن خون حیوان) در پیشگیری از مخاطرات چیست؟
پاسخ پرسش اول
پاسخ پرسش نخست مثبت است؛ زیرا روایات فراوانی درباره «دفع بلا» به واسطه دادن صدقه در متون روایی یافت میشود:
بَکِّرُوا بِالصَّدَقَهِ وَ ارْغَبُوا فِیهَا فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَتَصَدَّقُ بِصَدَقَهٍ یُرِیدُ بِهَا مَا عِنْدَ اللَّهِ لِیَدْفَعَ اللَّهُ بِهَا عَنْهُ شَرَّ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَّا وَقَاهُ اللَّهُ شَرَّ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ[1]؛ بامدادان صدقه دهید و در اینباره امیدوار باشید؛ زیرا هیچ مؤمنی به انگیزه [دستیابی] به [پاداشهای] نزد خدا و بر کنار ماندن از آسیبهای فروآینده از آسمان به سوی زمین در آن روز صدقه نمیدهد؛ مگر اینکه خداوند او را از آن آسیبها بر کنار میدارد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَدْفَعُ بِالصَّدَقَهِ الدَّاءَ وَ الدُّبَیْلَهَ وَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ وَ الْهَدْمَ وَ الْجُنُونَ وَ عَدَّ (ص) سَبْعِینَ بَاباً مِنَ السُّوءِ[2]؛ خدایی که معبودی جز او نیست، با صدقه از درد و رویداد ناگوار و آتشسوزی و غرق شدن و ویرانی و دیوانگی پیشگیری میکند. به گفته راوی، پیامبر هفتاد بدی دیگر شمرد و بر اینها افزود.
پاسخ پرسش دوم
پاسخ پرسش دوم منفی است؛ زیرا آیات قرآن و روایات سنت اسلامی و سیره پیشوایان دینی و مذهبی مسلمانان، بر تأثیر خون ریختن در دفع آسیبها دلالت نمیکنند، بلکه برخی از روایات، بهانهها و مناسبتهای خون ریختن را معین کردهاند که باز همه آن مناسبتها، به اِطعام و نوعی بخشش مادی ناظرند نه اینکه خود خون ریختن به اصطلاح از «موضوعیت» برخوردار باشد:
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ (ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: (ص): لَا وَلِیمَهَ إِلَّا فِی خَمْسٍ فِی عُرْسٍ أَوْ خُرْسٍ أَوْ عِذَارٍ أَوْ وِکَارٍ أَوْ رِکَازٍ فَأَمَّا الْعُرْسُ فَالتَّزْوِیجُ وَ الْخُرْسُ النِّفَاسُ بِالْوَلَدِ وَ الْعِذَارُ الْخِتَانُ وَ الْوِکَارُ الرَّجُلُ یَشْتَرِی الدَّارَ وَ الرِّکَازُ الَّذِی یَقْدَمُ مِنْ مَکَّهَ[3]؛ سور دادن جز در پنج هنگام [نیکو] نیست: ازدواج (عرس)، تولد فرزند (خرس)، ختنه فرزند (عذار)؛ خرید خانه (وکار) و بازگشت از سفر حج (رکاز).
گمان نمیبرم که این دست از روایات از دید مرحوم استاد مرتضی مطهری پنهان مانده باشند، اما به هر روی ایشان بهرغم رخصت این روایت به ذبح حیوان به بهانه این پنج مناسبت، حتی ذبح گوسفند را به بهانه خرید خانه و به انگیزه جلوگیری از آسیبهای محتمل بر اثر چشمزخم یا جلوگیری از دیگر آسیبها، «ذبیحه الجن» و خرافی دانستهاند:
معمول ما این است که وقتی خانهمان را عوض میکنیم و میخواهیم به خانه جدید برویم یک گوسفند میکشیم. یا اگر چشمهای جاری میکنیم، کار نویی میکنیم، یک گوسفند میکشیم. وسائل، جلد دوم، صفحه 198 از معانی الاخبار صدوق نقل میکند که پیغمبر اکرم «نَهی عَنْ ذَبائِحِ الْجِنِّ» پیغمبر از ذبایح جن نهی کرد. معلوم میشود اسم اینها در قدیم ذبیحه الجن بوده است … یعنی کسی خانهای میخرد یا چشمهای را استخراج و جاری میکند یا کاری مثل اینها میکند … بعد گوسفندی را میکشند برای اینکه جلو چشم مردم را بگیرند … [از ترس اینکه] اگر این کار را نکنند جنها به او آسیب میرسانند. ما میگوییم چشمزخم، معلوم میشود عربهای جاهلیت میگفتند جن میآید این کار را میکند. «فَابْطَلَ ذلِکَ النَّبِیُّ وَ نَهی عَنْهُ» پیغمبر اکرم این سنت رایج جاهلیت را ـ که دومرتبه در میان ما رایج شده است ـ باطل کرد. این کتاب وسائل از کتب معتبر حدیث ما، این هم مدرکش که عرض کردم[4].
حاجیان بنابر فقه اسلام باید گوسفند یا گاو یا شتر قربانی کنند و کسانی که به حج رفتهاند یا حتی به حج نرفتهاند، خوب است روز عید قربان یا روز هفتم ولادت فرزندشان، گوسفند یا گاو یا شتر قربانی کنند، اما مقصود از این کار، اِطعام است؛ چنانکه قرآن میگوید:
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فیها خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون[5]؛ گفتیم که [ریختن خون] دام درشتاندام (فربه) بخشی از آیین حج باشد؛ زیرا این کار برای شما خوب است؛ پس چه ایستاده [آنها را میکشید] چه خوابیده بر پهلو، نام خدا را بر زبان برانید و از گوشتشان بخورید و به تهیدست و گدا هم بخورانید. این جانوران را برای شما رام کردهایم تا سپاسگزار باشید.
شتر را ایستاده میکشند (نحر میکنند) و گاو و گوسفند را خوابیده سر میبرند (ذبح میکنند)، اما آیه به صراحت مقصود اصلی را در این کار، «دادن» و «بخشیدن» و «گذاشتن» و «گذشتن» دانسته است. خوب بودن قربانی برای صاحب قربانی، به معنای رشد کردن او بر اثر دست کشیدن از مال و دادن آن به دیگری و به اصطلاح «دیگرگزینی» است. چاق بودن قربانی بر بیشتر بودن ارزش مادی آن دلالت میکند؛ یعنی بیشتر گذشتن و بیشتر دادن به دیگری وگرنه، خود خونریزی چه سودی برای او یا برای خدا دارد؛ چنانکه در آیه بعد آشکارا میگوید:
لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنین[6]؛ هرگز گوشت و خون آنها به خدا نمىرسد، زیرا او از هر چیزی بىنیاز است، اما تقواى شما به او میرسد.
مقصود از «تقوا» خصلتی روانی و وضعی معنوی است که در دَهنده این مال پدید میآید و چنین خصلت و وضعی به خدا میرسد؛ یعنی دارنده این خصلت و وضع را به خداوند نزدیکتر میکند[7]؛ خصلتی به نام آزادگی که در برابر آزمندی است. آزمندی ویژگی خداداد انسانها و چسبیده به جان آدمیان است (أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ[8]) که تنها با «اِنفاق» میتوان آن را زدود.
پاسخ پرسش سوم
گمان میرود سرچشمه این باور که خون ریختن بلا را دفع میکند، تفسیر معکوس سنت ادیان ابراهیمی باشد؛ زیرا بریدن سر قوچ و ذبح آن، جایگزین ذبح فرزند ابراهیم شد؛ یعنی او از مخاطره نجات یافت و گوسفند به فدیهاش بدل گشت. چنین تفسیری از ماجرای قربانی کردن ابراهیم، نادرست است؛ زیرا بنابر شواهد درونمتنی فراوان در تورات و قرآن، قربان کردن فرزند آزمون آزادگی ابراهیم بود و فدیه را پس از قربان کردن فرزند و اِحراز آمادگیاش برای گذشتن از فرزند محبوب، به او دادند نه پیش از این کار.
ذبح فرزند برای نزدیک شدن به خدایان و پیوند با آنان یا برخوردار شدن از لطفشان، از آیینهای رایج در بسیاری از سنتهای فرهنگی و اساطیری بوده است؛ چنانکه آتاماس (پادشاه اسطورهای یونان باستان) هنگام خشکسالی بر این شد که پسرش فریکسوس را به مذبَحی در کوه لافیستوس ببرد و در پیشگاه زئوس (خدای خدایان) سر ببُرد، اما زئوس قوچ زرینی را نزد آتاماس فرستاد تا فریکسوس بر او بنشیند و بگریزد[9]. ابراهیم (ع) نیز بر پایه آن رؤیای معروف، پسرش را به مسلَخ کشاند تا او را در پیشگاه خداوند ذبح کند. مقصود از ذبح فرزند تقرب به خداوند بود؛ یعنی فراچنگ آوردن همان خصلت روانی و وضع معنوی برای نزدیک شدن به خداوند. ذبح کردن فرزند برای خداوند، به معنای گذشتن از محبوبترین چیزها بود که به آشتی کردن و نزدیک شدن انسان با خدا میانجامید. قربانی هدیهای به فراطبیعت بود تا موجب افزایش دوستی انسان با موجودات فراطبیعی یا کاهش دشمنی آنان شود.
از همین روی، تنها راه دستیابی به این قرابت، فرزندکشی نبود، بلکه گاهی چیزی را میسوزاندند، گاهی چیزی را به خاک میسپردند و حتی گاهی چیزی را میخوردند و بدین شیوه، آن را به خدایان پیشکش میکردند، اما جانستانی از موجود زنده، کمابیش در همه گونههای قربانی، رخ مینمود. قربانی کردن یعنی اِمحا یا ستاندن جان محبوبترین چیزها نزد انسان. به گزارش برخی از روایات، خداوند قربانی هابیل را پذیرفت و قربانی قابیل را نپذیرفت: «هر یک از آن دو قربانیاش را براى نزدیک شدن به خدا پیشکش کرد، اما یکى از آنها مقبول افتاد و دیگرى پذیرفته نشد»[10]؛ زیرا هابیلِ دامدار بهترین گوسفندش و قابیلِ کشاورز پستترین خوشه گندمش را به خدا عرضه کرد. «برخی از اعراب [معاصر پیامبر اسلام نیز] بر پایه ایمان به خدا و واپسین روز هستی، بخشش مال را راه نزدیکی به خدا و دعای پیامبر او برگزیده بودند[11]». هنگامی که ابراهیم به تیغ دست بُرد تا سر فرزندش را ببُرد، قوچی بزرگ به سَربهای او بدل گشت[12].
از پس همین ماجرا (تأکید میکند پس از این ماجرا نه پیش از آن)، پیشکشش گوسفند به خداوند در سنت یهودی و مسیحی و اسلامی، فراگیر شد و بعدها دیگر چارپایان (شتر و گاو) نیز پیشکشهایی (هَدی)[13] از همین دست به شمار رفتند؛ چنانکه خود پیامبر اسلام فرمان یافت برای خداوند شتر بکشَد[14]. مقصود از این فرمان، دست کشیدن از چیزهای دوستداشتنی بود و چه چیزی دوستداشتنیتر از گندم نزد کشاورز یا چارپا نزد دامپرور و پول نزد پولدار؟ کَندن از خود، تنها مقصود خداست از قربانی کردن و گرنه، «نه گوشتهای آنها به خدا میرسد نه خونهایشان[15]»٬ بلکه انسان با دل بریدن از محبوبهایش، رشد میکند و «چنانچه کسی از چیزهای دوستداشتنی خود به سود دیگران دست نکشد، از نیکی و نیکخویی برخوردار نخواهد شد[16]».
باری، آرام آرام ریختن خون به مقصودی معنوی ـ اخلاقی بدل گشت و مقصود اصلی این منسک؛ یعنی دست شستن از داشتهها، فراموش شد. مردمانی که در دوره کشاورزی میزیستند، دامهای خود را ارزشمند میشمردند و گذشتن از این «مال» ارزشمند، بر رشد اخلاقی ـ معنوی آنان میافزود، اما اکنون آن مقصود فراموش شده و خود خون ریختن به مناسکی بدل گشته است؛ چنانکه یهودیان تا همین امروز در عید کیپور به چنین سنتی پایبندند.
یوم کیپور (יוֹם כִּפּוּר) یا روز آمرزش و بخشایش گناهان، مهمترین و مقدسترین جشن و روز یهودی است که دَه روز پس از عید سال نو عِبری (روش هاشانا) برگزار میشود و «روز کفاره» نیز خوانده میشود. البته امروز مناسک روز کیپور به انگیزه پاک کردن درون فرد مؤمن اجرا میشود؛ چنانکه اگر به کسی در سال گذشته بد کرده باشد، از او باید عذرخواهی کند. مؤمنان یهودی در این روز به نشانه ریاضت نفس و استغفار، 24 ساعت[17] یا 25 ساعت[18] روزه میگیرند. این کفاره پیش از آغاز روزه ادا میشود. مؤمن یهودی برای ادای کفاره یا «کپّاروت[19]» در این روز، جوجهای را دور سرش میچرخاند و میگوید مرگ جوجه جانشین هر مجازاتی باشد که برای او مقرر (مقدر) کردهاند. البته کسانی به جای کشتن جوجه [یا مرغ و خروس] پول خیرات میکنند[20].
صورتبندی مباحث
- گذشتن از داشتههای خود به سود دیگری، به رشد اخلاقی ـ معنوی انسان کمک میکند؛
- ذبح چارپایان اهلی در دوره کشاورزی به انگیزه رشد اخلاقی ـ معنوی مردمان آن دوره تشریع شد؛
- خداوند برای تشویق انسانها به گذشتن از داشتههای ارزشمند خود، وعده کرد که اگر چنین کنند لغزشهای آنان را نادیده میگیرد و از آسیبهای محتمَل بر کنار میدارد؛
- مقصود از سفارش به ریختن خون حیوانات در مناسبتها خاص نیز دیگرگزینی (سیر کردن دیگرانِ تهیدست) است نه خود ریختن خون؛
- فراموشی این مقصود والا و بیاعتنایی به آن، موجب شده است که «اراقه الدم» (ریختن خون) به مقصود اصلی بدل گردد و عامل محفوظ ماندن انسان از بلا شمرده شود؛
- پس میتوان نیازهای «دیگران» را برآورد و به برخورداری از رشد اخلاقی ـ معنوی و بخشایش گناهان امیدوار بود؛
- این نیازها مدارجی دارند که بیشک خوردن و آشامیدن از ردیف اول آنها جای میگیرد و به اصطلاح از نیازهای ضروری به شمار میرود، اما همه نیازهای دیگران، مادی و جسمی نیست؛
- رواج کپاروت با تأکید بر کشتن خروس و مرغ و جوجه، در رواج سنت خروسکشان میان برخی از مسلمانان به انگیزه محفوظ ماندن از بلا بیتأثیر نمینماید؛ چنانکه خروسکشان نزد آنان به نوعی صدقه بدل گشته و گونهای «کپاروت اسلامی» البته بیشتر به انگیزه دفع بلا (نه آمرزش گناه) پدید آمده است.
[1]. محمد بنیعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 5.
[2]. محمد بنیعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 5.
[3]. محمد بنعلی بنبابویه قمی، الخصال، ج 1، ص 281.
[4]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 408.
[5]. حج، 36.
[6]. حج، 37.
[7]. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 375.
[8]. نساء، 128.
[9]. جان پین سنت، اساطیر یونان، ترجمه باجلان فرخی، ص ۹۷.
[10]. مائده، ۲۷.
[11]. توبه، ۹۹.
[12]. صافات، ۱۰۷.
[13]. مائده، ۲.
[14]. کوثر، ۲.
[15]. حج، ۳۷.
[16]. آلعمران، ۹۲.
[17]. مریپت فیشر، دائره المعارف ادیان زنده جهان، ترجمه مرضیه سلیمانی، ص 400.
[18]. جان راسل هینلز، فرهنگ ادیان جهان، به کوشش ع پاشایی، ص.696.
[19]. Kapparot.
[20]. جان راسل هینلز، همان.