عملیات انتحاری از نگاه اهل سنت

آیا جایز است مسلمانی خود را با انفجار به قتل برساند؟ آیا مسلمان آزاد است از خودش رهایی و خلاصی بیابد، آن‌گونه که می خواهد؟

بعد از حادثه یازدهم سبتامبر ، ریاض عربستان و دارالبیضاء ، شرم الشیخ و… بارها این سؤال برای من پیش آمده است، اما پاسخی  روشن برای آن نیافتم؛ چون سوال از جنبه فقهی و علمی پیچیده است.

برای رسیدن به پاسخ باید پرسش را به دو بخش تقسیم کرد:

1. آیا در مقابله با کشورهای مسلمان یا کشورهایی که با ما در جنگ نیستند، انسان مجاز است که از خود رهایی پیدا کند و خود را بکشد؟ آیا دشمنی کردن و کشتن جان های محترم در این‌گونه موارد، جایز است؟

2. آیا جایز است انسان خود را در جنگ‌هایی که شریعت آنها را تأیید کرده و برای دفاع از دین و میهن، منفجر کند؟ مثل جان برکفانی که کمربند انتحاری می‌پوشند و یا به طریق دیگر خود را در بین نیروهای اشغالگر  کشورهای مسلمین منفجر می کنند؟

در این وضعیت، دو حالت مختلف پیش روی ماست و حالت سومی وجود ندارد، لکن قبل از بیان احکام شرعی آن دو، لازم است این مقدمه علمی مهم را وضع کنیم:

از قوانین ثابت و تزلزل‌ناپذیر اسلامی در زمان‌ها، کشورها و آداب و رسوم و امت‌های متفاوت، حفظ ضرورت های پنج‌گانه است و از مهم ترین آنها، محافظت بر جان انسانی است.

اسلام اجازه نداده است که انسانی، فرد مسلمان یا  غیر مسلمانی را در غیر میدان جنگ بکشد. پس نابود کردن دیگران مگر در جنگ‌های عادلانه یا به جکم قاضی بعد از یک سلسله احتیاطات شرعی و قانونی که به عهده شریعت است امکان نمی‌پذیرد. حتی شریعت به قضات امر کرده است که حدود را با وجود شبهات پس بزنند: «ادرؤوا الحدود بالشبهات».

قاضی نمی‌تواند با علم خودش قضاوت کند، همچنین قضاوت در حال عصبانیت و گرسنگی برای او جایز نیست. تأکید بر این مسائل از آن باب است که بر جان متهم محاظت شود. پس جان کسی که متهم است، علی‌رغم متهم بودنش به جرم، در نزد شریعت محترم است و این از خود اجرای حدود شرعی بالاتر و مهم‌تر است.

اما اسلام، جنگ و کشتار را فی ذاته، دارای منزلتی نمی‌داند. حیوانات در حیات وحش، باهم مبارزه می کنند و همدیگر را می‌کشند و به ناحق خون هم را می‌ریزند، اما آنچه واقعاً می‌توان به آن افتخار کرد، مبارزه‌ای است که در جنگ‌های عادلانه با هدف حمایت از دین و وطن صورت گرفته باشد.

آنچه برای من جالب توجه است تصریح ابن تیمیه به این است که کشتن جان آدمی نوعی از مفسده بزرگ است. با این حال شریعت قتل نفس را در جهاد حق طلبانه، بخاطر مصلحت بزرگتری از این مفسده، مباح کرده است، مانند حفاظت میهن و مردم از شر تجاوزگران.

علامه ابن دقیق می‌گوید: اصل بر عدم اتلاف جان آدمی است. با این حال قتل نفس فقط در وقت دفع مفسده مباح می‌شود.

قرآن علت مباح شدن قتال  را در شریعت مسلمین چنین بیان کرده است:  «وَقَاتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ»

ابن تیمیه هم گفته است : «اگر کسی حمله کند می‌توانید حمله  و قتال کنید ولی به دیگران حق تعرض ندارید.»

با این همه، اسلام به حفظ  خون در جنگ های عادلانه و صلح بین مسلمانان و دشمنانشان تشویق کرده و صلح را بهترین مکانیسم برای از بین بردن درگیری های مسلحانه  بین مسلمانان و غیر مسلمانان در جنگ های حق‌طلبانه قرار داده است.

اگر نبود صلحی که دین به آن امر کرده، درگیری‌های مسلحانه استمرار پیدا می‌کرد تا جایی که گروه قوی گروه مقابل را از بین می‌برد، یا اینکه درگیری‌ها ادامه پیدا می‌کرد بدون آنکه پایانی برای آن باشد. خداوند می فرماید: «عَسَى اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّهً وَاللَّهُ قَدِیرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ». وقال تعالى: «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».

حتی اسلام صلح را با شرایط ظالمانه نیز جایز دانسته است، همانطور که فقیه بزرگ ابن قیم در تأیید این سخن اشاره کرده به قبول پیامبر(ص) به شروط ستمگرانه و ظالمانه‌ای که در صلح حدیبیه آمده بود.

ممکن است پرسیده شود چرا اسلام این همه بر جان انسان حریص  و تأکید دارد؟ نگاه اسلام به انسان این است که وی ساخته و مخلوق پروردگار متعال است. کسی که جان انسان را به غیر حق نابود کند، انگاری انسانی را نابود کرده که خداوند روح خود را در او دمیده است.

ادیان، اصلاح جهان را منوط به اصلاح نفوس بشری دانسته‌اند، همانطور که نفس بشری همان وسیله ای است که همه شرایع آسمانی، ساختن  و اصلاح هستی را به آن منوط دانسته است. پس  وقتی جان آدمی از بین برود هستی اصلاح نمی‌شود. هدف خداوند در خلقت اقامه عدل و احسان در زمین است . زمانی که انسان از بین برود دیگر ارزشی برای عالم وجود ندارد و هدف خداوند در خلقت محقق نشده است.

شاید کل این مطلب تفسیری باشد برای این آیه شریفه که می‌فرماید: «مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً».

کسی که از روی ظلم و ستم کشته شده است، خداوند برای ولی و صاحب مقتول قدرتی در نظر گرفته است . «وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّى الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُوراً».

حرمت عملیات انتحاری و کشتن دیگران از بین نمی رود، مگر به دلیل شرعی واضح و آشکار. دراین‌باره مسائل نیز نمی‌توان به فتوای یک عالم و فقیه بسنده کرد، بلکه باید بر روی این مسئله مجامع مهم علمی فقهی نظر بدهند.

 

احکام عملیات‌های شهادت‌طلبانه در جنگ‌های حق‌طلبانه

فقها درباره کسی که  خودش را برای اعتلای کلمه الله و آزادی وطن از استعمارگران منفجر می‌کند، اختلاف نظر دارند و به دو گروه تقسیم می‌شوند.

یکم. این‌گونه عملیات‌ها را  زمانی که  مبارز به نتیجه برسد و شکستی در دشمن ایجاد کند و یا جلوی ظلم دشمن را بگیرد، اجازه داده‌اند. این فقها این عملیات‌ها را از نوع «إلقاء النفس فى التهلکه» نمی‌شمارند و عنوان گناه و خودکشی بر آن بار نمی‌کنند. شیخ یوسف قرضاوی، شیخ محمد حاج ناصر، کارشناس  در مجمع فقه بین المللی اسلامى مغرب، دکتر فتحى درینى عضو مجلس إفتاء اردن و سعید قفه عالم و اندیشمند  إسلامى، دکتر  نصر فرید واصل مفتى سابق مصر، از این دست علما به شمار می‌آیند.

دوم. مخالفان عملیات‌های شهادت‌طلبانه که برای حرمت این عمل به نهی شریعت از کشتن جان آدمی استناد کرده‌اند: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً» و اینکه کسی که این عمل را انجام بدهد به شدت تهدید شده است: «وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نَاراً وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیراً». همانطور که این عمل مصداق در معرض هلاکت قرار دادن محسوب می‌شود و شارع  این عمل را نهی کرده است: «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ».

باید بین کسی که خودش را در بین صفوف دشمن منفجر می‌کند و بین حالتی که علمای سلف اجازه داده‌اند در مواقعی که شخص خود را در صفوف دشمن وارد می کند و می‌میرد، تفاوت گذاشت؛ چراکه در این موارد شخص امید به نجات دارد، اما  در عملیات استشهادی، شخص به یقین کشته می‌شود.

اما از علمای معاصری  که با عملیات استشهادی مخالفت کرده‌اند، به شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتى  سعودی و شیخ ناصر الدین البانى محدث شهیر ودکتر صالح بن غانم السدلان، استاد دانشگاه اسلامی  و محمد بن سعود می‌توان اشاره کرد. چه بسا مخالفت ایشان به استناد گفته بعضی از علمای سلف مثل امام شوکانی در کتاب السیل الجرار باشد: «اثبات شده در اصول، اینکه اعتبار به عموم لفظ  است نه به دلیل سبب، و بدیهی است که کسی که اقدامی کند در حالی که می‌داند مقتول ، مغلوب یا اسیر می‌شود، با دست خود، خود را به هلاکت انداخته است.» امام قرطبی مفسر و فقیه مشهور و امام محمد غزالی صاحب کتاب الاحیاء العلوم نیز بر همین نظرند.

کسی که عملیات استشهادی را در جنگ‌های حق‌طلبانه مجاز می‌داند، آن را با نظر فقهی علمای سلف مبنی بر رفتن مبارز در صفوف دشمن برای شکست  آنان قیاس می‌کند.

اما کسانی که عملیات استشهادی را حرام کرده این قیاس را نمی‌پذیرد؛ زیرا زیرا مبارزی که به صفوف دشمن می‌رود، امکان  دارد که از این عملیات نجات یابد، اما در عملیات استشهادی فرد مبارز حتماً کشته خواهد شد. هر دو نظر مستند است به قبول یا رد این قیاس. در هر حال هر دو صاحب نظر در نزد خداوند مأجورند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*عضو شورای مرکزی جماعت اسلامی مصر

ترجمه: اسماعیل آذری
آیا جایز است مسلمانی خود را با انفجار به قتل برساند؟ آیا مسلمان آزاد است از خودش رهایی و خلاصی بیابد، آن‌گونه که می خواهد؟ناجح ابراهیم*

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.