غدیر، علی، مولا … در نگاه مولویبلخی
سمیه شکری
تعریف جلالالدین بلخی از «مولا»: «کیست مولا آنکه آزادت کند و بندِ رقیت ز پایت وا کند» و بیانِ هدف رسالت انبیا یعنی هدایت به آزادی است: «چون به آزادی نبوت هادی است، مومنان را ز انبیا آزادی است»
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی در قرن هفتم یعنی زمانی که جامعه اسلامی فراخور حکومت و حاکمان سنیمذهب بودند، زندگی میکرد، او اندیشمندی روشنفکر و به گواه تاریخ و اشعارش، صوفیای دل کنده از دنیا و حقیقتبینی صافی بود. مهمترین اثر او مثنوی معنوی، شش دفتر تشکیل شده از 27000 بیت است که خود او را «اصول دین» نامیده، مجموعهای از 424 داستان کوتاه و بلندی که مولوی در دل آنها آنچه هر مسلمانی و حتی هر آزادهای از اخلاق و انسانیت باید بداند را بازگو میکند و درس نهایی او که در هجده بیت آغازین (نینامه) آمده، درس رهایی و آزادگی است. چنانکه گفتیم و میدانید مولوی در جامعهای که اکثریت قریب به اتفاقِ مردم، اهل سنت بودند، دم از علی ابن ابیطالب میزند، از عدالت و شجاعت او میگوید، از علم و حلم امام علی و از آزادی و آزادگیاش میگوید و فراتر از اینها او را «ولی» و «مولا»ی پس از پیامبر میداند و واقعه غدیر را در دفتر ششم از مثنوی اینچنین بیان میکند:
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود و آن علی «مولا» نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رِقّیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادی است
مومنان را ز انبیا آزادی است
کلام امروز ما ارزشِ کار مولوی برای بیان واقعه غدیر و تایید آن نیست هر چند آن هم ارزشمند و قابل تقدیر است و خود نشان از آزادگی این اندیشمند میدهد، ولی آنچه امروز مورد توجه است، تعریف جلالالدین بلخی از «مولا»: «کیست مولا آنکه آزادت کند و بندِ رقیت ز پایت وا کند» و بیانِ هدف رسالت انبیا یعنی هدایت به آزادی است: «چون به آزادی نبوت هادی است، مومنان را ز انبیا آزادی است» با این اشاره جا دارد به داستان مهم دیگری که در مثنوی درباره حضرت علی آمده است، اشارهای کنیم، داستان برای زمانی است که در جنگی تن به تن، دشمن بعد از مغلوب شدن در برابر علی آب دهان بر صورت آن حضرت میاندازد تا به گمانِ خود علی ابن ابیطالب را خشمگین کند و همگان شاهد این هستند که علی در نهایت حلم و علم از مرد بیادب میگذرد و رهایش میکند، چون دلیل میخواهند، میفرماید:
گفت من تیغ از پی حق میزنم
بندهی حقم نه مامور تنم
شیر حقّم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
و در داستان دیگری در مثنوی آمده است که پیامبر خبر میدهد به علی که قاتل تو کیست و ابن ملجم هر روز از علی میخواسته که او را بکشد تا دست به قتل علی ابن ابیطالب نزند، ایشان در جواب میگفتند:
یک سر مو از تو نتواند برید
چون قلم بر تو چنان خطی کشید
لیک بیغم شو شفیع تو منم
خواجهی روحم نه مملوک تنم
پیش من این تن ندارد قیمتی
بی تن خویشم فتی ابن الفتی
با چنین تصویر و توصیفی از شیر خدا شکی باقی نمیماند که او فردی آزاده و رها از قید دنیا و جسم و تن است، کسی است که قاتل خود را نه تنها میبخشد، بلکه به او قول شفاعت در روز قیامت را میدهد بهترین و لایقترین فرد است برای «مولا» بودن، واقعا میتوان به کسی که خود در بند و اسارت دنیای دنی است، «مولا» گفت و از او خواست دیگران را آزاد کند و بند رقّیت از پایشان باز کند. شرط اول آزاد کردن دیگران از بند طاغوتِ دنیا و نفس، رها بودن خود است، مولوی بارها در مثنوی به این مهم اشاره میکند و مهمترین اصل در رسیدن به روح متعالی و رادمنشی و بزرگاندیشی را رهایی از بند تن، شهوات، هواس و در نهایت رها شدن از جلوههای فریبنده دنیا مانند شهرت، شهوت، ثروت، قدرت و … میداند و به راستی:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش؟!
و در دفتر سوم به داستان کندن درِ خیبر توسط حیدر کرّار اشاره کرده و آورده:
صورت خود چون شکستی سوختی
صورت کل را شکست آموختی
بعد از آن هر صورتی را بشکنی
همچو حیدر باب خیبر بر کنی
و با ذکر همین داستانها و بیان همین آزادگیهای امام علی و نبودن در بند جسم و تن، مولویبلخی تاکید میکند که حیدر کرّار حرص خلافت نداشت، کسی که چنین ویژگیهایی دارد، نمیتواند حرص و طمع به خلافت داشته باشد:
آنک او تن را بدین سان پی کند
حرص میری و خلافت کی کند
زان به ظاهر کو شد اندر جاه و حکم
تا امیران را نماید راه و حکم
تا امیری را دهد جانی دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر
پس از مطالعهای گذرا از روایتهای مولوی از امام علی به راحتی میتوان دریافت هدف از رسالت انبیا و ولایت اولیا از نگاه ایشان چیزی جز رها شدن نیست و ایشان بعد از تعریف رسالت و ولایت از گروه مومنان به «مولا» میخواهد به عیدانه رهایی و آزادی شادی و شکرگزاری کنند:
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید …
تا زیادت گردد از شکرای ثقات
پس نبات دیگرست اندر نبات
شکرگزاری و فراهم کردن اسبابِ شادی در بین مومنان، سنتی است که همچنان در بین شیعیان در عید غدیر که آن را «عیدالاکبر» میدانند، رایج است.
به امید آزادی و رهایی مردمان
منبع: روزنامه اعتماد