واکسن حسینی کرونا | مهدی فردوسی مشهدی
بحثی درباره مصونیت مجالس سوگواری حسینی در برابر ویروس مهلک کرونا
آیا اعضای محترم این هیئت درباره گزند آن ویروس مُهلک سریع الانتقال چیزی نمیدانستند؟ شکی نیست که میدانستند؛ پس چرا چنین خطر کردند؟ من با این اعضای محترم مصاحبه نکردهام، اما ادعایی را از افرادی مشابه آنان مکرر شنیدهام و حدس میزنم پیشفرض آنان نیز همان ادعا بوده باشد. مقصودم از افراد «مشابه» کسانی است که بیاعتنا به شیوهنامههای بهداشتی، در مجالس سوگواری حسینی شرکت میکنند. آنان میگویند: مجلس امام حسین (ع) خودش شفاخانه است و کسی در این مجلس به بیماری واگیر دچار نمیشود؛ ما «واکسن حسینی» زدهایم یا «بیمه ابوالفضل عباس»ایم.
این عکس، راوی مجلس سوگواری حسینی «هیئت علمدار مشهد الرضا» در اوج موج پنجم کروناست؛ همزمان با نخستین روز اولین دهه محرم 1442. مسئول این هیئت پس از تذکرات درباره تخلف از شیوهنامههای بهداشتی، عذرخواهی کرد[1] و مقرر شد اعضای این هیئت، به فاصلههای ایمنی ملتزم باشند که امیدوارم چنین کنند!
آیا اعضای محترم این هیئت درباره گزند آن ویروس مُهلک سریع الانتقال چیزی نمیدانستند؟ شکی نیست که میدانستند؛ پس چرا چنین خطر کردند؟ من با این اعضای محترم مصاحبه نکردهام، اما ادعایی را از افرادی مشابه آنان مکرر شنیدهام و حدس میزنم پیشفرض آنان نیز همان ادعا بوده باشد. مقصودم از افراد «مشابه» کسانی است که بیاعتنا به شیوهنامههای بهداشتی، در مجالس سوگواری حسینی شرکت میکنند. آنان میگویند: مجلس امام حسین (ع) خودش شفاخانه است و کسی در این مجلس به بیماری واگیر دچار نمیشود؛ ما «واکسن حسینی» زدهایم یا «بیمه ابوالفضل عباس»ایم.
شبیه این دعوی، درباره آرامگاههای (عتبات) پیشوایان دینی ـ مذهبی نیز مطرح میشود و حتی خودم دیدهام که برخی از «روحانیان» زائران از «ماسک زدن» در این مکانها بازمیدارند. آنان برای تأیید سخن خودشان این دعوی را هم مطرح میکنند که گزارشهایی از دچار شدن شرکتکنندگان در مجالس عروسی یا برخی از همایشها یا ورزشگاهها و… به کرونا رسیده، اما تا کنون گزارشی درباره دچار شدن شرکتکنندگان در مجالس عزاداری حسینی به کرونا، مشاهده نشده است.
من در این یادداشت، همین دعوی را در قالب این مسئله میکاوم: «آیا شرکتکنندگان در مجالس سوگواری مذهبی به بیماری واگیر کرونا دچار نمیشوند؟»
با فرض اینکه شیوهنامه ستاد ملی مبارزه با کرونا معقول باشد (که از دید من معقول است)، راه گریز از گزند این ویروس مُهلک، دوریگزینی و پرهیز از اجتماع و ازدحام است و بنابراین، پاسخ پرسش مذکور از دید من، مثبت است؛ یعنی بیشک اگر اجتماعی صورت بپذیرد، ضریب احتمال انتقال ویروس افزایش مییابد و اگر تجمعی به انگیزه عروسی یا به انگیزه عزا صورت بگیرد، زمینه برای انتقال بیماری به دیگری فراهمتر میشود. بنابراین، مدعیان مصونیت مجالس حسینی از دچار شدن شرکتکنندگان به بیماری، باید به سود این مصونیت دلیل بیاورند؛ زیرا «البینه علی المدعی[2]» (استدلال بر عهده مدعی است)، اما آنان فقط ادعا میکنند و چنانچه کسی با آنان در اینباره چون و چرا کند، دستکم در دل (نه به زبان)، او را به کوتهبینی و بیارادتی و بیمعرفتی یا حتی بیولایتی و بیاعتنایی به فضیلت دینی «توکل»، متهم میکنند.
دعوی این مدعیان را چنین میتوان صورتبندی کرد:
1. پیشوایان «معصوم» از طریق خرق عادت (کرامت) میتوانند از سرایت بیماری واگیر جلوگیری کنند؛
2. آنان به مجالسی که به یاد و نام آن بزرگواران برگزار میشوند، بسیار عنایت دارند؛
3. ویروس کرونا بنابر قاعده عادت و طبیعت، در تجمعات زودتر و بیشتر منتشر میشود، اما اهلبیت (ع) از طریق خرق عادت و تصرف در قاعده طبیعت، از انتشار این ویروس در این مجالس جلوگیری میکند.
باری، با فرض پذیرش اخبار وارده درباره کرامت کردن پیشوایان دینی ـ مذهبی، کارهای خارق عادت در زندگی آنان «مُستثنا» است؛ یعنی قاعده رفتار آنان بر زمین عادت و طبیعت استوار است و گاهی (فقط گاهی به شکل استثنایی)، به کرامت دست میزنند. بنابراین، مستثنا بودن مجالس سوگواری به نام آنان، نیازمند دلیل و شاهد است؛ یعنی مدعیان درباره کرامت کردن اهلبیت (ع) درباره چنین مجالسی، باید حجت قاطع بیاورند وگرنه، قاعده رفتاری آنان تأثیر عوامل طبیعی را خنثا نمیکند. با فرض اینکه مجالس سوگواری مستثنا باشند، شاید ویژگی ذاتی این مجالس را در دیگر محفلها هم بتوان یافت یا ایجاد کرد. با توجه به این توضیحات، پرسشهای زیر ناظر به آن ادعا و پیشفرضهایش مطرح میشود:
1. «آیا اهلبیت همواره با کرامت و خرق عادت کار میکنند؟»
2. با فرض مثبت بودن پاسخ پرسش یکم، «آیا فقط مجالس سوگواری مصداق رفتار استثنایی اهلبیت خواهند بود؟»
3. با فرض مثبت بودن پاسخ پرسش دوم، «چرا این مجالس مستثنا میشوند؟ آیا ثواب و تقدس متراکم در این مجالس در دیگر محفلها یافت نمیشود؟»
4. آیا تقدس ادعایی مجالس منسوب به اهلبیت از تقدس بدن مبارک خود آنان بیشتر است؟
5. با فرض منفی بودن پاسخ پرسش چهارم، «آیا بیماری اهلبیت دلیل ناقض قاعده شدن استثنا نیست؟» یعنی آیا بیماری آن بزرگواران خودش بر این دلالت نمیکند که قرار نیست همواره دست به کرامت بزنند؟
6. با فرض مثبت بودن پاسخ پرسش چهارم، «چرا آن بزرگواران در دوره زندگی مادیشان از بیماریهای واگیر پرهیز میکردند؟» «چرا به پرهیز از این دست بیماریها سفارش میکردند؟»
با توجه به تنگی مجال و فرصت، فقط شواهدی را درباره بخش پنجم و ششم یاد میکنم و پیگیری مباحث درازدامن کلامی را درباره بخشهای یکم تا چهارم، به خوانندگان پوینده و کوشنده محترم وامیگذارم. با استناد به این شواهد، معتقدم مجالس عزاداری حسینی، با فرض تخلف از شیوهنامهها، از هیچ مصونیت بهداشتی و پزشکی برخوردار نیستند:
الف) بیماری پیشوایان دینی
روایت مشهوره «ما مِنا الا مقتول او مسموم[3]» بر این دلالت میکند که دستکم شماری از امامان شیعه بر اثر مسمومیت از دنیا رفتهاند. البته در صدور و صحت این روایت، بسی مناقشه کرده و حتی شماری از محدثان و متکلمان، آن را کاذب خواندهاند. برای نمونه، از دید محمد بنمحمد بننعمان (شیخ مفید)، ادعای کشته شدن پیامبر و [همه] امامان بر اثر سم و قتل ثابت نیست، بلکه از دید او فقط کشته شدن برخی از آنان ثابت است. به گفته او، به شکل قاطع کشته شدن و شهادت علی بنابیطالب، حسن و حسین و موسی بنجعفر (علیهم السلام) را میتوان ادعا کرد و حتی شهادت علی بنموسی (ع) از دید او مشکوک است و بیشک نمیتوان همه امامان را مقتول یا مسموم دانست، بلکه او این خبر را نوعی دروغپراکنی (ارجاف) میشمرَد[4].
باری، با فرض صحت و صدور این روایت و یافتن مؤیدهای تاریخی درباره مقتولیت برخی از امامان شیعه و مسمومیت شماری از آنان، میتوان ادعا کرد که سمّ در بدن آنان تأثیر گذارده و سامانه دفاعی بدن آنان نتوانسته است در برابر آن مقاومت کند و بنابراین، جان به جانآفرین تسلیم کردهاند. افزون بر این، خود آن پیشوایان دینی بزرگوار بیمار میشدند؛ یعنی اختلالی فیزیولوژیک در جسم آنان پدید میآمد؛ چنانکه برای درمان از دانش پزشکی زمان خود بهره میبردند و پزشکان را به بالین خود فرامیخواندند که به چند نمونه در اینباره اشاره میشود:
پیامبر اسلام بیمار شد؛ همان بیماری که به مرگ ایشان انجامید. بنابراین، فرمود دوست مرا نزد من فرابخوانید[5].
پس از زخمی شدن علی بنابیطالب (ع)، پزشکان کوفه را براى درمان او جمع کردند و هیچ کس در درمان زخم سر ایشان، آگاهتر از اثیر بنعمرو بنهانى سکونی نبود. او طبیب حاذقی بود و کرسى طبابت داشت و جراحات را درمان مىکرد. او از چهل غلامى بود که خالد بنولید او را در عین التّمر (شهرى در غربى بیابان فرات) اسیر کرد. او رگی را از ریه گوسفندی بیرون کشید و بر شکاف سر ایشان گذارد و ملاحظه کرد که سفیدى اجزاى مغز ایشان به آن رگ چسبیده است؛ سپس گفت: یا امیر المؤمنین آن دشمن خدا به مغز شما هم آسیب رسانده است. بنابراین، علی (ع) کاغذ و دواتی خواست و وصیتش را نوشت[6].
علی بنحسین (ع) بیمار شد؛ همان بیماری که به مرگ ایشان انجامید. بنابراین، فرزندانش محمد و حسن و عبدالله و عمَر و زید و حسین را جمع کرد و درباره محمد به آنان توصیه کرد، او را باقر خواند و کار [امامت] را به او واگذارد[7].
در سال 61؛ یعنی همان سال شهادت حسین (ع) به کوفه در آمدم و زنان کوفه را دیدم که بر سـر و صورت خود میزنند و گریبان میدرند. آنگاه علی بنحسین (ع) که جسمش از بیماری نحیف شده بود، با صوتی ضعیف میگفت: ای کوفیان، شـما بر ما میگریید؟ چه کسی جز شما ما را کشت[8]؟
حسن بنعلی عسکری (ع) رگزنی (فصّادی) را برای فصد رگ دستش به کار گرفت[9].
ب) دوریگزینی از بیماری واگیر
بیماری «جذام» یا خوره، معلول عاملی باکتریایی است که شکل اعضای بدن را تغییر میدهد و حتی گاهی برخی از اندامها بر اثر این بیماری، یکسره از میان میروند. بر پایه برخی از روایات، پیامبر اسلام گفتهاند:
کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ: فرِّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَدِ؛ خوب نیست که با بیمار مجذومی سخن بگویی؛ مگر اینکه میان تو و او یک ذراع (بیش از نیم متر) فاصله باشد. از مجذوم (دچار به بیماری خوره) بگریز؛ چنانکه که از شیر میگریزی[10].
أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک؛ فردی دچار به جذام برای بیعت کردن نزد پیامبر آمد، اما ایشان به او دست نداد و گفت: بدون دست دادن به من، بیعتت را پذیرفتم[11].
روایات دوری از مجذوم به دو دسته تقسیم میشوند: برخی از آنها همچون روایات پیشگفته بر گریز و پرهیز دلالت میکنند و شماری از آنها همچون روایات زیر، بر گرایش و پردازش پیشوایان مقدس به بیماران جذامی اشارتی دارند:
لَقَدْ مَرَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (ع) بِمَجْذُومِینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ وَ هُمْ یأْکلُونَ فَمَضَى ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُتَکبِّرِینَ فَرَجَعَ إِلَیهِمْ فَقَالَ إِنِّی صَائِمٌ وَ قَالَ ائْتُونِی بِهِمْ فِی الْمَنْزِلِ. قَالَ: فَأَتَوْهُ فَأَطْعَمَهُمُ ثُمَّ أَعْطَاهُم[12]؛ علی بنحسین (ع) از کنار چند جذامى گذشت که به غذا خوردن سرگرم بودند و ایشان را هم به خوردن دعوت کردند. ایشان پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، میخوردم؛ سپس هنگامی که به خانه رسید، فرمان داد غذایی فراهم کنند و آن مبتلایان را به خانهاش فراخواند و به آنان غذا خوراند.
اکل مع المجذوم فقال «آکل ثقه بالله و توکلا علیه[13]»؛ پیامبر همراه با جذامی غذا خورد و گفت: به پشتوانه خداوند میخورم.
برخی از محدثان و فقیهان برای جمع این دو نوع روایات درباره موضوع جذامی، به تکلف دچار شده و کوشیدهاند با استناد به انواع قواعد اصولی یا مبانی کلامی، وجه جمعی در اینباره بیابند[14]، اما یک نکته بسیار مهم را فرونهادهاند: «تنوع بیماری جذام»؛ یعنی شاید پرهیختن آنان از جذامی و پرداختن آنان به جذامی، از نوع بیماری او سرچشمه گرفته باشد. بنابر یافتههای پزشکی معاصر، جذام بر اثر تماس درازمدت نزدیک با افراد آلوده منتقل میشود و مؤثرترین راه انتقالش، دستگاه تنفسی فوقانی است. پیشتر تصور میشد که پوست بدن اصلیترین راه انتقال است، اما تحقیقات اخیر بیشتر بر راه انتقال هوایی این بیماری تأکید میکنند و میگویند: 95 درصد افراد در معرض جذام (Leprosy) به آن مبتلا نمیشوند؛ یعنی تماس گاه به گاه مانند دست دادن و نشستن کنار فرد مبتلا به جذام، به انتقال آن نمیانجامد[15].
بنابراین، تعارض رفتار پرهیزکارانه و نوازشگرانه آنان را میتوان با توجه به تنوع این بیماری و موردهای خاص آن توجیه کرد و از هر تکلف اجتهادی در اینباره پرهیخت.
باری، با توجه به بیماری و دوریگزینی از بیماری پیشوایان دینی و مذهبی، میتوان استنتاج کرد که حتی با فرض ثبوت و اثبات خرق عادت پزشکی؛ یعنی پیشگیری و درمان، آن بزرگواران عاقلانه رفتار میکردند و به قواعد جهان هستی پایبند بودند، بلکه تأکید میکردند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَیءٍ مِنَ الدُّنیا عُذِّبَ بِهِ یوْمَ الْقِیامهِ[16]؛ کسی که با چیزی خودش را در این دنیا بکشد، با همان چیز در آخرت عذاب خواهد شد». همچنین شاهدی درباره تصرف آنان در مصونیتبخشی و واکسینه کردن مجالس سوگواری مذهبی در دست نیست. مدعیان باید دو گروه آزمودنی و گواه را جمع کنند؛ یکی را به مجلس سوگواری حسینی بفرستند و یکی را در مجلس دیگری جمع کنند و با التزام به دهها و صدها قید و شرط روششناختی در اینباره، دادهها را با یکدیگر بسنجند تا بتوانند ادعا کنند چیزی به نام «واکسن حسینی» و «بیمه ابوالفضلی» آنان را از کرونا مصون میدارد و اگر چنین نمیکنند، پیشنهاد من این است که به جای خرج کردن از کیسه حسین بنعلی (ع) برای توجیهگری رفتار خودشان، شجاعانه و صادقانه بگویند: ما دلمان برای عزاداری تنگ شده است و از جان خودمان گذشتهایم و جان دیگران هم فدای همین مجالس باد!
پانوشتها
[1]. www.entekhab.ir/fa/news/632439
[2]. حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۶۸.
[3]. على بنمحمد خزاز رازى قمی، کفایه الاثر فی النصّ على الائمه الاثنی عشر، تحقیق و تصحیح عبد اللطیف حسینى کوهکمرى، ص 226.
[4]. «فأما ما ذکره أبو جعفر (رحمه الله) من مضی نبینا و الأئمه (ع) بالسم و القتل فمنه ما ثبت و منه ما لم یثبت و المقطوع به أن أمیر المؤمنین و الحسن و الحسین (ع) خرجوا من الدنیا بالقتل و لم یمت أحدهم حتف أنفه و ممن مضى بعدهم مسموما موسى بنجعفر (ع) و یقوى فی النفس أمر الرضا و إن کان فیه شک فلا طریق إلى الحکم فیمن عداهم بأنهم سموا أو اغتیلوا أو قتلوا صبرا فالخبر بذلک یجری مجرى الإرجاف و لیس إلى تیقنه سبیل». ر.ک: محمد بنمحمد بننعمان مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص 132-133.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّی فِیهِ ادْعُوا لِی خَلِیلِی». ر.ک: [5]. محمد بنحسن صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، تحقیق و تصحیح محسن بنعباسعلى کوچهباغى، ص 313؛ محمد بنعلى بنشهرآشوب مازندرانى، مناقب آلابیطالب، ج 1، ص 234.
«حدثنی عطیه بنالحرث، عن عمر بنتمیم و عمرو بنابیبکار ان علیا لما ضرب جمع له أطباء الکوفه فلم یکن منهم أحد أعلم بجرحه من أثیر بن عمرو بنهانی السکونی و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات وکان من الاربعین غلاما الذین کان خالد بن الولید اصابهم فی عین التمر فسباهم و إن أثیرا لما نظر إلى جرح أمیر المؤمنین دعا برئه شاه حاره و استخرج عرقا منها، فأدخله فی الجرح ثم استخرجه فإذا علیه بیاض الدماغ فقال له یا أمیر المؤمنین إعهد عهدک فإن عدو الله قد وصلت ضربته إلى أم رأسک فدعا على عند ذلک بصحیفه و دواه و کتب وصیته». ر.ک: [6]. علی بنحسین (ابو الفرج) اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش کاظم المظفر، ص 23.
[7]. «مَرِضَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع مَرَضَهُ الَّذِی تُوُفِّی فِیهِ فَجَمَعَ أَوْلَادَهُ مُحَمَّداً وَ الْحَسَنَ وَ عَبْدَ اللَّهِ وَ عُمَرَ وَ زَیداً وَ الْحُسَینَ وَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ کَنَّاهُ بِالْبَاقِرِ وَ جَعَلَ أَمْرَهُمْ إِلَیه». ر.ک: على بنمحمد خزاز رازى قمی، کفایه الاثر فی النصّ على الائمه الاثنی عشر، تحقیق و تصحیح عبد اللطیف حسینى کوهکمرى، ص 239.
[8]. «قدمتُ الکوفه سنه إحدى و ستین و هی السنه التی قتل فیها الحسین ع فرأیت نساء أهل الکوفه یومئذ یلتدمن مهتکات الجیوب و رأیت علی بن الحسین (ع) و هو یقول بصوت ضئیل و قد نحل من المرض: یا أهل الکوفه إنکم تبکون علینا فمن قتلنا غیرکم؟» ر.ک: احمد بنابیطاهر بنطیفور، بلاغات النساء، ص 37.
[9]. محمد بنحسین حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 108، باب 10.
[10]. محمد بنعلی بن بابویه قمی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، ج 3، ص 557.
[11]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 62، ص 82.
[12]. محمد بنحسن طوسى، الامالی، ص 673.
[13]. محمدباقر مجلسی، همان.
[14]. برای نمونه، ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی الجامع، ج 8، ص 343.
[15]. World Health Organization. Regional Office for South-East Asia, (2018), Guidelines for the diagnosis, treatment and prevention of leprosy. World Health Organization. Regional Office for South-East Asia, p. xiii.
K Eichelmann and other (2013), “Leprosy. An Update: Definition, Pathogenesis, Classification, Diagnosis, and Treatment”, Actas Dermo-Sifiliográficas, N104 (7), p 554–63.
[16]. عبداللّه بنبهرام دارمی، سنن الدارمی، ج 2، ص 192.
بنظر بنده اگر صورتبندی استدلال را به این صورت (مشابه برهان شر) تغییر بدهیم شبهه قوی تر و مشمول همان پاسخ های برهان شر خواهد شد، البته می توان دایره ی کرامت را از اماکن مقدسه و مجالس روضه به اشخاص محب اهل بیت نیز گسترش داد.
۱.اهل بیت در حال حاضر (پس از وفات) دارای این توانایی هستند که بواسطه ی کرامت (خرق عادت) جلوی هر گونه آسیب از جمله آسیب های وارده از جانب ویروس کرونا را بگیرند.
۲.اهل بیت به محبین خویش و زائرین اماکن مقدسه و شرکت کنندگان در مجالس ذکر نام و یاد ایشان عنایت و علاقه ی خاص و ویژه ای دارند.
۳.هرگاه موجودی دارای علم (آگاهی از آسیبهای ویروس کرونا) و قدرت (توانایی از بین بردن و جلوگیری از ایجاد آسیب) و خیرخواه (داشتن حس اخلاقی به انسانهای آسیب پذیر) باشد آنگاه قطعاً از آسیب ایشان جلوگیری یا آنرا رفع می نماید.
۴.اهل بیت بدلیل آگاهی و علاقه به محبین خویش و بواسطه ی دارا بودن قدرت کرامت، در تاثیرات سوء و سرایت پذیری ویروس کرونا تصرف نموده و ویروس را در بدن ایشان و همچنین در اماکن مقدسه و مجالس اهل بیت نابود و بلااثر می نمایند.