آیا پیروزی طالبان الهامبخش اسلامگرایان تندرو عرب خواهد شد؟
بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند که طالبان هیچ تهدید جدی برای کشورهای مسلمان نخواهد بود، چراکه ماهیت و تفکر و ایدئولوژی این گروه با بسیاری دیگر از گروههای مسلمان که ایده جهاد را پی میگیرند، متفاوت است.
عربستان سعودی، امارات متحده عربی جزو نخستین کشورهایی بودند که حکومت طالبان را بین سالهای 1996 تا 2011 به رسمیت شناختند، اما حالا که طالبان بار دیگر در افغانستان سربرآورده است، واکنش این کشورها به طالبان ترکیبی است از سکوت، احتیاط و عملگرایی. البته تحلیلگران معتقدند این سکوت و احتیاط در درازمدت پابرجا نخواهد ماند. بهرغم اینکه طالبان به لحاظ ایدئولوژیک در برخی موارد با عربستان و امارات اختلاف نظر دارد اما ریاض و ابوظبی در نهایت سعی خواهند کرد با واقعیت موجود و ظهور شوکهکننده طالبان در افغانستان کنار بیایند. اگر به واکنش دیگر کشورهایی عربی نیز در خصوص ظهور دوباره طالبان بنگرید، ترکیبی از ابهام و احتیاط را مشاهده خواهید کرد. احمد بن حامد الخلیلی، مفتی اعظم عمان به مردم افغانستان به خاطر پیروزیشان در برابر اشغالگران تبریک گفت. جنبشهای تندرو به خصوص در سوریه و غزه به قدرت یافتن طالبان در افغانستان از دریچه شکست غرب در جنگ با اسلام مینگرند. گروه تندرو تحریرالشام در سوریه که خود را جنبش خواهر طالبان میداند قدرت یافتن در افغانستان را پیروزی جهادگرایی در کشورهای جهان اسلام به حساب میآورد. در این میان عربستان و ریاض هم در واکنشی محدود به ظهور دوباره طالبان، اعلام کردهاند به انتخاب مردم افغانستان احترام میگذارند و از طالبان میخواهند امنیت و ثبات را در افغانستان برقرار کند. عربستان از طالبان خواسته مناسبات سیاسی جامعی را که همه مردم افغانستان را در بر بگیرد، پیگیری کند. امارات نیز نگرانی خود را در خصوص مسائل امنیتی اعلام کرده و از طالبان خواسته صلح و امنیت را برقرار کند. البته بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند که طالبان هیچ تهدید جدی برای کشورهای مسلمان نخواهد بود، چراکه ماهیت و تفکر و ایدئولوژی این گروه با بسیاری دیگر از گروههای مسلمان که ایده جهاد را پی میگیرند، متفاوت است.
در واقع طالبان یک جنبش داخلی در جامعه محافظهکار افغانستان است. این جنبش برخلاف گروههایی نظیر القاعده و داعش، داعیه فتح و فتوحات خارج از خانه را ندارد و توجهش تنها به افغانستان و رقبای پشتونش در پاکستان معطوف است. اگر بخشهایی از پاکستان را نیز خانه طالبان به حساب آوریم، در گزارشهایی که درباره عملیاتهای طالبان منتشر شده موردی یافت نمیشود که این گروه دست به عملیاتهای خارج از خانه زده باشد. طالبان در سال 1994 توسط ملا محمد عمر در قندهار افغانستان که شهری در نزدیکی مرزهای پاکستان است، اعلام موجودیت کرد. طرح ملا محمد عمر و مدارس تحت نظر او با حمایت مالی عربستان همراه شد. در نهایت این گروه در سال 1996 قدرت را در افغانستان به دست گرفت. بعد از حمله سال 2001 امریکا به افغانستان، طالبان از کابل بیرون رانده شد اما همچنان به پروژه ملی خود برای پایان دادن به اشغال افغانستان و برپایی مدلی از حکومت اسلامی ادامه داد. در سال 2020 و در طول مذاکرات صلح که در نهایت به توافق برای پایان دادن به جنگ انجامید، طالبان به امریکا اطمینان داد که اجازه نمیدهد خاک افغانستان به پناهگاهی برای نیروهای القاعده تبدیل شود و مردم افغانستان را در گفتوگوهای سیاسی و اجتماعی مشارکت خواهد داد. اما کاملا واضح بود که با توجه به سابقه طالبان، بسیاری از کشورهای عربی این تعهد طالبان را باور نکنند، چراکه در سال 1998 پس از حمله القاعده به سفارتخانههای امریکا در تانزانیا و کنیا، طالبان به دولت امریکا تعهد داد که به اسامه بنلادن اجازه نخواهد داد از خاک افغانستان برای حمله به مواضع امریکا استفاده کند. البته آنها روی این نکته نیز دست گذاشتند که امریکا هیچ مدرکی در خصوص بنلادن که پشت حمله به سفارتخانههای امریکا در آفریقاست، ارایه نکرده است. اما بعد از حملات یازده سپتامبر نیز طالبان از تحویل دادن بنلادن به امریکا خودداری کرد، چراکه در آن زمان القاعده را متحد خود میدانست که در بیرون کردن نیروهای شوروی افغانستان در کنار آنها جنگیده بود. وقتی طالبان به قدرت رسید تنها سه کشور عربستان، امارات و پاکستان دولت اسلامی طالبان را به رسمیت شناختند.
تفاوت میان طالبان و القاعده
اما حمایتهای مقطعی و تاکتیکی طالبان از القاعده، آن هم در گذشته و براساس مصلحتهای مقطعی، موجب نمیشود که موضع طالبان و القاعده را یکی بدانیم. این دو گروه تفاوتهایی اساسی با هم دارند. طالبان براساس ارزشهای اسلامی که نسبتا مدنیتر هستند، بنیان نهاده شده است. در حالی که هدف اصلی القاعده جنگ با مسیحیت و یهودیت است، چراکه این گروه کشورهای مسیحی و یهودی را باعث همه بدبختیها و تیرهروزیهای مسلمانان میداند. در سال 1988 اسامه بنلادن و دیگر مجاهدین تندروی عرب افغانستان، در پیشاور پاکستان، القاعده را تاسیس کردند. جنگجویان القاعده در نهایت افغانستان را ترک کرده و به کشورهای محل زندگیشان بازگشتند و به دنبال این بودند که حکومتهای خودکامه عربی را سرنگون کنند. در سال 1993 آنها نخستین حمله علیه امریکا را صورت دادند و بمبی را در مرکز تجارت جهانی در نیویورک منفجر کردند. القاعده و شاخههای وابسته به آن در بسیاری از بخشهای آسیا، آفریقا، شبه جزیره عرب، عراق، سوریه، قفقاز، هند، صحرای سینا در مصر، سومالی، آفریقای شمالی، بورکینافاسو، چاد، کامرون، گامبیا، نیجر، نیجریه، موریتانی، سنگال و مالی حضور دارند. البته آنها موفق نشدند حتی یک دولت عربی را سرنگون کنند، چراکه حملات هوایی مداوم امریکا و نیروهای امنیتی و محلی کار را برای آنها دشوار کرد. حمله امریکا به افغانستان و حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مواضع القاعده در افغانستان، یمن و سومالی، کمر این گروه را شکست. این گروه که تضعیف شده بود زمینه را برای ظهور گروهی دیگر به نام داعش فراهم کرد. برخلاف القاعده که تمرکزش را روی حمله به مواضع اسراییل و غرب محدود کرده بود، داعش ترجیح داد به جنگ دشمنان داخلی خود یعنی دولتملتها برود. تاریخچه این رویه به دهه 1970 باز میگردد. یعنی زمانی که اخوانالمسلمین به دنبال جنگ شش روزه سال 1967 اعراب با اسراییل منشعب شد و از درون آن جنبشهای اسلامی جهادی شکل گرفتند که هدفشان سرنگونی دولت سکولار مصر و برپایی دولتی اسلامی روی ویرانههای آن بود. ریشه داعش نیز بعد از حمله سال 2003 امریکا به عراق، شکل گرفت و این گروه در استانهای سنینشین عراق نظیر الانبار جایگاهی برای خودش دست و پا کرد. در سال 2014 داعش توانست تنها با هزار و 500 نیرو در برابر 45 هزار نیروی ارتش عراق، موصل را که دومین شهر بزرگ عراق بود، تصرف کند. البته حملات هوایی امریکا گسترش بیشتر داعش را محدود کرد و این گروه نتوانست به بغداد برسد. در نهایت در سال 2017 با مشارکت پیشمرگههای کرد، نیروهای حشدالشعبی و با کمک ایران و امریکا داعش در عراق و سوریه از میان رفت و اما گروه داعش خراسان که مسوولیت حمله اخیر به فرودگاه کابل را برعهده گرفته در ننگرهار در شرق افغانستان به وجود آمد. خراسان یک منطقه تاریخی در آسیای مرکزی است که این گروه قصد دارد در آن به فعالیت بپردازد. این گروه علاوه بر افغانستان در هند، پاکستان، کشمیر، شرق ایران و استان سینکیانگ چین که جمعیت مسلمان اویغور دارد، فعال است. اعضای داعش خراسان چند ملیتی هستند و از کشورهای عربی تا کردها، ترکمنها، چچنیها، اویغورها، تاجیکها، ازبکها و قزاقها در این گروه عضویت دارند. این گروه تقریبا هزار و 500 عضو فعال دارد و در بین مردم افغانستان هیچ محبوبیتی ندارد. در سال 2018، طالبان در جریان جنگ درزاب، شکست سختی به داعش خراسان تحمیل کرد. هرچند داعش خراسان عملیاتهای خونین و خشونتهای گستردهای از خود به نمایش گذاشته اما از توانایی نظامی برای تصرف سرزمینی برخوردار نیست. هر چند همسایگان افغانستان نظیر چین از این بیم دارند که این گروه بتواند جنگجویان جوان را به خود جلب کرده و قدرت خود را افزایش دهد. به مرور آنچه ذکر شد، نشان میدهد که استراتژی و ایدئولوژی و اهداف گروههایی نظیر القاعده و داعش و گستره سرزمینی فعالیتشان، با طالبان متفاوت است.
سنجش احتمال پیوند
طالبان با اسلامگرایان تندروی عرب
شورش سال 2011 در کشورهای عربی موجب شد برخی احزاب سیاسی در کشورهای عربی سربرآورند اما محبوبیت آنها از سال 2012 تا به اکنون مدام کاهش یافته است. در سال 2012 محمد مرسی، به نمایندگی اخوانالمسلمین در انتخابات ریاستجمهوری مصر شرکت کرد و پیروز شد. یک سال بعد، ارتش مصر دولت او را سرنگون و اخوانالمسلمین را غیرقانونی اعلام کرده و حکمهای قضایی سنگینی برای اعضای ارشد این حزب تعیین کرد. در تونس که همواره تحلیلگران از آن به عنوان استثنایی در میان کشورهایی عربی درگیر بهار عربی یاد کردهاند، قیس سعید، رییسجمهوری فعال این کشور، دو ماه قبل پارلمان را منحل و قدرت را در دستان خود قبضه کرد. محبوبیت حزب النهضه تونس که در انتخابات سال 2011 به اوج رسیده بود در سال 2014 به 28 درصد کاهش یافت و در سال 2019 نیز به 20 درصد رسید. اتهاماتی درباره فساد مالی و سوءمدیریت موجب شد که این حزب به سرعت محبوبیت خود را از دست بدهد. در مراکش، محمد در سال 2011، محمد پنجم پادشاه این کشور در واکنش به درخواست معترضان برای انجام اصلاحات سیاسی نخست وزیری از حزب عدالت و توسعه که در انتخابات 23 درصد آرا را به دست آورده بود، منصوب کرد. در سال 2016، حزب عدالت و توسعه 27 درصد آرا را از آن خود کرد و نخستوزیر بر جای خود باقی ماند. اما در مراکش قانونی وجود دارد که میگوید یک حزب نمیتواند اکثریت آرا را از آن خود کند بنابراین پادشاه همچنان قدرت برتر را در اختیار دارد و حزب عدالت و توسعه بهرغم همه پیروزیهایش همچنان از قدرت واقعی در این کشور برخوردار نیست. در یمن حزب اصلاح که در آخرین انتخابات پارلمانی در سال 2003 توانست بعد از حزب کنگره عمومی مردم یمن بیشترین آرا را به دست آورد، بعد از شورش سال 2011 بیشتر قدرت خود را از دست داد. شوروش مردمی در کشورهای عربی و ظهور جنبشهای اسلامگرای تندرو بر فعالیت دیگر جنبشهای اسلامی منطقه که توجهشان به سیاستورزی و دوری از خشونت بود، سایه انداخت. اما قدرت یافتن طالبان در افغانستان لزوما این کشور را به پایگاهی برای جنبشهای اسلامی تندرو و پایگاهی برای تمرین شبهنظامیان و سکویی برای فعالیتهای خرابکارانه تبدیل نخواهد کرد، چراکه طالبان یک گروه شبهنظامی بینالمللی نیست بنابراین جنبشهای اسلامی تندرو در کشورهای عرب نباید انتظار داشته باشند از حمایتهای طالبان برخوردار شوند. از سوی دیگر تمرکز داعش خراسان بر آسیای مرکزی است نه جهان عرب. البته این امکان وجود دارد این گروه ظرفیتهایی در خود ایجاد کند و بتواند حملاتی جدی علیه همسایگان افغانستان صورت دهد. اما نه طالبان و نه کشورهای آسیای مرکزی به این گروه اجازه نخواهند داد که به تهدیدی واقعی تبدیل شود. چه اینکه افغانها با گرایشهای سیاسی مختلف، افرادی مستقل و دارای گرایشها و جهانبینی خاصی نسبت به جهان هستند و رخدادهای چند دهه گذشته به آنها ثابت کرده که جنبش اسلامی تندروی سلاح به دست نظیر داعش و القاعده، لزوما نمیتوانند پیروز شوند.
نتیجهگیری
از منظر واقعگرایی سیاسی، با توجه به همه آنچه ذکر شد قدرت یافتن طالبان در افغانستان نگرانی اصلی کشورهای عربی نیست چه اینکه طالبان به خودی خود هیچ خطری برای این کشورها ندارد. اما چنانچه به واسطه شکست طالبان در حکمرانی عقلانی و موثر و بروز خلأهای امنیتی در افغانستان، این کشور صحنه جنگی داخلی میان گروههای اسلامگرای تندرو با طالبان برای کسب قدرت شود، آن وقت است که برخی کشورهای عرب میتوانند نگران باشند، از این جهت است که هیچ کشور عربی و حتی ایران نیز در حال حاضر از رویارویی میان جبهه مقاومت افغانستان با طالبان حمایت نکردهاند، چراکه این کشورها بر این عقیدهاند این درگیری موجب بروز شکاف و خلأهای امنیتی نظامی در افغانستان میشود و این دقیقا همان شرایطی است که گروههای تروریستی تندرو نظیر القاعده و داعش خراسان میتوانند از آن سوءاستفاده کنند.
منبع: روزنامه اعتماد