مدرسه فلسفی اصفهان| مهدی عسگری
مدرسه فلسفی اصفهان یا آنچه که به مکتب فلسفی اصفهان مشهور است، به دورهای از تاریخ فلسفه در جهان اسلام اشاره دارد که عصر صفوی در ایران توسط فیلسوفانی همچون میرداماد، ملاصدرا و ملارجبعلی تبریزی پایهگذاری شده است. درباره این مدرسه فلسفی اطلاعات ما به صورت یکسان نیست. درباره برخی از فیلسوفان این دوره بیشتر برخی دیگر اطلاعات در دست داریم. آنچه در این نوشتار مورد بررسی قرار میگیرد معرفی این مدرسه فلسفی است.
مدرسه فلسفی اصفهان
اصطلاح مکتب فلسفی اصفهان توسط مرحوم هانری کربن برای اشاره به دورهای از تاریخ فلسفه در ایران وضع شد که در عصر صفوی تکون یافته است. این اصطلاح توسط استاد دکتر سید حسین نصر و استاد علامه سیدجلالالدین آشتیانی (ره) نیز استفاده شده است.
در مدرسه فلسفی اصفهان به صورت عمده میتوانیم سه مدرسه فلسفی را معرفی کنیم.
مدرسه اول (حکمت یمانی):
استادی این مدرسه با میرداماد بوده است. شاید بتوان گفت مسئله اساسی برای میرداماد و شاگردانش که مبانی فلسفی او وفادار بودند، مسئله حدوث و قِدَم بوده است. میرداماد با طرح نظریه حدوث دهری راهی جدید را در تفسیر نظریه حدوث و قدم در فلسفه در جهان اسلام باز کرد.
مدرسه دوم (مدرسه حادّه/ حکمت متعالیه):
استادی این مدرسه با ملاصدرا بوده است. در این مدرسه فکری عمده مسائل حول محور وجود مطرح میشده است. ملاصدرا با طرح مسئله اصالت و تشکیک وجود توانست تفسیری جدید از برخی از آموزههای فلسفی همچون وجود ذهنی، اتحاد عاقل و معقول و مسئله نفس و معاد ارائه دهد. البته این بدان معنا نیست که وی مبدع این نظریهها بوده است، اما توانسته با استفاده از آثار فلاسفه دیگر تا اندازه نظریه آنها را در قالب جدید بیان کند.
مدرسه سوم (مدرسه معتدل):
استادی این مدرسه با ملارجبعلی تبریزی بوده است. ملارجبعلی تبریزی از فیلسوفان کمترشناختهشده عصر صفوی است که برای خود در اصفهان مدرسه فکری داشته است. در این مدرسه فکری برخلاف مدرسه میرداماد و ملاصدرا به تمام مسائل فلسفه اعم از الهیات بالمعنی الأعم و الهیات بالمعنی الأخص پرداخته نشده است؛ بلکه تنها به برخی از مسائل فلسفی در حوزه الهیات اعم (همچون اثبات هیولی، اصالت وجود و ماهیت، وجود ذهنی، قاعده الواحد) و الهیات اخص (الهیات سلبی، اثبات واجب از راه انحصار موجود در ممکن و رد شبهه ابنکمونه) پرداخته شده است. البته این قاعده به صورت کلی نیست و معدودی از فیلسوفان این مدرسه همچون علیقلی بن قرچغایخان به طبیعیات و الهیات اعم و اخص توجه داشتهاند.
مهمترین شاخصه این مدرسه فکری را میتوان اعتقاد به اشتراک لفظی وجود و الهیات سلبی دانست. الهیات سلبی به عنوان رکن اساسی برای اکثر فیلسوفان این مدرسه فکری مطرح است.
عناصر تأثیرگذار بر مدرسه فلسفی اصفهان
چهار عنصر را میتوان از مهمترین عناصر تأثیرگذار بر مدرسه فلسفی اصفهان دانست:
عنصر اول: قرآن و حدیث: شاید بتوان گفت در هیچ دوره از تاریخ فلسفه در جهان اسلام به آن اندازه که در مدرسه فلسفی اصفهان به قرآن و حدیث توجه شده، توجه نمیشده است. فیالمثل میتوان به شرح سترگ قاضی سعید قمی بر توحید صدوق یا شرح میرداماد بر صحیفه سجادیّه یا شرح ملاصدرا بر اصول کافی اشاره کرد. مصنفان این آثار در تفسیر خود از روایات از مبانی فلسفی خود بهره گرفتهاند.
این مسئله تنها محدود به تفسیر کتابهای روایی با مبانی فلسفی نمیشود؛ بلکه در آثار فلسفی همچون اسفار یا اثبات واجب تبریزی نیز برای اثبات یا مؤید برای مسئله فلسفی از روایات استفاده شده است.
از قرآن نیز هم در آثار فلسفی استفاده شده است، حتی ملاصدرا برخی از سورههای قرآن را به صورت جداگانه تفسیر کرده است.
عنصر دوم: فلسفه مشائی و فلسفه اشراقی: فلسفه در این دوره تا حدی زیادی از فلسفه مشا تأثیر پذیرفته است، اما برخی از مسائل مطرح شده در فلسفه اشراق نیز مورد قبول فیلسوفان این دوره بوده است.
عنصر سوم: عرفان و تصوف: عرفان نظری بر فلسفه ملاصدرا تأثیر بهسزایی داشته است. به صورتی که در برخی از مسائل اساسی فلسفه ملاصدرا ردپای ابنعربی و آموزههای او را میتوان به راحتی دید.
برخی از فیلسوفان این دوره خود اهل طریقتهای مختلف صوفیه بودند و از آموزههای طریقت خود در کتابهای فلسفی یاد میکردند. فیالمثل محمدرفیع پیرزاده (ملقب به زاهدی) از شاگردان طراز اول تبریزی است که از سلسله زاهدیه صوفیه است که منتسب به شیخ زاهد گیلانی هستند.
عنصر چهارم: فلسفه نوافلاطونی: این عنصر شاید مهمترین عنصری باشد که در تکون فکری این دوره از فلسفه در جهان اسلام تأثیر گذاشته است. همانطور که میدانیم در سنت ترجمه آثار یونانی به عربی برخی از آثار نوافلاطونیان به عربی ترجمه شد. مهمترین این آثار أثولوجیا و ایضاح فی خیر المحض بودند که هر دو به اشتباه به ارسطو منتسب شدند. أثولوجیا در اصل تلخیصی از انئاهای چهار، پنج و شش مجموعه آثار فلوطین است و ایضاح فی خیر المحض نیز در اصل برای فیلسوف بزرگ نوافلاطونی پروکلس (ابرقلس) است.
اثولوجیای منتسب به ارسطو در فلسفه در جهان اسلام تأثیر به سزایی از خود به جا گذاشته است. شروح کمی بر این کتاب در عالم اسلام نوشته شده است. دو شرح مهم این کتاب در مدرسه فلسفی اصفهان و توسط شاگردان تبریزی یعنی قاضی سعید قمی و علیقلی بن قرچغایخان نوشته شده است.
توجه به أثولوجیا در این دوره بسیار جدی است و در متن آثار تبریزی، میرداماد و ملاصدرا (مخصوصاً ملاصدرا) ارجاعهای فراوانی به این کتاب دیده میشود.
جمعبندی
در مدرسه فلسفی اصفهان، سه مدرسه عمده فلسفی را میتوان بازشناخت: مدرسه میرداماد، مدرسه ملاصدرا و مدرسه ملارجبعلی تبریزی. در میان این سه مدرسه مدرسه تبریزی با دو مدرسه دیگر تفاوتهای بنیادینی دارد که سبب شده از آن در تاریخ فلسفه از مدرسه معتدل نام ببرند.
بر این دوره فلسفی، قرآن و حدیث، فلسفه مشا و اشراق، عرفان و تصوف و فلسفه نوافلاطونی بسیار تأثیرگذار بودهاند.