آیا جنبشهای جهان عرب به نفع اسرائیل بود؟
مصاحبه حجتالاسلاموالمسلمین سیدحسن نصرالله با روزنامه لبنانی السفیر – بخش اول و دوم
بسم الله الرحمن الرحیم.
السفیر: با توجه به حوادث یبرود و قلمون و تدابیری که در داخل اندیشیده شد به نظر شما آیا خطر انفجارها [در مناطق مختلف لبنان] کاهش پیدا کرده است یا همچنان وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: میشود گفت خطر انفجارها تا حد بسیار زیادی کاهش یافته است. هم به دلیل تحولات میدانی منطقهی قلمون که منجر به تعطیلی بسیاری از کارگاههای ساخت خودرو[های بمبگذاری شده] و مراکز کشفشده توسط نیروهای سوری شد؛ چه در شهر یبرود و چه در شهرک رأس العین و هم به علت تلاشهای چشمگیر امنیتی که ارتش لبنان و دستگاههای رسمی امنیتی در جهت انهدام باندهای واردات، تقسیم و منفجرکردن خودروهای بمبگذاری شده به انجام رساندند.
به طور کلی میتوانیم بگوییم این خطر بسیار کاهش پیدا کرده است ولی کاملا از بین نرفته است. این مسئله همچنان به تلاش بیشتر در مرزهای سوریه و داخل لبنان نیاز دارد.
السفیر: برخی رسانهها میگویند اهالی ضاحیهی جنوبی به واسطهی تدابیر امنیتی احساس خفقان میکنند و نقل مکان از ضاحیه به مناطق دیگر در حال افزایش است. آیا این نمیتواند به رابطهی مقاومت و هوادارانش صدمه بزند؟
سید حسن نصرالله: این توصیف دقیق نیست و مبالغهآمیز است. هر کسی میتواند در ضاحیهی جنوبی رفت و آمد کند و ازدحام را با چشمان خودش ببیند. نقل مکان و مهاجرتی هم به سوی دیگر مناطق در کار نیست. شاید بعضی خانوادهها با تصمیم شخصی و بسیار محدود این کار را انجام دهند. ولی این صدمهای نمیزند. اتفاقا خوب است فشار از ضاحیه برداشته شود و برخی خانوادهها به جنوب و بقاع بازگردند. در هر صورت در ضاحیهی جنوبی به دلیل جمعیت زیاد احساس خفگی وجود دارد.
اصل برای ما در سوریه این است که جنگ تمام شود؛ جنگی که سوریه را نابود خواهد کرد یا به عبارتی باقیماندهی آن را هم نابود میکند. اصل این است که جنگ تمام شود. فارغ از این که چه کسی دوست دارد، چه کسی دوست ندارد یا چه کسی اعتقاد دارد.
ولی به واسطهی این مسئله نقل مکان یا مهاجرتی صورت نمیگیرد. مواردی بسیار کم و شخصی رخ داد که با این انفجارها و تهدیدات فعلی طبیعی است. این از مسئلهی اول. اما مسئلهی دوم، مسئلهی فضای عمومی و حرفهایی که در برخی رسانههای ناصحیح -نمیگویم نا دقیق، میگویم ناصحیح- دربارهی فضای عمومی گفته شد.
انفجارهایی که در ضاحیه، بئر حسن، هرمل و لبوه رخ داد برعکس، میزان حمایت از دخالت نظامی حزب الله در سوریه را افزایش داد. بنده این را بر مبنای نظرسنجیها، دادهها و بررسیها میگویم، نه علاقهمندیام. واقعیت این است. بعضی افراد مردد موضعشان را تغییر دادند. چون همیشه وقتی در برخی مناطق نظرسنجی صورت میگیرد افراد حامی، مخالف و مردد هستند. مرددها حامی شدهاند. حتی برخی مخالفان حامی شدهاند.
چندروز پیش که بنده در عیناثا گفتم ما دیر وارد [سوریه] شدیم داشتم همین فضا را ترسیم میکردم. واقعا در میان مردم فضایی وجود دارد که ما دیر وارد سوریه شدیم و دخالت نظامی کردیم. ما از این نظر دچار مشکل نیستیم. مردم دربارهی خطرات این برهه، ماهیت تهدیدهای موجود به واسطهی حوادث سوریه بسیار بصیر هستند. و بنده میخواهم اینجا اضافه کنم این مسئله فقط مربوط به فضای ضاحیه، بقاع یا جنوب یا داخل پرانتز فضای شیعیان نیست. بر اساس اطلاعاتم از طریق دادهها، نظرسنجیها -که قاعدتا برخی از آنها منتشر شده و بعضی منتشر نشده است.- و ارتباطهای مختلف میتوانم به شما تأکید کنم بخش عظیمی از ملت حامی مسئلهی دخالت حزب الله در سوریه هستند. و بسیاری از لبنانیان حتی داخل نیروهای 14 مارس کاملا معتقدند، باور دارند و میپذیرند ورود به سوریه از لبنان در برابر این گروههای تروریستی -که هر روز شاهد روش و رفتارهایشان هستیم.- محافظت میکند. به همین خاطر ما در این زمینه احساس غربت نمیکنیم و فکر نمیکنیم فضا مخالف است. بلکه احساس میکنیم در این زمینه بسیار مورد حمایت هستیم. همچنین آنچه نیروهای سیاسی و مراجع دینی فرقههای مختلف به صورت غیر رسمی به ما اعلام میکنند ما را به این موضع مطمئنتر میکند. قاعدتا به صورت غیر رسمی به ما گفته میشود چون برخی طرفها به سبب هراس از پیامدهای منفیاش در آینده یا تأثیرش روی روابطشان با بعضی کشورهای منطقهای یا برخی سفارتهای موجود در لبنان نمیتوانند همان حرف را به صورت علنی بزنند.
پس در این مسئله هیچ مشکلی وجود ندارد. روحیهها بسیار عالی است. هر آنچه در بعضی جاها گفته میشود و برخی رسانهها مخصوصا رسانهها و بعضی شخصیتهای 14 مارس به آن دامن زدند که حزب الله آشفته و نگران است و محبوبیت مردمیاش کاهش پیدا کرده کاملا نادرست است.
مسیر برای حزب الله بسیار شفاف است و با گذشت زمان این شفافیت دربارهی حوادث، گزینهها و آینده در حال افزایش است. حزب با ثبات و عزم گام بر میدارد و هیچ تردید و نگرانی ندارد و به آینده اطمینان دارد. ما از ابتدا میدانستیم اگر همه همکاری کنیم امور به کدام سمت میرود و امروز دارد به همان سمت میرود. پس هیچ جای نگرانی نیست.
و بنده به شما تأکید میکنم بسیاری از آنچه در جاهای دیگر گفته میشود بیان آرزوهای گویندگان است نه بیان وقایع و رخدادها. همچنین برخی اخباری که در رسانهها مثلا برخی رسانههای مشهور عربی دست به دست میشود. به عنوان مثال داستانی رواج یافته بود که 500 نفر از حزب الله در قلمون به شهادت رسیدهاند. آیا در جامعهای مثل لبنان میشود 500 شهید را پنهان کرد؟ حتی یک شهید را هم نمیشود پنهان کرد چه برسد به 500 شهید. الآن یکی از مشکلات مدیریتی این است که وقتی کسی در سوریه شهید میشود خانوادهاش پیش از ما مطلع می شوند! یعنی پیش از رسیدن خبر از طریق کانالهای طبیعی تشکیلاتی. این مسائل را نمیشود پنهان کرد.
چند روز پیش 24 ساعت در رسانهها پیچید که مخالفان مسلح سوریه 11 نفر از حزب الله از جمله یک شخصیت مهم را به اسارت گرفتهاند. کجا؟ چگونه؟ چه کسی؟ وقتی طرف مقابل به پمپاژ این دروغهای آشکار و مفتضحانه پناه میبرد یعنی اطلاعاتی دارد که میگویند شرایط روحی ما بسیار خوب است. به همین خاطر میکوشد با دروغ به این شرایط روحی ضربه بزند چون واقعیت نمیتواند کمکی به غرض آنها بکند.
السفیر: آیا پروژهی سرنگون کردن نظام سوریه به پایان رسیده است یا همچنان پابرجاست؟
سید حسن نصرالله: بر اساس ارزیابی بنده مرحلهی سرنگون کردن نظام و حکومت تمام شده است. چون با گذشت زمان مشخص شد مسئله -مانند آنچه در دیگر کشورها انجام دادند.- مسئلهی رئیس جمهور نیست. به اعتقاد بنده سرنگون کردن حکومت، ارتش و سازمانها و به طور کلی پروژهی سرنگون کردن حکومت با قدرت نظامی به پایان رسیده است. [آنچه میگویم] با توجه به همهی اطلاعات میدانی، نظامی، امنیتی، ملی، شرایط نظام و مخالفان و همچنین دادههای منطقهای و بین المللی [است]. مجموعا معتقدم این مسئله تمام شده است. نمیتوانند نظام را سرنگون کنند. بله میتوانند جنگ فرسایشی انجام دهند اما نبردهای عظیم نه. به نظر نمیرسد در آیندهی نزدیک مخالفان توانایی انجام نبردی عظیم داشته باشند. آنچه در لاذقیه رخ داد و رخ میدهد را نمیتوانیم نبرد عظیم بنامیم. دادههای میدانی قابل اطمینان هستند. وقتی تعداد جنگجویان نبرد لاذقیه، مناطقی که وارد آن شدند و امکاناتی که تزریق شد را بررسی میکنیم میبینیم یک نبرد محدود است که از پوشش رسانههای بسیار گسترده برخوردار شد.
اسرائیل قطعا در سوریه هر گزینهای را به بقای نظام جناب بشار اسد ترجیح میدهد.
تا این لحظه هیچ نشانهای از آن نبرد عظیمی که بسیار دربارهاش صحبت میکردند دیده نشده است. بیشتر شبیه هراسافکنی است تا واقعیت. منظورم همان جنگی است که از جنوب سوریه آغاز میشود. و صحبت دربارهی لشکریان عظیمی که در اردن جمع میشوند، به زودی از راه میرسند، همه جا را اشغال میکنند، درعا و سویدا را میگیرند و روانهی دمشق میشوند. این مسئله چند هفته پیش مطرح شد.
همهی اینها بیشتر به هراسافکنی میماند. در میان اطلاعات چنین چیزی پیدا نمیشود. حتی یک بار صحبت 3.000 جنگجو مطرح شد که در اردن آموزش دیدهاند و مجهز و آماده شدهاند. آیا 3.000 جنگجو میتوانند استان درعا و سویدا را بگیرند و به دمشق برسند؟ در چنین جنگی این عددها دردی دوا نمیکند. بعد کمی مبالغه کردند و 10.000 جنگجو را مطرح کردند. حتی 10.000 جنگجو نیز نمیتوانند معادلهای با این اندازه را تغییر دهند. اگر منظور از نبردهای عظیم نبرد جنوب سوریه یعنی نبرد دمشق است تا این لحظه بیشتر شبیه هراسافکنی است. اما جنگ فرسایشی تا وقتی کشورهایی وجود دارند که پول و سلاح میدهند و به این سو تحریک و تشویق میکنند گاه و بیگاه ادامه دارد.
السفیر: اگر نظام به لحاظ [سوریه] به صورت نظامی سرنگون نمیشود آیا میتواند ادامه دهد؟
سید حسن نصرالله: میتواند ادامه دهد. تجربهی سه سال گذشته ثابت کرده است نظام ضعیف نیست و همچنین از حمایت مردمی برخوردار است. اگر نظام ضعیف بود باید فرو میپاشید و ساقط میشد. همچنین اگر از حمایت ملی برخوردار نبود دچار فروپاشی میشد و همه چیز به پایان میرسید. به نظرم -فارغ از مشاجره بر سر درصدها- در سه سال گذشته نظام از حمایت مردمی بالایی برخوردار بوده است.
السفیر: آیا عوامل خارجی همچنان فشار میآورند؟
سید حسن نصرالله: شرایط منطقهای و بین المللی تغییر کرده است. بنا به ارزیابی بنده فشار سیاسی، رسانهای و میدانی که در برههی پیش رو به نظام وارد میشود کمتر از سه سال گذشته خواهد بود. از سعودی تا قطر [این تغییر را اعمال خواهند کرد]. نمیگویم آنها مواضعشان را تغییر دادهاند ولی شدت موضع، حجم دخالتها، اطلاعات و امیدهایشان بسیار تغییر کرده است. از سوی دیگر همپیمانانی که وقتی گفته میشد سوریه دو، سه، پنج یا شش ماهه سقوط میکند پشت سوریه را خالی نکردند امروز پشتش را خالی کنند؟ امروز که این کشور خطر یا به عبارتی مرحلهی خطر سقوط را پشت سر گذاشته است؟ امروز سطح اعتقاد همپیمانان سوریه چه در سطح کشورها و چه جریانهای منطقهای و داخلی- برای حمایت و ایستادگی در کنار سوریه بیشتر از همیشه است. در نتیجه ارزیابی بنده این است که امور به این سمت میرود. البته موقعیتهای پیش رو بدون شک مهم هستند. مصالحهها، گفت و گوهای سیاسی داخلی یا درمانهای داخلی. اگر آرامش حاکم شد و رفتند سراغ سازندگی، شرایط آسان نیست. ولی برای این نیز برنامهریزی میشود و درمانش آغاز میشود.
السفیر: امروز مخالفان واقعا هوادارانی دارند اما آیا نظام هم واقعا هوادارانی دارد؟
سید حسن نصرالله: اصل برای ما در سوریه این است که جنگ تمام شود؛ جنگی که سوریه را نابود خواهد کرد یا به عبارتی باقیماندهی آن را هم نابود میکند. اصل این است که جنگ تمام شود. فارغ از این که چه کسی دوست دارد، چه کسی دوست ندارد یا چه کسی اعتقاد دارد. اگر جنگ تمام شد و رفتند سراغ گفت و گو و درمان داخلی امید هست که بسیاری از پروندهها حل شود. خطر واقعی این بوده و همچنان تا حدودی این است که کار سوریه به پایان برسد. تقسیم شود. این خطر بسیار بزرگ و جدی بود. بنده عقیده دارم خطر تقسیم را پشت سر گذاشتیم. وقتی میگویم خطر سقوط نظام را پشت سر گذاشتیم به طریق اولی خطر تقسیم را نیز پشت سر گذاشتیم. مسئله، تقسیم بود. این بسیار خطرناک است. مسئله، ویران کردن سوریه بود و این که در این کشور سنگ روی سنگ بند نیاید یعنی امکان وجود حکومتی که بتواند خود را بازیابی و مشکلات خود را حل کند وجود نداشته باشد. میتوانیم بگوییم این را نیز تا حد زیادی پشت سر گذاشتیم. اگر به جایی برسیم که بشود جنگ پایان یابد [موفق شدهایم]. اهمیت مصالحه این است که میگوید: جنگ تمام شد. اینجا دیگر کشتار، خونریزی و خانهای که ویران شود وجود ندارد. روی این مسائل است که آینده پایهریزی میشود. و واقعا این مسئله نگرانی ما بوده و همچنان هست.
السفیر: متخصصان میگویند بازسازی سوریه نیاز به 250 میلیارد دلار سرمایه دارد. اما آیا کسی که میخواهد این 250 میلیارد را بدهد از سوریهی دیگری غیر از این سوریه سخن میگوید؟ تا چه میزان دربارهی منافع مرتبط با سرنوشت نظام سازش و مصالحه صورت گرفته است؟ آیا رئیس جمهور همچنان ضمانت [بقای نظام] است یا رفتنش شرط برخی طرفهای برای بازسازی کشور است؟
سید حسن نصرالله: هیچ کدام از کشورهایی که مخالفان سوریه را زیر بال و پر میگرفتند هیچ گونه آمادگی برای گفت و گو به منظور آغاز درمان سیاسی نداشتند، به هیچ وجه. قطر، سعودی، ترکیه، مصر در دورهی پیشینش تا کشورهای دور، اروپاییها، آمریکاییها. هیچ کس آمادگی درمان سیاسی نداشت. دیروز وقتی در نشست عرب از درمان سیاسی صحبت میکنند نتیجهی ناکامی نظامی است. جهان به خاطر شکست در میدان بود که سراغ ژنو2 رفت. از ابتدا خواستار درمان سیاسی نبودند. بنده این بحثها را در ذهن دارم ولی مسئله فقط مسئلهی شخص جناب بشار اسد نبود. صحبت از همهی نظام بود. میگفتند نظام باید سرنگون شود بعد صحبت میکنیم. یعنی چه نظام باید سرنگون شود؟ یعنی میخواستند سوریه را به کجا بکشانند؟ واقعا جایگاه مطلوب سوریه از نظر ترکها در محاسبات اساسی، منطقه، استراتژیک و… کجا بود؟ از نظر قطریها و سعودیها چطور؟ به همین خاطر باید از این منظر وارد مسئله میشدیم. ما از نظرگاه دوم وارد این مسئله شدیم؛ یعنی نظرگاه جایگاه، موضع و تأثیر سوریه در منطقه و نبرد عظیم موجود در منطقه. آنها هم برای تغییر این وضعیت وارد شدند. برای ایجاد دموکراسی و عدالت و مبارزه با فساد وارد نشدند. همهی این نبرد، تزریق پول، تسلیحات و ادبیات برای تغییر موضع و جایگاه سوریه بود و البته جناب بشار اسد به عنوان رئیس جمهور این نظام. بحثها همهی نظام را نشانه رفته بود و هدف قرار میداد. حتی در یک برهه پس از پایان سال اول که دیدند مسئله به لحاظ نظامی دشوار است. بله، نا امید نبودند ولی دیدند دشوار است.
السفیر: پیشنهاداتی به جناب اسد داده شد؟
سعودی اولین کشوری بود که از روز اول در برابر بیداری اسلامی موضع گرفت. سبحان الله! با همهی این جنبشها در تونس، مصر و بحرین مخالف بود ولی با جنبش سوریه موافق است! البته در لیبی سکوت کرد چون دشمن معمر قذافی بود.
سید حسن نصرالله: بله، بنده از پیشنهاداتی جدی که به جناب بشار اسد داده شد با خبرم. از جمله: این رویکرد سیاسی را تغییر دهید. روابط دیپلماتیکتان را با ایران قطع کنید. روابط دیپلماتیک با جنبشهای مقاومت منطقه را قطع کنید. حقیقتا و کاملا آمادهی ورود به سازش سیاسی با اسرائیل باشید. آن وقت مشکلی باقی نمیماند و این مسئله پایان مییابد. جناب اسد نپذیرفت و این موضع را حفظ کرد. این مسئله فقط از سوی طرفهای جهانی مطرح نشد بلکه از سوی طرفهای منطقهای حامی و در ظاهر تندرو نیز مطرح شد. حتی تندروترین طرفها هم این مسئله را به جناب بشار اسد پیشنهاد دادند. بله اگر نبرد را از این منظر ببینید میتوانید آن را چیز دیگری مشاهده کنید. به این معنا ایجاد تغییر مطلوب در سالهای گذشته آسان نبود.
السفیر: آیا همچنان جبههی مقابل نظام منسجم است؟
سید حسن نصرالله: تحولاتی که رخ داد شما را به این نتیجه میرساند که جبههی مقابل از هم پاشیده و ضعیف شده است. منظورم جبههایست که برای سرنگون کردن سوریه میکوشید. باید این مسائل را در نظر بگیریم:
اول: باید از مسائل داخلی مصر که به آن نخواهم پرداخت آغاز کنیم. تغییر مصر، عزل جناب محمد مرسی و در نتیجه برکناری اخوان المسلمین در مصر از قدرت پیامدهایی داشت. سعودی از شرایط جدید مصر حمایت کرد در حالی که ترکیه و قطر مخالف این وضع بودند. پس اولین نتیجه، شکاف این جبهه، مهمترین جبههی منطقهای بود: جبههی سعودی، قطر، ترکیه و مصر. در عمل رابطهی سعودی و قطر، سعودی و ترکیه و مصر پس از عزل مرسی و ترکیه و همچنین مصر و قطر وخیم شد و به مشکلات افزوده شد. این اولین تغییر بود. این تغییر کجا خودش را نشان داد؟ در سوریه. با وجود این که اینها میگویند: همچنان دربارهی سوریه هماهنگی وجود دارد ولی جای بحث نیست که مانند اوایل نیست.
دوم: سوریه در صدر اولویتهای اخوان المسلمین بود. امروز و در نتیجهی حوادث مصر، به داخل مصر عقبنشینی کردهاند و اولویت و دغدغهی اصلیشان تبدیل شده است به مصر.
سوم: اختلاف میان سعودی و اخوان در سوریه بازتاب مییابد. این از نتایج شرایط منطقهای است.
چهارم: مشکلات داخلی ترکیه.
پنجم: تحولاتی که در قطر رخ داد.
ششم: حوادث عراق. عراق مانند لبنان رفتار میکرد: عدم دخالت، عدم دخالت، عدم دخالت تا این که شرایط خارجی در عراق آنچنان بد شد که استانهای همجوار عراق در سوریه به کارخانهی خودروی بمبگذاریشده تبدیل شدند. در یک روز 10، 15 تا 20 خودرو منفجر میشد. تحقیقات و بازداشتهایی که صورت گرفت چهرهی طرفهای پشت پردهی شبکههای خودروهای بمبگذاریشده را نمایان کرد و موجب درگیری فعلی دولت عراق و داعش شد. جنگ عراق و داعش نیز روی شرایط سوریه و موضع عراق تأثیرات خود را داشت. به همین خاطر شاهد بودیم موضع سیاسی عراق در سال اخیر چه در نشست وزیران خارجهی عرب یا… بسیار تغییر کرد.
اینها علنی بود. اما چیزهایی غیر علنی دیگری نیز هست. به واسطهی ایستادگی نظام بسیاری از کشورهای عربی در تماسهای غیر علنی با نظام میگفتند: ما با شما هستیم، ایستادگی کنید. حتی بنده میدانم برخی کشورهای عربی که در ظاهر با مخالفان هستند به صورت غیر علنی از نظام میخواهند به سرعت از زمان استفاده کند و نبرد را یکسره کند. این اوضاع عجیب و غریب جهان عرب است.
السفیر: حضرت سید، شرایط جهانی چطور؟
دربارهی شرایط جهانی شکی نیست که امروز فضا بهتر است. میان ژنو1 و ژنو2 مقایسه کنید. در ژنو1 شفافیتی وجود ندارد. شاید حتی بتوان پرسید آیا موضع روسیه به اندازهی کافی برای ایستادن در کنار جناب بشار اسد و دست بر نداشتن از آن و جستجو در پی معامله و سازش، مستحکم بود؟ حد اقل دربارهی این مسئله بحث وجود داشت. بنده نمیخواهم دربارهی موضع روسیه در آن اوایل قضاوت کنم. به عبارتی اطلاعات تعیینکننده دربارهاش ندارم. ولی دربارهی برههی اخیر هیچ جای بحثی نیست. میتوانم بگویم در یک سال گذشته موضع روسیه پایدار و نفوذناپذیر بوده و در ماههای گذشته نرمشی نداشته است.
السفیر: آیا توقع دارید با حوادث کریمه این موضع سختتر نیز بشود؟
سید حسن نصرالله: معتقدم پس از بحران کریمه موضع روسیه باز هم سختتر خواهد شد. و این واضح است. روسیه شدیدتر و بیشتر از کیان سوریه حفاظت خواهد کرد. چون وارد مرحلهی جدیدی شدهایم که شاید آن را جنگ سرد یا چنین چیزی بنامند. امروز روسیه میخواهد همهی نقاط قوت یا نقاط کانونیاش را حفظ کند. روسیه از سوریه دست بر نخواهد داشت و بر سر آن سازش نخواهد کرد. خطر سازشی که در برخی برههها وجود داشت امروز بسیار بعید به نظر میرسد. از این منظر بنده معتقدم تأثیر [حوادث کریمه روی مسئلهی سوریه] مثبت بوده است.
ولی از منظر دیگر اگر بخواهیم دربارهی تأثیر منفیاش صحبت کنیم میتوانیم فرض دیگری اتخاذ کنیم و صحنه را تکمیل کنیم: آیا درگیری، دشمنی یا تشدید مواضع سیاسی روسیه و آمریکا موجب نخواهد شد آمریکا و غرب از مرزها، خطوط قرمز یا ضوابطی عبور کنند که در گذشته به واسطهی روابطشان با روسیه از آن عبور نمیکردند؟
اینجا میشود دربارهی تأثیر منفی صحبت کرد. بنده شخصا بعید میدانم آمریکاییها و اروپاییها دست به تحرکات نظامی بزنند. نه به واسطهی روسیه، بلکه به دلیل شرایط آمریکا. اقتصاد، دولت و استراتژیهای منطقهای آمریکا و شرایط داخلی اروپا اجازه نمیدهد. به همین خاطر این حرف را که از سوی برخی رسانهها نیز مطرح شد بعید میدانم که: تنشهای روسی-آمریکایی احیانا راهی برای تحرک آمریکا و غرب علیه سوریه باز میکند.
چه حوادث اوکراین رخ میداد و چه نمیداد بحران سوریه ادامه مییافت. چون اصل موضوع جای دیگری است. ولی در مجموع با در نظر گرفتن همهی مسائل میتوانیم بگوییم این حوادث بیشتر به نفع حکومت سوریه بود تا به ضررش.
السفیر: آیا فکر میکنید جناب اسد کاندیدا[ی ریاست جمهوری] شوند؟
سید حسن نصرالله: طبیعی است که بشود و معتقدم میشود.
السفیر: آیا حزب الله امروز با شخصیتهای اپوزوسیون سوریه ارتباط دارد؟
سید حسن نصرالله: پیش از این ارتباط داشت و شخصیتهایی در میان مخالفان سوریه وجود دارند که همچنان با آنها ارتباط داریم.
السفیر: جایگاه اسرائیل در حوادث سوریه و منطقه چیست؟
سید حسن نصرالله: از ابتدا پیگیریهای ما نوعی نگرانی در اسرائیل نشان میداد. -شاید عجیب باشد که هنوز در این دوران کسی در جهان عرب شبانه روز حوادث، گفتهها، نقشهها، کنفرانسها، پژوهشها، گزینهها و بحثهای اسرائیل را پیگیری میکند.-
تا پیش از حوادث سوریه اسرائیل نگران بود. حتی اگر بگوییم وحشتزده بود مبالغه نکردهایم. کنفرانس برگزار کردند، دربارهی محیط حیاتی صحبت کردند و گفتند در منطقه تغییرات استراتژیک بسیار بزرگی رخ داده است و در خلاف منافع اسرائیل پیش میرود. شما این تغییرات را 100% به نفع مقاومت بدانید یا ندانید آنها این طور بیان کردند. گفتند خطی در حال شکلگیری است شامل ایران، عراق، سوریه، فلسطین و مصر. گفتند سقوط حسنی مبارک مصر و سپس لیبی و تونس را به جبههی مقابل میکشاند. در ظاهر به نظرشان رسید تمام منطقه به این خط پیوستهاند. و باز هم در ظاهر: حق داشتند نگران باشند. چون رهبران بزرگی در احزاب، نیروها و جنبشهای منطقه وجود دارند و در ابتدای امر در ظاهر به نظر رسید که به زودی در بسیاری از این کشورها قدرت را به دست خواهند گرفت و ادبیات این کشورها به سمت دشمنی مطلق با آمریکا و پیوند و منافع استراتژیک [مشترک با یکدیگر] تغییر خواهد کرد.
ابتدا اسرائیل بسیار نگران شده بود. حتی در ستاد مشترک بحث شد که گردانهایی نظامی برای جنوب یعنی برای مرزهای مصر تشکیل دهند. نگرانی استراتژیک -اگر تعبیر درستی باشد.- تا این حد بالا رفت. کار داشت به بازنگری در ساختار نظامی میکشید که حوادث سوریه آغاز شد.
وارد مرحلهی جدیدی شدهایم که شاید آن را جنگ سرد یا چنین چیزی بنامند. امروز روسیه میخواهد همهی نقاط قوت یا نقاط کانونیاش را حفظ کند. روسیه از سوریه دست بر نخواهد داشت و بر سر آن سازش نخواهد کرد.
وقتی بحران سوریه آغاز شد اسرائیل 180 درجه تغییر کرد. نفس راحتی کشید، آرامش یافت و خیلی زود گفت این خطی که میترسیدیم تشکیل شود در حال فروپاشی و تکه تکه شدن است. از بسیاری از این عبارتها استفاده کردند. و طبعا عقیدهی بنده -به واسطهی پیگیری وضعیت اسرائیل و سخن سیاستمداران، نظامیان و شخصیتهای امنیتی بزرگ بازنشسته و فعلیاش- این است که اسرائیل قطعا در سوریه هر گزینهای را به بقای نظام جناب بشار اسد ترجیح میدهد. این غیبگویی نیست. در بحثهایشان، سخنانشان و حتی بحثهای حاشیهایشان هر گزینهای را به آن گزینه ترجیح میدهند. تقسیم سوریه برایشان مفید است. ویرانی سوریه همچنین. باقی ماندن سوریه 20 یا 30 سال در وضعیت جنگی همچنین. حتی وقتی به مرحلهی مقایسهی حضور جناب بشار اسد و این نظام با گروههایی که آنها را مجاهدان بین المللی مینامند میرسند، میگویند گروههای مجاهد بین المللی را به وجود نظام بشار اسد ترجیح میدهیم. پشت این انتخاب یک منطق وجود دارد. چه منطقی؟ حرف خودشان است. بنده به جای آنها صحبت نمیکنم: جناب بشار اسد و نظام سوریه بخشی از خط ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین یعنی جنبشهای مقاومت هستند. اما اگر گروههای جهاد بین المللی در سوریه به حکومت برسند:
اولا: جنگ داخلی میانشان در سوریه ادامه مییابد.
ثانیا: اینها قدرت نظامسازی ندارند چون ما تجربههایشان را در افغانستان و… دیدهایم. به عبارتی نمیتوانند تهدیدی علیه وجود اسرائیل به حساب بیایند. در حالی که این خط، تهدیدی استراتژیک علیه وجود اسرائیل است و آنان سوریه را بخشی از این خط میدانند.
ثالثا: اولویت گروههای جهاد بین المللی جنگ با این محور است نه با اسرائیل. یعنی گروههای جهاد بین المللی با حزب الله، عراقیان، ایرانیان و حتی جنبشهای مقاومت اهل سنتی که به آنها دست بیعت ندهند خواهند جنگید. این برای اسرائیلیان روشن است. به همین خاطر این را به وضوح اعلام میکنند.
اینجا بود که دشمن نفس راحتی کشید و خیال کرد این محور در حال فروپاشی است. سوریه در حال ضعیف شدن بود و این آرزوی آنان بود. ما از پژوهشهای اسرائیلیان پس از جنگ 33 روزه، تشکیل کمیتهی وینوگراد و بحثهایی که برای پاسخ به سؤال «چاره چیست؟» صورت گرفت، با خبریم. از همان زمان و پیش از بهار عربی، انقلابهای مردمی، بیداری اسلامی یا هر چه شما بگویید اسرائیلیان گفتند به دلایل مختلف دیگر نمیتوانند با حزب الله وارد جنگ شوند. با ایران نیز نمیتوانند. اسرائیلیان گفتند:«تنها راه حل ما زدن حلقهی واسط این محور یعنی سوریه است.» خیلی زود به این نتیجه رسیدند. ولی نمیدانستند این کار را چطور انجام دهند؟ البته دربارهی جنگی اسرائیلی علیه سوریه صحبت میکردند. وقتی حوادث سوریه آغاز شد مهمترین گزینهی اسرائیلیان در حال وقوع بود پس نفسی از سر آسایش کشیدند.
السفیر: این سه سال پیش بود. الآن چطور؟
سید حسن نصرالله: امروز وقتی اسرائیل مینشیند و محیط حیاتی خود را بررسی میکند بر خلاف سه سال یا دو سال قبل میبیند که: در جبههی مصر مشکلی ندارد. دارد جلوی چشمانش از سوریه خون میرود. محور مقاومت با معضل بسیار بزرگی مواجه است. فلسطینیان به واسطهی درگیریهای داخلی و مشغولیتهای امت در شرایط بسیار سختی به سر میبرند. درست است که امت همیشه از فلسطین غافل بوده است ولی حد اقل فلسطین بخشی از سخنرانیها بود. الآن فلسطین با مشکل مواجه است. غزه مشکلات تازهای دارد که هیچ گاه نداشته است. بگذارید بگوییم سردی روابط حد اقل میان حماس و محور ایران و حزب الله و قطع رابطه با سوریه. همهی اینها هر کدام تأثیر خود را داشتند. به طور خلاصه وقتی اسرائیل به منطقه یا به قول خودشان به محیط حیاتیاش نگاه میکند میبیند میزان خطرات و تهدیدات عظیمی که سه سال پیش تصور میکرد یا توقع داشت کاهش یافته است. الآن دیگر شرایط آن گونه نیست. در تمام منطقه فقط یک مشکل واقعی دارد و آن هم ایران است. دربارهی ایران و هرگونه توافق، نزدیکی و سامان پیدا کردن اختلافات ایران و غرب واقعا نگران است. بله، واقعا نگران است. آمریکاییها باید مدام به اسرائیل اطمینان دهند و وارد بازی و جزئیاتش کنند تا غافلگیر نشود. اسرائیل از مسئلهی ایران نگران است. به همین خاطر میبینیم وقتی همهی جهان دربارهی پروندهی هستهای ایران بحث میکنند درخواست میکند توان موشکی نیز به مذاکرات اضافه شود. این پیش از این که خواستهی آمریکا باشد خواستهی اسرائیل است. پس ایران هنوز هست و هنوز این معضل وجود دارد.
اسرائیل در تمام منطقه فقط یک مشکل واقعی دارد و آن هم ایران است. دربارهی ایران و هرگونه توافق، نزدیکی و سامان پیدا کردن اختلافات ایران و غرب واقعا نگران است.
اولا: اسرائیل از نظرگاههای مختلفی دربارهی نگرانیهایش دربارهی مقاومت لبنان صحبت میکند. یکی این که تغییر شرایط سوریه جناب اسد را تشویق میکند به حزب الله سلاحهایی بدهد که در گذشته نمیداد. این مسئلهایست که دشمن مطرح میکند. اسرائیل از سلاح برهم زنندهی توازن میترسد. میگوید این خط قرمز است و ما اجازه نمیدهیم. این مایهی نگرانی و آشفتگی دشمن است. تمام دلیل و بهانهای هم که برای حملات هوایی جنتا آورد این ادعا بود که هدف، محمولهای از سلاحهای ویژه بوده است. این حرف نا درست است.
ثانیا: درست است که اسرائیل ممکن است حضور حزب الله در سوریه را عامل تضعیف حزب الله بداند اما از زوایای دیگری هم نگاه میکند که برایش مهمتر و خطرناکتر است یعنی تراکم تجارب حزب الله. یعنی مثلا امروز نبرد القصیر رخ داد. در جهان عرب در سطح رسانهها و سیاست بود و در همین حد که طرفداران شما گفتند خدا خیرتان دهد و مخالفان هم فحش دادند. در جهان عرب در همین حد بود. اما برای اسرائیل قضیه تفاوت میکرد.
السفیر: ممکن است دربارهی نگاه اسرائیل به این قضیه بیشتر توضیح دهید؟
سید حسن نصرالله: اسرائیل از الف تا تای تمت اتفاقات القصیر، ریزترین جزئیات، مراحل، اندازهها و شکل عملیاتها را زیر نظر گرفت، به خوبی محاسبه کرد و دربارهاش پژوهشهای مختلفی انجام داد. هیچ کس بحثی ندارد که ورود ما به مکانهایی که مجبور شدیم وارد آن شویم، چه القصیر، چه قلمون و چه دمشق، فارغ از حجم شراکت حزب الله در کنار نیروهای سوریه، معنای جدیدی داشت. داریم با نگاه نظامی محض صحبت میکنیم. ما داخل نبردهایی کاملا متفاوت با تجارب مقاومت لبنان شدیم. به همین خاطر اسرائیل پس از القصیر و قلمون تمام فکر و ذکرش متوجه «الجلیل» شده است.
امروز اسرائیل بر تجربهای که حزب الله در سوریه میاندوزد نظارت میکند و این که آیا میتواند اگر روزی جنگی با او در لبنان رخ داد در نبرد به سمت و سوهای جدید برود؟ بحث دربارهی این مسئله به طور جدی در حال انجام است. روشن است که این مسئله نیز روی اسرائیل تأثیر دارد. الآن نگرانیشان ایران و حزب الله است. قاعدتا غزه نیز با وجود این که شرایطش سختتر شده است همچنان یک نگرانی بزرگ برای اسرائیل است.
طبعا اسرائیل امروز از پیروزی این خط در سوریه نگران است و آن را با صراحت بیان میکند. چون میبیند که این محور به زودی پیروز میشود. آنان بیش از این را میگویند. میگویند اگر سوریه از این جنگ سربلند بیرون بیاید به معنای پیروزی تمام این محور است. به همین خاطر از پیروزی جناب بشار اسد نگرانند. همین مسئله رابطهی موجود میان گروههای مسلح در استان قنیطره را با اسرائیل توضیح میدهد. در مرزها ماجرا از زخمی و بیمارستان گذشته است. امکان رفت و آمد افراد مسلح در آن مناطق وجود دارد. نه، حتی آزادی کامل برقرار است. اسرائیل هیچ مانعی برای رفت و آمد، تسلیح، حضور و تربیت نیروهای نظامی در مناطق تحت سلطهشان ندارد. گاهی برخی بمبارانهای اسرائیلی با هدف پوشش تحرکات میدانی افراد مسلح صورت میگیرد. یعنی در میدان نبرد کار به اینجاها رسیده است.
ما باید به عنوان مقاومت لبنان بخشی از همت خود را به مسئلهی این مثلث اختصاص دهیم. ما میان گروههای مسلح این منطقه و اسرائیلیان روابط بسیار مستحکمی را رصد کردهایم
السفیر: آیا خطوط قرمز یا مرزهایی برای حضور حزب الله در جغرافیای سوریه وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: ما هرجا که لازم باشد حضور داریم.
السفیر: آیا بهار عرب به نفع اسرائیل بود؟
سید حسن نصرالله: بنده معتقدم در جهان عرب و اسلام و حتی غرب خوانش یکسانی از آنچه رخ داد وجود ندارد. خوانشهای متفاوتی هست. حتی وقتی سراغ اطلاعات میروید احیانا اطلاعات متناقضی میشنوید. ولی آنچه ما در حزب الله به آن گرایش داریم -ما بارها با استفاده از اطلاعات و روابطمان، در این باره بحث کردیم.- این است که این حوادث جنبشهای واقعی مردم هستند و همه را شگفتزده کردهاند. به عبارتی تعدادی نظام کرمخورده، فاسد، ضعیف و سست، حتی در سطح روحی و روانی وجود داشتند و وقت آن رسیده بود که بر اساس قوانین حاکم بر تاریخ و جوامع بشری این دژها و این ساختمانها فرو بریزند.
آنچه رخ داد این بود. نتیجهی تراکم نیروی مردم بود. بخشی از آن به مسائل داخلی مانند فساد، ظلم، دیکتاتوری، زندان، آزادی، گرسنگی، فقر و محرومیت مربوط میشد و بخش دیگری از آن مربوط به نبرد با اسرائیل بود. مثلا برخی دوستان از تونس از تأثیر جنگ [33 روزه] جولای 2006 بر جوانان تونسی و اثر آن بر انتفاضههایی که رخ داد برای بنده خبر آوردند. آیا ملتهای عرب نسبت به موضع نظامهای عرب در مسئلهی فلسطین خشمگین نبودند؟ چرا، خشمی ویرانگر وجود داشت.
ملتهای عرب احساس ذلت، سرشکستگی و سستی میکردند. سخنانی که پس از جنگ جولای بیان شد مسئله را تغییر داد. لبنان، این کشور کوچک، مگر چقدر است؟ مگر مقاومت لبنان چند نفرند؟ جنگ جولای مسئله را تبدیل کرد به مسئلهی توان کنش و پیروزی. این نیز بسیار به آن حوادث ربط داشت. پس از جنگ برای مخفی کردن این قضیه تلاش کردند.
اصولا از همان اوایل درک ما از حوادث تونس، لیبی و مصر این بود که مسئله به صورت مردمی آغاز شد و آمریکاییها، فرانسویها، غرب، جامعهی جهانی، کشورهای منطقه و همه را غافلگیر کرد. همه از آنچه رخ داد غافلگیر شدند. نمیدانستند این جنبشها به زودی میتوانند چند نظام را ساقط کنند. بله، کمی که گذشت نظامها گیج شدند. به واسطهی سستی، ناتوانی و فقدان حمایت مردمی نمیدانستند چطور رفتار کنند. مثلا حسنی مبارک حتی ده هزار نفر هم نداشت که برایش تظاهرات کنند پس رفت و گروهی چماقدار را استخدام کرد. به یاد داشته باشیم که سعودی اولین کشوری بود که از روز اول در برابر همهی این تحرکات موضع گرفت. سبحان الله! با همهی این جنبشها در تونس، مصر و بحرین مخالف بود ولی با جنبش سوریه موافق است! البته در لیبی سکوت کرد چون دشمن معمر قذافی بود.
نظامهای منطقهای آشفته شده بودند. اصلا نمیدانستند چه کار میکنند. آمریکاییها در ابتدا گیج بودند. چندین نگاه در میان خود داشتند. مثلا میتوانیم فرض کنیم وزارت خارجه یک نظر داشت، دستگاه امنیتی سی.آی.ای یک نظر دیگر و وزارت دفاع پنتاگون نظر سوم. آمریکاییها در زمینهی برخورد با این شرایط تازه گیج بودند.
تا اینجا میتوانیم بگوییم با نظریهی دیگر، که بسیاری حامی دارد، موافق نیستیم. این که: همهی اینها یک نقشهی آمریکایی و اسرائیلی بود. این درست نیست. چون اگر به دوران شکلگیری این انتفاضههای مردمی در کشورهای مختلف عربی بازگردید میبینید این حوادث ابتدا انتفاضههایی مردمی و جوانانه بودند و سپس حزبها، گروهها و جنبشها وارد عمل شدند.
آمریکاییها چون یک کشور استعمارگر و ابرقدرت هستند در پایان، این منافعشان است که تعیینکننده است. ایالات متحده هر مقدار هم که گیج باشد میتواند بر آن فائق بیاید چون یک کشور پراگماتیست است و ایدئولوژی ندارد. اعتقاد، اصول و رکنی ندارد. فقط پراگماتیسم و منافع. هر کاری که منافعشان را در مصر، تونس، لیبی، عراق، ایران و سوریه تأمین کند همان را انجام میدهند. وقتی آمریکاییها تصمیم گرفتند بر اساس منافعشان رفتار کنند این نظریه مطرح شد: این جریانها، گروهها، جنبشها و حزبها توانستهاند حساب دولتهایشان را برسند و با فروپاشی نظامهای سابق، مدیریت کشورهایشان را بر عهده بگیرند. چه ما این جنبشهای اسلامگرا را بپذیریم و چه نپذیریم. -البته بنده از عبارت اسلام سیاسی استفاده نمیکنم.-
السفیر: چرا؟
مشکلی وجود ندارد اسلامگرا باشی، ریش داشته باشی، همسرت محجبه باشد، نماز پنجگانه بخوانی، حج بروی، عمره بروی و هر کار دلت میخواهد بکنی و هر چه دلت میخواهد بپوشی. فقط شما بگو موضعت نسبت به اسرائیل چیست؟
سید حسن نصرالله: میگویم جنبشهای اسلامگرا. اسلام سیاسی و غیر سیاسی نداریم. این دستهبندی دقیق نیست و نیاز به بحث دارد. میتوانیم بگوییم جنبشها، حزبها و گروههای اسلامگرا، نه اسلام سیاسی. در هر صورت این فرضیه شکل گرفت. دور از منطق هم نیست. یک نگاه واقعنگرانه به جهان عرب است. جریان و احزاب اسلامگرا گستردهترین و تشکیلاتیترین حزبها و در نگاه اول تواناترین گزینه برای جایگزین شدن بودند. برای آمریکاییها مانعی ندارد. و به نظر بنده آمریکاییها مشکلی ندارند در هر کجای جهان اسلام، جنبشی را که عنوان اسلامگرایی دارد اداره کنند. اسرائیل هم مانعی ندارد. مشکلی وجود ندارد اسلامگرا باشی، ریش داشته باشی، همسرت محجبه باشد، نماز پنجگانه بخوانی، حج بروی، عمره بروی و هر کار دلت میخواهد بکنی و هر چه دلت میخواهد بپوشی. فقط شما بگو موضعت نسبت به اسرائیل چیست؟ نظرت دربارهی نفت چیست؟ با منابع چطور رفتار میکنی و موضعت نسبت به آمریکا و پروژهاش برای منطقه چیست؟ اگر همراه پروژهی آمریکا هستی که قدمت روی چشم. اما اگر مخالف آمریکاییها هستی باید مراقب خودت باشی.
نهایتا آنها مشکلی ندارند. در واقع این طرز تفکر انگلیسی است. این اندیشه مال انگلیس است. دروازههای مختلف را به روی برخی جنبشها و گروههای اسلامگرا بگشایید. هر کشوری شرایط مخصوص به خودش را دارد. بدون شک هر کشوری با مشکلات بسیاری مواجه و البته از ارث بزرگی برخوردار است. توقعات مردم هست. البته انقلابیان هم توقعات زیادی دارند. در هر صورت تا این لحظه در این کشورها جایگزینی که بتواند حد اقل توقعات اهالی انتفاضه و انقلاب را برآورده کند وجود ندارد.
تا این لحظه مسئله روشن است. اما برای تکمیل، نیاز هست به اطلاعات. مثلا: آیا ناتوانی درونی [نیروهای روی کار آمده] موجب این فروپاشیها و چندپارگیها شد و کشورهای عربی را در برابر تقسیماتی قرار داد که به زودی خود را به آنها تحمیل خواهند کرد؟ آیا میتوان اینها را از سر گذراند؟ آیا ناتوانی داخلی کار را به اینجا کشید یا در جایی از جهان، ابر قدرتها به همراه کشورهای منطقه برای کشاندن این کشورها به تقسیم برنامهریزی کردند؟ آیا ناتوانی درونی به کار گرفته شد و هیچ کمک جدیای صورت نگرفت؟ آیا تحریک صورت گرفت و فتنهانگیزی شد؟ آیا همهی ابزارها به کار بسته شد تا جوامع این کشورها التیام پیدا نکند و کشورها به سوی تقسیم پیش بروند؟ ممکن است. ولی نیاز دارد به اطلاعات.
السفیر: اسرائیل چطور؟
سید حسن نصرالله: وقتی سراغ اسرائیل میروید، منافعش روشن است. قطعا منافع اسرائیل در خرد شدن، تجزیه، جنگ و کشتار هر چه پیشتر است. به چه شیوه؟ مهم نیست. مذهبی، فرقهای، اندیشهای، خانوادگی، قبیلهای، عشیرهای، نژادی، جریانی یا غیرهاش مهم نیست. مهم این است که در سرتاسر جهان عرب و اسلام ما همدیگر را بکشیم. این مصلحت قطعی اسرائیل است. ولی آیا اسرائیل است که با سازمانها و موسادش این کار را در جهان عرب و اسلام انجام میدهد؟ بنده فکر نمیکنم اسرائیل این قدر توان داشته باشد. معمولا دربارهی توان امنیتی اسرائیل نوعی مبالغه صورت میگیرد و این که اسرائیل میتواند تمام جهان عرب و اسلام را تکه و پاره کند! اما از منظر منافع، قطعا این مصلحت اسرائیل است. امروز -عرض کردم که این به قضاوت، داده و اطلاعات نیاز دارد.- اگر سراغ آمریکا بروید به نظرم آمریکاییها نیز همین منافع را دارند. این که منطقه به باد برود و برای 1، 2، 3، 4 و 5 سال شعلهور بماند و در نهایت هم فقط با تجزیه به ثبات برسد! تجزیه یعنی تعداد بیشتری از کشورهای ضعیف، سست و کوچک. این به سلطه و مصادرهی همهی ظرفیتها و توان منطقه توسط آمریکا و پادگان پیشرفتهی نظامیاش در منطقه یعنی اسرائیل کمک میکند.
ما به نظریهای گرایش داریم که میگوید شرایط مردمی تغییر کرد. [اما] این انقلابها واقعا ناتوان بودند. اگر خواستند نقد درونی بکنند باید این سخن را بپذیرند. معضل رهبری، نقشه، برنامه، ذهن استراتژیک و… وجود داشت. نقاط ضعف عظیم و بنیادی و… وجود دارد. سپس کسانی آمدند که [قدرتهای جدید] خیال کردند کمکی میرسانند. ولی مشخص شد منافع آنها [که آمدند] در تکه و پاره شدن است پس کارمان کشید به جدایی و چندپارگی.
بنده مطلعم کشورهایی منطقهای و عربی -حد اقلش در این سطح است.- هستند که دربارهی تقسیم کشورهای بزرگ عربی بحث میکنند. بنده این بحثها را شنیدهام. حتی سه سال پیش و پیش از همهی این بهار عربی، آمریکاییها بحثی جدی در این باره داشتند. فرانسویها و بریتانیاییها نیز به این بحث نزدیک بودند. ولی امروز این تصمیم آمریکاست. بنده اطلاعاتی از یک منبع خلیجی دارم که امروز کار به آیندهی سعودی رسیدهاست. بحثی دربارهی ضرورت تقسیم سعودی به کشورهای متعدد به دست بنده رسیده است.
السفیر: برداشت شما از بمباران هوایی پایگاههای حزب الله در نزدیکی مرزهای لبنان و سوریه توسط اسرائیل چیست؟
سید حسن نصرالله: برداشت ما از بمباران اخیر این است که اسرائیل میکوشد از شرایط فعلی برای تغییر قواعد بازی یا به عبارت دقیقتر برای تغییر قواعد درگیری و برخورد استفاده کند.
اسرائیل در سالهای اخیر تلاش کرد در جنوب به جایی برسد که بتواند چند متر وارد خاک جنوب شود. این مسئله با یونیفل و ارتش لبنان حل میشد. لازم نبود مقاومت در همهی مرزها حضور داشته باشد تا جلوی چند متر ورود سربازان اسرائیلی را به داخل خاک لبنان بگیرد.
ولی در برههی اخیر مشخص شد اسرائیل میکوشد به عمق خاک لبنان وارد شود و بارها وارد شد. برای تحقق چند هدف از جمله شناسایی میدانی. چون شناسایی هوایی همهی مشکلات را حل نمیکند. زوایایی وجود دارد که شناسایی هوایی آنها را در بر نمیگیرد و جزئیاتی هست که با شناسایی هوایی به دست نمیآید. به همین خاطر چارهای جز شناسایی میدانی نیست. به عبارتی اسرائیل برای نصب ادوات جاسوسی وارد میشد. مانند ادواتی که برای جاسوسی از ارتباطات کابلی جنوب نصب شده بود و کشف شد. یا شاید هم هدفش مینگذاری برای کشتن اشخاص باشد. این ورودها با هدفهای متعددی صورت میگیرند.
در آن دوره تصمیمی گرفتیم و دو مین بزرگ در منطقهی لبونه کاشتیم. لبونه منطقهای در عمق خاک لبنان است. ده یا بیست متر با مرز فاصله ندارد. آن زمان وقتی آن انفجار صورت گرفت یکی از هدفهایش دادن این پیام به دشمن بود که ما اجازهی تغییر قواعد برخورد را نمیدهیم. و وارد هر مکانی که بشوید و ما از آن مطلع شویم با شما برخورد میکنیم. تصمیم، عزم و شجاعت رویارویی را داریم.
با گذشت زمان ممکن است برای اسرائیل این تصور اشتباه پیش بیاید که -همچنان که گروه مقابل میکوشد از طریق رسانههایش آن را بسط دهد.- مقاومت احساس زحمت و ناتوانی میکند و آشفته، هراسان و نگران است. و این تصور اشتباه به او شجاعت میدهد دست به تغییر قواعد برخورد بزند.
ارزش مین لبونه در آن برهه این بود که مقاومت با وجود این که در سوریه میجنگد چشمانش باز و آمادهی مواجهه است.
بسیار طبیعی بود که انفجار لبونه موجب کشته شدن سربازان دشمن شود ولی کسی کشته نشد و فقط زخمی شدند. ما مسئول کشته یا زخمی شدن آنها نیستیم. فقط عملیات نظامی معمول را اجرا میکنیم.
پس از عملیات لبونه روشن بود که اسرائیل شروع به ساماندهی محاسباتش کرد؛ بر این مبنا که مسئله آسان نیست. بنده در جشن عیتا الشعب در این باره به صورت علنی صحبت کردم و گفتم دوران سیاحت در مرزها تمام شد. و وقتی گفتم:«هر جا اسرائیلیان وارد خاک لبنان شوند و ما متوجه شویم با آن برخورد خواهیم کرد.» احتیاط کردم تا کسی نگوید اسرائیل جایی وارد شد و ما پاسخ ندادیم. پس گفتم:«…و ما متوجه شویم…»
این مسئله درمان شد و تا این لحظه به نظر نمیرسد تجاوزی صورت گرفته باشد. جز تجاوزهایی که میان مرزهای فنی و خط آبی صورت میگیرد و سربازان ده یا چهار متر وارد میشوند. چند روز پیش و مشخصا روزی که پرچمها را در خله ورده پایین کشیدند چهارده متر تجاوز صورت گرفت.
السفیر: اسرائیل بسیاری از حملات هواییاش به سوریه و حملهی اخیرش به جنتا را با مسئلهی تسلحیات ویژهی حزب الله توجیه میکند.
سید حسن نصرالله: بله، مسئلهای هست که اسرائیل میکوشد آن را پایهریزی کند و آن این است که هر گاه متوجه ورود هرگونه سلاح ویژه به لبنان شود آن را با موشک میزند حتی اگر داخل خاک لبنان باشد.
دشمن سالهاست این حرف را تکرار میکند ولی بسامد آن در ماههای گذشته افزایش یافته است.
روشن است که ما وظیفه نداریم وقتی سلاح تحویل گرفتیم یا تحویل دادیم اعلام کنیم. چون ما در جنگی رسانهای با دشمن هستیم و میگوییم انواعی از سلاح وارد کردهایم که تا کنون شلیک نکردهایم. پس به ما مربوط نیست.
اما دربارهی حملهی هوایی دشمن به جنتا: اسرائیل تا این لحظه مسئولیت رسمی این حمله را بر عهده نگرفته است. رسانههای اسرائیل از این موضوع صحبت کردند و تحلیلگران اسرائیلی از آن نام بردند ولی تا این لحظه به صورت رسمی بر عهده گرفته نشده است. اما نزدیکان دشمن و کسانی که اسرائیل آنها را به خدمت خود در میآورد ادعا کردند هدف آن حملات، محمولهای بوده که سلاح ویژه برای حزب الله میبرده. اما این نادرست است.
میتوان به این تحلیل متمایل شد که بیش از این که این حملهی هوایی هدفی جدی داشته باشد و چیز مشخصی را هدف قرار دهد در واقع به مثابهی گرفتن نبض و تغییر معادله و قواعد برخورد است. یعنی حزب الله یک پایگاه نظامی حزب الله را میزند و حزب الله سکوت میکند و هیچ واکنشی نشان نمیدهد چون مشغول جبههی سوریه است. در نتیجه این مبنای حملات بعدی قرار میگیرد. وقتی دربارهی این مسئله سکوت صورت گرفت دشمن فردا هر کامیون، هدف و خانهای را در هر مکانی به این بهانه که سلاح ویژه بوده است و ما پایبندیم که سلاحهای ویژه را بزنیم میزند.
حتی مکان منتخب دشمن، حسابشده است:
اولا: دشمن یک هدف نظامی در تعدادی تپه را انتخاب کرد که شهرنشینی در اطرافش نباشد.
ثانیا: منطقه مشخص نیست که خاک لبنان است یا سوریه؟ در آن منطقه بخشهایی از خاک لبنان دست سوریه است، همچنان که بخشهایی از خاک سوریه دست لبنان است.
ما وقتی بیانیه صادر کردیم برای این بود که تأکید کنیم هیچگونه تغییر را در قواعد برخورد بر نمیتابیم.
و این داده را امروز برای اولین بار به السفیر میگوییم که: بله، مین مزارع شبعا که حزب الله تا این لحظه مسئولیت آن را بر عهده نگرفته بود کار مقاومت بود. یعنی وظیفهی حزب الله بود. این تمام پاسخ نبود، تنها بخشی از پاسخ به بمباران هوایی اسرائیل بود. ما نمیخواهیم خودمان را به این سیاست ملتزم کنیم که هر چه انجام میدهیم اعلام کنیم. این یک سیاست جدید است.
در گذشته، در جنوب و در عملیاتهای مقاومت، سیاست این بود که هر کار انجام میدهیم بر عهده بگیریم.
رئیس ستاد مشترک دشمن میگوید: روزی که جنگ آینده شروع میشود اولین موشکی که حزب الله شلیک میکند از پنجرهی اتاق من وارد میشود. منظورش این است که مقاومت لبنان موشکهای دقیقی دارد. موشکهایی که تل آویو را میزنند و از پنجرهی دفتر رئیس ستاد مشترک وارد میشوند.
امروز دیگر وظیفهی ما نیست. نه بر عهده گرفتن و نه تکذیب کردن. شاید به ما ربط داشته باشد و شاید نداشته باشد. ولی ما مین مزارع شبعا را بر عهده میگیریم و میگوییم این بخشی از پاسخ ماست. البته اسرائیل 100% فهمید این عملیات کار حزب الله است. هیچ کس آنچه را در توییتر منتشر شد و داعش مسئولیت عملیات را بر عهده گرفت جدی نگرفت. اسرائیل پیام را به خوبی درک کرد که قواعد برخورد تغییری نکرده است و این مقاومت تصمیم، ارده، عزم، جدیت و جرأت پاسخ را داراست. پیامی که به دشمن داده شد این بود: شما یک هدف نظامی را زدید و مقاومت پاسخ را روی یک هدف نظامی پیاده کرد.
در عملیات مزارع شبعا، پیام و محتوای پیام ما واضح بود: ما پاسخ میدهیم و تغییر قواعد برخورد را بر نمیتابیم. چون ماجرا اینجا ماجرای قواعد برخورد نیست بلکه ماجرای بازدارندگی است.
اگر اسرائیل به وضعیت هتک حرمت بازگشت و با دلیل و بدون دلیل با هواپیما یا توپخانه هدفهای نظامی را زد، آن وقت نوبت به هدفهای شهری میرسد. و این یعنی هر چه در سالهای گذشته به دست آمده بود -حد اقل از توافق 1996 تا 2006 و تا امروز- تباه میشد.
السفیر: به نظر شما پیام به دستشان رسید؟
سید حسن نصرالله: قطعا بله. همهی اسرائیل، نظامیان، امنیت، رسانه و کنشت وقتی مسئله را بررسی کردند همه از این عبارات استفاده کردند: عملیات مزارع شبعا پیام روشنی از سوی حزب الله است که از جنگ با اسرائیل نمیهراسد.
السفیر: با وجود حضورتان در سوریه میتوانید با اسرائیل وارد جنگ شوید؟
سید حسن نصرالله: در زمینهی توان قطعا مقاومت -فارغ از حوادث و مشغولیت سوریه- بسیار قدرتمندتر از سال 2006 است. این مبالغه نیست، واقعیت است؛ به لحاظ توان انسانی، تعداد، توان جنگی و آموزشهای نظامی. حتی پیش از حوادث سوریه، پس از جنگ 2006 برنامهی مدونی با هدف افزایش سطح نیروی انسانی، اندیشه، اطلاعات، درک، ترسیم نقشه، رهبری و مدیریت ریخته شد. پس توان انسانی و همچنین مقدرات مادی قطعا بسیار بیش از سال 2006 است و اسرائیل این را میداند.
و چه در سوریه جنگ باشد و چه نباشد اگر اسرائیل به لبنان جنگی تحمیل کند حتی با وجود حوادث سوریه، مقاومت لبنان بسیار بهتر از سال 2006 میجنگد. این کاملا قطعی است.
السفیر: آیا اسرائیل در این برهه علیه لبنان وارد جنگ خواهد شد؟ و آیا حوزهی این جنگ محدود خواهد بود؟
سید حسن نصرالله: اسرائیل محاسبات خودش را دارد. همین چند روز پیش ایهود باراک در یک مصاحبه -اینها وقتی مناصبشان را ترک میکنند به مصاحبه روی میآورند!- هشدار داد -هشداری که به لحاظ فنی و تکنولوژیک صحیح است.- تکنولوژی دقیق موشک به زودی به یک فناوری در دسترس و ساده به لحاظ کمی و کیفی تبدیل میشود. تکنولوژیای که امثال حزب الله، جنبش حماس، جهاد اسلامی و… میتوانند به آن دست پیدا کنند و در نتیجه این جنبشهای مقاومت و مخصوصا حزب الله میتواند هر هدفی را در هر عمقی از فلسطین اشغالی بزند. البته قاعدتا او گفت در اسرائیل!
رئیس ستاد مشترک دشمن میگوید: روزی که جنگ آینده شروع میشود اولین موشکی که حزب الله شلیک میکند از پنجرهی اتاق من وارد میشود. منظورش این است که مقاومت لبنان موشکهای دقیقی دارد. موشکهایی که تل آویو را میزنند و از پنجرهی دفتر رئیس ستاد مشترک وارد میشوند.
اینجا وقتی اسرائیل تصمیم جنگ را بررسی میکند این سؤال را از خودش میپرسد: آیا میتواند این جنگ با مقاومت لبنان را به نتیجهی قطعی برساند؟ فارغ از همهی آنچه در منطقه رخ داد اینجا محاسبات نظامی با قدرت وارد میشوند. به همین خاطر بنده در پاسخ به سؤال شما میگویم: به واسطهی ظرفیتها، ماهیت نبردی که ممکن است رخ دهد، آنچه ممکن است اسرائیل از این جنگ به دست بیاورد و خسارتهایی که ممکن است متحمل شود تصمیمگیری دربارهی یک جنگ جدید در منطقه برای اسرائیل ساده نیست.
اسرائیل برای هر جنگی در آینده مبنایی مورد اجماع همهی سران سیاسی، نظامی و امنیتی دارد و آن این است که: وارد هیچ جنگی با مقاومت لبنان نمیشود مگر مطمئن باشد و یقین داشته باشد جنگی پیروز و سریع پیش رو دارد و به غلبهی روشن و واضحی دست مییابد.
دفعهی پیش نبرد در شمال، وسط و [شهر] عفولهی فلسطین طولانی شد. اما امروز صحبت از تل آویو است. اسرائیل این را میداند و تحمل جنگ طولانی را ندارد و این که تمام این رژیم به صورت نقطهای و دقیق زیر آتش است.
آیا اسرائیل تضمین میکند وقتی با لبنان وارد جنگ شد میتواند یک پیروزی سریع و قطعی رقم بزند؟ تا این لحظه هیچ کس در اسرائیل وجود ندارد که چنین چیزی بگوید. آنها دیگر یاد گرفتهاند که توقعات را بالا نبرند و دست بالا را نگیرند. چون میترسند نتوانند هیچ کدام از آن توقعات را برآورده کنند.
در زمینهی شرایط سیاسی ما میبینیم تفاوتی میان امروز و گذشته نیست.
اما شاید گفته شود شرایط جهان عرب بد است. پاسخ این است که چه زمانی وقتی دشمن تصمیم میگرفت به لبنان، غزه، سوریه یا هر کشور عربی حمله کند شرایط عرب بازدارنده و هراسانگیز بوده یا در محاسبات اسرائیل میآمده است؟
بالعکس، بنده شرایط سیاسی امروز را بهتر از سال 2006 میدانم. حد اقلش این است که در سال 2006 اکثر کشورهای عربی طرفدار این جنگ بودند. سعودی علنا حامی جنگ بود، گروه هشت در روزهای اول جنگ نشست برگزار کردند و بیانیه دادند و ما را محکوم کردند و روسیه میکوشید وجههی خودش را بازیابی کند.
بنده میگویم امروز شرایط ما در صحنهی منطقهای و جهانی بهتر است. شرایط منطقهای و جهانی مقاومت لبنان -اگر به صورت نسبی نگاه کنیم.- بهتر از شب آغاز جنگ در سال 2006 است.
پس امروز مصلحت اسرائیل در این است که آنچه تمام منطقه را به خود مشغول کرده یعنی درگیریهای داخلی ادامه یابد.
اسرائیل امروز نیاز دارد ملتهای عربی و اسلامی فراموشش کنند.
آغاز هر جنگی توسط اسرائیل دوباره اولویتی به نام اسرائیل را به عقل، ذهن و خیابانهای عرب باز میگرداند. خب مجبور که نیستند جنگ راه بیاندازند!
به همین خاطر بنده میگویم از سویی بر اساس اطلاعات نظامی و میدانی و از سوی دیگر سیاسی بعید میدانم اسرائیل اقدام به جنگافروزی علیه لبنان کند.
السفیر: عملیات تروری که در کنار ضاحیه علیه حاج حسان لقیس رخ داد در کجای این نبرد جای میگیرد؟ آیا مطمئنید که کار اسرائیل بوده است؟
سید حسن نصرالله: برداشت و اطلاعات اولیهی ما گویای این است.
السفیر: بسیار ترسناک است که اسرائیل این مقدار نزدیک شده.
سید حسن نصرالله: مشکل این است که اسرائیل همیشه نزدیک بوده.
السفیر: بخش داخلی را با برنامهی امنیتی مصوب دولت که اجرای آن را در طرابلس و سپس بقاع آغاز کرده است شروع کنیم. آیا این برنامه برای پایتخت استان شمال با بیست دوره نبرد با صدها کشته و زخمی ضمانت محسوب میشد؟ و چه ضمانتی وجود دارد که پرداختن به این مسئله با دفعات پیش متفاوت باشد؟
سید حسن نصرالله: معتقدم این بار متفاوت خواهد بود. دفعات گذشته همیشه مشکل در تصمیمگیری سیاسی بود. یکی از عوامل اصلی گرفتن چنین تصمیم بزرگی در این مسئله، بازگشت گروه مقابل به قدرت است. معتقدم اگر بیرون از قدرت مانده بودند با هیچ برنامهی امنیتیای موافقت نمیکردند و بلکه جلوی آن را میگرفتند. این چیزی است که در گذشته رخ میداد. بدون شک تغییر کابینه سودمند بود چون ما از ابتدا و حتی در میانهی معرفی جناب نجیب میقاتی بسیار به شراکت گروه مقابل [در کابینه] علاقه داشتیم ولی خودشان گزینهی دیگری را انتخاب کردند.
اما امروز قطعا دولتی که اکثر نیروهای سیاسی در آن حضور دارند حتما میتواند دستاوردهای بزرگتری داشته باشد. شاید به آرامی گام بردارد ولی میتواند دستاوردهای بزرگتری داشته باشد.
السفیر: آیا فرمان پادشاهی سعودی در تحریم تعدادی از سازمانهای تروریستی که در لبنان نیز حضور دارند عامل کمک بود؟
سید حسن نصرالله: قطعا این مسئله بسیار کمک میکند. به گروه سیاسی مقابل جرأت داد در مقابله با این مسئله شراکت جدی داشته باشد، برخی از سازمانهای رسمی امنیتی را در این زمینه به کار بیاندازد، با برخی برنامههای امنیتی موافقت کند و پوشش لازم را به ارتش لبنان بدهد. بنده معتقدم این گامها[یی که برداشته شد.] مستقیم یا غیر مستقیم از تصمیم سعودی تأثیر پذیرفت.
السفیر: ارزیابی اولیهی شما از گامهای اول دولت جناب تمام سلام چه در عزل و نصبها و چه در دیگر پروندهها چیست؟
سید حسن نصرالله: قطعا ما در این تصمیمها مشارکت داشتیم و همهی کمک و امکانات لازم را در اختیار گذاشتیم.
السفیر: در مسئلهی طرابلس، احیانا حزب الله به حمایت از برخی گزینهها و ایجاد پوشش سیاسی برای آن متهم میشود. تا الآن چه دستاوردی وجود داشته و این ماجرا تا کی قرار است ادامه داشته باشد؟
سید حسن نصرالله: این اقدامات برای شهر طرابلس، استان شمال و همهی لبنان مفید است. چون آنچه در طرابلس رخ میداد به آشفتگی فضای سیاسی، رسانهای، مردمی و روانی تمام کشور منجر میشد. هر گامی که جلوی خونریزی را بگیرد و موجب آرامش و فراهم شدن مقدمات آشتیهای احتمالی که باید در آینده صورت بگیرند و گامهای گستردهتری در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معیشتی شود قطعا بسیار مهم است.
در مسئلهی شمال طرابلس تأکید میکنیم نباید تنها به جنبهی امنیتی و قضایی مسئله اکتفا شود. بلکه دعوت میکنیم به همهی جوانب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و وابسته به توسعه پرداخته شود، آشتیهای واقعی میان جریانها و رویکردهای مختلف صورت بگیرد و بیشترین همکاری ممکن انجام شود.
السفیر: ارزیابیتان از فراخوانهای قضایی که تا این لحظه صادر شدهاند چیست؟
سید حسن نصرالله: ما اعتراض خودمان را به این فراخوانها اعلام میکنیم. این فراخوانها آنگونه که توقع و انتظار داشتیم متوازن نبودند.
السفیر: این اعتراضها مشکلی ایجاد نکردند؟
سید حسن نصرالله: امروز همه برای آسانشدن اجرای همهجانبهی برنامه مشارکت میکنند. و اگر اعتراض، بیطرفی یا اختلافی باشد میتوان با گذشت زمان درمانش کرد.
السفیر: به خاطر این که پرداختن به این مسئله صرفا امنیتی باقی نماند آیا آغاز گفت و گوهای سیاسی مخصوصا میان حزب الله و المستقبل نمیتواند به ایمنسازی برنامهی امنیتی منجر شود؟
سید حسن نصرالله: ما همیشه آمادهی گفت و گو بودهایم. امروز در عمل این گفت و گو به واسطهی حضور اکثر نیروهای سیاسی در هیئت دولت صورت میگیرد. دولت فعلی میکوشد پروندههایی بزرگ و اساسی را حل کند. همچنین پارلمان و کارهای پارلمانی نیز زنده شدهاند. همچنین باز کردن درها به روی کمیسیونهای مختلف برای ارتباط و بحث در مسائل مهم و بزرگ کمک میکند. مسائل بسیاری وجود دارند که عقب افتادهاند و دیگر هیچ تأخیری را بر نمیتابند و روی زندگی شهروندان تأثیر میگذارند. از جمله مسئلهی حقوقها و دستمزدها.
السفیر: شما در عمل تصمیم گرفتهاید گفت و گو در سطح پارلمان و هیئت دولت باشد ولی تصمیم نگرفتهاید گفت و گویتان با جریان المستقبل در سطح سیاسی باشد.
سید حسن نصرالله: دربارهی گفت و گوی سیاسی و فتح باب در هر سطحی با جریان المستقبل هیچ مشکلی وجود ندارد.
السفیر: مسئولیت قطع گفت و گو در برههی گذشته بر عهدهی کیست؟
سید حسن نصرالله: باید بگوییم قطع گفت و گو به واسطهی اختلافی بود که دربارهی کابینهی جناب سعد حریری پیش آمد. شرایط و فضایی که پس از آن برهه ایجاد شد به طور طبیعی منجر به قطع گفت و گو شد. [البته] نمیخواهیم مسئولیت قطع گفت و گو را فقط بر عهدهی یک طرف بیاندازیم.
السفیر: آیا این حرف با تحریم جلسهی اخیر گفت و گوهای ملی توسط حزب الله تناقض ندارد؟ و آیا این موضع روی جلسهی بعدی گفت و گوهای ملی تأثیر نمیگذارد؟
سید حسن نصرالله: فرق میکند. تحریم گفت و گوهای ملی دلایل مختلفی داشت. اما ما امروز خیلی معمولی در جلسات کابینه چه به ریاست رئیس جمهور و چه نخست وزیر شرکت میکنیم.
مسئلهی گفت و گوهای ملی متفاوت است. چون موضوع اصلی و بلکه گفته میشود تنها موضوع گفت و گوهای ملی، استراتژی دفاعی است. در حالی که مواضعی که رئیس جمهور در ماهها و مخصوصا هفتههای اخیر اتخاذ کرد توانایی قرار گرفتن در جایگاه کسی را که میتواند گفت و گوهای ملی بر سر این قضیهی خطیر و مهم یعنی استراتژی دفاعی را مدیریت کند از او گرفت.
غیبت ما بر سر میز مذاکره برخاسته از عقیدهمان دربارهی گفت و گو نبود. ما همیشه به گفت و گو و حضور بر سر میز مذاکرات ملی علاقه داریم و در گذشته نیز هنگامی که نیروهای دیگر ماهها جلوی گفت و گو را گرفته بودند آن را تحریم نکردیم.
چیزی که ما را به این اقدام واداشت موضع حاد، توصیفات و پیشداوریهای رئیس جمهور در قبال معادلهی سهگانه بود که به صورت نامناسبی اعلام کرد. از نظر ما.
السفیر: تفسیر شما از مواضع رئیس جمهور چیست و آیا شما را شگفت زده کرد؟
سید حسن نصرالله: موضع ایشان مخصوصا در ماههای اخیر تغییر کرد. بنده توضیح روشنی ندارم. تحلیلهای بسیاری وجود دارد ولی بنده نمیخواهم وارد شوم. اما به نظرم نتیجه، نا مناسب است. اگر سخنرانیهای اخیر را با سخنرانی مراسم تحلیف مقایسه کنیم فاصلهی بسیاری میان آن دو و رویکردهایشان مییابیم.
در هر صورت ما باید نتیجه را در نظر بگیریم و نمیخواهیم وارد انگیزهها و زمینهها شویم.
السفیر: بعضی شما را متهم میکنند که به ریاست جمهوری حمله میکنید.
سید حسن نصرالله: ما در ابتدا دربارهی این سخنرانیها نظر نمیدادیم. مخصوصا سخرنانی مشهور وزارت دفاع. نظر ندادیم و گذشتیم. با این امید که یک حرف گذرا و تصمیمی لحظهای بوده و مسیر جدیدی نبوده ارتباطمان را حفظ کردیم. بعد مشخص شد این یک مسیر جدید است. اولین نظری که حزب الله داد روشن و دقیق بود. مضمونش این بود که: با احترام و قدردانی بسیار از ریاست جمهوری محترم… پس از رئیس جمهور انتقاد میکنیم نه از مقام ریاست جمهوری که این هم حق طبیعی ماست. چنان که بسیاری از گروههای سیاسی لبنان در موقعیتهای مختلف از ایشان انتقاد میکردند. اگر به شش سال گذشته نگاهی بیاندازیم میبینیم بیشترین منتقدان تند رئیس جمهور در سالهای اول، برخی از گروههای 14 مارس بودند.
السفیر: این روزها گفت و گوی دوجانبهای با رئیس جمهور ندارید؟
سید حسن نصرالله: نه. جز ارتباط طبیعی در هیئت دولت ارتباط مستقیم دوجانبهای وجود ندارد.
السفیر: به نظر شما موضع رئیس جمهور به تلویح حزب الله دربارهی رد تمدید [دوره ریاست جمهوری] ارتباط دارد؟
سید حسن نصرالله: این یکی از احتمالات است. اشاره کردم که چند تحلیل وجود دارد. این هم یکی از تحلیلهایی است که گفته میشود. قاعدتا ما با این که موضع سیاسیمان را دربارهی تمدید علنی و رسانهای نکردیم ولی در میانهی بحثهای ماههای گذشته دربارهی تشکیل کابینهی جدید نظرمان را شفاف و صادقانه به کسانی که به ما مراجعه کردند گفتیم. کسانی که بعضی از آنها دوستان رئیس جمهور بودند. نظر ما این بود که معتقدیم جای تمدید نیست. شاید این موضعگیری زودهنگام علت مشکلات یا تغییرات موضع رئیس جمهور بود. ولی عرض بنده این است که بنده اطلاعات خاصی ندارم. نمیخواهم قضاوت کنم. اینها همه فقط احتمال است.
السفیر: چرا موضعتان در قبال تمدید دورهی جناب الیاس هراوی و امیل لحود مثبت بود در حالی که این بار به صورت مبنایی دست به موضعگیری منفی زدید؟
سید حسن نصرالله: صحبت موضعگیری مبنایی نیست. چه در موضوع ریاست جمهوری یا موضوعات دیگر و حتی گفت و گوهایمان با دوستانمان در جریان آزاد ملی دربارهی تمدید دورهی پارلمان، بنده به کسانی که به ما مراجعه کردند گفتم: ما موضع مبنایی نداریم. به همین خاطر هم در دورهای با تمدید دورهی مرحوم الیاس هراوی و همچنین جناب لحود موافقت کردیم. پس مشکل مبنایی نداریم چون پیش از این به مصادیق این قضیه رأی دادیم. همچنین در زمینهی پارلمان. به واسطهی تشخیص، نگاه و درکمان از شرایط سیاسی و امنیتی و حوادث لبنان و منطقه، سال گذشته از ایدهی تمدید دورهی پارلمان حمایت کردیم.
پس ما به صورت مبنایی با تمدید دورهی سازمانها، شخصیتها و جایگاهها مخالف نیستیم. این روشن است. بنده میان مسائل خلط نمیکنم.
بله، حرف ما این است که تمدید دورهی ریاست جمهوری حتی اگر در گذشته صورت گرفته باشد به واسطهی شرایط خاص و ویژهای بوده و نیاز بوده دورهی فلان رئیس جمهور تمدید شود.
بنده معتقدم نه شرایط تمدید، دورهی ریاست جمهوری جناب سلیمان را میطلبند و نه رفتار ایشان.
السفیر: بر اساس آنچه فرمودید به نظر میرسد حزب الله تقریبا موضعش را در زمینهی انتخابات ریاست جمهوری اتخاد کرده است.
سید حسن نصرالله: پاسخ بنده دو بخش دارد. اول: مربوط به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است. معتقدم این تنها موضع حزب الله نیست. کلیسای مارونی اولین کسانی بودند که به اعلام مصرانهی این ضرورت و نیاز ملی شتافتند و تأکید کردند این مسئله باید صورت بگیرد. حتی جملاتی که استفاده شد بر انتخاب یک رئیس جمهور جدید متمرکز بود. صحبتها به روشنی دربارهی انتخاب رئیس جمهوری جدید بود و تمدید یا انتخاب دوبارهی جناب سلیمان را بعید نشان میداد. و تا آنجا که بنده مشاهده میکنم فضای کلی کشور در جهت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب رئیس جمهور جدید است.
بخش دوم مربوط میشود به شخص رئیس جمهور جدید.
بله، ما در میان خود در سطح رهبری حزب الله در این باره بحث کردیم. فردی که به دنبال او هستیم، از نامزد شدنش حمایت و طرفداری میکنیم و به او رأی میدهیم قطعی شده است. این فرد در تصمیم اولیهی ما مشخص شده. ولی اعلام این مسئله به زمان مناسب و هماهنگیهایی که باید میان خودمان مخصوصا درون گروه سیاسیمان و بالاخص با شخص مذکور انجام دهیم نیاز دارد. اما به صورت داخلی و اولیه این مسئله برای ما قطعی شده است.
السفیر: اگر نمیخواهید نام ببرید آیا میتوانید دربارهی خصوصیتهایش صحبت کنید؟
سید حسن نصرالله: از چندین هفته پیش در کشور دربارهی خصوصیتهای رئیس جمهور بحث میشود. رئیس جمهوری که تأثیر واقعی داشته باشد و در سطح مردمی و ملی مقبولیت داشته باشد. دربارهی همهی این خصوصیتهایی که مطرح شد و معتقدم همه دربارهاش صحبت کردند اجماع وجود دارد و ما نیز از آن حمایت میکنیم.
السفیر: این خصوصیات دربارهی کسی مثل سمیر جعجع -پس از اعلام رسمی کاندیداتوریاش- صدق میکند؟
سید حسن نصرالله: فارغ از ارزیابی ما از دکتر سمیر جعجع، مواضع، رفتار، خاستگاهها و هدفهای سیاسیاش و فارغ از ارزیابیمان از نامزدهای 14مارس یا نامزدهای مورد حمایت این گروه، بسیار طبیعی و منطقی است که از نامزد خودمان که معتقدیم رسیدنش به منصب ریاست جمهوری میتواند منافع بزرگ ملی را که به دنبال آن هستیم محقق کند پشتیبانی و حمایت کنیم.
السفیر: آیا نامزدهای ریاست جمهوری به صورت غیر رسمی به سوی حزب الله میآیند؟
سید حسن نصرالله: در کشوری مثل لبنان طبیعی است که نامزدهای احتمالی تلاش کنند با نیروهای مختلف سیاسی ارتباط برقرار کنند. در این میان حزب الله هم یکی از نیروهای اصلی کشور است. و این مسئله مستقیم یا غیر مستقیم رخ میدهد.
السفیر: به نظر شما آیا عوامل مؤثر در موعد انتخاب رئیس جمهور در سال 2014 با موعدهای پیشین متفاوت است؟ منظورم عوامل بین المللی و منطقهایست. و آیا این بار عامل منطقهای نقش پر رنگتری دارد؟
سید حسن نصرالله: تصور میکنم این موعد بیش از همیشه از عوامل داخلی تأثیر میپذیرد.
در سطح بین المللی آنچه تا این لحظه از مواضع برخی کشورهای بزرگ که معمولا در انتخابات ریاست جمهوری دخالت میکنند مشخص شده است نشان میدهد از شخص خاصی حمایت نمیکنند. تا این لحظه تلاشی از این کشورها برای رساندن شخص معینی به ریاست جمهوری دیده نشده است.
آنچه در بسیاری از نشستهای غیر رسمی و از زبان میانجیهای سیاسی گفته شده این است که این کشورها میگویند: آنچه در لبنان برای ما اهمیت دارد ثبات و به نتیجه رسیدن موعد تعیین ریاست جمهوری است. اما شخص رئیس جمهور را خود شما لبنانیان میتوانید معین کنید.
احتمالا این کشورها در دورهی پیش رو در زمینهی شخص رئیس جمهور دخالت نمیکنند چون جزء اولویتهایشان نیست و در کشورهای دیگر دغدغهها، مشغلهها و دلمشغولیهایی دارند.
در سطح منطقهای نیز کشورهایی که در گذشته مستقیم یا غیر مستقیم مشارکت میکردند یا نقشی داشتند مشغولیتهای دیگری دارند. به عنوان مثال -نه برای تعیین- مصر. فکر نمیکنم مصریان امروز قصد دخالت داشته باشند.
اما در سویه نیز جناب بشار اسد به وضوح گفت: خط سیاسی رئیس جمهور برای ما مهم است. همین هم درست است. فکر نمیکنم رهبری سوریه در برههی فعلی آن مقدار که خط سیاسی رئیس جمهور برایشان اهمیت دارد در انتخاب شخص دخالت کنند. چون امروز سوریه در نبرد سرنوشت است و اولویتهای کشور و نبردی که درگیر آن است چنین موضعی را میطلبد. اما سعودی، تصور میکنم به زودی از یک رئیس جمهور مشخص حمایت میکنند.
السفیر: ایران چطور؟
سید حسن نصرالله: جمهوری اسلامی ایران در گذشته در انتخاب رئیس جمهور لبنان دخالت نکرده است. و به نظر بنده اگر از ایرانیان در این باره سؤال کنند قضیه را بر عهدهی خود لبنانیان خواهند گذاشت. تا آنجا که بنده میدانم ایران قصد دخالت دربارهی شخص معینی را ندارد. البته قطعا برایش مهم است که رئیس جمهور خصوصیات لازم و قانعکنندهای داشته باشد. چنان که همهی دوستان علاقهمند به لبنان چنین هستند.
السفیر: گویا شما عوامل داخلی را ترجیح میدهید؟
سید حسن نصرالله: بله، فکر میکنم عوامل داخلی و درونی بیش از همیشه تأثیرگزار هستند. یعنی اگر هر کسی با اکثریت لازم و فراهم شدن جو حمایتی داخلی، نامزد یا برای ریاست جمهوری مطرح شود کارها به همان سمت پیش خواهد رفت.
بله، آنچه در بعضی مراحل موعد ریاست جمهوری، باب دخالت جهانی و منطقهای را میگشاید، اختلاف نیروهای سیاسی دربارهی شخص رئیس جمهور و سپس پایان بازهی زمانی طبیعی و قانونی معین و ورود به مرحلهی فقدان حکومت است. ولی اگر نیروهای سیاسی توانستند به نوعی توافق یا نتیجهی مشخص دست پیدا کنند انتخابها و تصمیماتشان نهایی خواهد بود.
به عبارتی میتوانم بگویم امروز ما در آستانهی فرصتی حقیقی برای تعیین رئیس جمهور لبنان و به نتیجه رساندن موعد انتخاب رئیس جمهور با تصمیم داخلی ملی هستیم.
السفیر: این فرصت تا 25 مه 2014 ادامه خواهد یافت؟
سید حسن نصرالله: حتی پس از 25 مه. ولی تفاوت آنجاست که پس از 25 مه باب دخالتهای جهانی و منطقهای باز خواهد شد.
السفیر: به نظر حضرتعالی تشکیل این کابینه با نیروی رانش جهانی و عربی نشان نمیدهد احتمال فقدان حکومت برای کشورها مطرح و جدی است؟
سید حسن نصرالله: اشاره دارد ولی در هر صورت تشکیل کابینه باید انجام میشد. چون بدون تشکیل کابینه موفقیت موعد ریاست جمهوری سختتر بود. تشکیل نشدن کابینه بر دوری طرفها و نیروهای سیاسی از یکدیگر تأکید میکند. اگر از تشکیل کابینه با حضور نیروهای سیاسی ناتوان باشند، از انتخاب رئیس جمهور ناتوانترند.
ترغیب به تشکیل کابینه اعم از این است که مقدمهی موفقیت موعد انتخاب رئیس جمهور باشد یا زمینهساز و عامل احتیاط فقدان حکومت. به عبارت دیگر تشکیل کابینه و ورودش به پروندهها، دستاوردها و تصمیمها و آغاز دیدار نیروهای سیاسی فرصت توافق بر سر رئیس جمهور را افزایش میدهد. وقتی میگویم توافق بر سر رئیس جمهور منظورم رئیس جمهور سازش یا میانه نیست. احیانا شخصیتهای توانمندی هستند و از پایگاه مردمی واقعی در کشور برخوردارند و این شرایط فرصتی جدی برای توافق بر سر این افراد را فراهم میکند.
السفیر: مسیحیان به مسلمانان اشکال میگیرند که معمولا رئیس پارلمان باید نمایندهی بزرگترین فراکسیون شیعه باشد و نخستوزیر نیز باید نمایندهی بزرگترین فراکسیون اهل سنت باشد اما چرا این مسئله دربارهی مسیحیان و مخصوصا مارونیها صادق نیست؟
سید حسن نصرالله: ما با این مسئله موافقیم و مشکلی نداریم. موضع ما در انتخاباتهای گذشته مشخص بود. طرفدار کسی بودیم که در میان مسیحیان پایگاه مردمی قدرتمندی داشت. ولی سازش جهانی، منطقهای و داخلی مسائل را به سمت دیگری کشاند.
السفیر: در نظرسنجیهای کلیسای مارونی و نظرسنجی السفیر -که این هفته منتشر خواهد کرد.- ژنرال عون در میان لبنانیان و مسیحیان در صدر قرار دارد.
سید حسن نصرالله: اگر ما به آن مبنایی که کمی پیش اشاره فرمودید عمل کنیم قطعا باید به این نتیجه احترام بگذاریم. ولی مشکل این است که برخی مسیحیان -که خودشان این مسئله را مطرح میکنند و بنده موافقم.- خودشان مسئول به کار بسته نشدن این نتیجهاند و نمیگذارند کسی که از بیشترین تعداد مردم نمایندگی میکند به جایگاههای بنیادی و لازم از جمله ریاست جمهوری برسد.
السفیر: شما و گروه 14 مارس هر دو یک سوم کرسیهای مجلس را در اختیار دارید و میتوانید باعث شوید طرحها تصویب نشود. ولی هیچ گروهی نمیتوانند نتیجهی نهایی را مشخص کنند. یعنی شما میتوانید جلوی تصویب را بگیرید ولی نمیتوانید تصویب کنید. چطور میتوان از این بنبست خارج شد؟
سید حسن نصرالله: وقتی از به قدرت رسیدن شخصیتی برخوردار از پایگاه مردمی و دارای خصوصیات مناسب صحبت میکنیم قطعا این نیاز به موافقت هر دو طرف دارد و اگر اجماع صورت نگرفت، میشود با توافق نیروهای اصلی دو طرف انتخاب شود. هیچ گروهی به تنهایی و فارغ از گروه مقابل نمیتواند نمایندهی خود را به ریاست جمهوری برساند.
السفیر: گویی شما از گروه مقابل میخواهید نمایندهی شما را بپذیرند و گروه مقابل نیز از شما میخواهد نمایندهاش را بپذیرید.
سید حسن نصرالله: درست است.
السفیر: این کشور را به فقدان حکومت میکشاند.
سید حسن نصرالله: ما امروز در مرحلهی بحث هستیم. بحثهایی اکثرا دوجانبه به طرق مختلف در مکانهای مختلف شکل میگیرد. پس باید منتظر این بحثها باشیم که به کجا میرسند؟ پس از آن میتوانیم قضاوت کنیم.
السفیر: اگر در لحظهی آخر حزب الله میان فقدان حکومت و تمدید مدت حتی برای یک سال مخیر شود چه؟
سید حسن نصرالله: موضع ما در زمینهی تمدید قطعی و نهایی است. نباید تهدید به فقدان حکومت لبنانیان را بترساند. اگر نیروهای سیاسی و کمیسیونهای پارلمان نتوانستند تا 25 مه رئیس جمهور را با موفقیت انتخاب کنند، پس از این تاریخ هر روز، هر ساعت و هر دقیقه روی آنها برای انتخاب رئیس جمهور فشار وجود خواهد داشت. در نتیجه از امروز تا 25 مه نیروهای سیاسی میتوانند احساس کنند از آزادی برخوردارند چون وقت دارند و هنوز داخل مهلت قانونی هستیم. ولی معتقدم پایان مهلت قانونی و ورود به مرحلهی فقدان حکومت، ترسناک و عامل برگزار نشدن انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود. بلکه عامل فشاری خواهد بود بر روی همه چون هیچ کدام از نیروهای سیاسی خواستار فقدان حکومت نیستند.
السفیر: بعضی شما را متهم میکنند که کشور را به سوی فقدان حکومت میکشانید.
سید حسن نصرالله: در لبنان اتهامزنی و این حرفها که فلان حزب یا فلان جریان به دنبال فقدان رئیس جمهور است، برای بعضیها آسان است. بنده شخصا به همه حسن ظن دارم و میگویم: کسی در لبنان به دنبال فقدان رئیس جمهور نیست. این برای بنده روشن است. به همین خاطر پایان مهلت قانونی روی همه برای پر کردن این خلأ فشار خواهد آورد. به ویژه که افرادی هستند که به نتیجه رسیدن این موعد را مطالبه و پیگیری میکنند و فشار میآورند. به نتیجه نرسیدن این موعد انتخاباتی از امروز تا 25 مه، برای ما ترسناک و نگرانکننده نیست.
السفیر: وضعیت جهان، منطقه و جهان عرب رئیس جمهوری را میطلبد که ضامن ثبات باشد. آیا این خصوصیت در کاندیدای شما نیز وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: قطعا.
السفیر: آیا حزب الله موضعش را دربارهی اصلاح مادهی 49 قانون اساسی قطعی کرده است؟
سید حسن نصرالله: هنوز در این باره بحثی نکردهایم.
السفیر: تشکیل کابینه هم میتواند فرصت محسوب شود و هم میتواند با رفتارش در کشور مشکل ایجاد کند. ارزیابی شما با توجه به تصمیماتی که دولت تا امروز گرفته است چیست؟
سید حسن نصرالله: معتقدم فرصتها بیش از معضلات هستند.
السفیر: آیا امکان انتصابهای دیگری غیر از انتصابهایی که تا این لحظه صورت گرفتهاند وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: این امروز جهتگیری رایج است. فضای موجود در پارلمان مثبت است و مسائل تا این لحظه با مقدار زیادی فعالیت مثبت، توافق، تفاهم و درک متقابل پیش میرود. همچنین دربارهی پر کردن مناصب خالی در برههی پیش رو توافق ضمنی وجود دارد. البته قاعدتا از طریق مجاری قانونی. به گمان من فضای کلی مثبت است و فرصتها بیش از معضلات هستند.
السفیر: به نظر شما آیا به سمت برگزاری انتخابات پارلمان در حرکت هستیم یا تمدید تکرار میشود؟
سید حسن نصرالله: بسیار منطقی و طبیعی است که در برههی پیش رو انتخابات پارلمان صورت بگیرد و کابینه چه رئیس جمهور باشد و چه نباشد میتواند انتخابات پارلمان را برگزار کند. ولی شاید برخی طرفها در لبنان از برگزاری انتخابات پارلمان از سوی کابینه در غیاب رئیس جمهور خودداری کنند.
السفیر: معضل قانون انتخابات یا قانون 60 نیز وجود دارد.
سید حسن نصرالله: این معضل در هر صورت وجود دارد. در گذشته وجود داشته، امروز وجود دارد و در آینده نیز وجود خواهد داشت. نمیدانم تا چه حد امکان دارد بر سر یک قانون جدید برای انتخابات توافق صورت بگیرد.
السفیر: آیا با جناب تمام سلام ارتباط دارید؟
سید حسن نصرالله: بله، ارتباط برقرار است و معمولی است.
السفیر: ارزیابی شما از عملکرد ایشان چیست؟
سید حسن نصرالله: اعتقاد ما از ابتدا این بود که جناب تمام سلام شخصی معقول، منطقی و پذیراست که بر همین اساس نیز رفتار خواهد کرد. و این همان چیزی است که در عمل شاهد آن هستیم. رابطه با ایشان مثبت و خوب است.
السفیر: برنامهی امنیتی به سوی بقاع پیش خواهد رفت. اگر از حزب الله خواسته شود پوشش سیاسی را از برخی پدیدههای غیر قانونی مانند آدمرباییها و سرقتها بردارد آیا با وجود مشکلاتی که در طرابلس با آن مواجه بودهاید در کنار دولت خواهید بود؟
سید حسن نصرالله: برخی رسانهها گفتند از حزب الله و جنبش امل خواسته شده است پوشش سیاسیشان را بردارند. در واقع ما هیچ وقت کسی را پوشش سیاسی ندادهایم که بخواهیم برداریم! بیش از این: در همهی سالهای گذشته حزب الله، جنبش امل، نهادهای منطقهی بقاع و مخصوصا بقاع شمالی، شهردارها، انجمنهای شهرداریها، شوراهای شهر، نمایندگان و همه از حکومت درخواست میکردند در بقاع شمالی برنامهی امنیتی اجرا کند و نیروهای امنیتی کسانی را که در آدمربایی، سرقت، راهزنی و… دست دارند دستگیر کند.
این حکومت بود که مسئولیتهایش را به انجام نمیرساند. در همهی سالهای گذشته اولا کسی جلوی حکومت را نگرفته بود و ثانیا کسی برای کسی پوشش ایجاد نکرده بود. بلکه حتی از حکومت خواسته میشد. ولی این حکومت بود که تعلل و تخلف میکرد یا گاهی برخی عملیاتهای محدود را به انجام میرساند سپس متوقف میکرد. ما همیشه پوشش سیاسی و مردمی را برای انجام مسئولیتهای نیروهای امنیتی در سطح منطقه فراهم میکردهایم. این یک مطالبهی مردمی بسیار مهم در منطقه است.
همچنین امروز ما از این مسئله با قدرت حمایت میکنیم و حاضریم هر کمک، پوشش و امکانات لازمی را ارائه کنیم. و امیدواریم این برنامه با موفقیت به سرانجام برسد. گرچه طرح این مسئله در رسانهها در روزهای گذشته طبیعتا موجب فرار اهداف امنیتی منطقه شده است.
ولی در هر صورت این که حکومت گامهایی جدی در این زمینه بردارد بسیار خوب و مهم است و میتوان برای آینده روی آن حساب کرد. مهم این است که این مسئله ادامه یابد و به یک بازهی زمانی مشخص محدود نشود.
السفیر: آیا سرزنشها را دربارهی شرایط توسعهی بقاع قبول دارید؟ در هر صورت شما در دولتها و پارلمانها سهیم بودهاید. چون توسعهی بقاع تقریبا صفر بوده است.
سید حسن نصرالله: نه صفر نیست. در سالهای گذشته کارهای خوبی در منطقه در سطح راهها، تلفن، اتصالات برق و شبکههای آب و فاضلاب صورت گرفته است. هر کس به بقاع و مخصوصا بعلبک هرمل برود میتواند به سادگی تفاوت میان وضعیت امروز منطقه و وضعیت 15 یا 20 سال پیش را متوجه شود.
اما مسئلهی اصلی امروز بقاع راه، برق، آب، تلفن یا… نیست.
مشکل اصلی -مانند بیشترین مناطق لبنان. گرچه در بقاع شدیدتر است.- مسئلهی فرصتهای شغلی یا به عبارتی منبع درآمد ساکنان منطقه است. این یک معضل بزرگ در سطح ملی است و با جزئینگری و به طور محدود نمیتوان درمانش کرد بلکه به راه حلی عمومی نیاز دارد.
حزب الله، نمایندگان، وزیران و همپیمانانش تلاش کردهاند و میکنند. این یکی از اولویتهای کاری آن منطقه است.
در گذشته تلاش کردیم در آن منطقه استان ایجاد کنیم. چون این مسئله نیز نتایج و اثرات توسعهای و اقتصادی خود را دارد که تا حد زیادی نیز محقق شد. مسئلهی اصلی تعیین استاندار بعلبک هرمل است. معتقدم این دولت به زودی این مسئله را به انجام خواهد رساند. چون امروز تلاشهایی وجود دارد تا تعیین استاندار بعلبک هرمل و عکار جزء اولویتهای عزل و نصبهای پیش رو قرار گیرد.
السفیر: ارزیابی شما از مسئلهی هدیهی سعودی به ارتش از طریق فرانسه چیست؟
سید حسن نصرالله: به لحاظ مبنایی و فارغ از طرف حامی ما با هرگونه حمایت غیر مشروطی که از ارتش لبنان به عمل آید موافقیم و همیشه کشورها و دولتها را به چنین کمکی فرا میخواندیم.
در برههای تلاش کردیم دوستانمان چنین کاری انجام دهند. حتی پس از عقبنشینی سوریه از لبنان سوریه کمکهایی به ارتش لبنان کرد. جمهوری اسلامی ایران همیشه آمادگی خود را برای این مسئله اعلام میکرده است. اما مشکل اینجا در تصمیمات سیاسی لبنان است. یعنی کسانی وجود دارند که بر نمیتابند و خودداری میکنند. بنده علت خودداریشان را درک میکنم. علتش هراس از آمریکاییها و برخی کشورهای عربی هستند.
در هر صورت به لحاظ مبنایی ما حمایت، پشتیبانی و کمک میکنیم. نمیگویم خودداری نمیکنیم. این حرف نامناسب است. میگویم از هر کمکی به ارتش لبنان و هرگونه مشارکتی در توانمندسازی آن پشتیبانی، حمایت و کمک میکنیم.
این از یک سو. از سوی دیگر این کمک از سوی سعودی و از طریق فرانسویها آمده است. ما تفسیری در این باره در رسانهها ارائه نخواهیم داد چون از همهی جزئیات مطلع نیستیم که آیا شرطهایی وجود داشته؟ نداشته؟ مشخصات این گام و این اقدام چه بوده است؟ نمیخواهم بگویم شرطهایی وجود داشته، شاید نداشته. تنها میگویم: اطلاعات کافی نداریم تا با آنها قضاوت کنیم. با این حال از این مسئله عبور کردیم. مثلا در بیانیهی کابینه به این مسئله اشاره شده است ولی ما مانع نشدیم. آینده و نتایج این هدیه در روزهای پیش رو مشخص خواهد شد.
برخی پیش از رخ دادن نتایج از آنها تحسین میکنند و برخی نیز در آنها تشکیک مینمایند. بنده نه میخواهم تحسین کنم و نه تشکیک. میگویم باید منتظر نتایج این گام باشیم. در آینده مشخص خواهد شد نوع سلاح، امکانات و ادواتی که به ارتش لبنان هدیه خواهد شد چیست و آن موقع میشود دربارهی سرشت و ماهیت این گام قضاوت کرد. ولی بار دیگر روی این مبنا تأکید میکنم: هر حکومتی -قاعدتا به استثنای اسرائیل- بتواند به تقویت ارتش لبنان کمک کند گام خوبی است.
السفیر: آیا این هراس وجود دارد که تلاشی برای ضربه زدن به عقیدهی ارتش صورت بگیرد؟
سید حسن نصرالله: ما نگران نیستیم. بعضی چیزها در رسانهها یا حاشیهی نشستها گفته شد که به نظر ما بیارزش هستند. چون سلاح در اختیار ارتش لبنان و ذخیره و کیفیت آن نیست که بر این ارتش حاکم است. بلکه عقیدهی ملی و تصمیم سیاسی بر آن حکمرانی میکند.
عقیدهی این سازمان، به وضوح و شفافیت، ملی است و این را با رفتار، روش و فداکاریهایش در همهی سالهای گذشته ثابت کرده است. و تصمیمات سیاسی لبنان مخصوصا در چهارچوب کابینهی فعلی یا هر کابینهای که در آینده بر مبنای توافق و مشارکت نیروهای مختلف شکل میگیرد ضمانتی است که هیچ سازمان امنیتی و نظامی از هیچ طرفی را به خدمت نگیرد. جا دارد اینجا بار دیگر از مجاهدت، فداکاری، حکمت و شجاعت ارتش لبنان که میتواند به وسیلهی آن با حوادث روز برخورد کند تشکر و قدردانی کنیم.
السفیر: دربارهی رفتار و رابطهی مقاومت در جنوب [رود] لیطانی چطور؟
سید حسن نصرالله: لبنان در منطقهی جنوب لیطانی چه در سطح رسمی و چه از سوی مقاومت کاملا به مفاد قطعنامه 1701 پایبند است. مقاومت در جنوب لیطانی هیچ نمود تسلیحاتی ندارد و به این مسئله پایبند و همچنین معتقد است. رابطه با ارتش لبنان در منطقه بسیار عالی است و هیچ مشکلی وجود ندارد.
السفیر: رابطه با [نیروهای چند ملیتی حافظ صلح] یونیفل چطور؟
سید حسن نصرالله: رابطه با یونیفل خوب است. گاهی برخی مشکلات میان اهالی روستاها و یونیفل رخ میدهد که با ارتباط مستقیم یونیفل و دهیارها و مسئولان منطقه یا ارتباط با ارتش لبنان حل میشود. چون ارتش مسئول حل اینگونه مسائل است. احیانا این مسائل به دلایل سیاسی و موضعگیری سیاسی یونیفل یا مردم رخ میدهد. یا مثلا مردم به دلیل رفتار بعضی افراد مثل ورود به برخی حوزههای داخلی یا عکسبرداری از برخی خانهها یا مراکز با واکنشهای مشخصی مواجه میشوند. یا گاهی به عادات و سنن و عرف آن روستاها تجاوز میشود سپس مسئله درمان میشود. همچنین در مواردی عذرخواهیهایی از فرماندهان یا افسران یونیفل به خاطر اشتباهاتی که انجام میشود صادر شده است. ولی به طور کلی رابطه خوب و معمولی است و فکر نمیکنم مشکل خاصی وجود داشته باشد که بتواند روی شرایط جنوب لیطانی اثر منفی بگذارد.
السفیر: ولید جنبلاط در جلسهی گفت و گوی اخیر از عقبنشینی هزاران سرباز از جنوب لیطانی به مناطق دیگر مورد نیاز ارتش شکایت کرد. آیا در این زمینه هراسی وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: ترسی وجود ندارد. اگر ارتش در مناطق دیگر نیاز مبرمی داشته است در جنوب مشکلی نیست. واقعیت این است که امروز به طور کلی در جنوب -نه فقط جنوب لیطانی، تمام جنوب.- به واسطهی آرامش و ارتباط سیاسی، پیوستگی کلی، دور بودن جنوب از بسیاری از اختلافات و حسیاسیتهای موجود و حضور مقاومت و توازن هراس موجود در منطقه نوعی بینیازی وجود دارد. مهم این است که ارتش در جنوب باقی بماند اما تعدادش شاید در این برهه مهم نباشد. چون عوامل آرامش بسیاری هست.
السفیر: داوطلبانه شدن ارتش چطور؟ آیا این میتواند درمان این معضل باشد؟
سید حسن نصرالله: ما طرفدار برخورداری ارتش از توانایی انجام مسئولیتهایش هستیم. مسئولیتهایی که در واقع رو به افزایشند. چون سازمانی است که از بیشترین حمایت و ایجاد اطمینان در میان شهروندان لبنانی برخوردار است. ما از هر آنچه ارتش را قادر به اجرای این وظیفه گرداند حمایت میکنیم. چه با انتقال گردان، تیپ و نفرات از یک منطقه و چه از طریق ایجاد امکان داوطلبی. به نظر میرسد این یک نیاز ملی است که نفرات لازم به ارتش لبنان اضافه شوند تا ارتش بتواند در جنوب، شمال، بقاع و دیگر مناطق لبنان بدون اثرگذاری روی وجودش در دیگر مناطق وظایفش را به انجام رساند.
السفیر: مسئلهی پناهندگان سوری برای حزب الله نگرانکننده است ولی هیچ گاه نظر روشنی برای حل این مسئله توسط حزب الله اعلام نشد.
سید حسن نصرالله: مسئلهی پناهندگان سوری به لبنان یک معضل ملی است. مشکل یک طرف مشخص مثل حزب الله یا غیر حزب الله نیست. این مسئله باید در سطح ملی بررسی شود. در دولت پیشین برخی بحثها صورت گرفت. و امروز یکی از چالشهای بزرگی است که دولت فعلی با آن مواجه است. امروز و در دولت فعلی شاهد خواهیم بود بحثها تا چه اندازه واقعنگرانه و بیطرفانه است. ولی نفی نمیکنم که در دولت پیشین که نیروهای 14 مارس خارج از کابینه بودند این مسئله به واسطهی اختلاف در مواضع سیاسی تحت الشعاع برخی مجادلات قرار گرفته بود.
امروز این پرونده بسیار بزرگ است. نشانههای خطرناکی در سطح مالی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد تا چه برسد به امنیتی. به گونهای که شاید وجه امنیتیاش کمخطرتر از جنبهی اجتماعی، مالی و اقتصادی باشد. مسئلهی امنیتی و پیامدها و اثراتش را میشود به گونهای با ارتش، نیروهای امنیتی و پوشش ندادن مخالفتها توسط نیروهای سیاسی جمع کرد. ولی پیامدهای دیگر بسیار بزرگ و خطرناک هستند.
در بحثهایی که گاه و بیگاه رخ میدهد بعضی به سوی ساخت اردوگاه تشویق میکردند. اما گرچه هماکنون اردوگاههایی غیر رسمی وجود دارد بعضی نیروهای اساسی لبنان در زمینهی اردوگاه نظر مخالف داشتند. در برخی مناطق اردوگاههای غیر رسمی کوچکی وجود دارد. برپایی اردوگاههای رسمی و مشروع، چندین خطر ایجاد میکند. یکی از آنها تبدیل این اردوگاهها به پایگاههای نظامی برای مخالفان سوریه است. چنان که در کشورهای دیگر، سوریه، اردن و… رخ داد. وقتی در لبنان دربارهی مسئلهی اپوزوسیون سوریه شکاف وجود دارد این یک تهدید بزرگ برای امنیت محسوب میشود.
همچنین یکی دیگر از خطرات، تغییر این اردوگاهها به اردوگاههای دائم است. و سخنانی که در برههی گذشته شنیدیم بر این نگرانی میافزاید. چنان که برخی سفیران و طرفها از احتمال یا فرضیهی شهروندی سوریها در کشورهایی که به آنها پناهنده شدهاند سخن میگویند. آیا لبنان میتواند تحمل کند؟ کسانی که این مسائل را مطرح میکنند این طور فکر میکنند. یعنی قابل باور است. چون طریقهی اندیشه و رفتارشان با پروندههای مختلف منطقه بر این مسئله صحه میگذارد.
به نظر ما در نهایت مشکل اساسی در لبنان به لحاظ لوجستیک در زمینهی تأمین مسکن، -لبنان میتواند به طور موقت پناهندگان را بپذیرد. امروز بسیاری از پناهندگان در بیروت ساکن هستند. یا خانه اجاره کردهاند یا برایشان اجاره کردهاند. همچنین بعضی از آنها در خیام زندگی میکنند.- مسئلهی مالی است یا به عبارتی تأمین امکانات مالی برای لبنان تا بتواند تا هنگام فراهم شدن جایگزینهای دیگر -که شاید دربارهشان صحبت کنیم.- مسکن معقول و نیازهای ضروری پناهندگان را در مناطق مختلف لبنان تأمین کند.
پس، حضور و اسکان پناهندگان سوری در مناطق مختلف، به معنای این که خانهای اجاره کنند یا برایشان اجاره شود، وجود دارد. امروز این مسئله در شمال وجود دارد. بنده میدانم در بقاع پناهندگان سوریهای در بسیاری از خانهها زندگی میکنند. در جنوب نیز خانههای بسیاری تهیه شده. معضل اساسی حمایت مالی است. همیشه دربارهی ایدهی اردوگاه بحث وجود داشته و همچنین خطراتی دارد. خطراتی که نمیتوانیم از آنها چشمپوشی کنیم. نباید این مسئله را گسترش دهیم.
امروز چندین گزینهی جایگزین وجود دارد و به همکاری میان دولت لبنان و سوریه نیازمند است. معتقدم دولت سوریه آمادگی خود را در این زمینه در موقعیتهای مختلف نشان داده است. سفیر سوریه در لبنان برادر علی عبد الکریم علی این مسئله را به بسیاری از رهبران سیاسی اعلام کرد. امروز مناطقی از سوریه امن است، در آنها مصالحه صورت گرفته است. ذیل همین مصالحهها جنگجویانی که در سه سال گذشته جنگیدند نیز ساماندهی شدهاند. امروز همین جنگجویان که در حومهی دمشق، شهر حمص، استان حمص، حلب و… ساماندهی شدهاند با خانوادههایشان در این شهرها و مناطق حضور دارند. میتوانیم فرض کنیم وضعیت خانوادههای پناهنده به لبنان کمخطرتر از جنگجویانی است که ساماندهی شدهاند. در نتیجه مثلا وقتی حومهی دمشق یا حمص را در نظر میآوریم، همهی افراد کسانی هستند که ساماندهی شدهاند. اینجا هم از طریق تلاش مشترک لبنان و سوریه و همکاری رسمی میان دو کشور، میشود اوضاع بسیاری از خانوادههای پناهنده به لبنان ساماندهی و ضمانتها یا عوامل اعتماد لازم ارائه شود تا این افراد به روستاها، شهرها و شهرکهای خود باز گردند. و اگر خانههایشان به علت جنگ آسیب دیده است میشود داخل خاک سوریه اردوگاههایی تأسیس کرد. این یک راه حل منطقی و معقول است. دلیل بنده برای این مسئله در جواب برخی نیروهای سیاسی که خواهند گفت این افراد از بازگشت میترسند، این است که: آیا شرایط این افراد بدتر از کسانی است که در همهی سالهای گذشته جنگیدند ولی ساماندهی شدند و در شهرهای مختلف مصالحه صورت گرفت؟ راه حل منطقی این است.
السفیر: انتشار پراکندهی سلاح در همهی روستاها و شهرهای لبنان با وضعیتی که امروز دارد به اندیشهی مقاومت و سلاح مقاومت کمک میکند یا نه؟
سید حسن نصرالله: معضل انتشار سلاح در روستاها وشهرهای لبنان یک معضل قدیمی و مربوط به پیش از وجود حزب الله و مقاومت یا به عبارتی مشخصا مقاومت اسلامی است. حتی به پیش از آمدن مقاومت فلسطین به لبنان مربوط میشود. چون بعضی افراد میکوشند مسئولیت انتشار سلاح را به گردن مقاومت فلسطین بیاندازند.
از دهها سال پیش در روستاها، شهرکها و شهرهای لبنان سلاح وجود داشته است. از زمانهای دور. کنترل این سلاح بسیار مهم است و به اندیشهی مقاومت و امنیت اجتماعی و ملی کمک میکند و از خسارتهایی که در سطوح مختلف متوجه لبنانیان است میکاهد.
بنده معتقدم راه این مسئله قطعا خلع سلاح لبنانیان نیست. چون این هدف غیر واقعی است. حتی در یکی از جلسات گفت و گوی ملی از آن نیروهای سیاسی که مدام دربارهی سلاح دم میزنند پرسیده شد: محافظان کدام یک از شما در خانههایشان سلاح ندارند؟ جواب مشخص است.
پس درمان این مسئله در این نیست که دولت برود سراغ خلع سلاحهای درون خانههای لبنانیان. راه حل، تحمیل سلطهی حکومت است. وقتی حکومت، مسلط و ارتش و نیروهای امنیتی حضور داشته باشند و هر اختلال امنیتی، درمان و افراد تحت تعقیب، اخلالگران، دزدان و متجاوزان به مردم بازداشت شوند قطعا سلاح انضباط خواهد یافت. اما اگر همهی این خلافکاران پوشش داده شدند و حکومت از مسئولیتهایش شانه خالی کرد آن وقت سلاح یک خطر محسوب میشود. اما اگر حکومت مسئولیتهایش را به انجام رساند فکر نمیکنم سلاح یک خطر و یک معضل بزرگ باشد. مهم این است که حکومت این مسئولیت را به انجام برساند. به عقیدهی بنده برنامههای امنیتی که امروز در حال تدوین است، مصوبات پارلمان و پوشش نیروهای سیاسی مختلف در زمینهی این برنامهها گامهای مهمی در این راه هستند.
السفیر: متهم کردن حزب الله به ممانعت [از تشکیل کابینه] و این که منافعش در فقدان حکومت و تعطیلی سازمانهاست به نفع مقاومت است؟
سید حسن نصرالله: این به مقاومت ضرر میزند. مقاومت نیروی دفاع، حفظ کیان و آزادسازی لبنان است. در نتیجه وقتی داخل لبنان حکومت، دولت و مؤسساتی باشند که بر شؤون مختلف سیاسی، قانونی، قضایی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی، مالی و معیشتی کشور و لبنانیان نظارت کنند این خدمت بزرگی به مقاومت است.
مقاومت بر اساس ایدهی کلیاش، فقط یک نیروی نظامی نیست. برای این که مقاومت بتواند به انجام وظیفهاش ادامه دهد به یک جامعهی مستحکم نیازمند است. اما بیکاری، فقر، درگیریها و پروندههای داخلی، برخوردهای خیابانی و شهری و در حومهها، دشمنیهای درونی و همهی اینها بر پروژهی مقاومت تأثیر میگذارد.
السفیر: حضرت سید شما در سال 2006 جملهای با این مضمون گفتید که حکومت ظالم، سهلتر از بیحکومتی است.
سید حسن نصرالله: بنده بر آنچه سال 2006 گفتم تأکید میکنم. ما در رابطه با حکومتسازی، تقویت حکومت، حضور حکومت و پذیرش تمام مسئولیتها توسط آن جدی هستیم. ما در هیچ شأنی جایگزین حکومت نیستیم. حتی در مسئلهی مقاومت. بنده بار دیگر صحبتم در 22 سپتامبر 2006 در جشن پیروزی الهی در ضاحیهی جنوبی را یادآوری میکنم: وقتی یک حکومت قدرتمند و قوی داشته باشیم که از ظرفیت دفاع از لبنان برخوردار باشد ما در مقاومت به مدارس، حوزهها، دانشگاهها و زمینهای کشاورزیمان باز میگردیم. استراتژی دفاعی ناظر به آیندهی ما این است. راه حل دیگری وجود ندارد. ما از این مسئله حمایت میکنیم.
بر عکس، تمام اتهاماتی که زده میشود هیچ دلیلی ندارد. معروف است که ما در لبنان بیشترین طرفی هستیم که برای توافق، سازش، تشکیل کابینه و… امتیاز میدهیم. این گونه بودهایم و همچنان هستیم.
السفیر: درست است که حکومت فعلی بیش از یک حکومت قدرتمند، قوی و غیر فرقهای برای شما مناسب است؟
سید حسن نصرالله: آنچه برای ما مناسب است یک حکومت قدرتمند، قوی و عادل است. عادل به این معنا که با همهی شهروندان فارغ از خاستگاه فرقهای و منطقهایشان مساوی رفتار کند. اما در مسئلهی حکومت غیر فرقهای، فرقهای، شهروندی یا بشری در لبنان بحثهای زیادی صورت گرفت.
ما در برههای از لغو فرقهگرایی سیاسی حمایت کردیم و به برپایی نظامی غیر فرقهای فراخواندیم. ولی بعد، از طریق میزبانی، گفت و گو و بحث متوجه شدیم این مسئله برای طبقات عظیمی از لبنانیان مخصوصا اکثر مسیحیان نگرانکننده است. نمیگویم برای همهی مسیحیان. بعضی مسیحیان هستند که در کنار نگرانیهایی که مطرح میکنند از لغو فرقهگرایی سیاسی حمایت مینمایند. ولی با پیگیریها پی بردیم واقعیت این است که اکثر مسیحیان با این مسئله موافق نیستند و ترس و نگرانی دارند. به همین خاطر ما میگوییم باید این هراسها را در نظر گرفت و هیچ کس نباید در این زمینه گامهای عجولانهای بردارد. پس اگر بخواهیم صرفا در مباحث نظری نمانیم و متناسب با واقعیت خارجی یا واقعیت موجود در کشور رفتار کنیم، در واقعیت کشور، چنین احتمالی در کوتاهمدت یا میانمدت وجود ندارد. به همین خاطر امروز اولویت، بازسازی حکومت و سازمانها و دیدار و توافق لبنانیان است حتی بر اساس نظام فرقهای تا به برههای برسیم که در آن لبنان به آرامش و ثبات دست پیدا کند، حد اقلی از پروندههای موجود درمان شود، لبنانیان پذیرای یکدیگر باشند و هراسهای فعلی معالجه شود. آن وقت میتوانیم برویم سراغ درمانهای ریشهای.
دو سال پیش بنده از مجلس مؤسسان صحبت کردم و تا امروز با وجود این که ما از این ایده عقبنشینی کردیم همچنان بعضی افراد پاسخ رد به ما میدهند. هفتهی گذشته یک نفر دربارهی مجلس مؤسسان سخنرانی و بحث کرد. این نشاندهندهی عمق هراس و نگرانی بعضی طبقات است.
السفیر: از چه چیزی نگرانند؟ آیا اجرای [پیمان] طائف را میخواهند؟
سید حسن نصرالله: همه قبول دارند معضلی وجود دارد و طوری رفتار میکنند که این مشکل هست ولی از پرداختن به این موضوع از طریق گفت و گو دوری میکنند. حتی اگر ما از مجلس مؤسسان صحبت نکنیم و تنها خواستار تغییر طائف باشیم این مسئله گاهی به تکفیر سیاسی از جانب نیروهای اصلی کشور میانجامد. خب این یک معضل است. برای این که از اتهام کفر سیاسی در امان باشید باید در هر مناسبت و در اکثر مناسبتها بر پایبندیتان به پیمان طائف تأکید کنید. یعنی حتی گفتن لا اله الا الله باعث میشود شما کافر تلقی شوید.
واقعیت سیاسی لبنان با در نظر گرفتن تأثیرپذیریاش از شرایط منطقهای بسیار از درمانهای ریشهای دور است. چون منطقه تماما آشفته، نگران، درگیر و به سوی افقهای نا معلومی در حرکت است. نیروهای سیاسی لبنان نیز هر روز از این شرایط تأثیر تازهای میپذیرند. این نیز عامل دیگری است که [نشان میدهد] امروز وقت درمانهای ریشهای نیست. قاعدتا این فرصت از لبنانیان گرفته میشود ولی امروز شرایط مساعد نیست.
السفیر: آیا حزب الله برای گونههایی از فساد در لبنان پوشش ایجاد میکند؟
سید حسن نصرالله: حزب الله برای هیچگونه فسادی پوشش ایجاد نمیکند و از دستگاه قضایی میخواهد کاملا مسئولیت خود را در زمینهی پیگیری و مبارزه با هرگونه فساد به انجام برساند. آنچه که شاید بعضی میگویند که حزب الله حفاظت یا ممانعت میکند به هیچ وجه صحیح نیست.
السفیر: در مورد داروهای تاریخگذشته چطور؟
سید حسن نصرالله: ما یک حزب گسترده هستیم و حد اقل دهها هزار وابسته به حزب الله داریم. همچنین این حزب 32سال سن دارد. اما یک پرونده بیاورید که برادران ما در فسادی دست داشتهاند. در این 32 سال و در همهی این دهها هزار وابسته به این قضیه تنها یک بار در زمینهی دارو که شما نام بردید یک مورد رخ داد که آن را هم برادر مسئولمان یعنی وزیر محمد فنیش بیانیهای صادر کرد و گفت ما مسئولیت این مسئله را بر عهده میگیریم و آن فرد الآن در زندان است و هیچ کس هم پوششش نداد. این در حالی است که فریبکاران بزرگی در کشور وجود دارند که هیچ کس نزدیکشان نمیشود. با این حال این برادر متهم شد و ثابت شد اشتباه کرده است. الآن در زندان است. این از گذشته. اما آیا در گذشته اتفاق افتاده برادر یا یکی از نزدیکان یک وزیری در هر کدام از دولتهای لبنان به تخلف قانونی مشابهی متهم شود و او بیانیه بدهد؟ و خودش برادرش را تسلیم دستگاه قضایی کند؟ بنده به یاد نمیآورم. چنین پیشینهای را سراغ ندارم. این یعنی حزب الله برای هیچ فسادی به هیچ وجه پوشش درست نمیکند. محال است حزب الله فسادی را پوشش دهد.
السفیر: گفته میشود اگر فساد در حزب الله رخنه کند شکست خواهد خورد.
سید حسن نصرالله: حزب الله بسیار اصرار دارد نگذارد فساد وارد صفوفش شود و عاقبت چنین مسائلی را رقم بزند.
السفیر: در فرهنگ مقاومت و حزب الله خطر تکفیریان و اسرائیل ملازم یکدیگر هستند. آیا وقتی دربارهی آنچه اسرائیل در زمینهی سوریه پنهان کرده است صحبت میکنید یعنی تکفیریان گوی سبقت را از اسرائیل ربودهاند؟
سید حسن نصرالله: به نظر بنده نه، ولی امروز در واقع این دو خطر هماندازه هستند. یا برای این که دقیقتر بگوییم: همزمان هستند. پس نمیتوان گفت خطر تکفیریان متأخر است. خطر تکفیریان همیشه خطر بوده ولی در نسبت ما و میدان نبرد ما متأخر است.
مثلا در عراق خطر روز بود. ایمن الظواهری میگوید آنها 4.000 عملیات استشهادی -به قول خودش- در عراق اجرا کردهاند که بیش از 3.900 عدد از این عملیاتها علیه آمریکاییها نبوده است. حتی اگر بپذیریم 100 عملیات ضد آمریکاییها وجود داشته -که به این مقدار نمیرسد.- عدد بزرگ باقیمانده علیه شیعه، سنی، مسیحیان، کردها و دیگر اجزای ملت عراق است.
از جماعت اسلامی لبنان که شاخهی لبنانی اخوان المسلمین هستند دربارهی اخوانشان در عراق بپرسید، از حزب اسلامی که شاخهی عراقی اخوان المسلمین است. بنده با رهبرانشان نشست داشتم و آنان به بنده گفتند اکثر فرماندهان و کادرهای حزب اسلامی عراق را القاعده و سلفیها ترور کردهاند.
القاعده همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت و شیعه را کشته است. حتی شاید روحانیان اهل سنت را بیشتر کشته باشد.
خطر تکفیریان در عراق فاجعه آفرید. امروز مشکل عراق چیست؟ انفجارها و عملیاتهای انتحاری.
مشکل افغانستان چیست؟ چه کسی فرماندهان بزرگ جهاد افغانستان را کشت؟ جهادی که جنبشهای اسلامگرا به واسطهی شکستدادن اتحاد جماهیر شوروی به آن مفتخر هستند.
احمد شاه مسعود را القاعده در یک عملیات انتحاری به این بهانه که او یک فرمانده نظامی است کشت. اما جناب ربانی چه؟ کسی که نقش شیخ صلح میان طالبان و نظام افغانستان را بازی میکرد؟ آنان کشتندش.
اینان در پاکستان، سومالی و هر جا باشند یک تهدید واقعی و جدی هستند. ولی در لبنان، اوایل تهدید مستقیم نبودند اما امروز هستند. وقتی دربارهی لبنان صحبت میکنم منظورم لبنان و سوریه است. پروندهی لبنان و سوریه یکی است.
به همین خاطر ما این تهدید را مانند اسرائیل یک تهدید واقعی، خارجی و هر روزه تلقی میکنیم. اسرائیل وجود ما را تهدید میکند. البته امروز میترسد اما روزی آرزویش این بود که سرزمین ما را بگیرد و ما را از آن بیرون کند. و پروژهاش در آینده همچنان همین است. این تکفیریان نیز وجود ما را تهدید میکنند.
در سال 2006 همهی اطلاعات ما میگفت یکی از هدفهای آن جنگ ایجاد تغییر دموگرافیک در کل کشور است. این تکفیریان نیز همان عقلانیت و روش را به کار میبندند. عقلانیت ریشهکن کردن طرف مقابل.
به همین خاطر بنده تهدید تکفیریان را بر اسرائیلیان اولویت نمیدهم ولی میگویم این هر دو، دو تهدید واقعی، جدی، بزرگ و وجودی هستند و باید بر همین مبنا با آنها رفتار کرد. اسرائیل تنها تهدیدی علیه ما به عنوان یک گروه نیست. و همان گونه که اسرائیل تهدیدی برای همهی منطقه است جریان تکفیری نیز تهدیدی برای همهی منطقه هستند.
السفیر: ارزیابی شما از گسترهی این جریان در سوریه و لبنان چیست.
سید حسن نصرالله: هیچ کس در این باره اطلاعاتی ندارد. شاید برخی کشورهای منطقه اطلاعاتی داشته باشند ولی کامل نیست. چون همهی کشورها آسان گرفتند. چه برای شهروندان خودشان و چه خدماتی که به خارجیها دادند. اروپاییان اعدادی در اختیار دارند و به هر کشور آمار شهروندانش را دادهاند. چون آنها آمارگیری کردهاند. اما آنها که از جهان عرب خارج شدهاند چطور؟ چه کسی آمارشان را دارد؟ اعداد دقیقی وجود ندارد. ولی میتوان تعداد آنها را دهها هزار غیر سوری تخمین زد.
السفیر: آیا با وجود این که این افراد در سوریه چهرهی خود را نشان دادهاند در لبنان محیطی رشدی برای آنها وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: حتی در سوریه هم وجود ندارد. با گذشت زمان مشخص میشود که آنجا نیز محیط رشدی وجود ندارد. در سرتاسر جهان عرب و اسلام حتی در میان مسلمانان اهل سنت نیز. مردم نمیتوانند این خشونت و تندروی را تحمل کنند. این با ذائقهی کلی اهل سنت ناسازگار است. بنده اصولا در وجود چنین محیط رشدی شک دارم. بله، وقتی این گروهها در جو مشخصی به کار گرفته میشوند مسائل به هم میریزند. چنان که در سوریه رخ داد. وقتی کشورهای مختلف آمدند و از این گروهها بهره بردند تمام انگیزهشان این بود که کسی را در سوریه به وجود بیاورند که سلاح به دست بگیرد و با نظام بجنگد. هویتش مهم نبود. القاعده، سلفی، اخوانی، صوفی، ملیگرا یا سکولار بودنش برایشان فرقی نمیکرد.
السفیر: آیا میتوانیم بگوییم وجود چنین نظامی در سوریه به آنها برای جذب و جمع نیرو کمک کرد؟
سید حسن نصرالله: این آسان است. هرجایی میشود بهانهای تراشید. در این تفکر وقتی با شما اختلاف داشته باشند اگر علوی باشی [به مجاهدان] میگویند شما در حال جنگ با علیاللهیها هستید، اگر شیعه باشی میگویند شما در حال جنگ با رافضیان هستید و اگر سنی باشی میگویند شما طاغوت و کافر هستید.
مسئلهی دادن حکم ارتداد و کفر برایشان بسیار آسان است. امروز داعش حکم کفر و ارتداد جبههی النصره را صادر کرده است و بالعکس. در حالی که هر دو گروه از یک تفکر، مذهب، خط و تشکیلات هستند.
تراشیدن این دلیل در هر میدانی ساده است.
بنده از نقش نظامهای عرب در این زمینه تقدیر میکنم. معتقدم موضع اخیر سعودی تا حد بسیار زیادی کمک میکند. چون این تفکر، اموال و فتاوی از آنجاست. پس اگر کشور مبدأ -به دلایل مختلف و متفاوت- موضع دیگری بگیرد، حمایت مالی را قطع کند، فتاوی را تغییر دهد و ادبیات رسانهای و دینیاش را عوض کند موجب تغییر بزرگی میشود.
به نظر بنده محیط رشد تکفیریان، فضای اهل سنت نیست ولی با بعضی اغراض سیاسی از تکفیریان در این محیط استفاده شد. حتی در لبنان این گروهها به نسبت محیط اهل سنت بسیار کوچک هستند و اگر انتخاباتی صورت گیرد حجم واقعیشان نمایان میشود. ولی بله، از آنها استفاده شد. کسانی هستند که این گروهها را به کار گرفتند، حمایت مالی و پشتیبانی کردند، پوشش دادند، رسانهها را به روی آنها گشودند و آنها را برای هدفهایی مشخص به کار گرفتند. به همین خاطر امروز این گروهها به واسطهی موضع سعودی و بازتاب آن در لبنان بسیار نگران هستند. در صورتی که اگر این گروهها محیط رشد مردمی واقعی داشتند نباید میترسیدند. این جریان تکفیری در جهان عرب آیندهای ندارد. چون برنامهای هم ندارد.
بدون ورود به اسامی، وقتی در حکومتی تغییر نظام صورت میگیرد ملت آن کشور چه میخواهند؟ عدالت، رفع بیسوادی، تأمین غذا، حل مشکل بیکاری علاوه بر ایجاد امنیت و همچنین در زمینهی موضعگیریهای نژادی خواستار یک موضع نژادی منطقی هستند اگر نگویم یک موضع پیشتاز.
این جریان هیچ پروژه یا پاسخی ندارد. به همین خاطر بنده به شما اطمینان میدهم این جریان فارغ از استخدام و به کار گرفته شدن توسط کشورهای منطقه و جهان در زمینههای سیاسی و امنیتی، در جهان اسلام حضور زیادی ندارد و محیط رشدی نیز در اختیار ندارد. آیندهای هم ندارد چون برنامهای ندارد.
السفیر: هدف از سخنرانی «ما شیعیان علی بن ابی طالب از فلسطین دست بر نخواهیم داشت.» چه بود؟
سید حسن نصرالله: هدف این سخنرانی دو پیام بود: پیام اول خطاب به خود شیعه. بعضی افراد در کشورهای مختلف عربی و اسلامی میکوشند شیعه را بترسانند و کمخون و مشغول کنند، آنها را آماج انفجارها و عملیات انتحاری قرار دهند، دشمن را در ذهنشان تغییر دهند و آنان را از فلسطین و مسئلهی فلسطین دور کنند. حتی بیش از این. میکوشند در زمینهی فلسطین، ملت فلسطین و مسئلهی فلسطین موانع روانی ایجاد کنند.
و پیام دیگر خطاب به همهی کسانی بود که میخواهند این طبقه از امت عرب و اسلام را از مسئلهی فلسطین دور کنند. به عبارتی کسانی که میخواهند به ما بگویند: شما به فلسطین ربطی ندارید. این فلسطین و قضیهی فلسطین، مسئلهی گروه و فرقهای مشخص از امت اسلام است. و ما میخواهم به آنها بگوییم: هر چه میخواهید بگویید و ما را هر چه میخواهید بنامید، تهمتها، ظلم و قتل ما توسط شما، خودروهای بمبگذاری شده، عملیات انتحاری و برخی عملیاتهای پاکسازی که در برخی مناطق جهان اسلام صورت میگیرد به هیچ وجه مانع نمیشود ما پرچمدار، حافظ و پایبند مسئلهی فلسطین باقی بمانیم.
این یک پیام دوجانبه است: به شیعیان و همه. و معتقدم همچنان ضروری است و باید روی این موضع تأکید شود.
سخنان من زمینهی فرقهای و مذهبی نداشت. مقاومت لبنان هیچ وقت با زمینهی فرقهای رفتار و صحبت نکرده است.
السفیر: آیا حزب الله پس از آزادسازی [جنوب لبنان] در سال 2000 و سپس پیروزی سال 2006 فرصتی را در سطح جهان عرب از دست داد؟
سید حسن نصرالله: بعضی دوستان مخصوصا پس از سال 2006 برخی ایدهها را با بنده مطرح کردند و تصورشان این بود که افقهایی وجود دارد. این طور بیان کردند که حزب الله میتواند یک عبدالناصر جدید باشد و به ما گفتند شما به عنوان حزب الله و مقاومت لبنان میتوانید چنین نقشی در سطح جهان عرب بازی کنید. این همان چیزی بود که دوستان دیگر نیز بیان کرده بودند.
بنده در این زمینه توهمی ندارم. به آنها گفتم این حرف درست نیست. این یک مقایسهی نادرست و عاطفی است. شما دربارهی عبدالناصر، رئیس جمهور بزرگترین کشور عربی، نصف عرب و کشوری دارای ظرفیتهای مختلف، ارتش و… صحبت میکنید. آن شخص دلسوز در مقایسهای نادرست میگفت این مقاومت راهبر لبنان است. که درست نیست. شما دربارهی یک حزب که بخشی از ملت لبنان است صحبت میکنید. هیچ شباهتی وجود ندارد. نه حزب الله یک حکومت است و نه لبنان یک کشور بزرگ یا یک کشور پهناور منطقهای برخوردار از ظرفیتهای مادی و بشری مهم است.
تمام ماجرا این بود که ارزش معنوی حزب الله در پی پیروزیهای 2000 و 2006 مرزها را درنوردیده بود، عملکرد حزب الله در جهان عرب و اسلام از احترام برخوردار شده بود و این حزب ایدهی پروندههای همیشگی را نقض کرده و نمونهای ارائه کرده بود. ایدهای که 40 یا 50 سال روی آن زحمت کشیده بودند و مضمون آن این بود که اسرائیل ارتش شکستناپذیر است و ما توان مقابله با آن و گزینهای جز مذاکره، صلح و امتیازدهی نداریم. حزب الله آمد و این را شکست.
همهی ماجرا همین بود. حضور ما در جهان عرب و اسلام چیزی جز برخورداری از احترام نیست. اما مدیریت، ظرفیت مدیریت تحولات جهان عرب و کشورها و ملتهای عربی توسط حزب الله و دخالت در این کشور و آن کشور برای تغییر معادلات، امکان اجرا ندارد. این مسئله روشن است و نیاز به بحث نیست.
السفیر: اما عبدالناصر ارتشش را به یمن فرستاد و شما به سوریه.
سید حسن نصرالله: مسئلهی سوریه فرق میکند… غرض این که مقدرات انسانی، مالی و شرایط کشور و حکومت، تحمل این مسئله را ندارد. بنده عقیده ندارم حزب الله فرصتی را از بین برده است. چون معتقدم فرصتی وجود نداشته است! بله، همهی فکر و ذکر ما این بود که احترامی را که به آن دست پیدا کردیم در جهت تقویت فرهنگ مقاومت در جهان عرب و اسلام استفاده کنیم. مسئلهی میزبانی ما از نیروهای ملیگرا و اسلامگرا از همینجا نشأت میگیرد. ما در طرف مقابل دخالت نمیکنیم که عقاید، اندیشه، روش و رویکرد سیاسی داخلیاش چیست. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که ضد اسرائیل است و به همین خاطر رابطهمان را با آنها تقویت میکنیم.
مثلا انتفاضهی فلسطین حدود سه ماه پس از پیروزی سال 2000 و تحت تأثیر این پیروزی جبههی لبنان متولد شد. این ظرفیت در فلسطین وجود داشت که حزب الله یک گروه جهادی فلسطینی تأسیس کند، آموزشش دهد، مسلحش کند، از آن حمایت مالی کند و این تشکیلات را امتداد فلسطینیاش بداند. افراد بسیاری با شخص بنده در این باره صحبت کردند. حتی افرادی به شبکههای ماهوارهای آمدند و گفتند ما جوانان فلسطینی به شما و حزب شما اطمینان داریم و میخواهیم مستقیما با شما کار کنیم.
ما نپذیرفتیم و به هیچ وجه از این ایده حمایت نکردیم. چون این مسئله اشتباه است و به مسئلهی فلسطین کمکی نمیکند چون شکافها را در صف ملت فلسطین بیشتر میکند. این ملت به گروههای جدید نیاز ندارد بلکه به چیزی نیاز دارد که این گروهها را گرد هم بیاورد. که در این صورت گروههای اسلامگرا و ملیگرا هستند و هر کس علاقهمند به کمک است به همین گروهها کمک کند. گروههایی که نیروهای مقاومت میدانی هستند و تاریخ، امتداد و وجود مخصوص به خود را دارند.
در واقع حزب الله حتی در نزدیکترین میدان نبرد به خود که بیهیچ بحثی خود را موظف به نبرد در آن میدان میداند -چون در همهی زمینههایی که ما آنها را وظیفهی خود میدانیم میشود با ما بحث کرد مگر در مسئلهی اسرائیل و فلسطین که امکانش وجود ندارد. چون ما میگوییم ماهیت حزب الله، مقاومت است، مقاومت در برابر اشغال و پروژهی اسرائیل- گروهی در فلسطین تشکیل نداد و با دوستان فلسطینی خود به گونهای رفتار نکرد که گویی رهبر ملت و مردم فلسطین است. به هیچ وجه. تا چه برسد به پروژهای آنچنانی در سطح جهان عرب. به همین خاطر مقایسه در این زمینه نا به جاست.
بله ما از احترام برخورداریم. الآن اگر دربارهی کسانی که رفتهاند و کسانی که ماندهاند صحبت کنید یا بگویید پرچم و عکس ما را سر دست میگرفتند و امروز دیگر نمیگیرند [باید بگویم] این مسئله تا لحظهی موضعگیری در قبال سوریه ادامه داشت و نه تا لحظهی دخالت نظامی در این کشور.
مسئلهی سوریه برای ما متفاوت است. به همین خاطر از ما پذیرفته نبود که در زمینهی سوریه موضع سیاسی بگیریم. حتی وقتی گفتیم سوریه را به راه حل سیاسی، گفت و گوی میان نظام و مخالفان، درمان سیاسی و اصلاحات فرا میخوانیم دیگر کار از کار گذشته بود. چون ما در مقابل پروژهای ایستاده بودیم که همه اصولا برای حذف سوریه وارد آن شده بودند.
اینجا باید به دقت مسائل را بازنگری کنیم. و بنده میگویم آن کسی که در جهان عرب ما را کیفر میدهد مردم نیستند بلکه بعضی نخبگان و نیروهای سیاسی هستند. در حالی که ذائقهی مردمی در حال تغییر است. و به نظر بنده و بر اساس اطلاعات و ارتباطاتم از طریق هیئتهایی متشکل از برادرانمان که بعضا به برخی کشورهای عربی سفر میکنند ذائقهی مردمی امروز به روشنی در حال تغییر است.
نقدی که به ما وارد شد این نبود که ما برای جنگ به سوریه رفتیم بلکه این بود که باید از روز اول علیه بشار اسد و نظام سوریه اعلام موضع میکردیم. به نفع چه کسی؟ به نفع کدام پروژه؟ مهم نیست. آنچه مهم بود این بود که موضع متناسب با منافع آنان را بگیریم.
سپس نوبت به دخالت نظامی رسید که بحث و جدل دربارهی موضع ما را افزایش داد. در حقیقت دخالت نظامی یک مسئلهی جزئی است، مشکلشان با ما موضع سیاسی است.
السفیر: در سطح امت چه اقدامی میتوان انجام داد؟
سید حسن نصرالله: بنا به ارزیابی بنده برههای وجود دارد که ناچار باید آن را از سر گذراند. برههای به شکل تنشهایی که حتی اگر امت رهبری مطاع و با نفوذ داشته باشد قابل مهار نیست. این تنشها در سالهای آینده ادامه خواهد یافت و این شرایطی که برخی کشورهای اسلامی شاهد آن هستند کم و بیش تا مدتی ادامه خواهد یافت. اگر امروز تعیین اولویت لازم باشد اولین اولویت، کاهش خسارتهاست. بنده در سطح جهان عرب و اسلام صحبت میکنم، اگر دولتها یا حکومتهایی میشنوند یا کسی میتواند مستقیم یا غیر مستقیم تأثیرگزار باشد.
مثلا اگر عراق به سمت تقسیم برود چه کسی میتواند کمک کند این اتفاق نیافتد؟ هر کس میتواند باید تمام تلاشش را بکند. اگر ایران میتواند و به این مسئله عقیده دارد باید کمک کند.
سوریه همچنین. باید تلاش شود به سمت تقسیم نرود.
مسئلهی یمن جدی است. این موضعگیری یک تعارف نیست، ما طرفدار تقسیم یمن نیستیم. اگر امروز با یک حکومت یا بخشهایی متحد طرف هستید شاید مشکلی نباشد. با این که باز هم خطراتی هست. ولی حد اقلش این است. اما تبدیل یمن به دو یا سه یمن خطرناک است.
پس اولویت، جلوگیری از خسارتها و فروپاشی است. مثل یک معادلهی نظامی. کسی که به او حمله میشود به عنوان گام اول باید حضورش را در جایی که هست تثبیت کند تا مناطق بیشتری را از دست ندهد سپس به بازگرداندن قسمتهایی که از دست داده فکر میکند. در سیاست هم همین است.
این مسئله تلاش زیادی را میطلبد. در بعضی جاها لازم است با یادآوری شرایط کشورهایی که ویران شدند به آرامش توصیه شود چون در بعضی جاها که هنوز کشور و جامعه فرو نپاشیدهاند صداهایی در حال بلند شدن است. اگر ظرفیت تأثیرگزاری بر برخی قدرتها وجود داشت باید در این زمینه تلاش صورت بگیرد.
پس اولین چیز جلوگیری از خسارتهاست. چه در مسئلهی تقسیم و چه در مسئلهی آشوب و انتقال فتنهها به دیگر مناطق. امروز معیار اولویتبندی، ثبات است با دعوت آرام به اصلاحات. چون رفتن به سوی رویارویی منجر به تکه تکه شدن کشورها میشود.
مسئلهی دوم کار در جهت التیام است.
احیانا روحیهی خونخواهی و انتقام، محاکمهی یکدیگر برای موضعگیریهایمان در سه سال گذشته و اتهامزنی در زمینهی ارتکاب اشتباه در بحثهای مختلف همچنان وجود دارد. این مسئله همهجا را، لبنان، فلسطین و منطقه را پر کرده است. هر جا میشود روی التیام کار کرد باید اقدام شود.
و در این چهارچوب اگر بپرسی از نزدیک شدن ایران و سعودی حمایت میکنم جواب مثبت است. با وجود این که اعتقاد دارم سعودی نقش منفی بسیار عظیمی در حوادث جهان عرب و اسلام و همچنین به واسطهی اجرا و ترویج تفکر تکفیری نقشی بنیادی در حوادث امروز بازی میکند. ولی با وجود همهی این پیشینه و با همهی خوانشهای فعلی قطعا نزدیک شدن ایران و سعودی کمک میکند، همچنین نزدیک شدن ایران به کشورهای مختلف خلیج.
توصیهام به نیروهای سیاسی بازگشت به گفت و گو، بحث و بازنگری است حتی اگر اختلاف نظر وجود داشته باشد. ایجاد یک تشکیلات جدید اشتباه است چون در کنار بخشهای اختلافی، اولویتهایی هست که بر سر آنها اتفاق نظر وجود دارد. پس نرویم سراغ دشمنی مطلق، کینه و دوری. امکان وقوع همهی اینها هست.
بنده معتقدم در این تنش، 1، 2، 3 یا 4 سال مسائل به همین صورت باقی میماند و چنان که سنتهای تاریخ و تجربهی جوامع بشری اقتضا میکند -شاعرانه صحبت نمیکنم.- در درون این دردها بصیرتی شکل میگیرد، تراکمی رخ میدهد و اعتقاداتی متولد میشوند. اعتقاداتی متفاوت با اعتقادات سه سال پیش. ولی این مسئله وقت میبرد تا بتوانیم از شرایط امروز خارج شویم.
زیاد نمیتوانم آینده را پیشبینی کنم چون تحولات بین المللی نیز بسیار عظیم هستند.
شاید بپرسید در سالهای آینده چه اتفاقاتی ممکن است در جهان عرب رخ دهد و ما چه میتوانیم بکنم؟ ولی سؤال این است که جهان دارد به کدام سمت میرود؟ پس از این ماجراها چه رخ خواهد داد؟ اروپا به کجا خواهد رفت؟ آمریکا به کجا خواهد رفت؟ این وضعیت هر احتمالی را در خود دارد و تأثیرات بسیار بزرگی بر منطقهی ما خواهد داشت.
اگر همهی افراد با اخلاص این امت در جایگاههای رسمی، فکری، سیاسی، حزبی، مقاوم یا… هر کار از دستشان بر میآید بکنند میتوانیم جلوی خسارتها را بگیریم و دشمنیها را کاهش دهیم. بنده خیالات نمیبافم. وظیفهی هر کدام از این افراد این است که با چشمپوشی از این که آیا موفق خواهد شد یا نه، آنچه را بر عهده دارد به انجام برساند.
مصاحبه حجتالاسلاموالمسلمین سیدحسن نصرالله با روزنامه لبنانی السفیر – بخش اول و دوم