تکامل فرهنگی و دین| یلدا دانشی-زهرا کریمی فرد

نویسندگان این مقاله، نخستین بار با ایده تکامل فرهنگی و دین، در کنفرانس علم و دین دانشگاه کمبریج که در تابستان گذشته برگزار شد آشنا شدند و با الهام از مباحث طرح شده در این کنفرانس، نوشته مختصر و تحقیقی حاضر را تقدیم خوانندگان محترم دین آنلاین می نمایند.

تکامل فرهنگی نظریه‌ای است که تلاش می‌کند تغییرات در جوامع و فرهنگ‌ها در طول زمان را تبیین نماید. در این نظریه می‌توان فرهنگ را “اطلاعاتی که می‌توانند رفتار افراد را از طریق آموزش، تقلید و سایر اشکال انتقال اجتماعی تحت تأثیر قرار دهند ” دانست. تکامل فرهنگی تغییر این اطلاعات در طول زمان است. نظریه پردازان تکاملی فرهنگی تمایل بیشتری به نقش وراثت غیر ژنتیکی و به طور خاص، وراثت فرهنگی دارند و آن را به عنوان عاملی می‌دانند که نقش مثبت و خلاقانه­ای در سازگاری گونه­ها با محیط­های اجتماعی و بیولوژیکی آنها ایفا می­کند. در توضیح ایده تکامل فرهنگی نحوه “انتخاب فرهنگی ” (در مقابل انتخاب طبیعی) مهم است. چه چیزی تعیین می‌کند کدام جزء از یک فرهنگ انسانی باید حفظ شده و کدام جزء حذف گردد؟ نظریه‌های مختلف عوامل گوناگونی را در پاسخ مطرح می‌کنند. گروهی از مهم­ترین این عوامل که برپایه یادگیری اجتماعی به شکل شناختی توسط انسان به­کارگرفته می‌شوند، سوگیری‌ها هستند: عناصری که تعیین می­کنند در فرایند یادگیریِ اجتماعیِ مجموعه‌ای از رفتارها یا ایده‌ها، به کدام بخش‌ها باید توجه شود و چه بخش‌هایی نادیده گرفته ‌شوند (کرینزا،کلندی و فلدمن، 2017). برای نمونه سوگیری مبتنی بر الگو[1] به این معنا است که فرد رفتار یا ایده مدنظر را از فردی دیگر الگو می گیرد؛ مانند استفاده افراد مشهور از یک برند خاص که موجب افزایش الگوگیری افراد از فرد مشهور  و در نتیجه افزایش ارزش آن برند می‌شود. یکی دیگر از انواع سوگیری‌ها، سوگیری مبتنی بر تکرار است. گاهی یک رفتار صرفا به دلیل تکرار زیاد آن در یک جمعیت انسانی مورد انتخاب سایرین قرار می‌گیرد.

اگر بپذیریم حداقل بخشی از دین را می‌توان معادل با بخش‌هایی از فرهنگ دانست، می‌توان نتیجه گرفت اصول تکامل فرهنگی قابل تطبیق بر آن است. مدل‌های تکاملی فرهنگی دین فرض می کنند که الگوهای پیچیدگی و تنوع در نظام‌های دینی، آثار فرایندهای تکامل فرهنگی است. رویکردهای تکامل فرهنگی به دین با این دیدگاه آغاز می ­شود که سیستم‌های نمادین فرهنگی اعتقادات و اعمال آیینی، عموما شامل مجموعه‌ای حاوی اعتقاد به افراد یا قدرت‌های فوق بشری، رفتارهای تشریفاتی، عبادت‌ها و تقوا، اسطوره‌ها، ارزش‌ها، اهداف و آموزه‌های اخلاقی هستند (بولبولیا[2] و همکاران،2013). این همان بخش مشترک در اکثر ادیان است که به نظر می‌رسد می‌توان ایده تکامل فرهنگی را به آن تعمیم داد. به عنوان مثال، سوگیری محتوا یکی دیگر از انواع سوگیری‌هایی است که در انتخاب فرهنگی نقش دارند. در این فرایند، یک رفتار از طرف افراد در یک جمعیت انتخاب و حفظ می‌شود چرا که ظرفیت بالایی در سازگار نمودن افراد با محیط دارد. بسیاری از اعمال مذهبی می‌توانند ذیل این سوگیری جای‌گیرند. برای مثال بسیاری از ادیانی که در طول زمان حفظ و منتقل گشته ‌اند دارای مناسک گوناگون جمعی بوده‌اند و افراد به تبع یا در نتیجه آن مناسک یکی شدن و هماهنگی بیشتری با گروه را احساس می کرده اند؛ به این شکل نیاز افراد به عضویت در گروه‌های پیچیده تر انسانی به شکل سازگارانه‌ای مرتفع می‌گردیده است؛ نظریه تکامل فرهنگی یکی از دلایل انتخاب و حفظ ادیان را ارائه پاسخی سازگارانه به این نیاز مهم گونه انسان می‌داند (استابرسفیلد[3]، 2014).

فرایند تکامل فرهنگی معیار حفظ و بقای ادیان را میزان سازگاری آنها با محیط می­داند. با توجه به نظریه سوگیری‌ها، می‌توانیم همان مثال سوگیری مبتنی بر الگو را دنبال کنیم. در اینجا یک باور، صرف نظر از اینکه چقدر حقیقت دارد یا خیر، صرفا به دلیل اینکه اشخاص برجسته­ای طرفدار یا مخالف آن هستند گسترش یافته یا حذف می­شود.

میم ها در کنار ژنها

ریچارد داوکینز ایده­ی ژن خودخواه را در کتابی به همین عنوان مطرح کرد. ایده­ی کلی نظریه ژن خودخواه چنین است: ژن‌ها به دنبال تکثیر حداکثری خود هستند ولواینکه این تکثیر لزوما به نفع ارگانیسمی که ژن را تکثیر می‌کند نباشد. همانطور که او در مقدمه­ی کتاب مدعی می­شود:”ما موجودات زنده، تنها ماشین های بقا هستیم، نه بقای خودمان، بلکه بقای ژن هایمان”.  اما بررسی‌های بیشتر نشان‌دهنده­ این حقیقت است که نظریه­ ژن خودخواه درباره انسان تماماً صادق نیست. برای مثال امروزه بسیاری از انسان از روش­های پیش­گیری از بارداری استفاده می‌کنند که در تضاد کامل با تلاش هر فرد برای تکثیر حداکثری ژن‌های خود در نسل بعد است.

نظریه میمیتیک با ارائه مفهوم میم راه حلی برای این تناقض‌ها پیشنهاد می‌دهد. این نظریه را میتوان یکی از نخستین مدل‌های پیشنهادی برای نحوه تکامل فرهنگی دانست که تلاش کرده تغییر و تحولات ایجاد شده در فرهنگ‌های انسانی را در گذر زمان با رویکرد داروینی توضیح دهد. ریچاد داوکینز مفهوم میم[4] را در مقابل ژن[5] قرار داده و ادعا می کند همانگونه که ژن‌ها خودخواهانه صرفا برای بقای خود تلاش می کنند، میم ها نیز درصدند خود را در میان گونه انسانی گسترش دهند. تعریف میم در این ایده کمی دشوار به نظر می رسد. داوکینز میم را به عنوان مفهومی موازی ژن توضیح می دهد. همانطور که ویژگی‌های زیستی از طریق ژن ها منتقل می‌شوند، میم‌ها نیز واحدهایی از اطلاعات هستند که ایده‌ها را در جوامع انسانی از فردی به فرد دیگر منتقل می‌کنند(موسکاتو[6] و کوتا[7]،2003) و همانطور که ژن­ها در صدد گسترش خود هستند، میم­ها نیز درپی چنین هدفی بر­می­آیند.

بلکمور از کسانی است که توجه بسیاری به نظریه میمتیک کرده‌است. او به تبعیت از داوکینز به برقراری ارتباط بین تکامل ژنتیکی و تکامل فرهنگی می­پردازد. همانطور که ژن­ها واحد تکامل زیستی اند، میم­ها واحد تکامل فرهنگی به شمار می­آیند. اگر ژن در درون سلول و برروی کروموزوم­ها ذخیره می­شوند، محل ذخیره­سازی میم­ها مغز انسان، کتاب و هر نو­آوری است: چه سخت افزار و چه نرم افزار (بلکمور1999).

با وجود شباهت بین ژن و میم، تفاوت­هایی نیز بین این دو وجود دارد. برای مثال انتقال در ژنتیک، یک امر کاملا زیستی و بر اساس جهش ژن‌هاست و صرفا از والد یا والدین به فرزند صورت می‌گیرد اما فرایند انتقال در فرهنگ‌های انسانی متاثر از عوامل متعددی همچون هنجارهای جامعه، خویشاوندان، هم‌سن و سالان، سایر افرادی که فرد با آن‌ها در ارتباط است و … نیز می باشد، و لزوما به شکل طولی از والدین به فرزند نیست، بلکه می تواند، به شکل عرضی و از یک فرد به سایر افراد جامعه نیز منتقل شود(کرینزا[8]،کلندی[9] و فلدمن[10]، 2017). ظهور مذاهب جدید در طول تاریخ و رواج آن، مثالی از انتقال ارزی فرهنگ است. در برخی از موارد ممکن است نسل جدید در یک جامعه، تحت‌تاثیر فرایندهایی چون سوگیری تکرار، محتوا یا الگو اعتقاداتی کاملا متفاوت با والدین خود داشته باشند. همچنین در تکامل فرهنگی برخلاف تکامل زیستی فرد دریافت کننده، منفعل نیست و انتقال صرفا به شکل “کپی کردن” صورت نمی‌گیرد. شخص می‌تواند از آنچه از طریق یادگیری اجتماعی فرا گرفته در ذهن خود و براساس ویژگی‌های فردی یا پیش‌زمینه های محیط زندگی‌اش تفسیرهای متفاوتی ارائه دهد و در نتیجه آن تفسیر متفاوت، عمل متفاوتی را نیز او خواهیم دید (لونس[11]، 2018).

براساس آنچه گفته شد، تغییرات و سیر تکامل ادیان را به عنوان نمونه‌های پیچیده‌ای از فرهنگ بشری، می‌توان حاصل فرایندهای تکامل فرهنگی دانست. در این مسیر میم‌های دینی که قدرت سازگاری افراد با محیط را در جوامع بالا می‌برند، از شانس بیشتری برای بقا و انتقال به نسل‌های بعدی برخوردارند.

در نهایت می‌توان پرسید اگر ادیان از طرف خدا نازل می شوند (حداقل ادیان ابراهیمی که چنین ادعایی دارند) پس آیا اساسا صحبت از تکامل یافتن این ادعا را بی اعتبار نخواهد کرد؟ به نظر نمی‌رسد پذیرفتن این مسئله تضادی با پذیرفتن دین داشته باشد یا از ارزش ذاتی دین بکاهد. اصولا نه تنها در حوزه تکامل فرهنگی دین که در سایر چالش‌های علم و دین نیز می توان با قاطعیت اظهار کرد که ارزش‌گذاری بر پدیده‌ها در حوزه توانایی‌های علم نیست. از دید یک فرد دیندار اینکه خداوند از ظرفیت های تکامل فرهنگی یا میم ها برای اشاعه دین استفاده کند منطقی و قابل قبول به نظر می‌رسد (لهتی،2021). این استدلال را می توان شبیه به استدلال‌های مطرح در زمینه تکامل زیست شناختی و نظریه داروین دانست. در دیدگاه برخی نظریه پردازان از گذشته تاکنون، نظریه تکامل داروین در ذات خود منافاتی با آفرینش الهی ندارد، چرا که قابل قبول است اگر بپذیریم خداوند نظامی تکاملی خلق کرده و خلقت را از آن طریق گسترش داده است (نساجی،1399).

 

منابع

الستی، ک.(1388). نظریه تکامل داروین و توضیح تاریخی در زیست شناسی . پژوهش های فلسفی.113-93:(10)16

بیکران بهشت، ح. (1397). هستی شناسی نظریۀ تکامل: رویکردی تحلیلی-تاریخی به مدلهای انتزاعی تکامل؛ موردکاوی تکامل فرهنگی.تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 199-173:(2)16

جمالی مهر، م.، عباسی،ب.، ندرلو،ر. (1398). نقش تکاملی دین:مروری بر آرای دیوید اسلوان ویلسون. پژوهش های علم و دین. 73-51:(2)10

مرادیان، ا، صمدی، ه. (1399). نقش تمثیل و مدل در نظریه های تکامل فرهنگی: مطالعه موردی میمتیک. فلسفه علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.257-237:(1)10

نساجی،م.(1399). گذر از خدای رخنه ‌پوش. تهران، نقد فرهنگ.

J., Richerson, Peter (2005). Not by genes alone : how culture transformed human evolution

The Cultural Evolution of Religion, Joseph Bulbulia and others

Blackmor, S. (1999). The Meme Machine. Oxford: Oxford University Press.

Creanza, N., Kolodny, O., & Feldman, M. (2017). Cultural evolutionary theory: How culture evolves and why it matters. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 114(30), 7782-7789.

Henrich, J. (2009). The evolution of costly displays, cooperation and religion: credibility enhancing displays and their implications for cultural evolution. Evolution and Human Behavior. 30(4): 244-260

Henrich , J., McElrath, R. (2003). The evolution of cultural evolution. Evolutionary Anthropology, 123-135

Lahti, D. (2021). Cultural Evolution in a Faith Context.*

Lewens, T. (2018). Cultural Evolution. In K. Kampourakis, Philosophy of Science for Biologists. Cambridge: Cambridge University Press.

Moscato P., Cotta C. (2003) A Gentle Introduction to Memetic Algorithms. In: Glover F., Kochenberger G.A. (eds) Handbook of Metaheuristics. International Series in Operations Research & Management Science, vol 57. Springer, Boston, MA.

Saroglou, V & Cohen, A. (2011). Psychology of Culture and Religion: Introduction to the JCCP Special Issue. Journal of Cross-cultural Psychology . 42(10): 1309-1319.

Stubbersfiled, J. (2014). Content Biases in the Cultural Transmission and Evolution of Urban Legends (Doctoral dissertation, Durham University).‏

 

[1]  Model bias

[2] Bulbulia, J.

[3]Stubbersfiled, J.

[4] Meme

[5] Gene

[6] Moscato ,P .

[7] Cotta ,C.

[8] Creanza, N.

[9]  Kolodny, O.

[10] Feldman, M.

[11] Lewens, T.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.