خاورمیانه، اخلاق و ماکیاولیسم| عدنان فلّاحی

  دولت ترکیه اکنون حدود ۵سال است که وارد بخشی از خاک سوریه شده و با در اختیارگرفتن گذرگاهی به طول چند ده کیلومتر در مرز شمالی سوریه، عملا بخش‌هایی از خاک سوریه را به تصرف یا اشغال خود درآورده است. توجیه حقوقی ترکیه برای این سلسله عملیات‌ها در مناطق شمال سوریه، استناد به فصل۵۱ از منشور سازمان ملل و حق دفاع مشروع در برابر حملات شبه‌نظامیان کُرد سوری بوده است. در واقع دولت ترکیه مدعی است که شبه‌نظامیان کُرد سوری با حزب کارگران کردستان ترکیه(PKK) ارتباط تشکیلاتی وثیقی داشته و عملا دو بازوی یک نیرو هستند. هرچند به باور برخی حقوقدانان بین‌الملل، ترکیه نتوانسته این ادعای خود را ثابت کند و استناد به فصل۵۱ منشور سازمان ملل، صرفا توجیهی برای توسعه‌طلبی سیاسی و بسط هژمونی ترکیه است[۱].
   باری فارغ از صحت و سقم مدعیات دولت ترکیه، گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری سوریه نشان می‌دهد که ارتش ترکیه و هم‌پیمانان آن در شمال سوریه، مرتکب فهرستی از نقض حقوق جنگ و جنایت علیه بشریت شده‌اند. در این میان واکنش دولتهای غربی، روسیه و چین سکوت بوده و حتی دونالد ترامپ – رییس‌جمهور وقت آمریکا – تلویحا از اقدامات ترکیه حمایت کرد و آن را جنگی داخلی میان کردها و ترک‌ها تعبیر نمود.
   اما نظیر همین اتفاقات حدود دو دهه پیش در افغانستان رخ داد. دولت بوش با استناد به فصل۵۱ منشور ملل، جنبش طالبان را متعهد استراتژیک عاملان واقعه‌ی ۱۱سپتامبر معرفی کرد و با حمله به افغانستان، فصل دیگری از مصائب جنگ‌زدگی و آوارگی – که مانع اصلی توسعه سیاسی و اقتصادی است – برای مردم افغانستان رقم خورد.
   اما با وجود شباهت‌های این دو رخداد و حضور استراتژیک ترکیه در خود افغانستان(به مثابه یکی از متحدان اصلی ناتو)، حضور در قبرس، لیبی و برخی کشورهای حاشیه خلیج، واکنش‌ها به این دو رخداد متفاوت است. در واقع آنچه که تعیین‌کننده‌ی واکنش افراد و گروههای سیاسی حاضر در صحنه نبرد قدرت در خاورمیانه است، نه اخلاق و نه دیانت و نه حتی گاه مصلحت، بلکه صرفا خاستگاه‌های ایدئولوژیک آنهاست. این خاستگاهها عملا تن به موازنه‌های اخلاقی نداده و تمام وقایع را در زمین و از دریچه‌ی “ماکیاولیسم” رصد می‌کنند.
    آیزایا برلین فیلسوف سیاسی و تاریخنگار اندیشه گفته بود که ماکیاولی را باید کاشف قاره‌ی سیاست دانست؛ بدین معنا که او برای نخستین بار تفاوت ماهوی “امر سیاسی” و “امر اخلاقی” را هویدا و برجسته کرد و نشان داد که اگر سیاست به معنای “تئوری حفظ و کسب قدرت” باشد، لاجرم بر اخلاق منطبق نخواهد بود‌.
   خاورمیانه – از سرزمین‌های اشغالی در غرب رود اردن تا گذرگاه واخان در شرق افغانستان – اکنون سرتاپا درگیر این ماکیاولیسم است. اگر اخلاق می‌گوید “آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند و بالعکس” و اگر معیارهای دوگانه را نمی‌توان با اخلاق آشتی داد، اما “ماکیاولیسم” – بنابر تعبیر اسکینر تاریخ‌نگار معاصر اندیشه سیاسی – بدین معناست که هدف نهایتا وسیله را توجیه می‌کند[۲]. هدف در اینجا “قدرت سیاسی” است. به زبان ساده‌تر، برای حفظ و کسب قدرت و چیرگی سیاسی، نه تنها بهره‌گیری از پروپاگاندا، معیارهای دوگانه و نسبی‌گرایی اخلاقی، ناروا نیست بلکه واجب است! و به زبان ساده‌تر:
   برای رسیدن به قدرت، آنچه برای خود خوش می‌داری را می‌توانی برای دیگران خوش نداری و آنچه در حق خود ناروا می‌دانی را میتوانی در حق دیگران روا بدانی!
____________
ارجاعات:
[۱]. نک. مقاله پروفسور آنه‌پیترز(مدیر انستیتو ماکس پلانک در زمینه حقوق عمومی تطبیقی و حقوق بین‌الملل در هایدلبرگ آلمان، استاد تمام حقوق دانشگاه بازل سوییس و مدیر سابق جامعه‌ی اروپایی حقوق بین الملل است) با عنوان “عملیات ترکیه در عفرین و سکوت بره‌ها”
[2]. Skinner, The foundations of modern political thought, vol. 1 p. 248, Cambridge University Press.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.