دینداری زیارتی و جریان اصلاح دینی| علی سلطانی
دینداری زیارتی دینداریای است که حجم زیارت جای را بر سایر اجزای نظام دینداری تنگ کرده است؛ به این معنا که مناسک زیارت تقریباً تهذب و تزکیه، پرواهای اخلاقی و پارساییهای قرآنی، علمجویی، شفقت بر خلق و سختگیری بر نفس را به کناری زده و یکهتاز عمل دیندارانه شده است. در مواجهه با این وضعیت رویکرد جریان اصلاح دینی ایرانی یا طرد بوده است یا سکوت.
حرم امام رضا (ع) در ایرانِ شیعی نماد زیارت و سفر زیارتی است. امکان سفر به عتبات در سالهای گذشته و نیز بسیاری بارگاهِ رو به افزایش امامزاده در شهرها و روستاهای ایران بر وسعت این نماد افزودهاند؛ نمادهایی که با پدیدهای دیگر گره خورده که آن را «دینداری زیارتی» مینامم. مقصود از دینداری زیارتی دینداریای است که حجم زیارت جای را بر سایر اجزای نظام دینداری تنگ کرده است؛ به این معنا که مناسک زیارت تقریباً تهذب و تزکیه، پرواهای اخلاقی و پارساییهای قرآنی، علمجویی، شفقت بر خلق و سختگیری بر نفس را به کناری زده و یکهتاز عمل دیندارانه شده است. برای تجسم این دینداری کافی است در ایران خودمان حسرت و عطش زیارت امام رضا (ع) و نماد دینداری شدن آن را با مراقبتهای دشوار اخلاقی یا نفسانی و محاسبههای وجودی بسنجید. کفهی کدام سو در دینداری عمومی بیشتر است؟
انتظار میرود که دینداری زیارتی با توجه به اعتقادات و باورهای «تثبیت شدۀ» شیعی، دستکم در سطح تودۀ دینداران حضوری پُررنگتر از سایر فرقههای اسلامی داشته باشد. منظور نظام باوری شیعی است که پیوندی ناگسستنی با زیارت قبور و بهویژه زیارت قبور خاندان اهلبیت علیهمالسلام دارد. آگاهان میدانند که زیارت در کنار شفاعت از جمله اعتقادات بحثبرانگیز در میان فرقههای اسلامی است که در گسترهی قبول و ردّ افراطی عمومیاش، یکسو شیعیان غالیِ زیارتی ایستادهاند و آنسویش سلفیان وهابیمسلک سُنی. در گسترۀ قبول و تردید محققانه نیز میتوان در تأیید زیارت از دید شارع به کتاب کامل الزیارات اثر ابن قولویه عالم شیعی و شفاءالسقام فی زیارت خاتم خیرالانام اثر علی بن عبدالکافی سبکی عالم اهل سنت و در انکار و تردید به دو کتاب الرّد علی الاخنائی و الجواب الباهر فی زوار المقابر اثر ابنتیمیه اشاره کرد. با این حال بخش فراوانی از عموم مسلمانان اعم از شیعیان و اهل سنتِ معمول نیز در میانهی این طیف دربارهی زیارت و شفاعت باورهای کمابیش نزدیک و دستکم ناستیزهجو دارند. باز آگاهان میدانند که ریشۀ این بحثها نیز در مسئلههای کلامی درازدامنی همچون جایگاه دینی امام و علم امام و … نهفته است.
گذشته از نکات پیشگفته، دینداری زیارتی در میان شیعیان و بهویژه شیعیان امروز در جایگاهی متورم حضور و بروز دارد. این گرایش گاهی تا آنجا پیش رفته که در میان برخی از شیعیان امامزادگان و بارگاههای زیارتی اهلبیت علیهمالسلام جای را بر مسجد و حتی مسجدالحرام تنگ کرده است. شاهد نمادین و آشنای و مکرر شنیدۀ این وضعیت آن است که مداح ریشهدار و وزینی همچون استاد کریمخانی بیپروا میخواند: دور حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام، هیچ کجا برای من کربوبلا نمیشود! در اثر تورم مناسک زیارت رشد و تثبیت اعتقادات نادرست و محو شدن صورت بهداشتی و نحیف آغازین آنها اصلاً دور از انتظار نیست. دیدهایم که سخنان و باورهای برخی از دیندارانِ زیارتی گاهی شرکآلود و در تقابل آشکار با زیست یکسره موحدانهی پیشوایان مدفون در زیارتگاههاست.
خاموشی جریان اصلاح دینی[1]
در نقد و اصلاح مناسک جاری و مصداق زیارت در این گفتار، جریان سنتی حرفی برای گفتن ندارد. چرا که این جریان اصلاً نه منتقد وضع موجود، بلکه در بسیاری از ابعاد حافظ و مروج وضع موجود است. پس انتظار از جریان سنتی انتظاری بیجاست. میماند جریان اصلاحی و نوگرا. به گواه تاریخ در واکنش به تورم زیارت در تودهی شیعیان، نگاه دینی اصلاحی و نوگرای ایرانی بهویژه در سدۀ پیشین دو مسیر را پیش روی خود دیده است. این جریان یا به طور کُلی اصل زیارت را زیر سؤال میبرد، تودهی دیندار را در این موضوع صرفاً شماتت میکند و از ساحتِ محونشدنی دین مناسکی و اجتماعی غفلت میکند؛ یا اینکه ماجرا را مسکوت میگذارد و در گفتمانش هیچ جایی در ردّ یا اثبات این رفتار دینی جاری شیعی پیدا نمیشود. گویی موضوعی به همهگیری زیارت، از سر حساسیت، اهمیت یا حتی بیاهمیتی یا بیفایدگیِ طرح موضوع، ضرورتی برای پرداختن ندارد. راه سوم یعنی سخنان ایجابی آنقدرها قوی نیست که بتوان مستقل به آن اشاره کرد.
در اردوگاه جریان اصلاحی چهبسا این پاسخ مطرح شود که تودۀ دینداران برای پیگیری دینداری مطلوب خود منتظر جریان اصلاحی نماندهاند، بهویژه اگر این سخن از جنس نقد و پیرایش باشد. آنان از غذای دیگری تغذیه میکنند و دین و دینداریشان را از این منبع نگرفتهاند که حالا خدمات افزون را هم از اینجا دریافت کنند. این نکته به گواه تاریخ دین، دستکم در کوتاهمدت نکتهی درستی است. نیز اینکه شاید گفته شود دینداری عملی و سلوکی در این سطح در دنیای امروز، با توجه به مسئلههای حیاتیتر واگذار به سنجش و گزینش خود افراد است و نیازی به طرح عمومی بحثی مکرر گفته شده نیست.
در برابر نکتۀ نخست باید گفت که جریان اصلاحی دستکم در میان مخاطبان خود گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای خواندن دارد. البته جامعۀ دینداران نوگرا و نواندیش به موجب خودِ آموزههای نوگرایانه دستکم در این بُعد سلوکی دین اهل تقلید نیستند، اما میان تقلید و تحقیق فاصلۀ صفر و یکی نیست. تحقیق در عالیترین سطحش از بررسی و سنجش آرا و برگزیدن رأیهای معقول و منقول میگذرد. وقتی سخنی در موضوعی نباشد، نتیجهاش رقمخوردن نوعی سردرگمی و گیجی در میان دینداران نوگرای مخاطب جریان اصلاحی خواهد بود. از میان آنان هستند افرادی که میپرسند در نهایت با زیارت چه کنیم؟ اینهمه زایٔر را تحسین کنیم، تقبیح کنیم، رها کنیم، چه کنیم؟ خودمان زیارت برویم، نرویم؟ زیارت را چگونه پیراسته از شرک ببینیم؟ واسطه و وسیله را در طلب و تعالی به رسمیت بشناسیم یا در رابطهای شخصی به سروقت خدا رویم؟ برقراری رابطهی شخصی با خدا با زیارت جمع میشود؟ آیا بزرگ مدفون در زیارتگاه را زنده و مخاطب سخن خود بدانیم یا خیر؟ میشود زیارتی مقبول رفت و نگاه انتقادی به گنبدهای مطلاّ و ستونهای مجلل و طاقهای شکوهمند چشمخیرهکن را کنار نگذاشت؟ اصلاً زیارت دقیقاً به چه معناست؟ معنا و هدفی دارد که در نظام فکری اصلاحی بگنجد و بماند؟ و بسیاری پرسش دیگر. در جریان نوگرا و نواندیش جایی برای پاسخ به این پرسشها ولو تیز و تند تعبیه نشده است. در برابر پاسخ دوم نیز میتوان گفت که هر چند اولویت داشتن مسئلههای بنیادینتر درست است، اما سکوت و نبودن اندک تأمل و اجتهادهایی هم دربارۀ پدیدهای به این میزان واقعی، پذیرفتنی نیست.
چه میتوان گفت؟
مقصود این گفتار بیش از ورود به اصل بحث، مطرح کردن موضوع و خروج آن از حاشیه است. با این حال به نظر میآید میتوان تورم زیارت و بارگاههای مطلّا در معرفت دینی شیعی را نقد جدّی کرد، مسجد و کعبه را به جای اسلامی اصیل خود برگرداند، ولی همچنان جایی معقول و اندازه برای زیارت باقی نگه داشت. پیشوایان مدفون در حرمها و طاقهای طلا، معلمان و اولیا توحید بودهاند، ولو شیعهی مناسکی تثبیتشدهی تاریخی در حضور همیشگی جریان غلو، آن را غبارآلود کرده باشد. در بارگاهها و حرمهای آن بزرگان، حتی اگر کسی مدفون حرم را زنده برای شنیدن و پاسخ دادن نداند (نکتهای که مدافعان بسیاری ندارد)، بسیاری از بندگان خوب خدا با فرض همسخنی با خدا و آن ولی مدفون خدا، با دلهای رقیق و چشمانی زلال در حال تضرع و دعایند. همافزایی معنویت جاری برخاسته از تکتک حاضران در حرمها و زیارتگاهها، به شرط خودکمبینی و برتربینیِ غیر، حتماً تسهیلگر حال خوش معنوی است.
با همهی این احوال این یادداشت کوتاه همانطور که گفته شد هدفش اثبات زیارت نیست، بلکه در نقد کمکاری و کمتوجهی جریان اصلاحی در پرداختن به زیارت و نیز تورم افسارگسیختهی زیارت در نگاه شیعی، میگوید در مسیری میانه دستکم میتوان زیارت را موضوع بحث انتقادی و تحقیق کرد و از طرد یا سکوت محض خارج ساخت. کمترین فایدۀ این خروج نزدیکتر شدن پروژههای جریان اصلاح دینی به مسئلههای واقعی و جاری در میان تودههای دینداران و تیز شدن گوشهای بیشتر برای شیندن فراوردههای فکری اصلاحی آنان خواهد بود. نیز در آسیبشناسیای کلانتر باید گفت که جریان اصلاحی نباید وجهۀ همت خود را فقط پیرایهزدایی از دین یا تخریب بناهای به ظن خود درخورنقد بداند. جریان اصلاحی راستین و مولد در کنار خراب کردن، بناهایی را هم میسازد و از سر درد دین و معنویت، بدیلهای ایجابی خود را هم عرضه میکند. متأسفانه جریان اصلاح دینی ایرانی در سدۀ اخیر و بهویژه در یکی دو دهۀ گذشته در بُعد پرداختن به ابعاد عملی و سلوکی دین کمکار و بیتوجه بوده است و در این منظر بیش از آنکه ساخته باشد، تخریب کرده است. این تفریط و بیتوجهی شاید واکنشی ناگفته به افراط جریان سنتی در محدودسازی دین به ابعاد مناسکی و عملی باشد، اما به هر حال توجیهناپذیر است. دینداری فراتر از ابعاد نظری و معرفتی، نوعی ورزه و عمل است. رها کردن ساحت مناسک عملی دینی و ورزههای معنوی به خود افراد یا خوارداشت سنتهای جاری امتیازی برای جریان اصلاحی به شمار نمیرود. از آنجایی که حیات دینداری نیازمند جدی به همراهی ورزه و عمل و مناسک است، نتیجۀ این رویکرد اصلاحی اخیر سه مسیر «سردرگمی»، «ترک کامل» یا «رجعتی بنیادگرایانه به سنت» برای نوگرایان است. سردرگمی در سطرهای پیشین توضیح داده شد. ترک کامل ورزهها و اعمال نیز ناشی از همان تخریبهای بیآبادانی است که از دید شخص راهی برای ماندن همزمان نوگرایی و سنت راهی باقی نمانده است. رجعت بنیادگرایانه نیز راه ماندۀ سوم برای کسانی است که از جریان اصلاحی و رهگشایی تازهشان نومید میشوند و به دلیل حس نوستالژیک و نیاز انکارناپذیر به مناسک و عمل ولو با فهم و شکلی سنتی، این بار با سرعت و غلظتی بیشتر به سنت بازمیگردند. نه آنکه تقصیر رهروان این سه مسیر یکسره متوجه جریان اصلاحی باشد، خیر، اما جریان اصلاحی میتوانست و میتواند با تجدیدنظر در رویکردها دایرۀ اثربخشی اصلاح خود را گسترش دهد و در مسئلههای جاری و واقعی نیز پاسخی در میان پاسخها داشته باشد.
علی سلطانی| پژوهشگر فلسفه و دین
ارجاعات:
[1]. از اصطلاح «جریان اصلاح دینی» عامدانه و آگاهانه بهره میبرم. بدیلهای این عنوان در ایران امروز نظیر روشنفکری دینی، نواندیشی دینی یا جریان آکادمیک مطالعات دین به دلیل بحثهای حاشیهای خود ذهن را دچار کژتابی میکنند و آن وسط نکتۀ اصلی قربانی میشود.