دارالفنون| جان گرنی- نگین نبوی
ترجمه حمیدرضا تمدن از مدخل دارالفنون «ایرانیکا»
این نوشتار، ترجمه مدخل «دارالفنون» دایره المعارف ایرانیکا است که توسّط جان گرنی و نگین نبوی نوشته شده و حمیدرضا تمدن آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
دار الفنون(نهاد پلی تکنیک)،کالجی است که به سال 1268خورشیدی(1851م)توسط میرزا تقی خان امیرکبیر(برای شناخت او،ن.ک:ادامه همین مقاله) بنیان نهاده شد و خود،سر آغازی برای آموزش مدرن در ایران به شمار می آید.
در طول دو سالی که وی عهده دار مقام صدرات(صدر اعظم)بود و مشخصا در اکتبر سال1848 میلادی،نخستین گامها برای پایه گذاری موسسات آموزشی برداشته شد که بعدها با عنوان دار الفنون شناخته شد.(آدمیت،1354،ص355)
امیر کبیر در اولین نامه ی خود در ماه آگوست سال1850م به موسیو جان داوود،مترجم اول و نماینده دولت و وزارت خارجه ی حکومت ایران در سنت پطرزبورگ،بر جنبه های نظامی و فنی موضوعاتی که می بایست در آکادمی جدید تدریس شوند تأکید ورزید.(تدریس در همان)جایی که او در نامه های بعدی و همچنین روزنامه ی رسمی «وقایع اتفاقیه» با عناوین گوناگونی همچون«تعلیم خانه»،«مدرسه ی جدید»،«مدرسه ی نظامیه» و «مکتب خانه ی پادشاهی»از آن یاد کرده بود.(آدمیت،1354،صص357-358؛ محبوبی« اردکانی،موسسات[1]،ج1،ص225).شاهدان و ناظران خارجی همچنین،این مدرسه را در زمره ی بخشی از اصلاحات نظامی گسترده ی وی به شمار آورده اند.(اداره امور خارجه بریتانیا،دفتر ثبت عمومی،248/141، 16سپتامبر 1850).
در وهله ی اول،بهبود اوضاع کادر افسران که عمدتا مسئول نابسامانی های ارتش ایران به شمار می آمدند در دستور کار قرار گرفت.اعتقاد بر آن بود که تنها ایجاد یک آکادمی در خود سرزمین های پارسی است که شرایطی را فراهم می آورد تا تعداد نفرات کافی در آن آموزش ببینند و با آخرین فنون نظامی آشنا گردند.
تقریبا در همان هنگام بود که فرمان هایی جهت استخدام کردن نیروهای آموزش دیده برای تدریس در آکادمی جدید،ابتدا برای جان داوود در اروپا فرستاده شد.
امیر کبیر ساخت بنای مدرسه را از ضلع شمال شرقی ارگ و در زمینی آغاز نمود که پیش از آن برای انجام مانورهای نظامی مورد استفاده قرار می گرفت.طراحی آن توسط میرزا رضا مهندس باشی که در جوانی(به سال1230/1850م) به لندن فرستاده شده و چند سالی را به تحصیل در آکادمی نظامی سلطنتی «Woolwich» پرداخته بود انجام گرفت.(آدمیت،1354،ص355،محبوبی،مؤسسات،258:1)
این طراحی از یک الگوی سنتی الهام گرفته شده بود که در آن پنجاه اتاق دور تا دور یک حیاط مرکزی واقع شده بود و در مقابل هر اتاق نیز یک ایوان قرار داشت که پس از آن در دوران های گوناگون،بخش هایی به آن افزوده شد.
محمد تقی معمار باشی مسئولیت ساخت و ساز را تحت نظارت بهرام میرزا که خود،فرماندار تهران و دانشجوی علوم نظامی بود بر عهده داشت.در ماه جولای سال1851 ضلع شرقی آمادگی پذیرش اولین کروه از مدرسین و دانشجویان را پیدا کرد،گرچه هنوز پروژه ی ساخت بخشهایی از مجموعه ی اولیه تکمیل نشده بود و امور مربوط به اتمام بنای آن تا ماه دسامبر سال 1852 به طول انجامید.(وقایع اتفاقیه،98، 5ربیع الاول1269، 17 دسامبر 1852).
با وجود این که تکمیل ساختمان مدرسه،ضرورتی فوری به نظر می رسید و امیر کبیر نیز بر آن اصرار می ورزید اما گفتگوهای جان داوود در وین[2] طولانی شده بود.پیش از امضای قرارداد در 12 شوال 1267(10 آگوست 1851) دستور العمل های بیشتری تعیین شده بود که نیازهای گسترده تر و مقرارت استخدامی متفاوت تری را تعیین می نمود.(12رمضان 1267، 11 جولای1851)
پس از آن گروه کوچکی از مدرسین و مربیان اهل چک،ایتالیا،سوییس و اتریش فورا وین را به همراه جان داوود به مقصد ایران ترک کردند.این گروه متشکل از افراد زیر بود:
1-آلفرد بارون دی گومنس(معلم پیاده نظام)
2-یوهان فان نمیرو(معلم سواره نظام)
3-کاپیتان زاتّی(معلم ریاضیات و هندسه)
4-کاپیتان جوزف چارنوتا(معلم معدن شناسی)
5-ستوان آگوست کرشیش(معلم توپخانه)
6-یاکوب ادوارد پولاک(معلم طب،پولاک،صص298-299)
تعداد استادان کمتر از آن چیزی بود که امیر کبیر در خواست اعزام آنها را کرده بود.بدینسان که نه از دو معدنچی و نه از داروسازانی که در آخرین نامه اش مشخص کرده بود خبری نبود.گرچه پولاک برای تدریس داروسازی اعلام آمادگی کرده بود.
طول دوران استخدام این استادان به مدت پنج سال با حقوق سالانه 600تومان،که این میزان علاوه بر چهارصد تومانی که برای سفر به ایران و بازگشت به کشور بود،تعیین شد.(آدمیت،همان،صص358-359؛ محبوبی،همان،صص259-263)
در ماه محرّم سال1268(24 نوامبر1851)این گروه سر انجام به تهران رسید و این در حالی بود که امیرکبیر دو روز پیش از آن از سمت خود کنار گذاشته شده بود.
شش سال اول:مسئولیت پذیرش استادان و همچنین گشایش رسمی مدرسه ی جدید در5 ربیع الأول سال 1268(29 دسامبر1851)بر عهده ی وزیر امور خارجه ی وقت،میرزا محمد علی خان شیرازی گذاشته شد.این افتتاح نیز در پی نامه ای بود که او در 24محرّم سال1268(19 نوامبر1851)برای محمود خان،کلانتر تهران،و همچنین عزیز خان مُکری،آجودان باشی کل نظام نگاشت و در آن برای اولین بار از این مدرسه به «دار الفنون»تعبیر کرد.انتخاب این نام و همچنین توصیفات موجود از مواد آموزشی متنوعی که قرار بر پیجویی آنها در این مدرسه بود همگی نشان از تلاشهایی دارد که برای گسترش اهداف تأسیس این مدرسه صورت گرفته بود.[3]گرچه این ابتکار در نام گذاری،در نامه ها و شواهدی که از میرزا محمد علی و امیر کبیر بر جای مانده قابل رؤیت نیست.(آدمیت،همان،ص363)
میرزا محمد علی خان در18 ربیع الثانی سال 1268(10 فوریه 1852)در گذشت.به نظر می رسد هیچ یک از دو جانشین وی یعنی نه عزیز خان،که تنها برای چند ماه عهده دار مقام ریاست شد و نه محمد خان امیر تومان(73-1268/ 57-1852) تأثیر قابل ملاحظه ای بر مدیریت مدرسه یا رفاه و بهبودی آن نداشته اند.با این اوصافآنها به عنوان افسرانی نظامی و فعال در اقدامات و گفتگوهایشان همواره بر اهداف بنیادین و اولیه ی مدرسه تأکید می ورزیدند که این امر به تقویت بنیه و انضباط نظامی میان دانش آموزان منجر شد.(قاضیها،صص124-135)
اما این مربیان اتریشی و ناظم مدرسه،رضا قلی خان هدایت ملقّب به لَله باشی بودند که نحوه ی برنامه های آموزشی و فعالیتهای مدرسه را مشخص می کردند.یکی از موضوعات اما تأییدات و تشویقات ناصر الدین شاه بود.(1264-1313/ 96-1848)او از آغاز پایه گذاری مدرسه،علاقه فراوانی را نسبت به آنجا ابراز داشت و به همین سبب در موارد گوناگونی همچون امتحانات سالیانه و مراسم اعطای جوایز به دانش آموزان و تقدیر از آنها بدانجا می رفت.(اعتماد السلطنه،ج2، ص104؛ قاضیها،ص131؛ براون،ص112).
امکان دارد که امیر کبیر در زمان صدارتش گسترش موضوعات و مواد آموزشی را مد نظر داشته است(آدمیت،همان،صص353-354)اما چنین توسعه ای در مورد تعداد دانش آموزان دوره های نخستین و همچنین سطوح آموزشی نیز مورد نیاز بود.(ن.ک:ادامه ی مقاله)
انتظار اتریشی ها آن بود که از بدو ورود بتوانند به تدریس تخصصشان بپردازند اما چیزی نگذشته بود که دریافتند می بایست امر آموزش را از سطوح اساسی تری شروع نمایند.به همین جهت نیز مدرسه مجبور به استخدام معلمین دیگری در چند هفته ی آغازین شد.ایتالیایی ها از ابتدا نقش قابل توجهی را ایفا می نمودند.از سال1269(1852م) به بعد،لوییجی پِشه و برادران میشل و فرانچسکو ماتراتزو سه تن از شش مأموری بودند که با میزان قرار دادی کمتر از همتایان اتریشیشان و همچنین با قراردادی ده ساله توسط سفارت ایران در استانبول و با هدف تقویت ارتش ایران به استخدام در آمدند که هر از چندگاهی برای آموزش در دار الفنون به کشور وارد می شدند تا میان آنها و اتریشی ها هیچگونه اصطکاکی به وجود نیاید.
برخی از استادان دیگر نیز در نخستین دوره های شکل گیری مدرسه در امور مشارکت داشتند همچون:
انریکو آندرینی که مسئولیت طولانی مدتش به عنوان مربی پیاده نظام در خدمت رسانی به کشور ایران را از سال 1274(1857م)آغاز نمود،همچنان که فوچتی در سال1269(1852م)مسئول تدریس داروسازی بود که هم فیزیک و هم شیمی را نیز در بر می گرفت.نام مورد اخیر غالبا در میان اولین گروهی که از اتریش اعزام شدند ذکر شده است اما هیچ گونه شواهدی مبنی بر ورود او به تهران یا چگونگی استخدام وی در دست نیست.او علی رغم انتقادات شخصی اش نسبت به صدر اعظم،میرزا آقا خان نوری،تا سال 1279(1862م)در مدرسه حضور داشت.(امین الدوله،صص334-335)
او همچنین در سال1274(1858م)مختصری به اروپا سفر کرد.او در این سفر به فرّخ خان امین الدوله که برای انجام مأموریتی جهت خرید لوازم آزمایشکاهی به آن دیار روانه شده بود پیوسته بود.
در کنار این گروه از ایتالیایی ها،استادان ایرانی و اروپایی دیگری از میان ساکنین تهران نیز ثبت نام کرده بودند.ژول ریشار که از سال 1260(1844م)در ایران زندگی می کرد و اسلام هم آورده بود با برگزیدن نام میرزا رضا خان برای خود از ابتدای پایه گذاری دار الفنون تا قریب به چهل سال(تا هنگگام وفاتش در سال1308-1891م) به تدریس زبان فرانسه اشتغال داشت.
یکی دیگر از اروپاییان محلی(ساکن تهران)تیلور،خیاط اتریشی بود که عمدتا به عنوان مترجم نمیرو خدمت می کرد.(محبوبی،همان،صص243-244؛ 269-270؛ 282)
صرف نظر از کمبود معلمین،نیاز به مترجمین،اتریشی ها به سرعت با مشکل مواجه ساخت.گرچه زبان آلمانی،زبانی بود که معمولا با آن سخن می گفتند اما در ایران کمتر شناخته شده بود.بنا بر این زبان فرانسه به عنوان زبان آموزش انتخاب شد.زیرا مترجمین بیشتری برای برای آن در دسترس بود.
تعدادی از کسانی که پس از تحصیل در اروپا به کشور بازگشته بودند نیز به گروه مربیان خاص پیوستند که به همراه آنها از کلاسی به کلاس دیگر می رفتند.(برای مشاهده لیستی از مدرسان و مترجمان،ن.ک:وقایع اتفاقیه،98، 5 ربیع الأول 1269، 17 دسامبر 1852؛ نبوی،ص98)
برخی دیگر نیز به گروه مدرسین پیوسته بودند.به طور مثال میرزا ملکم خان مترجم زاتّی بود گرچه به ریاضیات و هندسه را نیز در دو سطح عمومی و پیشرفته تدریس می کرد.
تنوع و چند دستگی میان اولین دانش آموزان نیز به نوبه خود موجب ایجاد برخی مشکلات و دشواری ها می شد.در تبلیغات رسمی برای فرم های درخواست ثبتنام در مدرسه،پسران اعیان و اشراف(ن.ک:سیستم کلاسی)که در سنین چهارده و یا پانزده سالگی قرار داشتند مشخص شده بودند.[4](وقایع اتّفاقیه،43، 3صفر 1268، 28 نوامبر 1851).بر اساس نامه ی محمد علی خان که ذکر آن پیشتر گذشت،او اینگونه پیش بینی می کرد که مجموعا سی هزار نفر جذب مدرسه شوند اما با این وجود در سال اول از میان طیف وسیعی از اقشار اجتماعی گوناگون و با زمینه های آموزشی متفاوت تنها 105 نفر مورد پذیرش قرار گرفتند(ن.ک:ادامه ی مقاله)
کسانی که بر اساس نظام سنتی پیشین،در سطوح پیشرفته آموزش دیده بودند توانستند که پیشرفت چشمگیری در مدرسه یابند.اما سایرین نیازمند آموزشهایی اساسی در زبان فارسی،عربی و همچنین ریاضیات بودند.حتی در میان فرزندان خود اعیان نیز استانداردها یکسان نبود.زیرا در ابتدا معیار خاصی برای گزینش و ثبت نام وجود نداشت.
برخی هر ماه کمک هزینه هایی(ماهانه)و برخی دیگر مواجب و گروهی نیز حقوق بازنشستگی(مستمری)هایی دریافت می کردند که این میزان از12 تا 100 تومان در سال، متفاوت بود.
وعده ی ناهار،روزانه به صورت رایگان عرضه شده و سالانه به هر دانش آموز دو دست لباس برای فصل تابستان و زمستان داده می شد.(محبوبی،همان،صص266، 268، 293).
علی رغم مشکلاتی که وجود داشت،طی چند ماه یک برنامه ی آموزشی تدوین شده و ساختار امتحانات و نمرات نیز ایجاد شد.
برنامه ی درسی بر پایه ی تخصص های مربوط به شش مربی اتریشی و فوچتی تعیین شده بود.دانش آموزان هر رشته نیز لباسی با رنگ های مخصوص می پوشیدند(تا از سایر رشته ها متمایز گردند).
موضوعات مقدماتی مانند ریاضیات،جغرافی،تاریخ و فرانسه توسط ایرانیان و اروپاییان تدریس می شد.زبان های فارسی و عربی هم توسط شیخ محمد صالح که دو مرتبه در روز نمازهای واجب را در مدرسه برپا می کرد تدریس می شدند.
با شروع سال دوم در سال 1269(53-1852م)یک سیستم سطح بندی(مرتبه)برای موضوع مهم و عمده تعیین شد.
هر سطح به لحاظ نظری حدود سه سال به طول می انجامد تا آن که آزمونی جهت تعیین صلاحیت برای ارتقا به سطوح بالاتر برگزار شود.طول دوران آموزش برای مدت دوازده سال طراحی شده بود.در هر یک از سطوح مدالهای طلا،نقره،طلا-نقره و برنز به دانش آموزان برتر اعطاء می شد.گرچه این امکان برای افراد دارای ظرفیت های قابل توجه وجود داشت که در سطوح بالاتر پذیرش شوند یا در همان نظام آموزشی با سرعت بیشتری مراحل را بپیمایند.(پیمونتسه،1969، ص431؛ اعتماد السلطنه،ج2،ص90)
شمارگان دانش آموزان دوره ی اوّل مدرسه(اعتماد السلطنه،همان،صص85-90)می تواند نشانگر محبوبیت دار الفنون باشد.حدود 105 دانش آموز در هفت رشته ی اصلی ثبتنام نمودند،گرچه ممکن است که این تعداد،برخی همپوشانی ها را نیز در بر گیرد.
تفکیک دانش آموزان بیانگر آن است که تأکید عمده بر دانش ها و فنون نظامی بوده است به نحوی که:
30 نفر در رشته ی پیاده نظام، 5 نفر سواره نظام،26 نفر در رشته ی توپخانه و 12 نفر نیز در رشته ی مهندسی مشغول تحصیل بوده اند.
در سویی دیگر نیز تعداد 20 نفر در رشته ی پزشکی و جراحی(پولاک،ج1،ص303)،7 نفر در رشته ی داروسازی و 5 نفر در رشته ی معدن به تحصیل می پرداختند.
علاوه بر اینها(به تناسب هر رشته) موضوعاتی همچون زبان فرانسه و شمشیر زنی هم مورد تدریس قرار می گرفتند.آن دسته از افسرانی که به طور رسمی در دارالفنون ثبتنام نمی کردند نیز می توانستند از شرکت در مانورهای پیاده نظام و سواره نظام که توسط مربیان اروپایی در خارج از شهر برگزار می شد بهره ببرند.به دلیل سطح بندی صورت گرفته،کلاس ها معمولا کوچک بودند که این امر سبب ایجاد برخی مطالبه ها در زمان مربیان خارجی شد.[5]
دانش آموزان دارای توانایی علمی بیشتر و با تجربه تر نیز به عنوان دستیار آموزشی(خلیفه)به تدریس برای سطوح پایین تر می پرداختند.
ارائه ی فهرست موضوعات،اسامی دانش آموزان و نتایج امتحانات در ماه آگوست سال1858 نشان دهنده ی آن است که برنامه ی درسی دارالفنون با چه سرعتی تدوین شده بوده است.
به نظر می رسد که از نخستین سال،تعداد دانش آموزان نسبتا ثابت باقی مانده و موضوعات تدریسی نیز مشابه همان موضوعات پیشین بوده با این نکته که در میان آن ها غلبه با علوم نظامی بوده است.تنها تفاوت عمده در تعداد دانش آموزانی بود که به زبان آموزی می پرداختند.در سال 1275(1858م) سی و پنج دانش آموز زبان فرانسه،و دوازده تن دیگر زبان انگلیسی یا روسی را آموخته بودند.(محبوبی،همان،صص305-300؛ یغمایی،1349؛ صص306-303)
در اولین سالهای خدمت اتریشی ها مدرسه ی دار الفنون نه تنها در برنامه ی درسی بلکه پیشرفت کرده بود بلکه به حدی از روند آموزشی و مدیریت قدرتمندی نیز برخوردار گشته بود که می توانست مدرسه را از گزند حوادث و فراز و نشیبهایی که تحت تأثیر تغییرات جدیدی که در حکومت ناصر الدین شاه پیش می آمد در امان نگاه دارد.
برنامه روزانه و الگوی تعطیلات،تنبیهات و امتحانات منظم نیز با همان کیفیت تعیین پستهای اداری،همگی در همان مرحله ی اول تعیین شده بود.همچنین به واسطه ی ادامه دار بودن و ثبات در پستهای کلیدی،به ویژه رضا قلی خان هدایت که بعدها دو پسرش یعنی علیقلی(مه بعدها به مخبر الدوله ملقب شد)و جعفرقلی(که بعدها لقب نیّر الملک به او داده شد)به ریاست مدرسه انتخاب شدند و همچنین دوران طولانی مدت خدمت افسرانی همچون محمد حسین اصفهانی(ابتدا آجودان مدرسه دارالفنون بود و بعد ها نظامت آن را عهده دار شد)نوعی احساس همبستگی و همچنین تضمینی برای موفقیت تحصیلی دانش آموزان ایجاد شده بود.بیشتر اعتبار ایجاد شده نیز به سبب تعهّد و توانایی مربّیان و مترجمان بود.
آنان با وجود مشکلات تدریس در طیف گسترده ای از سطوح گوناگون،توانستند ثمرات درخشانی به بار آورند.برای نمونه پولاک در طول پنج سال توانست دانش آموزانی را تربیت نماید که توانستند در رشته ی پزشکی در مراکز آموزشی پاریس پذیرفته شده و تحقیقات مهمشان را همانجا تکمیل کنند.(پولاک،همان،صص311-310؛ ال گود،ص502)تعدادی از آن دانشجویان جهت تدریس به دار الفنون بازگشته و رسمی را بنیان گذاشتند که طبق آن بهترین دانشجویان،جذب مدرسه می شدند.
به بیانی دیگر می توان گفت که همکاری صورت گرفته میان مربیان اروپایی و مترجمین ایرانی تأثیر عمیقی بر دانش عمومی و فرهنگی کشور ایران بر جای گذاشت.اولین گروه از مربیان به ناچار می بایست متون درسیشان را خودشان می نگاشتند.زیرا هیچ متن مناسبی به زبان فارسی در دسترس نبود.
برای چند سال،آثاری که آنها تولید می کردند توسط چاپخانه ی دولتی که به دار الفنون ملحق شده بود منتشر می شد.کرشیش چهار کتاب درسی درباره ی ریاضیات و صنایع دفاعی(استحکامات،همچون دیوار کشی و قلعه سازی) نگاشت پولاک نیز یازده اثر در مورد جنبه های مختلف طب،جراحی،آناتومی،پاتولوژِی(آسیب شناسی)و چشم پزشکی به رشته ی تألیف در آورد که بیشتر آنها طی نه سالی که او در ایران تدریس می نمود نوشته شده اند.اولین آنها نیز کتابی با نام «تشریح بدن انسان» بود که در25 رجب سال 1270(22 آوریل 1854م)انتشار یافت.(محبوبی،همان،ص299؛ نجم آبادی،1354، صص207-206؛برای مشاهده ی فهرستی از این آثار و نویسندگان و مترجمانشان ن.ک:نبوی،همان،صص101-100)
پولاک دو یا سه نفر از دانش آموزانش را در معاینات پزشکی و عمل های جراحی که خود آنها را انجام می داد به همراه داشت.او در سال1272(1856م) به جای دکترلویی آندره ارنست کلوکه به عنوان پزشک شخصی ناصر الدین شاه برگزیده شد و این خود سرآغازی بر روابطی بود که میان موقعیت جدید و تدریس یا به عمل آوردن امتحان در دارالفنون بود.امری که در قرن بعدی نیز ادامه یافت.کرشیش هم به همراه دستیارانی از میان دانش آموزان دارالفنون اولین نقشه ی با جزئیات کامل از تهران و نواحی اطراف آن را تهیه کرد و همراه با گروهی دیگر ارتفاع کوه دماوند را اندازه گیری نمود.او در سال 1274(1857م)نیز اولین خط تلگراف از ارگ به باغ لاله زار را برقرار نمود که کاخ شاه را به دار الفنون مرتبط می ساخت.(پولاک،همان،ص315)
در میان مطبوعات دولتی،علاوه بر کتب درسی و ترجمه هایی که توسط کارکنان انجام می گرفت روزنامه های رسمی نیز انتشار می یافت.از میان آموزگاران حد اقل چهار نفرشان پیشرفت سریع فنّ عکاسی در ایران را همراهی نمودند.(اعتماد السلطنه،ج3،ص21، همچنین ن.ک: مدخلdaguerrotyp)
تا سال1275(1858م)نیمی از آموزگاران اروپایی یا درگذشته و یا کشور را ترک کرده بودند.علاوه بر آنها قرار داد همان تعداد باقیمانده نیز پایان یافته،منقضی شده بود.
گومنز در فوریه 1853 کشور را ترک کرد و فرانچسکو ماتراتزو جایگزین وی شد.پس از او نیز پِشه و آندرینی وی را جانشینی کردند.
زاتّی هم به طور ناگهانی در سال1268(1852م)وفات یافت.اینچنین ادعا شده است که او توسّط دود زغال دچار خفگی شده است.پس از این حادثه فدور کاراکژای و بعد از او هم افسر برجسته ی فرانسوی،الکساندر بوهلر که در سال1270(1854م)به ایران آمد جایگزین وی شدند.
چارنوتا اما در سال1269(1853م) به بیماری مالاریا مبتلا گشت.اما پس از گذران سالهای فروانی بعد از او،فردی انگلیسی به نام هاوکین و بعد از هم فیلیکس واویله بر مسند او نشستند.نمیرو و دو تن از موفق ترین استادان اتریشی،پولاک و کرشیش،حتی نسبت به مواردی که خارج از شروط قراردادشان بود وفادار بودند.در سال 1276(1859م) یک فرانسوی به نام روشه به جای او آمد.نمیرو در سال 1277(1860م)ایران را ترک کرد و در همان سال یک پزشک هلندی به نام یوهان لویی شیلیمر جایگزین پولاک شد که از سال 1267(1851م)در رشت و مناطق شمالی ایران به سر می برد.شیلیمر به مدّت شش سال به تدریس در دارالفنون اشتغال داشت تا آن که میرزا رضا دکتر به جای او آمد.
فوکتی آخرین نفر از آن گروه اصلی و اولیه بود که به ایران آمدند و تا سال 1862 در ایران بود.جانشینان او نیز به ترتیب میرزا باقر خان و میرزا کاظم محلاتی(شیمی دان) بودند.
در آوریل سال 1857 تلاشهایی انجام گرفته برای متقاعد ساختن دولت فرانسهجهت اعزام چهارده آموزگار برای مدرسه ی دارالفنون مؤثّر افتاد.بیشتر افسران برای بخش های پیاده نظام،توپخانه و زرادخانه بود حال آنکه برای رشته ی مهندسی تنها دو نفر و برای فیزیک،معدن و تصفیه ی شکر تنها یک نفر اعزام شده بود.جمعیت اعزامی در ماه نوامبر سال1858 بسیار کوچکتر از هیأتهای استادان پیشین بود که تنها تا سال 1278(1861م)مدتی به تدریس در دارالفنون پرداختند و دستاوردها و بر آیند فعالیتهایشان به هیچ روی قابل مقایسه با استادان اتریشی نبود.
پس از این تجربه دیگر مأموریت های نظامی خارجی دیگر به عنوان اثر بخش ترین ابزار برای استخدام و به کارگیری آموزگاران توانا و متخصص قلمداد نمی شد.همچنین نوعی جایگزینی میان ساکنین اروپایی تهران و مسافران مستقلی که آمادگی ماندن داشتند با جمعیت روز افزون ایرانیانی که در خارج از کشور به تحصیل مشغول شده بودند اتفاق افتاد.
کسب موفقیت توسط اولین دانشجویان پولاک در پاریس،ایده ی اعزام گروهی بزرگتر به خارج از کشور(جهت ادامه ی تحصیل)را تقویت نمود و آنگاه که حسنعلی خان امیر نظام گروسی به عنوان سفیر ایران در سال 1859 روانه ی پاریس گشت گروهی از دانش آموزان نیز به سرپرستی وی همراه با او اعزام شدند.
چهل و دو دانش آموز که لا اقل نیمی از آنها دانش آموزان مدرسه ی دارالفنون بودند همراه با تعدادی صنعتگر مهارت دیده به همین منظور برگزیده شدند.
آنان به تحصیل در رشته های پزشکی،متالوژی و سه شاخه ی اصلی علوم نظامی و همچنین فنون و مهارتهای عملی دیگری مانند نجاری و ساخت ظروف چینی و کاغذ پرداختند.
بیشتر آنها چند سال را در فرنگ سپری کردند تا آن که ناصر الدین شاه که در تعهّد و وفاداری این دانشجویان به کشورشان تردید کرده بود به ناگهان آنان را در سال1284(1867م)به کشور فراخواند. این گروه پس از بازگشت به ایران برخی از رهگذر تدریس در دارالفنون و همچنین از طریق نشریات و آثارشان آخرین فنون و تکنیک ها و همچنین ایده ها و ابتکارات در اروپا را معرفی می نمودند.(برای مشاهده ی شغل این دانش آموزان ن.ک:محبوبی،همان،صص328-321)
اصلاحات اعتضاد السلطنه: گفتگوها برای مأموریت در فرانسه و تصمیم اعزام دانش آموزان به آن کشور اندکی پیش از ملاقات علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه که مدیریت دار الفنون در سال 1857 را عهده دار بود اتّفاق افتاد.وی سه سال قبل از آن به عنوان ممتحن در دارالفنون اشتغال داشت.در سال1272(1855م)عنوان «وزیر علوم»به وی اعطا شد.گرچه هنوز به عنوان یک وزارتخانه ی جداگانه به حساب نمی آمد.انتخاب وی که مردی فرهیخته و تحصیلکرده و همچنین دارای تألیفات متعدد بود به عنوان مسئول وزارتخانه ی تازه تأسیس «علوم» که در سال1277(1860م)و به دنبال اقدامات و بازسازی های ساختاری جدید ایجاد شده بود واضح(قابل پیش بینی)به نظر می رسید.
ادغام وزارت علوم و دفتر مدیریت دارالفنون اعتضاد السلطنه را در موقعیتی منحصر به فرد قرار داد تا بتواند پس از نارضایتی هایی که از عملکرد سه مدیر پیش از او(ن.ک:قسمتهای پیشین) ایجاد شده بود به توسعه ی مدرسه همّت گمارد.
موقعیت وی به عنوان فرزند فتحعلی شاه،روابط نزدیک او با مهد علیا که دارای نفوذ فراوان بود(ادر ملکه) و همچنین پشتیبانی های ناصرالدین شاه وی را قادر ساخت تا بتواند از منافع مدرسه دفاع کرده و آنها را توسعه دهد که این امر را تا واپسین روزهای زندگانی بلند مدت خود وتا هنگام وفاتش در ماه دسامبر سال1880 دنبال نمود.(آدمیت،1351،صص18-17، 24-22)
یکی از اولین اقدامات وی پس از اعزام دانشجویان به فرانسه و وارد کردن فرانسویان برای انجام مأموریت های نظامی،بازنگری در اهداف دارالفنون و سازماندهی مجدد برنامه ی درسی آن بود.
بر اساس گزارشی طولانی که در وقایع اتّفاقیه به چاپ رسیده است(458، 19 جمادی الثانی1276، 13 ژانویه 1860)پس از عزیمت دانشجویان با کیفیت به سوی فرانسه وی به جذب دانش آموزانی از اقشار وسیع تری از جامعه و نه فقط از طبقات ممتاز برآمد.
به همین منظور بر ارزش کاربردی موضوعات مورد تدریس و همچنین تضمین استخدام در مراکز دولتی در آینده، مورد تأکید قرار گرفت.حقوق دانش آموزان دارالفنون می بایست به آنها پرداخت شده و ناهار نیز به صورت رایگاه عرضه می شد.پوشش دانش آموزان نیز(همچنان که گفته شد)مانند سابق می بایست تأمین می شد.مدّت زمان دوران تحصیل ابتدا دوازده سال در نظر گرفته شد که در برخی موارد به کمتر از پنج سال نیز کاهش می یافت.دوره های مقدماتی نیز به منظور جلوگیری از مشکلات سطوح گوناگون و متنوع آمادگی در میان دانش آموزان جدید مورد بازسازی قرار گرفت. دو تا سه سال به آموزش مفاهیم بنیادین و اساسی و پس از آن پنج تا شش سه به آموزش تخصصی پرداخته می شد.(برای مشاهده ی جزئیات برنامه ی درسی دوره ی مقدماتی(آماده سازی)و سرفصل های رشته ی مهندسی نظامی در سطوح پیشرفته در سال 1288(1871م) ن.ک:میرزا عبد الغفار نجم المُلک،پاکدامن،ص331)
تمامی این ابتکارات پیش از آن که دارالفنون درگیر کشاکش های فراموشخانه شود، به سختی به اجرا در آمد.(برای مشاهده ی توضیحات بیشتر درمورد فراموشخانه ن.ک:مدخل feramasonry ایرانیکا)
میرزا ملکم خان که تا هنگام اعزام به اروپا به همراه امیرالدوله در سال1272/1856م(جهت انجام مأموریتش) خود از مترجمان و آموزگاران دارالفنون بود،متهم به تشویق دانشجویان برای شرکت در جلسات مخفیانه در خانه ی جلال الدین میرزا شد.(هدایت،ص53)
هدایت،ناظم مدرسه نیز ظاهرا جزو بنیان گذاران آن بوده است.(الگار،ص49)اما به دلیل تحریک سوء ظن ناصرالدین شاه و بدبینی وی،فراموشخانه تعلیق گشت و میرزا ملکم خان که به ایران بازگشته بود در ماه اکتبر سال1861 به تبعیدگاهی فرستاده شد.گرچه ممکن بود که این امر آثار ناگواری بر مدرسه داشته باشد اما چه بسا به جهت موقعیت اعتضاد السلطنه هیچ گزندی به مدرسه وارد نیامد.
در طول چندیدن دهه در پرتوی حمایت ها و مراقبات او،ثبات قابل توجهی در امور اداری دارالفنون پدید آمده بود.هدایت تا هنگام انتصابش در سال 1278(1862-1861م)به عنوان پیشکار دربار مظفّرالدین شاه در تبریز به عنوان ناظم باقی ماند(بامداد،رجال،ج2،صص41-40،ص120).
دو پسر هدایت از ابتدای بنیانگذاری مدرسه،از نزدیک با آن در ارتباط بودند.علی قلی خان مخبر الدوله مدتی دانش آموز و سپس کتابدار مدرسه بود.(1276-1269/1859-1853م)مدتی نیز در کسوت آجودان به خدمت پرداخت.(1278-1276/1861-1859)
او در سال1291(1874م)به عنوان مدیر سرویس تلگراف منصوب شد(بامداد،همان،صص459-456).
او پس از مرگ اعتضادالسلطنه نیز وزیر علوم شد و در نهایت به مدیریت دارالفنون دست یافت.
با این وجود کنترل واقعی مدرسه(در پشت پرده)را برادر کوچکتر وی جعفرقلی خان نیّرالملک برعهده داشت.او در سالهای گذشته در رشته ی مهندسی تحصیل کرده و به عنوان کتابدار،جایگزین برادرش در این منصب شده بود.او در سال1278(1861م)بسیاری از مسئولیتهای «ناظم»را از پدرش دریافت داشت.او در حقیقت اغلب به عنوان رییس محلّ مراجعه قرار داشت.وی این موقعیتش را تا دو سال پس از آن که به عنوان وزیر علوم منصوب گردد(سال1313/1896-1895م) حفظ کرد.
پس ازآن،پسرش رضاقلی هدایت،جایگزین وی شد که تا انقلاب مشروطه در سال1324(1906م)بر آن مسند تکیه کرد.
در نخستین سالها تحت توجّهات و علاقه ی ناصرالدین شاه به مدرسه هزینه ها تأمین شده و حقوق استادان اروپایی به آنان پرداخت می شد.بر اساس گزارش سرهنگ شیل(ص389)هزینه های اجرایی سالانه بالغ بر7750 تومان بود که تنها حدود نیمی از آن به آموزگاران اروپایی پرداخت می شد.اندکی بعد،انتصاب اعتضاد السلطنه به عنوان وزیر علوم،درآمد ملایر و تویسرکان برای پوشش هزینه های دارالفنون به سمت آن سرازیر می شد و بدین ترتیب می توانست ثبات مالی خود را برای دو دهه بعد تضمین نماید.(اعتضاد السطنه،ج3،ص12)شواهدی وجود دارد مبنی بر آن که هزینه های مدرسه در سال 1880 توسط بیش از یک منبع تأمین می شده است.برای مثال در سال 1307(1889م) 500 تومان به صورت حواله از درآمدهای فارس و 8000تومان از اجاره ی یک معدن فیروزه در خراسان به سمت دارالفنون آمد.(نبوی،صص136-135).در همان سال ژرژ کرزون اعلام کرده بود که هزینه های سالانه ی تمشیت امور اجرایی مدرسه حدود 30000تومان است.گرچه اعتماد السلطنه دو برابر این مقدار را برآورد کرده بود.(کرزون،ج1،ص495؛ اعتمادالسلطنه،روزنامه ی خاطرات،ص525).چندسال بعد در سال1315(1898-1897م)افضل المُلک(ص180)این میزان را کمتر از قبل و به مبلغ 25000 تومان اعلام کرد.
با استمرار حمایت دربار و وزیران،دارالفنون توانست استانداردهای آموزشی در سطح نسبتا بالای خود را حفظ نماید.حتی در دو دهه ی پایانی همین قرن(نوزدهم)نیز همچنان برخی از آموزگاران واجد شرایط و با تجربه ی اروپایی استخدام می شدند.بیشتر آنها به صورت محلی استخدام شده و عمدتا خود را آماده ساخته بودند تا مدت زمان بیشتری نسبت به اولین آموزگاران اتریشی در ایران سکونت گزینند و بسیاری از ایشان به امور دیگری نیز اشتغال داشتند.در هر صورت از حدود سال 1860 به بعد این آموزگاران ایرانی و دستیارانشان بودند که موضوعات اصلی را تدریس می کردند. اروپاییان نیز عمدتا تدریس زبان های خارجی و موضوعات نظامی را بر عهده داشتند. تدریس طب نیز به آن دسته از پزشکانی واگذار شد که در پاریس علم آموزی کرده و اکنون به ایران بازگشته بودند.افرادی مانند:میرزا رضا دکتر،کتر محمد خان کرمانشاهی و میرزا علی دکتر همدانی پیشگامان این گروه فراوان از پزشکان ایرانی بودند که در دار الفنون یا خارج از کشور آموزش دیده بودند و از سال 1298(1881-1880م)در مدرسه تدریس می کردند.(راهنما،ص50)
این معلمان نیز همانند گذشتگانشان به نگارش طیف وسیعی از گذشتگانشان به نگارش طیف وسیعی از کتب درسی همت گماشتند و این امر در آن زمان تأثیر قابل توجهی بر اوضاع علمی،فرهنگی و سیاسی ایران گذاشت.آثار و تألیفات میرزا رضا دکتر،میرزا علی دکتر و ابوالقاسم حکیم باشی به تبلیغ و ترویج پزشکی غربی کمک شایانی کرد و باعث شد از تعصبات و پیش داوری ها نسبت به آن کاسته شود.اولین پزشکان اروپایی مدرسه همچون دکتر آلبو و شلیمر،نگارنده ی اثر ارزشمند «Terminologie medico-pharmaceutique et anthropologique[6] »(تهران،1874م)کمک های ارزشمندی به مطالعات آناتومی و امر درمان کردند.
معلمان دیگری هم طبق تخصصشان آثاری را به رشته ی تحریر در آورده بودند.نجم المُلک که زندگانی خود را در مدرسه گذرانده و به مدت تقریبا چهل سال ریاضیات و نجوم را تدریس کرده بود بیش از شانزده کتاب درسی را تألیف کرد که بسیاری از آنها در چاپخانه ی دارالفنون به چاپ رسید.(پاکدامن،ص332).در علوم نظامی هم تحقیقات بوهلر و علی خان ناظم العلوم قابل توجّه بود.
ترجمه ی مشهورترین آثار اروپاییان از جمله سفرنامه ها،داستان ها و جغرافیا نیز از سال1850 توسّط پولاک آغاز شد.چندتن از معلمان دارالفنون همچون ژول ریشار و میرزا کاظم محلاتی نقش قابل توجهی در گسترش معلومات و ابتکارات در این دوران و فراتر از محدوده ی کلاس درس ایفا نمودند.(برای مشاهده ی فهرستی از ترجمه ها و متون درسی،ن.ک:نبوی،صص103-100)
آخرین دهه های سلسله ی قاجار
رشد تعداد آموزگاران نمایانگر افزایش مداوم تعداد دانش آموزان است.تا ماه نوامبر سال 1871،ده سال و اندی پس از اعزام دانش آموزان به فرانسه در سال1275(1859م)تعداد ثبتنامی ها به حدود 200 نفر افزایش یافت.(برای مشاهده اسامی نود و هشت دانش آموز و موضوعاتی که خوانده می شد ن.ک:یغمایی،همان،صص306-303)
چند سال بعد اعتماد السلطنه(همان،ص45) این میزان را 245 نفر عنوان کرد.در سال 1889 نیز کرزون (مسائل ایران،ج1،ص494)به رقم 255 نفر اشاره کرد.
در همان زمان ها بود که درصد دانش آموزان رشته ی علوم نظامی کاهش یافت.به نحوی که این میزان از 70 در صد(در سال1268/1851م)به 30 درصد(در سال1880م)رسید.
در برنامه درسی اصلی،پزشکی،فیزیک،شیمی و مهندسی اولویت داده شده بود.همچنین برخی موضوعات جانبی مانند نقاشی،موسیقی و طیف وسیع تری از سایر زبانهای خارجی در برنامه گنجانده شده بود.گرچه هنوز هم زبان فرانسه زبان رسمی و اجباری مدرسه بود اما سایر زبانها مانند انگلیسی،روسی و آلمانی(برای اولین بار در سال 1303/1886-1885م)هم تدریس می شدند.(برای مشاهده ی دو روز عادی در دارالفنون،16و17 محرم 1301، 18-17 نوامبر 1883 که از کتابچه ی مدرسه ی مبارکه)اقتباس شده،ن.ک:نبوی،صص 113-110، برای مشاهده ی یک نمونه ی دیگر از برنامه ی روزانه که توسط میرزا محمد خان محشتم السلطنه بازنگری شده بود ن.ک:راهنما،ص33)
با توجّه به آن که تعداد دانش آموزان و رشته های تخصصی افزایش یافته بود محدودیت هایی در مجموعه ی حیاط اصلی نیز ایجاد شده بود.علاوه بر بیش از 250 دانش آموز و دست کم 15 نفر استاد و دستیارانشان که همگی دارای اتاقهایی در این محوطه بودند،تعدادی از اعضای هیأت مدیره و کارکنان نیز می بایست در آن مکان استقرار می یافتند.بر این همه باید موارد دیگری همچون دفتر وزارت علوم،چاپخانه،آآزمایشگاه(لابراتوار)،اتاق موسیقی،توپخانه،عکاسخانه(آتلیه)،استودیو و کتابخانه را نیز افزود.در کنار تمامی این موارد در سال 1305-1304(1887-1886م)بالاخانه و همچنین سالن بزرگی ساخته شده بود که گاهی اوقات به عنوان سالن تئاتر نیز مورد استفاده قرار می گرفت.(قاضیها،صص130-129)
تا سال 1890،دارالفنون امتیاز و برتری خود به عنوان تنها مؤسسه ی ایرانی آموزش مدرن از دست داده بود.اولین رقیب آن،مدرسه ی نظامی بود که در سال 1302(1885م)با 150 دانش آموز و بودجه ای حدود10 الی 12000 تومان تأسیس شده بود.همچنین در سال 1317(1899م)مدرسه ی علوم سیاسی توسّط وزارت خارجه بنا نهاده شد.(پهلوان،ص330)
بخش پزشکی دارالفنون نیز کماکان از یافتن جایگزین های مناسب و برجسته برای پزشکان قهاری رنج می برد که زمانی در مدرسه تدریس می کردند.(راهنما،ص61)
علی رغم همه ی این مشکلات و محدودیت های مالی در طول کشمکش های عصر مشروطه،مدرسه توانسته بود تعداد فراوانی از دانش آموزان را جذب نموده و تشکیلات خود را حفظ نماید.
در سال1323(1906-1905م) 316 دانش آموز در مدرسه حضور داشتند که 40 تن از آنها در رشته ی طب تحصیل می کردند.در سال 1329(1912-1911م)177 تعداد دانش آموزان 177 نفر بوده که تنها 24 نفر از آنها در رشته ی طب و مهندسی در سطوح بالاتر تحصیل کردند.
گرچه بودجه ی سالانه ی 40000 تومانی سطوح عالی و متوسط مدرسه، که این میزان سه برابر مجموعه بودجه ی وزارت علوم بود،به دارالفنون سرازیر می گشت اما مدرسه ی نظامی و همچنین مدرسه ی علوم سیاسی به لحاظ تعداد دانشجویان از آن پیشی گرفتند. زمانی که طرحی برای تشکیل یک مدرسه ی پزشکی مجزّا که در سال1324(1906م)آماده شده بود و در ماه اکتبر سال1918 به اجرا در آمد، 13 پزشک ایرانی 34 نفر دانش آموز رشته ی طب،هسته ی مرکزی دانشکده ی پزشکی مستقلی را تشکیل دادند که به لحاظ مالی نیز از سایر بخش ها جدا بود گرچه همچنان در مدرسه یا مجموعه ی اصلی دارالفنون قرار داشت.(راهنما،همان)
ایجاد مدارس جداگانه برای دندان پزشکی،موسیقی و هنرهای زیبا در سال بعد نیز خود عاملی شد تا در اصلاحات آموزشی جدید در سال1920،سطح دارالفنون به یک دبیرستان کاهش یابد.
کتابشناسی:
تحقیق مستوفای درباره ی خود دارالفنون وجود ندارد اما آثار زیر اطلاعات مفیدی را به دست خواهد داد:
آدمیت،اندیشه ی ترقّی و حکومت قانون،عصر سپه سالار،تهران،1351ش،1972م، صص457-456
همو،امیرکبیر و ایران،چاپ چهارم،تهران،1354ش،1975،صص383-353
افشار، برخی نکات درباره ی اولین تاریخ عکاسی در ایران،
افضل الملک،«افضل التواریخ»،به کوشش اتحادیه و سعدوندیان،تهران،1361ش،1982
اعلم الدوله ثقفی،«مقالات گوناگون»،تهران،1327ش،1948م،صص49-42، 86-83، 113
الگار،«درآمدی بر تاریخ فراماسونری در ایران»،مطالعات خاورمیانه 3، 1970م، صص296-276
همو، «میرزا ملکم خان»،برکلی،کالیفرنیا،1973م
فرخ خان امین الدوله،«مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله،به کوشش اصفهانیان و روشنی زعفرانلو،ج1،تهران،1346ش،1967م
انصاری،«کتابخانه ی دار الفنون از تأسیس دارالفنون تا انقلاب مشروطیت»،آینده،12-11، 1363ش، 1984م، صص1395-324
ادوارد براون،«یک سال در میان ایرانیان»،لندن،1984م،صص103، 104، 107
احتشام السلطنه،«خاطرات احتشام السلطنه»،به کوشش موسوی،تهران،1366ش، 1987م، صص 37-25، 166، 173، 227-226، 233، 315، 316، 319، 321، 332، 346، 675
ال گود،«تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی»،کمبریج،1951، تجدید چاپ در آمستردام،1979
اقبال آشتیانی،«اعتضاد السلطنه و ظهور بابیه»،یادگار(1و2)،1324ش،1945م، صص66-54
همو،«میرزا تقی خان امیرکبیر»،به کوشش افشار،تهران،1363ش،1984م، صص163-155
اعتماد السلطنه،«مرآه البلدان»،4جلد،تهران،1297-1295، 1881-1878،ج2، صص104-78، 113، 125-121، 142-133، 166، 189-187، 201، 215، 236-235، 241-238، 248، 281، ج3، صص12، 24-18، 34، 46، 90، 94-93، 119، 143
ژرار فوریه،«سه سال در دبار ایران»،پاریس، صص182-179
گل گلاب، «لابراتوار مدرسه مبارکه دارالفنون»،سالنامه دنیا،18، تهران،1341ش، 1962،صص 54-52
هدایت،«خاطرات و خاطرات»،چاپ دوم، 1344ش، 1965م، صص 3-1، 9، 32، 43، 69-51، 79، 110، 114، 142، 257، 318، 320، 344، 369، 402
خان مَلک ساسانی،«سیاستگاران دوره ی قاجار»،ج1،تهران،1338ش،1959م،صص45-43، 147-127
محبوبی اردکانی،«مؤسسات»،ج1،صص355-245، همو،«سواد قرار داد استخدام کرشیش اتریشی»، یغما21، 1347ش،1968م، صص253-251
همو،«تاریخ تحوّل دانشگاه تهران و مؤسسات عالی آموزشی ایران در عصر خجسته ی پهلوی»،تهران،1350ش، 1971م،صص54-10
نبوی،«دار الفنون،« The First Modern College in Iran» (اولین مدرسه ی مدرن ایران)،به کوشش م.فیل،پایان نامه؛دانشگاه آکسفورد1990
نجم آبادی،«دکتر خلیل خان ثقفی»، جهان پزشکی11، 1336ش، 1957،صص456-447
همو،«دکتر محمد کرمانشاهی»،جهان پزشکی11، 1336ش،1957، صص296-287
همو،«حکیم شلیمر فلمنکی»،جهان پزشکی12، 1337ش، 1958م، صص127-121
همو،«نفوذ و رخنه ی جراحی مغرب زمین به کشور ما»، جهان پزشکی13، 1338ش، 1959م، صص41-33، 90-85، 164-153
همو،«میرزا محلاتی بنیان گذار داروشناسی جدید در ایران»،مجله ی داروپزشکی1، 1351ش، 1972م، صص113-6
همو،«طب دار الفنون و کتب درسی آن»، در قسمت«امیر کبیر و دارالفنون»،به کوشش روشنی زعفرانلو،تهران،1354ش، 1975م، صص237-202
پهلوان، «حقوق سیاسی و مدرسه ی علوم سیاسی»،تهران،1368ش، 1989م، صص421-327
پاکدامن،«میرزا عبدالغفار نجم الدوله و تشخیص نفوذ در دارالخلافه»،1353ش، 1974م، صص395-324
پیمونتسه، An Italian Source for the History of Qāğār Persia. The Reports of General Enrico Andreini ( (منبعی ایتالیایی برای تاریخ قاجار در ایران.گزارشات ژنرال انریکو آندرینی(1886-1871))، شرق و غرب،1969، صص175-147
همو،« The Statutes of the Qājār Orders of Knighthood»، شرق و غرب،1969م، صص473-431
همو،, “Gli ufficiali italiani al servizio della Persia nel XIX secolo,”، به کوشش بورشا-بنیو بروشیری، eds., Garibaldi, Mazzini e il risveglio dell’Asia e dell’Africa, Milan, 1984, pp. 65-130
پولاک،. Das Land und seine Bewohner, 2 vols., Leipzig, 1865; repr. New York, 1976, pp. 294-319.
قاضیها، «دارالفنون»، گنجینه، تهران،1368ش، 1989م، صص143-119
«راهنمای دانشکده ی پزشکی داروسازی، دندان پزشکی»،تهران، 1333ش، 1954م،صص 75-22
روشنی زعفرانلو،«امیرکبیر و دارالفنون»،تهران، 1354ش، 1975م
صدیق، «تاریخ فرهنگ ایران»، چاپ هفتم، تهران، 1354ش، 1975م، صص357-350؛ 367
ساعدلو،«میرزا محمدحسین مصطفوی(رئیس الکتّاب)»، آینده12، 1365ش، 1986م، صص272-264
شیل،« , Glimpses of Life and Manners in Persia» New York, 1973, p. 38
- Slaby, Bindenschild und Sonnenlöwe. Die Geschichte der österreichisch-iranischen Beziehungen bis zur Gegenwart, Graz, 1982, pp. 58-59, 68-111 passim.
یغمایی، «تاریخچه ی معارف ایران»، مجله ی تعلیم و تربیت، 1313ش، صص363-360، 464-459، 537-530
همو،«مدرسه ی دارالفنون»،یغما22، 1348ش، 1970-1969م، صص27-21، 82-78، 149-143، 223-220، 325-322، 406-403، 521-517، 598-592، 1349ش، 1971-1970م، صص 238-233، 366-361، 426-423
[1].نام صحیح کتاب«تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران» است که در سه مجلد توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
[2].امیر کبیر پیش از پایان ساخت مدرسه،جان داوود را برای استخدام معلم به اتریش فرستاده بود.او به دو دلیل به استخدام معلمین اتریشی روی اورده بود:1-فاصله گرفتن از روسیه،فرانسه و انگلستان 2-دور نگاه داشتن معلمین از سیاست.گرچه به هنگام ورود آنها به ایران امیر کبیر عزل شده بود و با آنها به سردی رفتار شد.(مترجم:با اقتباس از مدخل دار الفنون دانشنامه جهان اسلام.رهیاب: http://rch.ac.ir/article/Details?id=8992
.گفته می شود که این مدرسه بدان جهت دار الفنون نامیده شده است که قرار بر آن بود که هر فنی در آن آموزش داده شود.(روزنامه وقایع ،اتفاقیه،ش 43،3صفر1268، ص2؛ ش48، 9ربیع الاول1268، ص1)(مترجم)[3]
[4].دوره ی آغازین مدرسه با دانش آموزانی از اشراف و درباریان شروع به کار نمود.به همین جهت بدیهی بود که گزنی شعلمی خاصی برای ورود به این مدارس وجود نداشته باشد.این امر به حدی بود که تا چند سال پس از افتتاح نیز تنها عده ای محدود از وجود مدرسه در ایران با خبر بودند.(ن.ک:یرواند ابراهام یان،ایران بین دو انقلاب،ص70)
[5]شاید چون معلمین خارجی به دلیل سطوح علمی متفاوت دانش آموزان صلاح را در تقسیم بندی آنها به کلاس های متعدد می دیده اند.(مترجم)
[6]ترجمه ی فارسی این کتاب که به زبان فرانسویست: اصطلاحات پزشکی و دارویی و انسان شناسی(مترجم)
*مترجم: حمیدرضا تمدن