مقدمهای بر ترجمۀ فارسی کتابِ «قرآن و سنت و تفسیریاش»| مرتضی کریمینیا
در مطالعات تفسیری با پرسشهای مختلفی مواجهایم: چرا قرآن یا هر کتاب محوری دیگر نیازمند تفسیر شده است؟ نخستین دغدغههای تفسیری متوجه کدام بخشهای متن قرآنی شد؟ نخستین گونهها و رویکردهای تفسیری به ترتیب پیدایش چه بودند؟ ابزارها و روشهای تفسیری سه قرن نخست در تفسیر قرآن چه بود؟ در پاسخ هیچ کدام از این پرسشها نمیتوان گفت: «واضح و مبرهن است که …»، زیرا هیچ امری بدون نیاز بدان واقع نمیشود و هیچ واقعهای بدون علت روی نمیدهد.
تفسیر پژوهی یا مطالعات تفسیری به معنایی که در بالا گفته شد، در میان دانشمندان اسلامی سابقهای چندان طولانی ندارد. اصولاً نگاه تاریخی به مواد و منابع اسلامی، چون تاریخ متن قرآن، تاریخ تکوین و سیر تطور تفسیر، نخستین بار در میان غیر مسلمانان به صورت علمی و با ابزارهای جدید علمی شکل گرفت و به تدریج محققان مسلمان آن را بر اساس معیارهای خود بازسازی و بومی سازی کردند. 1 بنابراین امروزه محققان مسلمانی که با روشهای پژوهش ادبی و تاریخی آشنایی بیشتر دارند، بسیار بیشتر از گذشته، به انجام چنین مطالعات و تحقیقاتی توجه نشان میدهند.
در مطالعات تفسیری با پرسشهای مختلفی مواجهایم: چرا قرآن یا هر کتاب محوری دیگر نیازمند تفسیر شده است؟ نخستین دغدغههای تفسیری متوجه کدام بخشهای متن قرآنی شد؟ نخستین گونهها و رویکردهای تفسیری به ترتیب پیدایش چه بودند؟ ابزارها و روشهای تفسیری سه قرن نخست در تفسیر قرآن چه بود؟ در پاسخ هیچ کدام از این پرسشها نمیتوان گفت: «واضح و مبرهن است که …»، زیرا هیچ امری بدون نیاز بدان واقع نمیشود و هیچ واقعهای بدون علت روی نمیدهد. در تاریخ تفسیر ــ و به طور کلی در تاریخ علم ــ نیز هیچ چیز طبیعی نیست. از این رو، جستجوی عوامل پنهان و آشکار در تحولات تاریخ علم تفسیر یکی از مهمترین وظایف تفسیر پژوهی است. اینکه چیزی ثابت مانده است، همان اندازه سبب و دلیل میخواهد که آن چیز تغییر و تحول یافته است. در این میان اما ــ به گمان من ــ پرسشی مهمتر نیز در میان است: چرا این تفسیر هست، حال آنکه میتوانست نباشد؟ و چرا این تفسیر این گونه است، حال آنکه میتوانست نباشد؟ این پرسش اساسی تمام مطالعات موردی در تفسیر پژوهی است.
اندرو ریپین (1950-2010) یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی خود را در زمینۀ تاریخ تفسیر قرآن در سدههای نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات، و دستاوردهای علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو (1928-2002) دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان (revisionists) در میان اسلام پژوهان غربی به شمار میآید. ریپین در سال 1950 در لندن متولد شد، پس از تحصیلات ابتدایی، در رشتۀ مطالعات دینی دانشگاه تورنتو تحصیل کرد و در سال 1974 فارغ التحصیل شد. کارشناسی ارشد را در رشتۀ مطالعات اسلامی دانشگاه مگ گیل گذراند، و از پایاننامۀ خود در سال 1977 با عنوان «حرم و اصطلاحات مترادف آن در قرآن؛ تحلیلی از کاربردها و معنای آن» دفاع کرد. خلاصهای از این رساله بعدها در قالب مقالهای انتشار یافت که اکنون در شمار مقالات همین کتاب به فارسی ترجمه شده است. وی دکتری خود در رشتۀ مطالعات اسلامی را نیز در سال 1981 از همان دانشگاه، با نگارش رسالهای با عنوان «متون اسباب نزول قرآنی؛ بررسی در کاربرد و تحول آن در تفسیر» دریافت کرد که بخشهایی از این رساله نیز در قالب مقالات مختلف در همین کتاب ترجمه و انتشار یافته است. پس از آن، مدتی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS)، دانشگاه لندن، پژوهشهای خود در حوزۀ مطالعات قرآنی و تفسیر را ادامه داد. او سپس سالها استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کلْگری (کانادا)، رئیس دانشکدۀ تاریخ در این دانشگاه، و نهایتاً استاد دانشگاه ویکتوریا (کانادا) بود و پس از بازنشستگی، به عضویت علمی در مؤسسۀ مطالعات اسماعلیه (لندن) در گروه مطالعات قرآنی درآمد. ریپین در پاییز 1395/ 29 نوامبر 2016 در ویکتوریا درگذشت.
کتاب حاضر که در سال 2001 میلادی منتشر شده، حاصل 21 مقاله از مقالات تفسیر پژوهی اَندرو ریپین است، اما در لابلای آن، ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز درآمده است. فهرست کلی عناوین مقالات نشان میدهد که طرح مسئلههای اساسی و متنوّعی درباب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن؛ ارتباط تفسیر با سیره و قرآن؛ کهنترین متون تفسیری؛ مسئلۀ ابنعباس در تفسیر قرآن؛ تحوّل تدریجی در پیدایش گونهها، ابزارها و روشهای تفسیری؛ فرهنگها و قاموسهای عربی؛ دانشهایی چون اسباب النزول، واژههای دخیل، و نسخ؛ و فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل) به کتاب ریپین در زمینۀ مطالعات تفسیری غنای خاصی بخشیده است. برخی از این مقالات پیشتر موضوع پژوهش دانشجویان در مقاطع مختلف ارشد و دکتری در دانشگاههای ایران قرار گرفته است. با این همه، ترجمۀ کامل و دقیقی از این کتاب همچنان لازم مینمود.
اهمیت کتاب حاضر بیش از آنکه در نتایج و دستاوردهای مؤلف آن باشد، در پرسشهای مهم و اساسی آن نهفته است. روشن است که ما پژوهشگران ایران و اسلام، نباید درصدد ترجمه و پذیرش هر سخنی از غربیان ــ به اتکای غربی و تازه بودن آن ــ باشیم، همچنان که شرقی بودن و غربی بودن هیچ مؤلفی علی الاصول به تنهایی سبب ردّ دیدگاه او نمیشود. این کتاب به پژوهشگر عالم و آشنا به متون مهم تفسیری و قرآنی در قرون نخست، نشان میدهد چگونه در میان امور به ظاهر بدیهی و مبرهن، میتوان نکتهها و پرسشهای جدی درباب پیدایش متون و تحول دانشهایی چون دانش تفسیر را یافت و به درستی برتافت. از این رو، هیچ کس را نمیتوان و نباید به تقلید از محتوای تولید شده از سوی غربیان ــ یا شرقیان ــ تشویق کرد، اما میتوان و باید به دقیق اندیشیدن و درست پرسیدن واداشت، و روش صحیحِ پیجویی پرسشها را به او آموخت. این همان امری است که در نظام آموزش و پژوهش ما در حوزه و دانشگاه عمدتاً غایب است، و پژوهش آکادمیک ما بدان سخت نیازمند.
آرزو دارم این مجموعه دریچههای تازهای در امر پژوهش تاریخی بر محققان مختلف در حوزۀ مطالعات اسلامی به ویژه قرآن پژوهان و تفسیر پژوهان بگشاید.