دموکراسی و هستی‌شناسی اجتماعی

کتاب «فرایند دموکراتیزاسیون» اثری مخالف است، بیانی از مخالفت لنینیستی است، بیان اینکه مارکسیسم را نمی‌توان به استالینیسم فروکاست و اینکه مارکسیسم نقض استالینیسم است

گئورگ لوکاچ از مهم‌ترین فیلسوفان مجارستانی قرن بیستم است که هم‌زمان با نظریه‌پردازی به‌عنوان یک مارکسیست به مبارزه و کنشگری سیاسی نیز مشغول بود. لوکاچ با نقد استالینیسم یکی از مبدعان مارکسیسم غربی محسوب می‌شود.. او از فیلسوفان نوکانتی ابتدای قرن بیستم است که فعالیت فکری خود را از حلقه ماکس وبر آغاز کرد. آثار غیرمارکسیستی‌تر او مانند «جان و صورت» از آثار تأثیرگذار بر فلسفه اگزیستانسیالیسم بود. «نظریه رمان» نیز بر نویسندگانی مانند توماس مان، ارنست بلوخ، والتر بنیامین، لوسین گلدمن و تئودور آدورنو از نظر ادبی و جامعه‌شناسی ادبی تأثیر بسزایی گذاشت. لوکاچ در اثر مارکسیستی معروف خود، تاریخ و آگاهی طبقاتی، با استفاده از فلسفه ایدئالیسم آلمانی و خوانش آثار مارکس و روش‌شناسی هگلی-مارکسی، صورت‌بندی تازه‌ای از مارکسیسم به مثابه یک نظریه عاملیت انقلابی با فراروی از جبرگرایی اقتصادی و نظریه خطی تاریخ ارائه داد. این کتاب را قوی‌ترین بیان فلسفی علیه مارکسیسم بین‌الملل دوم قلمداد کرده‌اند. لوکاچ نه فقط در انقلاب ۱۹۱۹ مجارستان و انقلاب ۱۹۲۰ آلمان مشارکت داشت و مجبور شد بعد از شکست انقلاب جلای وطن کند، بلکه در قیام‌های ۱۹۵۶ مجارستان، مهم‌ترین قیام مردمی علیه استالینیسم نیز حضور داشت. از لوکاچ تاکنون آثار زیادی به فارسی ترجمه شده است. «تاریخ و آگاهی طبقاتی» را زنده‌یاد محمدجعفر پوینده به فارسی برگردانده و مترجمانی مانند حسن مرتضوی و امید مهرگان برخی دیگر از آثار مهم او را به فارسی در اختیار خوانندگان قرار داده‌اند. به‌تازگی یکی از آثار متأخر این فیلسوف مجار به نام «فرایند دموکراتیزاسیون»، با ترجمه حسن اقبال‌طالقانی و به همت نشر ژرف منتشر شده که در معرفی آن آمده: اثر متأخر لوکاچ در تفسیر وضعیت‌های تاریخی برآمده از انقلاب کمونیستی، تلاش انضمامی وی در احیای سوسیالیسم زنده‌ای در عصر خود است، که روند شکل‌گیری دموکراسی را در واقعیت سیاسی بخش عمده‌ای از قرن بیستم می‌کاود. او در عینیت‌بخشیدن به حیات مارکسیستی-پس از تبیین ایدئولوژی و نقد ادبی در فعالیت‌هایش- از تغییر اقتصاد جوامع درگیرودار تعیُن سوسیالیسم و سیاست حاکم بر آن، سخن ‌می‌گوید؛ که می‌توانست پیش‌درآمدی برای شکل دیگری از اصلاحات و روندی برای دموکراتیک‌ساختن دولت‌ها گردد. این کتاب پس از بررسی و ترجمه آثار لوکاچ به وسیله پژوهشگر تاریخ سیاسی-نورمان لِوین، به عنوان اثر کامل‌تری در چند بخش شامل: فراروی از «دولت و انقلاب»، تشکیل دموکراسی و بدیل‌های گوناگون سیاسی-اقتصادی آن و ضرورت دموکراسی سوسیالیستی، گردآوری و منتشر شد و اکنون خوانش تازه‌ای از این تاریخ سیاسی، پرسش‌هایی را در روند دموکراتیک‌ساختن وضعیت اقتصادی-سیاسی مطرح می‌کند؛ که می‌تواند مسائل جوامع بحران‌زده امروزی و درگیر با اَشکال جدید سرمایه‌داری را تحلیل کند.
نورمان لوین در مقدمه مفصل و روشنگری که بر کتاب نوشته این اثر را مقدمه مبسوطی بر احیای نظریه سیاسی مارکسیستی معاصر می‌داند که حوزه تازه‌ای را در تاریخ نظریه سیاسی مارکسیستی معرفی می‌کند. پس از مرگ استالین، لوکاچ خود را وقف نوزایی اندیشه مارکسیستی کرد و کتاب فرایند دموکراتیزاسیون فرمول‌بندی مجدد او از اصول مارکسیستی در حوزه سیاست را نشان می‌دهد. لوکاچ با ارائه پاسخی مارکسیستی به دیدگاه‌های هستی‌شناختی مارتین هایدگر و نیکلای هارتمان، پدیدارشناسی ایدئالیستی‌شان را با پدیدشناسی اجتماعی نقد می‌کند. لوکاچ تفکراتش را درباره خاستگاه‌های اجتماعیشیئیت‌یافتگی انسان در کتاب «درباره هستی‌شناسی علوم اجتماعی» بسط داد. این کتاب در جامعه‌شناسی نظری کوششی است برای ارائه تفسیر پدیدارشناختی این موضوع که چگونه کار انسان نیروی زاینده تحول اجتماعی است. این پژوهش‌های پدیدارشناختی در کتاب «فرایند دموکراتیزاسیون» تا قلمرو خط‌مشی سیاسی گسترش یافته‌اند. در گریز لوکاچ به هستی‌شناسی اجتماعی، زیباشناسی و وجود اجتماعی و سیاست را باید به‌عنوان سه مظهر یک اقدام بلندپروازانه برای ارائه دیدگاهی واحد از وجود اجتماعی انسان در نظر گرفت. لوکاچ در این کتاب می‌کوشد پیش‌فرض‌های یک نظریه سیاسی مارکسیستی را در مفاهیم جامعه مدنی، هستی انواع و کنش غایت‌شناختی انسان ارائه کند. در یک سطح سیاسی‌تر، کتاب لوکاچ واپسین اظهارنظر اوست مبنی بر اینکه بلشویسم استالینی دگردیسی مارکسیسم است. «فرایند دموکراتیزاسیون» کوششی برای تمایز یک نظریه سیاسی مارکسیستی از بلشویسم استالینیستی است: «این کتاب اثری مخالف است، بیانی از مخالفت لنینیستی است، بیان اینکه مارکسیسم را نمی‌توان به استالینیسم فروکاست و اینکه مارکسیسم نقض استالینیسم است». در این کتاب لوکاچ با ارائه نقدی از دیدگاه انگلس-لنینی دولت که در کتاب دولت و انقلاب لنین ارائه شده است، از تعریف مارکسیستی ارتدکس سیاست عبور می‌کند. به زعم لوین اگر «دولت و انقلاب» انتظارات تخیلی بلشویسم انقلابی را در سال 1917 بیان می‌کند، «فرایند دموکراتیزاسیون» نیز باعث منسوخ‌شدن دولت و انقلاب می‌شود و فرمول‌بندی دوباره مارکسیسم را که پس از مرگ استالین آغاز می‌شود بیان می‌کند. «فرایند دموکراتیزاسیون» را اساسا باید اثری در مخالفت با «دولت و انقلاب» داست، در‌حالی‌که لنین به دنبال گنجانیدن سیاست در حکومت بود، لوکاچ سیاست را در سنت مارکسیستی از حکومت و اقتصاد رها می‌سازد. کتاب لوکاچ سیاسی‌سازی دوباره یک نظریه مارکسیستی سیاست را آغاز می‌کند. به زعم لوکاچ آنچه امروز به راحتی آزادی نامیده می‌شود، حاصل پیروزی قطعی نیروهای درونی سرمایه‌داری است. بسیار آشکار است که سرمایه‌داری در جریان تحولش از بدو پیدایش تا به امروز، دستخوش تحولات کیفی بسیاری شده است، اصلاحاتی که در روبنای سیاسی آن و آزادی دموکراسی بورژوایی تغییراتی به وجود آورده است. اما در معنای مارکسیستی، ساختار بنیادی سرمایه‌داری اساسا تغییری نکرده است. اجتماعی‌کردن وسایل تولید و تمرکزشان در دست طبقه کارگر، نتیجه ضروری آگاهی اجتماعی است که جامعه را کلیتی از بخش‌هایی که به لحاظ اقتصادی با هم مرتبط هستند، در نظر می‌گیرد. به همین دلیل از طبقه کارگر خواسته می‌شود تا از طبقه تحت سلطه به برنامه‌ریزان توسعه اجتماعی انسان‌ها بدل شوند. دگرگونی ساختارهای اجتماعی خاص باید نتیجه آگاهی و وجود اجتماعی پرولتاریا باشد. آگاهی باید به پایانه‌های جهت‌نمای جامعه، از برنامه‌ریزی وظایف اقتصادی‌اش به در‌نظرگرفتن سوسیالیسم به‌عنوان مرحله آمادگی برای کمونیسم بدل شود. لوکاچ در بخش اول کتاب به دموکراسی بورژوایی به‌عنوان بدیل دروغین اصلاح سوسیالیسم اشاره می‌کند و دموکراسی امروزی را در ارتباط با اشکال اقتصادی گوناگون بررسی می‌کند و در بخش دوم بر استالینیسم متمرکز می‌شود و تلاش می‌کند صورت‌بندی ویژه‌ای از دموکراسی سوسیالیستی ارائه دهد.

منبع: روزنامه شرق

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.