مناسک طلب باران یکی از جالبترین و البته عجیبترین بخشهای یک دین است. چرا؟ چون رابطهی خدای یک دین و متدینان آن دین به انضمامیترین حالت ممکن میرسد. یعنی متدینان میخواهند که خدایشان در اسرع وقت نیازشان را برطرف کند و در صورت مستجاب شدن ِ درخواستشان، به نظر میرسد که متدینان نقش پررنگی در تصمیم خدایشان داشتهاند.
مناسک طلب باران یکی از جالبترین و البته عجیبترین بخشهای یک دین است. چرا؟ چون رابطهی خدای یک دین و متدینان آن دین به انضمامیترین حالت ممکن میرسد. یعنی متدینان میخواهند که خدایشان در اسرع وقت نیازشان را برطرف کند و در صورت مستجاب شدن ِ درخواستشان، به نظر میرسد که متدینان نقش پررنگی در تصمیم خدایشان داشتهاند.
در اسلام، مناسک طلب باران را تحت عنوان «صلاه استسقاء» میشناسند؛ نماز باران. بخشی از لمعه و شرح لمعهی شهیدین گرامی را اینجا میآورم که در آن، کیفیت نماز باران را توضیح دادهاند:
«و هو طلب السُقیا … و أفضله الاستسقاء برکعتین و خطبتین. و هی کالعیدین فیالوقت و التکبیرات و … و الخروج الی الصحراء و غیر ذالک إلّا أنّ القنوت هنا بطلب الغیث و توفیر المیاه و الرحمه. و یُحوِّل الإمام و غیرُه الرداء یمیناً و یساراً بعد الفراغ من الصلاه … للاتباع و التفؤل و لو جعل مع أعلاه أسفله و ظاهره باطنه کان حسناً. و یُترک محوّلا حتی یُنزع … ولیخرجوا حُفاه و نعالهم بأیدیهم فی ثیاب بذله و تشخع. و یُخرجون الصبیان و الشیوخ و البهائم؛ لأنّهم مظّنه الرحمه علی المذنبین.»
«نماز باران طلب سیرابی است … و بهترین حالت آنْ طلب باران در دو رکعت و دو خطبه است. این نماز مانند نماز عید فطر و قربان است از جهت وقت و تکبیرها و … و رفتن به صحرا و چیزهای دیگر؛ تنها اختلافش این است که در قنوت این نماز، باران و افزایش آب و رحمت درخواست میشود. بعد از فارغ شدن از نماز، امام و سایران رداهایشان را برعکس بیند؛ چپ و راستش را برعکس کنند … به خاطر پیروی از رسولالله و به خاطر فال نیک زدن. و اگر بالا و پایین عبا را هم برعکس کند و پشتورو بپوشد بهتر است. و همانطور برعکس بماند تا خودش بیفتد … و پابرهنه از شهر خارج شوند در حالی که کفشهایشان در دستهاشان است و لباسهای کهنه پوشیدهاند. کودکان، پیران و حیوانات را هم به خارج شهر بیاورند؛ چرا که آنها باعث رحمت بر گناهکاران خواهند بود.»
چند چیز در نماز باران برایم جالب است.
تلاش برای نشان دادن عجز بشری؛ برای این کار، توصیه شده که ظاهری آشفته داشته باشند و افرادی مانند کودکان و پیران و حیوانات را همراه خود ببرند تا اینگونه رحمت خدا را کسب کنند. چند روز پیش دوستی از کتاب «شاخهی زرین» نقل میکرد که در برخی از آیینهای کهن، توصیه میکردند که برای طلب باران، برهها را از گوسفندها جدا کنند تا گریه کنند و این گریه، خدای باران را به گریه بیندازد و به تبع آن، باران ببارد. به گمانم ماهیت این دو نوع تلاش یکی است؛ تلاش برای گریاندن خدا و تلاش برای کسب رحمت الاهی. البته در اینجا حرف بسیار است و بهگمانم نباید به این نتیجه بسنده کرد که بین مناسک دینی و مناسک اسطورهای رابطههایی وجود دارد. چیزهای عمیقتری از این بحثها قابل کشف است.
نکتهی دیگر آن توصیهای است که برای نماز باران شده است؛ که بعد از نماز، رداهایشان را برعکس کنند. وقتی روایات مربوط به این بخش را در کتاب وسائلالشیعه دنبال کنیم، میبینیم که قصد پیامبر این بود که همانسان که ردا برعکس شده است، اوضاع بیبارانی به پربارانی تبدیل شود (انقلاب الجَدَب خصباً). احساس میکنم ماجرا چیزی شبیه این است: خارج از دسترس تو اتفاقاتی میافتند. اما تو نماد و سمبلی برای آن اتفاقها برمیگزینی که بتوانی دستکاریش کنی. بعد، آن نمادها را دستکاری میکنی به این امید که مابهازای آن، یعنی آن اتفاق ِ خارج از دسترس، مطابق میل و خواستهی تو دستکاری شوند. در اینجا، رداء نمادی از اوضاع جوّی میشود و تغییر در حالت این رداء نمادی برای تغییر در اوضاع جوی است.
همان ابتدا که این نکته به ذهنم رسید، یاد اسطورههایی افتادم که در آنها، عروسکی را میسازند و آن را نماد فردی قرار میدهند و در نتیجه، هر فعل و انفعالی را که بر این عروسک اِعمال میکنند، بر آن فرد نیز اِعمال میشود. این دو رفتار هم بسیار شبیه یکدیگراند.
خلاصه کنم حرفم را. به گمانم میتوانیم در بخشهایی از دین که مناسک اینچنینی دارند پژوهشهای اسطورهشناسانه کرد؛ بخشهایی مانند نماز باران، کفن و دفن میت، حج، آداب عقیقه و …