آشنایی با متفکّران جهان عرب(۲): أشرف حسن منصور| جواد شریفی
اشرف منصور معتقد است خرد بشری محدود و مقید نیست بلکه قدرت مطلق دارد. زیرا همین خرد توان آن را دارد که بر وجود خدا که وجود غیبی مطلق است استدلال کند. خرد اگر مطلق نباشد نمیتواند مطلق را بشناسد. وی با اشاره به جنگ های خونین میان کاتولیک و پروتستان که آگاهی زمینه ای لازم برای تثبیت سکولاریسم را ایجاد کرد، میگوید ما لازم نیست مانند آن ها درگیر آن جنگ های خونین شویم تا خطر فاشیسم دینی را درک کنیم، همین چیزهایی که از اخوان المسلمین و القاعده و داعش(به طور کلی حرکت های اسلام سیاسی) میبینیم ما را برای آگاه شدن بس است.
أشرف حسن منصور در 1972 میلادی در مصر زاده شد. دکترای فلسفه دارد و استاد فلسفه دانشگاه اسکندریه مصر است.
وی از زمان تحصیل دانشگاهی در زمینه های گوناگونی با شور و شوق مطالعه داشت. تاریخ دوست داشت و فلسفه نیز. جامعه شناسی میخواند و اقتصاد هم. زمینه مطالعاتی گسترده وی منجر به این شد که زمینه های پژوهشی وی نیز در آینده گسترده شود.
وی معتقد است خرد بشری محدود و مقید نیست بلکه قدرت مطلق دارد. زیرا همین خرد توان آن را دارد که بر وجود خدا که وجود غیبی مطلق است استدلال کند. خرد اگر مطلق نباشد نمیتواند مطلق را بشناسد.
وی با اشاره به جنگ های خونین میان کاتولیک و پروتستان که آگاهی زمینه ای لازم برای تثبیت سکولاریسم را ایجاد کرد، میگوید ما لازم نیست مانند آن ها درگیر آن جنگ های خونین شویم تا خطر فاشیسم دینی را درک کنیم، همین چیزهایی که از اخوان المسلمین و القاعده و داعش(به طور کلی حرکت های اسلام سیاسی) میبینیم ما را برای آگاه شدن بس است.
وی نیز مانند بسیاری دیگر معتقد است که تنها راه رهیدن از خطرات بنیادگرایان، مدرن شدن است؛ اما این مدرن شدن نباید فقط در عرصه اندیشه باشد بلکه باید در عرصه اجتماعی و اقتصادی هم باشد؛ زیرا در دو قرن گذشته جهان عرب پر بوده از پروژه های نوسازی فکری اما راه به جایی نبرده اند و ذهنیت توده های جامعه همچنان بنیادگرا و درگیر میراث گذشته است. اما مشکل دیگر این بوده که بخاطر هیمنه و هژمونی غرب بر جهان عرب، نوسازی تکنولوژیک و صنعتی تنها به استفاده و مصرف معطوف بوده و به سطح تولید صنعت و تکنولوژی نرسیده است. پس باید از زیر هیمنه غرب خارج شد؛ مصرف گرایی را کنار گذاشت و تولید کننده شد تا بتوان یک مدرنیزاسیون اقتصادی و اجتماعی را رقم زد تا در نهایت مدرنیزاسیون فکری به نتیجه کامل و مطلوب برسد و رهیدن از بند میراث سنتی انجام گیرد.
او مقاله ای بلند با عنوان “درآمدی بر جامعه شناسی تاریخ اسلام” در سال 2007 در سایت الحوار المتمدن منتشر کرده است. در این مقاله تلاش کرده که مدل تفسیری توین بی در مطالعه تاریخ تمدن را، بر تاریخ اسلام منطبق کند. توین بی _تاریخ دان و فیلسوف تاریخ انگلیسی_ مدل تفسیری خاصی از فراز و فرود تمدن ها دارد. توین بی مخالف این بود که واحد تحلیل خودش را در مطالعه تاریخ تمدن، نژاد یا دین یا دولت های ملی قرار دهد. توین بی بهترین واحد تحلیل در این باره را، خود “تمدن” _به عنوان مجموعه ای از جوامع به هم پیوسته در ذیل فرهنگ واحد_ می دانست. از همین رو در مطالعه فراز و فرود جوامع به فرهنگ آن ها توجه بسیار داشت. توین بی همچنین با رویکردی که فراز و فرود یک تمدن را به مسائل نژادی(رویکرد ابن خلدونی) یا مسائل اقلیمی(رویکرد مارکسی و نمونه ایرانی اش همایون کاتوزیان) بر می گرداند مخالف بود. توین بی همچنین معیاری که بر اساس آن می توان فراز و فرود یک تمدن را تفسیر کرد، “توانایی جامعه در پاسخ گویی به چالش های نوپدید” می دانست.
اشرف منصور می نویسد: با شروع روند ضعف و اضمحلال یک تمدن، دشمنان خارجی فرصتی برای حمله به این تمدن و نابودی اش می یابند. خاورمیانه دو نوع اقلیم کاملا متضاد به صورت همزمان در خود دارد. سرزمین های خشک و لم یزرع، و سرزمین های آباد و سرسبز. در سرزمین های خشک، جوامعی ابتدایی و کوچنده و صحراگرد شکل گرفتند و در سرزمین های آباد، جوامع کشاورز یکجا نشین. جوامع کشاورز در این سرزمین های آباد که با سرزمین های خشک محاصره شده بود، اولین تمدن های شناخته شده در تاریخ بشر را ایجاد کردند. تمدن هایی با شکوه و مقتدر. جوامع بدوی کوچنده نیز در پیرامون این تمدن ها پرسه می زدند. یهودی ها و عرب ها مهم ترینِ همین قبایل کوچنده خاورمیانه از دیرباز بوده اند. یهود از طریق اسحاق و عرب از طریق اسماعیل تبار خود را به ابراهیم می رسانند. جوامع کشاورز که برای حفاظت از تمدن بزگ خود، ارتش های قوی ساخته بودند، همواره این بدوی های مهاجم را از سرزمین های خود می تاراندند. این وضعیت سبب شده بود که جوامع کشاورز در متن و جوامع کوچنده در حاشیه قرار بگیرند. تارانده شدن مداوم کوچندگان از سوی جوامع متمدن که آن ها را در وضعیتی حاشیه ای و درجه 2 و محروم قرار داده بود، موجب شد که ایشان به تاریخ شفاهی جامعه خود که در جایی ثبت و ضبط نشده بود _بر خلاف تاریخ ثبت و ضبط شده ی ملل متمدن_ قداست بخشند و خود را مردم برگزیده خداوند بدانند که خدا معجزاتی را برایشان نمایان می کند. تاریخ شفاهی این مردم کوچنده و همیشه رانده شده، در متن قرآن به شکل قصه های قرآنی بازتاب یافت و شخصیت های محوری اقوام کوچ گرد، در قرآن تبدیل به انبیایی شدند که جز در متون مقدس، در هیچ کتاب تاریخی دیگری اشاره ای به آن ها نشده است. از همین جا فهمیده می شود که چرا تقریبا تمام پیامبرانی که در قرآن ذکرشان رفته، انبیا بنی اسرائیل هستند! تارانده شدن ملل کوچنده از زمین های ملل متمدن، منجر به ایجاد عقده ای در این ملل شد که در آرمان “ارض موعود” بازتاب یافت و باعث شد چنین بپندارند که زمین های ملل متمدن را خداوند به آن ها وعده داده است و آن ها وارثان زمین هستند. چندی گذشت تا اینکه شاخه اسماعیلی از این اقوام کوچنده_یعنی عرب ها_ توانستند ارض موعود یعنی سرزمین های آباد و سرسبز کسری و قیصر و فرعون که با ارتش های مقتدری حفاظت می شدند را به دست بیاورند. _اشاره به فتح ایران و بیزانس و آفریقای شمالی توسط اعراب مسلمان_ آن ها این استیلاء خود را فتح نامیدند و آن جنگ ها را نیز فتوحات خواندند. آرمان “ارض موعود” چیزی بود که به این جنگ ها مشروعیت می داد. به این ترتیب، وقتی که ملل متمدن کشاورز ضعیف شدند و توان تاراندن مهاجمان را نداشتند، ملل کوچنده که آرمان های زندگی همیشه در حاشیه و محرومیت خود را در قالب دین درآورده بودند، به آن ها حمله کرده و با فتح زمین های کشاورزی، تمدنی جدید را شکل دادند. شایان توجه است که محمد ص در سال های آغازین دعوتش، هنگامی که دین جدید خودش را تبلیغ می کرد، به فتح سرزمین های کسری و قیصر(ایران و روم) بشارت می داد و دین خودش را مایه رهایی از هم فلاکت اخروی و هم فلاکت دنیوی(زندگی صحرایی) معرفی می کرد. چند قرن گذشت و تمدن جدیدی که اعراب مسلمان بنا نهاده بودند، دوران قوت خود را پشت سر گذاشت و وارد دوران ضعف خود شد. این دوران ضعف را دکتر اشرف منصور قرن11 میلادی که هنوز جنگ های صلیبی اتفاق نیفتاده بود می داند. این بار نیز قبایل کوچنده دیگری _تاتارها و ترک ها_ در هنگامه ضعف تمدن اسلامی به آن هجوم آوردند و خلافت عباسی را منقرض و تمدن اسلامی را از آن خود کردند. این که تاتاران و ترکان بسیار زود اسلام را پذیرفتند و گردن نهادند از سر اتفاق نبود. بلکه به این خاطر بود که این ها قبایل کوچنده و صحراگرد بودند و اسلام نیز در روزگار پیشین، دین اعراب صحراگرد بود و تاتاران و ترکان، میان خود و دین اسلام شباهت و قرابت یافتند و آن را برای خود مناسب دیدند و به همین خاطر اسلام در دولت جدید به حیات خود ادامه داد.
دکتر اشرف منصور دوباره به توین بی باز می گردد و می نویسد: به نظر توین بی، هیچ تمدنی بخاطر عوامل بیرونی و دشمنان خارجی از بین نمی رود. بلکه یک تمدن ابتدا بخاطر عوامل درونی که ماهیتی اجتماعی دارند، از درون ضعیف می شود و سپس یک عامل خارجی مثل حمله دشمن می تواند آن را شکست دهد. قوت و ضعف یک تمدن در “توانایی پاسخ گویی به امور نوپدید” است. جامعه در صورتی در برابر چالش ها موفق خواهد بود که بتواند دستگاه ها و نهادهای اجتماعی جدیدی بیافریند که در پیشرفت یاری اش دهند. ولی بعضی اوقات جامعه می پندارد که دستگاه های گذشته همچنان قادر به مواجهه با چالش های جدید هستند و آن ها را همچنان حفظ می کند و تلاش می کند تا پدیده های اجتماعی جدید را تخته بند دستگاه ها و نظامات کهن و کهنه خود کند و این ناتوانی در خلق دستگاه های جدید یا نوسازی نظامات پیشین، به فروپاشی تمدن می انجامد.
وی ادامه می دهد: تمدن اسلامی اعراب صحراگرد، در قرن های نخستین توانست در برابر چالش های پیش رو، خلاقیت به خرج دهد و دستگاه ها و نهادهای به روز و کارآمدی را بیافریند. مثلا در برابر چالش بلعیده شدن از سوی تمدن ایرانی و رومی، هویت مستقل خودش را آفرید و جزیره العرب را متحد(توحید) کرد. و در حالی که تازگی پا به عصر تمدن گذاشته بود، امپراطوری جهانی آفرید و برای دولت اسلامی، ساختار اداری خوبی با اقتباس از ایران و روم تنظیم کرد و در نظام مالی اش، ارز مشترک و خزانه مشترک(بیت المال) ایجاد کرد. نیز در برابر چالشی که از سوی عقاید ملل دیگر احساس کرد، علم کلام(علم اعتقادات اسلامی) را ابداع کرد. در برابر چالش تنوع و تکثر جوامعی که ذیل امپراطوری اسلامی بودند و برای اداره این جوامع مختلف، فقه و مذاهب چهارگانه اش بوجود آمد که هر مذهب فقهی به مشکلات جامعه ای خاص، بر حسب شرایط خاص همان جامعه، پاسخ می گفت و به این ترتیب دین را با متغیرات اجتماعی هر جامعه همگام و موزون کرد. سپس در جامعه اسلامی دو گروه عمده اشاعره و معتزله بوجود آمدند. اشاعره بر آن بودند که جامعه اسلامی به روی جوامع غیراسلامی بسته باشد و در معارف به نصوص اکتفا کند و عملا جامعه اسلامی را در تابوتی از نصوص و شعائر قرار می دادند ولی معتزله خواهان ارتباط و تعاملی نسبتا آزاد با جهان بیرون بودند و برای عقل در برابر نقل استقلال بیشتری قائل بودند.
وی ادامه می دهد: در یک جامعه و تمدن نوپا دو گروه وجود دارد: اکثریتی که تسلیم و منقاد و مقلد هستند و اقلیتی که نوآور و پیشتاز و خلاق هستند. اگر در هنگامه ضعف و اضمحلال یک جامعه، این اقلیت قدرت بگیرد و بر جامعه سیطره پیدا کند، سیطره پیدا کردن این اقلیت همانا و از دست دادن خلاقیت و نوآوری شان همانا. این اقلیت نوآور و خلاق پس از رسیدن به قدرت، انسجام جامعه را با استفاده از زور در سیطره خود نگاه می دارد و مانع خلاقیت و نوآوری می شود. دکتر اشرف منصور، فقیهان را جزو همین اقلیت خلاق و نوآوری می داند که در دوره شکوفایی تمدن اسلامی با خلاقیت خود، ساختارهای قانونی و حقوقی بسیار خوبی را برای جامعه اسلامی طراحی کردند اما پس از چندی که به اقلیتی غالب تبدیل شدند، بخاطر حفظ انسجام اجتماعی و از طریق التزام به رویکرد گذشته گرا(سلفی) به شریعت، پای فشاری متحجرانه بر شعائر و نادیده گرفتن تطورات اجتماعی و بدعت و ضلالت دانستن امور نوپدید، زمینه انحطاط تمدن اسلامی را فراهم کردند. شاهد این ادعا، بستن باب اجتهاد فقهی و محدود کردن جامعه به چهار مذهب رایج بود. این مقاله نکات مهم و جذاب بسیاری دارد که تنها بخشی از آن در این وجیزه گنجانده شد.
از دیگر کتب و مقالات این اندیشمند که دورنمایی از اندیشه و حیطه فکری اش را نشان میدهند میتوان به این ها اشاره کرد:
کتاب ها: النقد المعاصر للفکر السیاسی اللیبرالی _ اللیبرالیه الجدیده – جذورها الفکریه وأبعادها الاقتصادیه _ نظریه المعرفه بین کانط وهوسرل: دراسه فی الأصول الکانطیه للفینومینولوجیا _ الرمز والوعی الجمعی: دراسات فی سوسیولوجیا الأدیان _ سبینوزا ونقد العقل الخالص: دراسه لنظریه کانط فی المعرفه والمیتافیزیقا فی ضوء فلسفه سبینوزا _ العقل والوحی: منهج التأویل بین ابن رشد وموسى بن میمون وسبینوزا.
مقالات:
نقد هابرماس لتیار ما بعد الحداثه _ نقد بودریار لمجتمع الاستهلاک _ التأثیر النیتشوی على مدرسه فرانکفورت _ نقد هیجل للیهودیه ودلالاته السوسیولوجیه _ إستراتیجیه السلطه وتکتیک الأقلیه _ فوکو وتکنولوجیا تصنیع الفرد _ التفسیر السوسیولوجی للفلسفه _ شارلی شابلن: السینما والنقد الاجتماعی _ توینبی وسوسیولوجیا التاریخ الإسلامی _ حسن حنفی والقراءه الفینومینولوجیه للتراث الدینی _ الصدام بین المجتمعات التقلیدیه والحداثه