آینده فلسفه در ایران| سیدمصطفی محقّق داماد
آنچه در پی میآید، سحنرانی آیت الله آقای دکتر سیدمصطفی محقق داماد عضو پیوسته و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم در مدرسه عالی شهیدمطهری است که به مناسبت روز جهانی فلسفه (۱۹ آبان ۱۴۰۰) ایراد شده است.
درآمد
۱ـ مقدمتاً باید تأکید کنم که کلمه فلسفه در عنوان این وبینار را اگر هم نظر برگزارکنندگان معنی عام آن بوده، من به «فلسفه اسلامی» تفسیر میکنم و در باره آینده فلسفه اسلامی در ایران سخن میگویم. برای اظهار نظر در باره آینده فلسفه در ایران، به نظر میرسد که باید نظر به گذشته بیفکنیم و از رخدادها و وقایعی که برای فلسفه، آموزش و پژوهش آن پیش آمده و فلسفه را در ایران به حرکت رو به جلو واداشته، مورد ملاحظه قرار دهیم تا بتوانیم برای آینده نتیجه بگیریم.
تازههای حکمت
۲ـ یکی از وقایعی که در گذشتۀ نه چندان دور موجب تحرک فلسفه در ایران شد، جریان رویارویی فلسفه اسلامی با اندیشههای مغربزمین است. حدود ۱۵۰ سال قبل، یکی از شاهزادگان قاجار به نام میرزا عمادالدوله بدیعالملک بهرغم داشتن سمتهای بالای سیاسی مثل والی کردستان، والی یزد و بسیاری از مناطق ایران و داشتن تخصص در دانشهای ادبی، ریاضیات و نجوم، سخت علاقهمند به آموختن فلسفه اسلامی شد. شواهد متقن نشان میدهد که وی برای فراگیری فلسفه اسلامی تلاش بسیار نمود و بر این باور بود که باید نزد کسی فلسفه بخواند که فلسفه را چشیده باشد؛ لذا استادان واقعا برازنده آن روز را که چندان هم شناخته شده و نامدار نبودند، بلکه کاملا منزوی و گوشهنشین بودند، با تفحص کامل یافت و نزدشان زانو زد.
میرزا علیاکبر حِکَمی اردکانی مرد گوشهنشینی بود؛ ولی این شاهزاده به محضرش شرفیاب شد و کتاب «مشاعر» ملاصدرا را نزد او فراگرفت و ترجمهای که به فارسی از وی از این کتاب برای ما باقی مانده، نشان میدهد که او مشاعر را کامل فهمیده و «حکمت متعالیه» را چشیده است.
پس از میرزاعلیاکبر، وی موفق شد که در تهران در مدرسه سپهسالار قدیم نزد حکیم بزرگوار دیگری به نام آقاعلی مدرس زنوزی تلمذ نماید. وی چنین فکر میکرد که باید به نحوی فیلسوفان اسلامی را با مسائل و اندیشههای روز درگیر کند و از این رهگذر، فلسفه اسلامی را از رکود و بیحرکتی به درآورد. وی هفت سؤال فلسفی مطرح کرد و از استادش پاسخ خواست. سؤالات عموما و سؤال هفتم خصوصا نشان میدهد که عمادالدوله با تسلط بر زبان فرانسه، با مکاتب فلسفی جدید مغرب زمین آشنا بوده است.
بیشک آقاعلی مدرس در آن روز فیلسوفی بود که در فلسفه اسلامی تبحر کامل داشت و چنانچه فلسفه اسلامی به عنوان یک نظام فلسفی آمادگی پاسخگویی داشته باشد، طبعا وی بهترین فردی است که برای این موضوع نامزد شده است. آقاعلی سؤالات را جدی گرفت و برای پاسخ دادن اهتمام نمود. مجموعه سؤال و جوابهای آقاعلی به صورت کتابی تحت عنوان «بدایع الحکم» برای ما باقی مانده است.
عنوان کتاب یعنی تازههای حکمت، نشاندهنده نخستین برخورد یک فیلسوف اسلامی با مسائل جدید مطروحه در جهان و در نتیجه طرح مباحث نو و تازه میباشد. آقاعلی زنوزی در زمان خود شخصیتی نوآور بود و گویی خودش به دنبال درگیرشدن با مسائل روز بود. آقاعلی هرچند همچون پدرش از «نوصدرائیان» شناخته میشود، ولی پیروی کامل از صدرا ندارد و از خود نظریات بسیار بدیعی مطرح کرده و طرحی نو درانداخته است.
غیر از عمادالدوله، اشخاص دیگری از دنیای جدید به سراغ آقاعلی آمدهاند، از جمله کنت دوگوبینو که در سالهای ۱۲۷۱ تا ۱۲۹۱ قمری سفیر کبیر و وزیر مختار فرانسه در ایران بود، در این سالها با آقاعلی حکیم آشنا شد و او را «جهانی بنشسته در گوشهای» مییابد و از او در کتاب «دین و فلسفه در آسیای مرکزی» یاد میکند (این کتاب تحت عنوان «مذاهب و فلسفههای آسیای مرکزی» به فارسی ترجمه شده است). وی از آقاعلی درخواست کرد که شرح حالی از حکمای اسلامی برایش بنویسد و حکیم میپذیرد. خوشبختانه دستنوشتههای آقاعلی در کتابخانه دانشگاه استراسبورگ محفوظ مانده است و این جانب آنها را در کتاب «نخبگان علم و عمل ایران» منتشر کردهام.
میتوان گفت که از دوران آقاعلی مدرس زنوزی، گفتگوی فلسفی شرق و غرب آغاز شده و این نکته یکی از ویژگیهای حوزه فلسفی تهران است؛ زیرا تا آن زمان ما در ادبیات فلسفی خود چنین برخوردی نمیبینیم. کنت دوگوبینو با مشاهده تسلط او بر آرای فلاسفه، از او برای تدریس در دانشگاه سوربن فرانسه دعوت میکند.
آقاعلی ابتدا از پذیرش این دعوت خودداری کرد، اما بعد به آن پاسخ مثبت داد. پاسخ مثبت ایشان نشان میدهد که وی به تبحر خودش از یک طرف و به توان فلسفه اسلامی از سوی دیگر چنان مطمئن بود که فکر میکرد اگر به آن دیار برود، در گفتگوهای علمی کاملا پیروزمند خواهد بود؛ ولی با کمال تأسف بعضی از شاگردانش مانند شیخ عبدالنبی نوری وقتی این خبر را شنیدند، برای انصراف استاد به تکاپو افتادند و بالاخره موفق شدند او را از این تصمیم بازدارند.۱ تأسف این جانب از این جهت است که اگر این سفر محقق میشد، چه بسا علمای مغربزمین زودتر با دستاوردهای فلاسفه اسلامی بهخصوص حکمت متعالیه، آشنا میشدند و دیگر این ادعا را تکرار نمیکردند که «فلسفه اسلامی با ابن رشد خاتمه پیدا کرد و دستاورد فلاسفه اسلامی، همان فلسفه یونانی است»! از این طرف نیز در پی ارتباط مستقیمی که آقاعلی حکیم با فلسفه غرب پیدا میکرد، ایرانیان را بیشتر با فلسفه غرب آشنا میکرد و نقد و بررسی این فلسفه زودتر به دست بزرگان انجام میشد.
حکمت اسلامی در غرب
۳ـ البته در قرن معاصر حکیمان معدودی ارتباط مستقیم با مراکز فلسفی غربی پیدا کردند، به آن دیار رفتند و نظرات حکیمان اسلامی را در مراکز بسیار مهم مطرح نمودند؛ از جمله شادروان دکتر محمدجواد فلاطوری، دکتر مهدی حائری یزدی و دکتر حسین نصر که حکمت اسلامی را به نحو عالمانه و حکیمانه در کشورهای غربی مطرح ساختهاند. متقابلا پروفسور هانری کربن به ایران آمد و طی جلسات مهمی با علامه طباطبائی گفتگوهای فلسفی و کلامی داشتند.
ضرورت رویارویی
۴ـ نقل این قطعه تاریخی بدان جهت بود که به این نکته تأکید کنم فراز و فرود آینده فلسفه اسلامی در گرو برخوردها و رویاروی شدن با مسائل مطروحه روز و ارتقای آن در چالش با آنهاست. به قول ناصر خسرو:
با خصم گوی علم که بیخصمی
علمی نه صاف شد، نه مصفا شد
زیرا که سرخروی برون آمد
آن کو به سوی قاضی تنها شد
مسائل نو
۵ ـ مطالعه تاریخ فلسفه نشان میدهد مسائلی که در روزهای نخستین پیش روی فلسفه اسلامی قرار داشته، تنها دغدغدهای متکلمانی است که مشکل اصلیشان برخورد فلسفه با ظواهر متون مقدس بود؛ مثلا اگر فیلسوف میگفت «اعاده معدوم ممتنع است»، متکلم با نگرانی از برخورد با ظواهر الفاظ متون مقدس مبنی بر اعاده عین ابدان و اجسام در قیامت، نظر فلاسفه را مورد انکار قرار میداد.۲ و یا اگر فیلسوف میگفت که مناط نیاز ممکن به علت امکان است و نه حدوث، متکلم نگران به لزوم قدیم زمانی همراه خداوند میشد و در مقابل فلاسفه به مقاومت میپرداخت؛۳ اما امروز آن جبهه به نفع فلسفه مختومه شده و به جای آن، صدها مسئله جدیدتر که برخی را علوم تجربی پیش روی فلسفه نهاده و برخی را مباحث سیاسی، اجتماعی و حقوقی، فلاسفه را به چالش کشیده است. حکیمان غربی کم و بیش خود را با این مسائل درگیر نمودهاند؛ ولی برای حکیمان اسلامی یا مطرح نشده و یا خود را درگیر نساخته و از کنارشان عبور کردهاند.
حکمت غربی و مردم
۶ـ در مغربزمین حکیمان به دنبال روش ارسطوئی، کماکان بخشی از فلسفه خود را به حکمت عملی تخصیص دادند و سیاست مُدن، تدبیر منزل و اخلاق را جزئی از فلسفه خویش به شمار آوردند، لذا فیلسوفان هرگز خود را از زندگی روزمره سیاسی مردم فارغ ندیدند و همیشه در تماس با ایشان بودهاند. جالب اینکه وقتی مداخله میکردند، نه از موضع یک شهروند یا یک عالم عادی، بلکه از موضع مبانی فلسفی خود اعلام نظر میکردند؛ برای نمونه برتراند راسل فیلسوف نامدار انگلیسی قرن بیستم هرگز خود را از زندگی سیاسی مردم جدا ننمود. وی فعال ضد جنگ و نیز مخالف امپریالیسم بود۴ که به دلیل عقاید صلحطلبانهاش در طول جنگ جهانی اول، از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد. او مخالف آدولف هیتلر، منتقد تمامیتخواهی استالین، معترض درگیری آمریکا در جنگ ویتنام و همچنین از حامیان خلع سلاح هستهای بود؛۵ ولی همه این عقائد را با مبانی فلسفی خود پیوند میداد. وی در سال ۱۹۵۰ به پاس «آثار متعدد در حمایت از نوعدوستی و آزادی اندیشه»، برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
اما در تمدن اسلامی بخش اخیر فلسفه به فقیهان و متکلمان سپرده شد و به جز فارابی و ابنسینا، کسی در آثارش از سیاست چندان سخنی نگفت. جالب است برخی از حکیمان مثل خواجه طوسی مستقیما وارد سیاست شدند، ولی اقدامات خود را با نظریه فلسفی خود مرتبط نکردند.
حقوق بشر
۷ـ گذشته از مسائل سیاسی، بسیاری از مسائل اجتماعی امروز رویاروی حکمت اسلامی است که بایست پاسخ گوید. از همه مهمتر مباحث حقوق بشر است. این جانب بر این باورم که هرچند به طور مبسوط در حکمت اسلامی مباحث حقوق بشری مطرح نشده، یعنی فصل مستقلی بدان اختصاص نیافته، ولی اصول و مبانی آن مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. در غرب نیز کانت در سراسر آثارش یک بار هم کلمه حقوق بشر نیامده، ولی با توجه به مطرح ساختن اصل «کرامت انسانی» او را «پدر حقوق بشر» تعریف میکنند. فیلسوفان اسلامی در جهان معاصر بایست بر اساس مبانی خود اصول و موازین اصلی حقوق بشر مانند اصل برابری، آزادی بیان و سایر آزادیها، حق تعیین سرنوشت و امثال آن را روشن سازند. حکیم اسلامی باید به این سؤال پاسخ دهد که: انسانی که در حکمت اسلامی میشناسند و آن را تعریف میکنند، چه حقوق و آزادیهایی دارد؟ پرداختن به این مسائل امر مهم پیش روی حکیمان اسلامی است و عبور از آن با این شعار که حقوق بشر ارمغان غرب است، نوعی پاککردن مسئله از تخته سیاه به جای حل آن است.
مسائل زیستمحیطی
۸ـ علاوه بر حقوق بشر، موضوع زندگی امروز رابطه بشر با طبیعت است که مسائل زیست محیطی را سامان میدهد. حکمای اسلامی که جهان را در مسیر عود الی الله میدانند و انسان را «کوْن جامع» معرفی میکنند، رابطه او را با طبیعت چگونه توجیه میکنند؟ اینها مسائلی است که حکیم اسلامی با استناد به مبانی خود باید پاسخگو باشد.
به هر حال به نظر میرسد در آیندهای نه چندان دور با توجه به وسایل ارتباطی جدید، اندیشههای غربی به مجامع اسلامی راه مییابد و فلسفه اسلامی از این رهگذر خواه ناخواه به نقد کشیده میشود و تحرک مییابد. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبائی همراه با پاورقیهای استاد شهیدمرتضی مطهری به هیچ وجه از نظر طرح و ورود و خروج مباحث فلسفی، شبیه حکیمان قبلی نیست. و نیز کتابهای «کاوشهای عقل نظری» و «کاوشهای عقل عملی» و «هرم هستی» و کتاب «Knowledge by Presence» استاد حائری یزدی حاوی مباحثی است که قبلا مطرح نبود. کارهایی اخیراً استادان فلسفه کردهاند که کاملا نشاندهنده همین مواجهه و برخورد است و بسیار جای خوشوقتی و خرسندی است و موجب امید به تحول و تحرک در فلسفه اسلامی میشود. نگارنده در باره مباحث محیط زیست، علاوه بر مقالات متفرقه، یک کتاب به نام «الهیات محیط زیست» و دیگری کتاب «اخلاق زیست محیطی» به فارسی و کتاب «Eco-theology» به زبان انگلیسی فراهم ساختهام که همه مباحث با مبانی فلسفه اسلامی مرتبط است. البته به یقین کارهای من ناقص است و بایست در آینده به دست پژوهشگران تکمیل گردد.
*منبع: اطلاعات
پینوشتها:
۱ـ کدیور، محسن، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس تهرانی، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۷۸٫
۲ـ رک: ملاهادی سبزواری، شرح منظومه، چاپ ناصری، ص ۴۸؛ بدایه الحکمه، چاپ انتشارات مرکز مدیریت حوزههای علمیه،۱۴۴۲ق، ص۲۸٫
۳ـ سبزواری، همان،ص۷۰ ـ ۷۲؛ اسفار ج۱، ص۱۳۹٫
۴٫ Richard Rempel (1979). “From Imperialism to Free Trade: Couturat, Halevy and Russell’s First Crusade”. Journal of the History of Ideas. University of Pennsylvania Press. . doi:10.2307ر۲۷۰۹۲۴۶٫ JSTOR 2709246. Bertrand Russell (1988) [1917]. Political Ideals. Routledge. ISBN 0-415-10907-8.
5. Samoiloff, Louise Cripps. C.L.R. James: Memories and Commentaries, p. 19. Associated University Presses, 1997. ISBN 0-8453-4865-5.
6.”The Bertrand Russell Gallery”. Russell.mcmaster.ca. 6 June 2011. Archived from the original on 28 September 2011. Retrieved 1 October 2011.