گذری بر زندگی و اندیشههای آیتالله ملکی میانجی
آرای علمی آیتالله ملکی میانجی به ویژه در حوزه معارف اعتقادی و تفسیری مورد توجّه بود. زیرا وی درواقع نماینده و ارائهدهنده اندیشههای «مکتب معارفی خراسان» در حوزه علمیّه قم به شمار میرفت. افزون بر این، مناظرات و مباحثات علمی، بخشی از حیات علمی این عالم تلاشگر را تشکیل میداد.
تولّد و تحصیلات
حضرت آیتالله محمد باقر ملکی میانجی(ره)، در سال 1324 ق برابر با 1285 ش در شهر «تَرْکْ» مرکز بخش کندوان (گرمرود) شهرستان میانه، دیده به جهان گشود. پدرش حاج عبدالعظیم از شخصیتهای خوشنام و متدیّن منطقه به شمار میآمد.
حضور علمای بزرگ در منطقه و ارتباط نزدیک حاج عبدالعظیم با آنان، فضای مذهبی و فرهنگی مناسبی را در محیط خانواده به وجود آورده بود. از این رو آیتالله ملکی، از دوران نوجوانی در کنار فعّالیتهای کشاورزی، آموزش مقدّمات علوم اسلامی و ادبیّات فارسی را در زادگاه خود آغاز کرد. خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان نزد اساتید فن آموخت و خط «مبیّن الملک گرمرودی» -حاکم فارس- را به عنوان سرمشق انتخاب کرد و دارای خطّی زیبا شد[1] اساتید این دوره ایشان «ملامحمد خدایاری» و «ملاعبادالله آقایی» بودند. در همان جا از محضر آیتالله «سیّد واسع کاظمی ترکی» (م 1352 ق) -که از شاگردان برجسته و اعضای شورای استفتای آخوند خراسانی بود- ادبیّات عرب، منطق، اصول (قوانین الاصول)[2] و فقه (ریاض المسائل)[3] را فرا گرفت. سپس برای تکمیل آموختهها در سال 1349 ق به مشهد مقدّس مشرف شد.
در آن روزگار حوزه علمیه مشهد افزون بر برکات و فیوضات قدسى حضرت ثامنالحجج(ع) به دلیل وجود عالمان و استادان فرزانه و وارسته از رونق و نشاط علمى خاصى برخوردار بود و پررونق ترین حوزه علمیه وقت ایران به شمار میرفت. آیتالله ملکی در مشهد مقدس سطوح عالی را نزد آیتالله «شیخ هاشم قزوینی» (م 1380 ق)، فلسفه و مباحث اعتقادی را نزد آیتالله «شیخ مجتبی قزوینی» (م1386ق)، بخشی از علم هیئت را از آیتالله «شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی» (م1361 ق) آموخت. همچنین در درس خارج فقه آیتالله «میرزا محمد آقازاده خراسانی» (م1356 ق) -زعیم وقت حوزه علمیّه خراسان- شرکت جست. در نهایت، بخشی از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و معارف اعتقادی را از محضر آیتالله «میرزا مهدی غروی اصفهانی» (م1365 ق) آموخت و در حدود سال 1360 ق به دریافت اجازه اجتهاد و فتوا و نقل حدیث از ایشان مفتخر گشت؛ اجازهای که آیتالله «سیّد محمد حجّت کوهکمری تبریزی » (م 1372 ق) نیز آن را تأیید کرد. این اجازه نامه در یکی از سفرها از دست میرود و استادشان در 17 ربیع الاوّل 1363 ق وی را با اجازهنامه دیگری مفتخر میدارد. در این اجازه نامه، مرحوم میرزا با تعابیر بلندی از ایشان یاد کرده است:
… جناب العالم الفاضل العامل، عماد العلماء الاعلام وصفوه الفقهاء الکرام، فخر العلماء الرّبانییّن وسند الفقهاء والمجتهدین، الورع التقیّ والعدل الزکیّ الشیخ محمد باقر التبریزی…
در بخش دیگری از این اجازه نامه آمده است:
… ایشان در محضر بزرگان و اساطین حضور یافت و مدتی مدید و سالیانی پرشمار در بحثهای اصولی و فقهی من حاضر شد تا این که قوه استنباط برایش حاصل گشت و به مرتبه اجتهاد نایل آمد و بحمد الله تعالی از فقیهان راهیافته و مجتهدان دقیق النظر گشت. پس باید خدای سبحان را بر آنچه به او ارزانی داشته ستایش کند و بر عطای او سپاس گزارد که طالبان بسیارند و واصلان اندک. و من به او اجازه دادم که از من روایت کند تمامی آنچه را که روایت آن برای من ثابت است اعم از کتب ادعیه و حدیث و تفسیر و جزآن؛ به ویژه صحیفه کامله و نهج البلاغه و کتب اربعه.[4]
همچنین ایشان قبلاً و به سال 1317 ش در امتحاناتی که از طرف دولت وقت به اجبار برای روحانیون قرار داده بودند، موفق به اخذ گواهی عالی مدرسی از وزارت معارف آن زمان گردید. ایشان در این امتحانات به صورت جهشی، دو نوبت امتحان را در یک مرحله گذراند و طالب یک آزمون جهشی دیگر هم بود که با آن موافقت نشد.
این عالم فرزانه هنگام تحصیل در مشهد مقدس، افزون بر تحمّل تنگناهای اقتصادی با بحرانهای سیاسی، اجتماعی از قبیل توطئه کشف حجاب، و خلع لباس روحانیّت مواجه بود. حوادثی که به قیام مردم مشهد و واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه 12ربیع الثانی 1354) و تعطیلی حوزه علمیه انجامید. در این دوران، تنها معدودی از طالبان علم با عزمی استوار، بر هدف مقدّس خود یعنی آموزش علوم دینی پای فشردند. آیت الله ملکی میانجی یکی از این عالِمان اندک شمار بود، که با وجود تعطیل شدن بیشتر دروس حوزه مشهد، همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوی به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلی دروس را جبران نمود.
آیت الله ملکی از نظر علمی مورد عنایت استاد خود مرحوم میرزای اصفهانی بوده است. ایشان نقل میکرد که مرحوم میرزا معتقد بودند که افراد حاضر در درس ایشان باید مطالب شیخ انصاری و آخوند خراسانی و میرزای نائینی را گذرانده، و از نظر علمی در سطح قابل قبولی باشند. از این رو، مرحوم میرزا در مواردی از ایشان میخواهد با تدریس برای طالبان شایسته علم سطح درسی ایشان را ارتقاء دهد.
بازگشت به وطن
آیتالله ملکی پس از 13 سال تحصیل و تحقیق و تفقه در دین با کوله بارى از دانش و معرفت دینى و نیل به مرتبه اجتهاد، جوار امام رضا علیه السلام و حوزه علمیه مشهد را وداع گفت و به زادگاه خود – تَرک – بازگشت. همان جا با یکی از خاندانهای محترم سادات حسینی وصلت کرد و پس از استقرار با تمام توان به نشر و گسترش معارف اسلامى و برپایى احکام و شعائر دینى و مقابله با منکرات پرداخت.
ایشان در مدّتی اندک به طور طبیعی، رهبری مذهبی و اجتماعی منطقه گرمرود شهرستان میانه را بر عهده گرفت. بخشی از این ایّام مصادف با جنگ جهانی دوم بود که حضور فعّال این فقیه فرزانه در منطقه، مایه دلگرمی عموم مردم بود و منزل بیآلایش ایشان پناهگاه محرومان و مأمن ستمدیدگان به شمار میرفت. در آن ایّام، قحطی و گرسنگی همه جا را فراگرفته بود و مردم منطقه در شُرُف مرگ تدریجی قرار داشتند.
آیتالله ملکی در تاریخ هفتم ربیع الاول 1362 ق طی نامهای از مرجع تقلید شیعه آیتالله «سیّد ابوالحسن اصفهانی» (م 1365 ق)، اجازه میخواهد تا در جهت رفع مشکلات و گرفتاریهای مردم از وجوه شرعیه (سهم امام(ع)) استفاده کنند که با پاسخ مثبت ایشان مواجه شد.
همچنین«میرزا ابوالفضل صدیقی سرابی» از حوزه علمیّه تبریز در پاسخ آیتالله ملکی میانجی به تاریخ 5 ربیع الثانی 1362 ق، نامهای نوشت. و در ذیل آن، آیتالله «حاج میرزا فتاح شهیدی» از علمای بزرگ تبریز به نیابت از طرف مرجع تقلید وقت، آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی اجازه مصرف سهم امام(ع) برای فقرا و مساکین جهت جلوگیری از فاجعه خشکسالی و گرسنگی را صادر کرد.
ارتباط با استاد
آیتالله ملکی پس از اقامت در منطقه، به استادش آیتالله میرزا مهدی اصفهانی نامهای مینویسد و درباره محلّ اسکان دائم خود و پارهای مسائل دیگر از ایشان درخواست رهنمون میکند. در 26 جمادی الثانیه 1364 ق، آیتالله میرزا مهدی اصفهانی در پاسخ وی مکتوبی از مشهد ارسال میدارد و او را با عناوین «مقتدی الانام، مروج الاحکام، عمده العلماء العاملین و زبده الفقهاء المجتهدین» خطاب میکند. در این زمان، مرحوم ملکی، چهل سال داشته است. در همین نامه، استاد، دستورالعملها و توصیههایی را در سلوک علمی و اجتماعی و دینی یادآور میشود و او را به اقامت در همان منطقه و انجام وظیفه تشویق میکند تا در فرصت مناسب برای انجام وظایف مهمّ دینی و نشر فرهنگ شیعی در تبریز اسکان گزیند. ایشان زمان مناسب تحقّق این امر را آرامش اوضاع سیاسی کشور و پایان جنگ جهانی دوم و غائله آذربایجان میداند. متن کامل این نامه چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
به عرض شریف میرساند امید از الطاف خاصّه حضرت ربّ العزّه جلّت عظمته، و بالخصوص عنایات خاصّه که نسبت به آن جناب داشته، همیشه اوقات مؤیّد به روح القدس و مستغرق در دعوت ایتام آل محمد صلوات الله علیهم به سوی ولی عصر ارواح العالمین له الفداء و تذکّر آنها به آن وجود مقدّس، و عنایات خاصّه او به شیعه خود، و سوق آنها به توسّل به آن حضرت، و توجّه به حضرت ربّ العزّه به وجاهت آن حضرت و آباء کرام او صلوات الله علیهم اجمعین که حقیقهً اولین وظیفه عالِم و خادم اهلبیت، بازکردن درِ خانه آنهابه سوی شیعه و سوق آنها به آن حضرت [است]؛ تا ایتام اهلبیت در ظلمات فراموشی از آن حضرت، حیران به درِ خانه هر بیسر و پایی نروند، و هر ناپاکی [ را] ملاذ و ملجأ و شیخ و رکن و قطب و مرشد خود ندانند، چنانچه مذاکره شد.
سرکار، قدری مردّد هستید در مکان توقف. توقف و تردّد، شخص را از کار باز میدارد. تمنّا میکنم فعلاً با این وضعیت فعلی سر کار متوقّف در همان مکان و مقام خود باشید، تا بعدا که زمام به دست آمد، ممکن است بعدا به تبریز تشریف ببرید. آمدن مشهد صلاح نیست. و تکلیف، ماندن در همان محلّ فعلی، [است] تا بعدا ان شاءالله زمینه مهیّا که شد، حرکت به تبریز فرمایید.
فعلاً سرکار اشتغال به نوشتن دوره فقه را داشته باشید. و به هر نحوی که باشد، دوره را ولو مختصرا با نظریات خود مرقوم فرمایید. از شما جدیّت در نوشتن امیدوارم.
حضرت ربّ العزّه به واسطه کرامت ولیّ عصر، انوار علوم فقه و دقائق احکام را به سرکار افاضه فرماید، و لباس عزّت و شرافت و سعادت دارین به شما پوشیده شود، و آناً فآناً بر تأییدات و تسدیدات شما افزوده شود.
أوصیک یا أخی، ثمّ أوصیک بدعوه الناس وتوجیه قلوبهم وألسنتهم إلی إمام زمانهم وملاذهم صلوات الله علیه.
در منابر ان شاءالله اغلب از روایات و نصوصات راجعه به امام زمان و قصص و حکایات راجعه به آن حضرت و آنچه به وجهی از وجوه، اثبات امامت و یاد آن حضرت باشد و راجع به شئون و مقامات و عظمت آن حضرت و آباء کرام او صلوات الله علیهم، که بهترین بابی است از برای نجات از جمیع فِتَن و بلیّات و شدائد دنیا و آخرت. انشاء الله از دعا فقیر را فراموش نخواهید فرمود.
اقل محمد المهدی
روی پاکت نوشتهاند:
ان شاءالله تعالی
خدمت جناب مستطاب مقتدی الأنام، مروّج الأحکام، عمده العلماء العاملین و زبده الفقهاء والمجتهدین، آقای آقا شیخ محمد باقر دامت برکاته، شرف افتتاح پذیرد.
26 ج 2 / 1364
ایفای نقش ماندگار
در جنگ جهانی دوم، بیگانگان سرزمین آذربایجان را اشغال کردند و در پایان با حمایت از عوامل خود اقدام به تجزیه شمال غرب ایران نمودند.
در این هنگام، آیتالله ملکی برای دفاع از دین و حیثیّت مردم و تمامیت ارضی کشور، به مبارزه بیامان با مزدوران بیگانه پرداخت.
در این اوضاع و احوال، مبارزه اغلب گروههای ملی و مذهبی در تشکیلاتی به نام «جمعیّت خیریّه» سامان یافته بود. ولی آیتالله ملکی میانجی به این گروه و دیگر دستهها نپیوست و به عنوان روحانی آزاداندیش از موضعی مستقلّ و کاملاً اسلامی با دشمنان دین و استقلال کشور مبارزه کرد و در حفظ جان و مال و دین مردم با سعه صدر کوشید.
پس از شکست تجزیهطلبان و ختم غائله نیز در ادامه وظایف دینی، نسبت به جلوگیری از منکرات و ترویج فضائل اخلاقی، رسیدگی به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژه ستمدیدگان و زنان و اجرای احکام و شعایر اسلامی، حساسیت ویژهای از خود نشان داد. از همه مهمتر در مقابل زورگوییها و چپاولها و اعمال خلاف برخی از خوانین و افراد متموّل و اشرافزادگان، با تمام وجود ایستاد که نمونههایی از آن هنوز در ذهن و زبان اهالی منطقه هست.
آن عالم پارسا در مبارزه با مفاسد اجتماعی از قبیل قمار، فحشاء و شرب خمر و مجالس لهو و لعب خیلی حساس بود و با شدّت مقابله میکرد. از این روی حضور ایشان در منطقه برای برخی از مالکین، خوانین و افراد شرور و ستمگر ساکن مرکز بخش، سخت گران آمد، به همین دلیل تصمیم به اذیّت و آزار و اهانت ایشان گرفتند. بدین سان در یک توطئه طراحی شده، یاران و دوستداران وی را با همکاری مأموران دولتی، بازداشت، شکنجه و زندانی نمودند. با تهدید و ارعاب، سرکوب شدید مردم و ایجاد فضای وحشت و اختناق، امکان هر نوع فعالیّت را از ایشان گرفتند. و او ناچار به شهر مقدس قم مهاجرت کردند.
مهاجرت به قم
آیتالله ملکی پس از 16 سال حضور مسئولانه در زادگاه خود، در سال 1378 ق برابر 1337 ش در پی فشارها و تهدیدهای خوانین منطقه، به شهر مقدّس قم هجرت کردند و مورد تکریم و احترام زعیم حوزه و مرجع تقلید جهان تشیّع آیتالله بروجردی و دیگر مراجع و علمای اعلام قرار گرفتند. ستمگران با واکنش مردم و نفرت همگانی مواجه گردیده و با اظهار پشیمانی، خواستار بازگشت آیتالله ملکی به وطن شدند که ایشان به هیچ وجه برگشت به دائمی را نپذیرفت و قول داد که در ایام مذهبی و تابستانها به آنجا برود.
ایشان از آن پس با سکونت در جوار کریمه اهلبیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیر، کلام و معارف تشیّع پرداخت و شاگردانی فاضل و متعهد تربیت کرد. در همان حال، همچنان مسئولیت مذهبی منطقه ترک را به عهده داشت و مصدر خدمات فراوانی گردید.
معظم له بعد از مهاجرت از آذربایجان به قم، ابتدا خارج اصول را برای عدهای از فضلا و برخی از اساتید حوزه تدریس میکرد. پس از مدتی، به خاطرغربت تفسیر و عقاید، این دو درس را جایگزین درس خارج اصول ساخت.
ایشان در روزهای تحصیلی درس تفسیر و در روزهای تعطیل درس عقاید میگفت و در این تدریس به قدری جدّی بود که هرگز به تعطیل درس رضا نمیداد، مگر در تعطیلات رسمی حوزه. درواقع این تعطیلات رسمی هم برای ایشان تعطیل نبود، بلکه استفاده علمی در آن روزها ـ به شکل غیر رسمی و در خلال دیدارها ـ صورت میگرفت.
در این سالها، مرحوم ملکی درشمار مدرسین هیئت ممتحنه حوزه علمیه قم بود. در نامهای که مرحوم آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی(ره) پیرامون مسائل حوزه در حدود سال 1343 شمسی از مشهد به ایشان نگاشته، وی را به عنوان یکی از ارکان حوزه خطاب کرده و مطالبی با او درمیان گذاشته است. اصل این نامه، هم اکنون موجود است.
شاگردان
این فقیه و مفسر پرتلاش در کنار فعالیتهای تحقیقی به تربیت شاگرد همّت گماشت. حاصل تدریس آیتالله ملکی در حوزه علمیه قم، تربیت شماری عالم دینی و محقق و مبلغ مذهبی عالم و عامل بود که هر کدام به گونهای منشأ خدمات علمی و دینی بوده و بسیاری به ادامه راه استاد اشتغال دارند. شاگردان و مستفیدان ایشان برخی در درس تفسیر شرکت کردهاند و برخی در دروس معارفی و اعتقادی و شماری از هر دو بهرهمند شدهاند. نام برخی از شاگردان به ترتیب حروف الفبا عبارت اند از آیات و حجج اسلام:
- حسن احمدی ترکی
- احمد ارجمند مشکینی
- محمدمهدی ابراهیمی نژاد قوچانی
- محمدهادی ابراهیمی نژاد قوچانی
- رضا برنجکار
- محمد بیابانی اسکویی
- سید علی اکبر تقوی قزوینی
- سید محمدعلی جلیلی
- میر سجاد چاوشی
- رفعت الله حامدی
- عین الله حسنی ارموی
- سید حسین حسینی ترکی
- سیدرضا حسینی مرندی
- محمد حقی سرابی
- اسدالله ربانی سرابی
- سید ابراهیم ربانی قاینی
- حسین ربانی میانجی
- سید بهلول سجادی مرندی
- محبوب شیری
- محمد عبایی خراسانی
- محمدباقر علم الهدی
- سید بهاء الدین علوی هشترودی
- ابراهیم علیزاده ارموی
- شعبانی کشمیری
- ایوب گرمرودی
- میرزا عبدالحسین محصلی تارونی
- محمد مروارید
- علی ملکی میانجی
- سید هادی میرعظیمی
- میرزا مطلّب وحید کلیبری
موقعیت بارز حوزوی و مناظرات و مباحثات علمی
از همان نخستین روزهای ورود آیتالله ملکی به حوزه علمیّه قم و شروع درس و بحث، جایگاه ممتاز حوزوی ایشان جلوهگر شد. آرای علمی او به ویژه در حوزه معارف اعتقادی و تفسیری مورد توجّه بود. زیرا وی درواقع نماینده و ارائه دهنده اندیشههای «مکتب معارفی خراسان» در حوزه علمیّه قم به شمار میرفت. افزون بر این، مناظرات و مباحثات علمی، بخشی از حیات علمی این عالم تلاشگر را تشکیل میداد.
معظم له با علمای مذاهب غیر شیعی هم، مناظراتی انجام داده بود ولی بیشترین مباحثاتش در حوزه اندیشههای اعتقادی شیعی بود. مناظرات متعدّد علمی با بسیاری از صاحبان اندیشههای مختلف، مدتها ادامه پیدا کرد که برخی از چهرههای طرف گفتگوی ایشان، هم اکنون از اندیشمندان و شخصیّتهای بزرگ معاصر به شمار میآیند.
در یک جلسه درس تفسیر ایشان که شاگردان زیادی هم شرکت میکردند، علامه امینی(ره) وارد میشوند. مرحوم ملکی درس را ادامه میدهد. موضوع بحث آن روز تفسیر، نقش مهمین بودنِ قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی، و مناظره امام رضا(ع) با دانشمند مسیحی و پاسخهای راهگشای آن حضرت بوده است. علامه امینی از این مطلب بسیار خوشنود میشود، و در حین ملاقات، مرحوم ملکی را به آغوش کشیده و مورد لطف و محبت قرار میدهد.
ویژگیهای اخلاقی
آیتالله ملکی میانجی گذشته از مراتب و جامعیت علمى از مقامات والاى معنوى نیز برخوردار بود. پیش از آن که به اصلاح و تربیت دیگران بپردازد، خود براى تهذیب نفس و پالایش آن از رذائل اخلاقى کمر همت بسته بود. علم و عمل را توأمان داشت و به یقین از جمله نوادرى بود که علم و دانش ایشان از عمل و کوشش فراتر و فربهتر نبود.
آیتالله ملکی در دفاع از اندیشههای خود، مخالف مسلک برخی از شخصیّتهای فلسفی و عرفانی بود و آراء آنها را زمینه مسخ قرآن و عقاید دینی میانگاشت. در عین حال هیچ گاه برخورد تند با آنان را نمیپسندید و خود را از تقابل و خودنمایی به دور میداشت و هنگام نقد یا رد افکارشان، محترمانه و یا غیر مستقیم با کنایه از آنان نام میبرد. زمانی، شخصی در میان جمع و حضور این عالم بزرگوار به یکی از بزرگان معاصر -که مخالف مسلک علمی ایشان بود – اسائه ادب کرد، آیتالله ملکی به عملکرد وی اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.
برخی از ویژگیها و سجایای اخلاقی ایشان در قالب چند عنوان مطرح میشود.
1. انس با قرآن
ایشان اهتمام عجیبی به قرائت قرآن داشت. هر روز آیاتی از آن را همراه با تأمل و تدبر تلاوت میکرد و دقایقی را با این کتاب آسمانی انس میگرفت. وقتی نور دیدگانش ضعیف شد، قرآنی به خط درشت تهیه کرد تا از تلاوت آن محروم نماند. ولی در این اواخر آن هم برایش مقدور نشد، زیرا چشمش ضعیف شده بود. لذا از حافظه قوی خود در این راه کمک گرفت. هرگاه به تلاوت آیه مبارکه (وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً)[5] میرسید، بیاختیار اشک از چشمانش سرازیر میشد و میگفت: خدای رحمان در این آیه از پیامبرش و مؤمنین تشکر و قدردانی میکند و میفرماید: ای رسول ما ! و ای مؤمنان! هرکاری انجام دهید، چنانکه قرآن تلاوت کنید و یا به خاطر ترویج دین ما هر سختی و مصیبتی را تحمّل نمایید، ما آن را هرگز فراموش نمیکنیم.
ایشان تلاوت قرآن را به شاگردانش هم توصیه میکرد و تأکید داشت، حداقلّ روزی نیم ساعت بعد از نماز صبح، با حال و توجه ویژه، قرآن تلاوت کنند.
2. اهتمام به دعا و عبادت
به نماز اوّل وقت مقیّد بود. از دوران جوانی به واسطه نذر، نوافل روزانه را بر خود واجب کرده بودند و تا آخر عمر آن را به جا آوردند. خواندن ادعیه و مناجات و قرائت قرآن همراه با تأمل و حال معنوی به ویژه سحرگاهان از کارهای روزانه ایشان به شمار میرفت. با توجّه به حافظه بسیار قوی که داشتند، بسیاری از خطبههای نهج البلاغه و دعاهای صحیفه سجّادیه و دیگر کتب ادعیه را حفظ بودند و اغلب آنها را در مواقع لزوم زمزمه میکردند. هنگام خواندن دعای روز عرفه امام حسین(ع) حال عجیبی به ایشان دست میداد.
3. محبّت به اهلبیت(ع)
به انوار مقدس چهارده معصوم(ع) محبّت و ارادت خاصی داشتند. وقتی روضه یکی از آن بزرگواران را میخواندند، چهرهاش دگرگون میشد و حال معنوی به ایشان دست میداد. برای روایات و سخنان اهلبیت(ع) ارزش و عظمت ویژهای قائل بود. در مشکلات و پیشامدهای سخت، به آن حضرات بویژه حضرت فاطمه سلام الله علیها متوسّل میشدند و خواستهاش برآورده میگشت. در این زمینه، قضایای شگفتی از ایشان وجود که نقل اغلب آنها را در زمان حیات خود، اجازه نمیدادند. از جمله تشرف به بیت الله الحرام با عنایت امام عصر صلوات الله علیه و جستجو از گمشده خود و سرانجام نیل به فیض تشرف به محضر آن امام همام در عرفات و بهرهمندی از لطف و مهربانی کریمانه آن حضرت و فراهم شدن منزل مسکونی در پی عرض حال به آستان حضرت معصومه(س) و…[6]
4. مراعات تقوی
ایشان سعی میکرد که در انجام همه اعمال خدا را در نظر گیرد. از این رو بر گفتار و کردار خود بسیار مراقبت میکرد و در پاسداری از مرزهای اوامر و نواهی الهی در حد وسواس میکوشید. بر احتیاط در برداشت از وجوه شرعیه و بیتوجّهی به امکانات دنیوی تأکید داشت و از عنوانیابی و تشخّص مآبی جداً دوری میجست.
5.عزّت نفس و بزرگ منشی
احتیاجات زندگی خود را تنها با خداوند متعال و اهلبیت عصمت(ع) در میان میگذاشت و هرگز در رفع آن به افراد و اشخاص لب نمیگشود، که این حکایت، از بزرگمنشی و عزّت نفسِ او دارد. به همین خاطر، همواره به حداقلّ امکانات زندگی قانع شده بود تا از محتاج شدن به دیگران در امان باشد.
مرحوم آیتالله حاج میرزا علی احمدی میانجی درباره این ویژگی، خاطراتی از ایشان نقل میکرد که به دلیل اختصار این نوشتار، از نقل آنها خودداری میشود.
6. تلاش، نظم وپایبندی به قانون
زندگی ساده و بیآلایش و در عین حال پر تلاش و پر جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. تا سال 1371 شمسی با این که 88 سال سن داشت، روزی دوازده ساعت کار تحقیقی و علمی انجام میداد. بخشی از نتایج این تلاشها، تنظیم، تألیف و نشر چندین اثر علمی در تفسیر و معارف شد. نظم فوق العاده در ابعاد مختلف زندگی نیز، از خصوصیات بارز ایشان بود.
در پایبندی به قانون بسیار سختگیر و دقیق بود و در اجرای آن فقیر و غنی و خودی و بیگانه نمی شناخت. در حل و فصل دعاوی و صدور قباله و سند و وصیتنامه از نگارش موارد شبههناک و مشکوک و غیر قانونی خودداری میکرد. از این رو اعتبار اسناد تنظیمی ایشان، شهره آن دیار بود و در ادارات دولتی به آن همچون یک سند رسمی مینگریستند.
7. احترام به مردم
آیتالله ملکی ارزش و احترام ویژهای برای عموم مردم قائل بود. به همین دلیل، محبّت وی در اعماق دل و جان مردم رسوخ کرده بود. به هرکس میرسید، با زبان خودش با او به گفتگو و احوال پرسی مینشست، به طوری که مردم تمایزی میان خود و آن عالم ربّانی احساس نمیکردند. خصوصا با افراد کم بضاعت و کودکان و نوجوانان، با انس و محبّت بیشتر ارتباط برقرار میکرد. همواره رعایت حال مردم را بر خود لازم میدانست.
8. مبارزه با خرافات و عوامزدگی
احترام به مردم و کرامت انسانها در نظر او، به معنای عوامزدگی نبود. از نقل روایات مجعول و وقایع تاریخی مشکوک در محافل و مجالس مذهبی جلوگیری میکرد و نسبت به سوء استفاده از احساسات و مقدّسات مذهبی بسیار حسّاس بود. برخورد شدید او با یکی از عوام فریبان در یکی از روستاهای منطقه که ادّعای کشف مزار امامزادهای داشت، بسیار درسآموز است.
آیتالله ملکی میکوشید با پارهای عادتهای غلط که در میان بعضی از مردم رواج داشت مبارزه کند. برای نمونه با ازدواجهای تحمیلی که در روستاها بسیار رواج داشت، مخالفت میکرد. در این راه، وسواس عجیبی به خرج میداد و در صورت عدم رضایت دختر و پدرش از جاری کردن صیغه عقد خودداری میکرد.
9. ظلم ستیزی و مبارزه با فساد
او نسبت به عموم مردم بسیار مهربان و متواضع بود. از سویی مورد علاقه و احترام تمام طبقات حتی بیشتر خوانین و اشراف هم بود. لذا با استفاده از وجهه خود و با زبان نرم در احقاق حقوق محرومان و ضعیفان و تعظیم شعایر دینی تلاش میکرد و به موفقیتهای خوبی هم دست مییافت، گرچه گاهی اوقات با شدّت با آنها برخورد میکرد.
10. مدیریّت شایسته
آیتالله ملکی در مدت اقامت در منطقه، مدیریت خوبی را از خود بروز داد و در رهبری و هدایت مردم و استفاده از امکانات مختلف آنها کاملاً موفق بود. از این رو، در طول اقامت در ترک، علاوه بر تعلیم معارف و ترویج احکام و شعایر دینی و حل و فصل دعاوی مردم به فعالیتهای عمرانی و فرهنگی نیز اقدام کردند. از جمله:
- رسیدگی به فقرا و مستمندان: بخش عمدهای از وقت خود را صرف خدمت و رسیدگی به فقرا و محرومان منطقه میکرد. این امر در دوران جنگ دوم جهانی و نیز در خشکسالی سال 1327 شمسی بروز ویژهای داشت.
- احیاء چند رشته قنات و چشمه: این موارد در تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی مردم نقش حیاتی داشته است.
- تعمیر اساسی مسجد سنگی ترک: این مسجد که یکی از آثار باستانی ارزشمند دوره اسلامی کشور به شمار میآید، چندین بار توسط آیتالله ملکی تعمیر شد، بدون اینکه نامی از او در کتیبههای مسجد حک شود.
- تأسیس کتابخانه: این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق(ع)» در سال 1357ش تأسیس گردید که کتاب بصورت امانت در اختیار علاقهمندان قرار میدهد. همچنین فعالیتهای قرآنی در محل کتابخانه برای نوجوانان و جوانان دایر است.
- احداث دانشسرای تربیت معلم: این مرکز آموزشی در پی تلاش بیدریغ ایشان و کمکهای مردم و مسئولین به مساحت 65000 متر مربع تأسیس شد.
- کمک و اقدام به کارهای خیر و عامالمنفعه: مانند برقکشی، لوله کشی، جاده سازی و تأسیس مراکز و دوایر اداری که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.
نگاهی به آثار مکتوب
آثار قلمی مرحوم ملکی سه حوزه معارف اعتقادی، تفسیر و فقه را شامل است. در این جا به معرفی مختصر آثار علمی ایشان میپردازیم.
الف) آثار منتشر شده
- توحید الامامیه
تنها اثر غیر تفسیری منتشر شده مرحوم ملکی، کتاب توحید الامامیه است که با تنظیم آقای محمد بیابانی اسکویی و اهتمام آقای علی ملکی میانجی (فرزند مؤلف) به سال 1373ش. در شکلی مناسب از سوی مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ و منتشر شده است چاپ دوم توسط موسسه فرهنگی نبأ و چاپ سوم در سال 1437 ق با تحقیق مؤسسه معارف اهلبیت(ع) قم، انجام شده است.
توحید الامامیه، از بهترین و علمیترین آثار اصحاب مکتب معارفی خراسان به شمار میرود که حاوی مبانی و اندیشههای مؤلف فقید پیرامون موضوع خداشناسی و مسائل مربوط به آن است و به دلیل کثرت مباحث و استنادات قرآنی میتوان آن را گونهای تفسیر موضوعی قرآن کریم درباره توحید دانست.[7]
نویسنده در این کتاب زیر هر عنوان و موضوعی، آیات و روایات وارده را مطرح میکند با روشی اصولی و اجتهادی به بررسی دلالت و مفاد آنها میپردازد و برداشت و نتیجهگیری خود را ارائه میکند. در مواردی نیز نخست نظریه و استنتاج خود را مطرح، سپس ادله و مستندات عقلی و نقلی آن را ارائه میکند. ایشان آراء و نظریات فلاسفه و عرفاء اسلامی را در اغلب مباحث طرح کرده و به نقد و بررسی آنها پرداخته است. به عنوان نمونه در یکی از مباحث مقدّماتی، به تعریف علم از دیدگاه کتاب و سنّت، معنای علم در اصطلاحِ (فلاسفه)، و سپس به وجوه فرق میان علم حقیقی و علم اصطلاحی پرداخته است.
ترجمه فارسی این کتاب، تحت عنوان به قلم دو تن از دانشوران درس آموخته مکتب استاد، آقایان محمد بیابانی اسکوئی و سید بهلول سجادی مرندی، چند بار توسط مؤسسه فرهنگی نبأ منتشر شده است. استاد بیابانی در این کتاب، نزدیک به صد صفحه مطلب، در چهار پیوست به کتاب افزوده است، با عناوین: عقل و علم در علوم الهی و بشری، وضع الفاظ و موضوعٌ له آنها، اسما و صفات الهی؛
- مناهج البیان فی تفسیرالقرآن
مناهج البیان مهمترین اثر تفسیری مرحوم ملکی است که شامل تفسیر ترتیبی شش جزء از قرآن کریم (چهار جزء از آغاز و دو جزء از پایان قرآن) بوده و در شش جلد از سوی سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ و منتشر شده است. (چاپ دوم توسط موسسه فرهنگی نبأ) تنظیم چهار جزء نخست با آقای محمد بیابانی اسکویی بوده است. محتوای تفاسیر جزء 29 و 30 در اصل متون درسی بوده که مفسر در حوزه علمیه قم تدریس کرده است.
با توجه به این که نویسنده گرامی از شاگردان برجسته میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی و از عالمان و متکلمان مدرسه معارف خراسان بوده است. از همین رو اندیشهها وآموزهها آنان در تفسیر مناهج قابل پی جویی است به گونهای که میتوان این کتاب را نماینده جریان فکری یاد شده در حوزه تفسیر دانست. نویسنده با نقد تفسیر قرآن به قرآن، به روش تفسیر اجتهادی مبتنی بر بهرهمندی همزمان از منابع و ابزارهای متعدد تفسیر اعم از آیات، احادیث، ادله عقلی و ادبیات معتقد است و تفسیر آیات را با بکارگیری این روش عرضه کرده است.
از شاخصههای این تفسیر میتوان به بهره گیری از مبانی کلامی و عقلی و آیات و احادیث، نقد وبررسی آراء و اقوال تفسیری مفسران شیعه واهل تسنن، عنایت به نکات معارفی و تربیتی قرآن کریم، نگاه پیوسته به عقاید و اخلاق قرآنی و دفاع از آموزههای شیعی اشاره کرد.[8]
- بدایع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام
کتابی است در تفسیر آیات احکام قرآن کریم شامل ابواب طهارت و صلات که به سال 1400 ق در بیروت و در سال 1402 ق در قم منتشر شده است. این کتاب نخستین اثر منتشر شده آیتالله ملکی میانجی است که نشانگر اهتمام ایشان به پژوهشهای فقهی از منظر آیات قرآن و محصول بعد فقهی و تفسیری شخصیت علمی ایشان است. به باور ایشان، آن گونه که در مقدمه کتاب تصریح کرده اند، قرآن به عنوان ثقل اکبر شامل امهات احکام دینی و اصول و کلیات شریعت اسلامی است. از این روی پرداختن به فقه القرآن اهمیت ویژهای دارد.
روش تفسیری نویسنده همان روش عمومی تفسیر مناهج البیان یعنی روش تفسیر اجتهادی است که با بهره گیری از آیات و احادیث اهلبیت(ع) و بررسی آراء تفسیری و فقهی مفسران صورت بسته است. با این ویژگی که ایشان در تفسیر آیات احکام از ابعاد اعتقادی و کلامی آیات غفلت نکرده اند از تحقیقات غیر فقهی کتاب میتوان از مباحث حقیقت ایمان،[9] فرق رحمان و رحیم،[10] معنای ملک[11]و حقیقت تسبیح[12] یاد کرد.
با توجه به تحقیقی نبودن دو نشر یاد شده، موسسه معارف اهل البیت(ع) اقدام به تحقیق و بازنشر این اثر نمود. در این تحقیق افزون بر تصحیح و تحقیق متن شامل مصدریابی احادیث و اقوال و آراء منقول در کتاب، برای تکمیل آن، مباحث فقهی از مجلدات تفسیر مناهج البیان گزینش و به متن اصلی افزوده شده است. نشر جدید افزون بر دو باب طهارت و صلات، تفسیر آیات متعلق به ابواب روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، بیع، دین، و نکاح را شامل گشته است. بدین سان با عنوان گذاری و سامان دهی مجدد، نشر شکیل و منقحی از کتاب عرضه شده است.
4. دقائق المعارف فی تفسیر آیات العقائد
مجموعهای است مستخرج از تفسیر مناهج البیان به ضمیمه برخی نوشتارهای قرآنی دیگر آیتالله ملکی در تفسیر آیات معارفی و اعتقادی قرآن کریم؛ این اثر که تفسیر موضوعی آیات عقاید قرآن به شمار میرود، حاوی اندیشههای تفسیری نویسنده در مهمترین موضوعات و مباحث معارفی و کلامی است و از نظر روش شناسی تفسیر کلامی قرآن در مدرسه معارف خراسان اهمیت درخوری دارد.
فرایند تدوین این اثر که به همت پژوهشگران موسسه معارف اهلبیت(ع) فراهم گشته، به این صورت بوده که ابتدا با ضمیمه کردن تفاسیر موضوعی قرآن در مناهج البیان مانند بحث گسترده روح در قرآن کریم، وجه الله، و شفاعت و امامت حضرت رسول صلی الله علیه و آله به رسالههای مستقل قرآنی مؤلف مانند حبط و تکفیر در قرآن مجموعهای آماده شد. آن گاه با استخراج بیانات عمده آیتالله ملکی میانجی در تفسیر آیات اعتقادی از مناهج البیان مجموعه کامل تر شد و با عنوان دهی و باب بندی مباحث، مجموعهای با ساختار منظم در دو مجلد فراهم گشت.
مباحث دقائق المعارف به ترتیب آثار کلامی مرتب شده و شامل هشت بخش عمده شامل معرفت عقل و علم، معرفت الله، معرفت عدل، دین شناسی، معرفت نبوت و امامت ، جهان شناسی، انسان شناسی و معادشناسی است ذیل هر کدام از بخشهای یادشده، عناوین و ریزموضوعات بسیاری طراحی شده است. این اثر برای علاقمندان و پژوهشگران معارف قرآنی بسیار مغتنم است.
5. تفسیر فاتحه الکتاب
تفسیری است فقهی-کلامی بر سوره مبارکه حمد با تنظیم استاد محمد بیابانی اسکویی، که به همت انتشارات دارالقرآن الکریم قم به سال 1413 قمری منتشر شده است. در این تفسیر از دیگر آیات قرآن و روایات به خصوص صحیفه سجادیه فراوان استفاده شده است. همچنین برخی نظرات مؤلف در باب معرفت خداوند و اسماء و صفات الهی با نگاه مدرسه معارف خراسان تبیین شده است.
6. نگاهی به علوم قرآنی
این کتاب شامل اهم موضوعات علوم قرآنی در ده گفتار است که در تحلیل اندیشههای تفسیری و علوم قرآنی از منظر آیتالله ملکی میانجی راهگشا است. هفت فصل این اثر، ترجمه مباحث مقدّماتی تفسیر مناهج البیان است که در ابتدای جزء اوّل تفسیر آمده است. دو فصل «انزال و تنزیل» و «اعجاز قرآن» از متن تفسیر برگرفته شده و فصل بداء نیز از کتاب توحید الامامیه انتخاب و تلخیص شده است. کتاب با ترجمه آقای علی نقی خدایاری و همکاری آقای علی ملکی میانجی فراهم گشته و افزون بر ترجمه، تنظیم و تدوین مجدد مطالب زیرنظر مؤلف انجام پذیرفته است. نشر نخست کتاب به همت نشر خرم قم به سال 1377ش و نشر دوم توسط نشر ولایت مشهد به سال 1390ش عرضه شده است.
ب) آثار خطی
افزون بر اینها چند اثر خطی، از آیتالله ملکی به جای مانده است. از جمله:
- الرشاد فی المعاد؛
- دوره کامل تقریرات اصول مرحوم میرزا مهدی اصفهانی؛
- رسالهای در حبط و تکفیر؛
- رسالهای در خمس؛
- رسالهای در احکام میت
و برخی مخطوطات دیگر.
مبانی فکری و اندیشههای علمی
آیتالله ملکی شخصیت علمی جامعی داشت و در فقه و تفسیر و کلام و معارف صاحب نظر بود. به ویژه در معارف و تفسیر قرآن کریم ذوق و تبحّری ویژه داشت. روش تحقیق و شیوه استنباطی او، همان روش و شیوه فقهای اصولی شیعه در طول تاریخ بود که به روش اجتهادی شهرت دارد و از کتاب و سنت و عقل سرچشمه میگیرد. ایشان علاوه بر فقه، در تفسیر قرآن و در معارف اعتقادی که آن را « فقه اکبر» و بخش مهمتر فقاهت میدانست، به اجتهاد و تفقّه مبتنی بر منابع معرفت دینی اعتقاد راسخ داشت و در عمل همین روش را به کار میبست.
معظم له از شاگردان برجسته میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی به شمار میرفت و به مکتب معارف خراسان موسوم به مکتب تفکیک تعلق فکری داشت. از همین روی در تحقیقات و دروس خود مبانی معرفتی و آموزههای استادان و یافتهها و استنباطهای خود را عرضه میکرد.
ایشان با توجّه به آیه (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ)[13] و آیه (وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا)[14] و با عنایت به فرمایش امام رضا(ع) که در تفسیر آیه فرمود: «لن یجعل الله لکافر على مؤمن حجه»،[15] اعتقاد داشت که مکتب راستین اسلام برتر و بالاتر از آن است که در عرضه بنیادهای معرفتی و اصول اعتقادی ناتوان باشد و دست نیاز به سوی سایر مکاتب و تمدّنهای دیگر دراز کند. دین اسلام و مکتب تشیع، مکتبی غنی و مستقل با محتوای کامل، جدید و پویا است که در افقی بسیار فراتر از سطح و سنخ اندیشههای کهن فلسفی و عرفانی ایستاده است.
ایشان با باور عمیق به جایگاه بیبدیل علم و عقل در منظومه فکری معارف اهلبیت(ع)، هرگز «این همانیِ» عقل و تعقل با فلسفه و فلسفه ورزی را برنمی تافت و ترویج آموزههای فلسفی و عرفانیِ متأثر از اندیشههای غیر اسلامی و التقاطی را نوعی واپس گرایی و مایه تضعیف مبانی دینی و انحراف از صراط مستقیم ثقلین تلقّی میکرد.
در مباحث مقدماتی توحید الامامیه در این باره نوشتهاند:
«سخنی گزاف است که بگوییم فراگیرى علوم انبیا متوقف و منوط به دستیابى راه و روش و نظریات دیگران است؛ زیرا دانشهای پیامبران، خودبسنده و برتر و بالاتر است و از نظر برهان روشنتر بوده از علوم بشرى کهن و نوین و مباحث نظرى (= فلسفه) و علوم کشفى (= عرفان) بىنیاز است».[16]
همچنین ایشان معتقد بودند که مسلمانان علاوه بر استقلال معارف دینی، در علوم و فنون دیگر مانند ریاضیات، طب و دیگر شاخههای علوم تجربی با تمام گستردگیِ آنها که محصول مشترک تمدن بشری به شمار میآید، باید به گونهای از خود نوآوری و رشد و پیشرفت نشان بدهند که هیچ گاه نیازمند بیگانگان نباشند.
با توجه به این که در کتاب فروغ ایمانیان و مجموعه مقالات همگام با عقل و وحی، ابعاد اندیشههای آیتالله ملکی میانجی تبیین شده است در این جا با بهره گیری از آثار، به گوشهای از اندیشههای اعتقادی و معرفتی ایشان به صورت گذرا اشاره میشود.
درباره جایگاه عقل و تعقل باید گفت که ایشان در مباحث مقدماتی کتاب تـوحید الامامیه گـفتارهایی را به این بحث اختصاص داده و در آنها از موضوعاتی مانند تعریف و منزلت عقل در قرآن و حدیث، مدرکات عقل، نقش عـقل در مـعرفتالله، تعریف عقل در فلسفه، تعارض دلیل نقلی و عقلی و فرق عقل و علم سـخن گـفته است. از نظر ایشان، عقل، نوری الهی و حجتی خدایی است که به همه انسانها افـاضه شـده اسـت. عقل از مصونیت ذاتی برخوردار بوده، وقوع خطا نسبت به آن ممتنع است. قوام و حجیت هر دلیـلی بـه عقل است. ملاک تکلیف و ثواب و عقاب نیز عقل است. ایمان به خـدا و امور مترتب بر آن، تصدیق پیامبران و تشخیص حق و باطل، خیر و شر، هدایت و گمراهی و فضیلت و رذیلت با نـور عـقل صـورت میگیرد.[17]
بر پایه تعریف یادشده، نقش عقل در شناختهای اعتقادی بیبدیل است؛ چرا که مـعارف اعـتقادی یا جزء مستقلات عقلی است که در این صورت عقل مستقلاً به امر اعتقادی شناخت پیدا مـیکند و سـخنان شرع در این موارد برای تأیید و ارشاد به حکم عقل است و یا جـزء شـناختهای فطری است که در این موارد، معرفت فـطری بـا مـعرفت عقلی همسو و هماهنگ است.
از نظر آیتالله ملکی، پایه و اساس اخلاق، احکام فطری و مستقلات عقلی است.[18] از سوی دیـگر دامنه مستقلات عقلی بسیار گسترده است و مـواردی مانند ضرورت ایـمان بـه خدا پس از تذکر به مـعرفت فـطری، توبه و بازگشت از گناه، نیکی به پدر و مادر، قبح تحقیر و اهانت به مؤمن فقیر و حرمت شـرابخواری،[19]را شامل است.
آیتالله ملکی درباره معرفه الله بر این باور است که نمی توان وجود خداوند متعال را امری مشکوک یا مجهول شمرد که بسان سایر مجهولات، شناخت و اثبات آن نیازمند اقامه برهان انّ یا لِمّ باشد. افزون بر آن شالوده علم حصولی بر تصورات و مفاهیم ذهنی استوار است؛ در حالی که تصور خدا اساسا ممتنع است. بر این اساس معرفت خدا صنع و فعل خداست که در نهاد و فطرت هر انسانی به ودیعه گذاشته است. معرفت فطری خدای سبحان، شناختی مغفول بوده و نیازمند توجه و تذکر انسان به معرفت موجود در درون خویش است. تذکر به معرفت فطری توسط پیامبران و امامان و تفکر در آیات بیشمار الهی در آفرینش، از یک سو به بازیابی شناخت خدا و صفات کمال او میانجامد از سوی دیگر مانع لغزش انسان در وادی تشبیه و تجسیم میگردد که در متون روایی به آن خروج از حد تعطیل و حد تشبیه اطلاق شده است.
ایشان تأکید مىکند که خداوند متعال از تمامى توصیفات بشرى اعم از وصف، تعریف، توضیح و نامگذارى منزه است. چرا که ذات بارى تعالى به جهت قدس و ظهور و نورانیت نامتناهى، عقول بشری را از تعقل و تفکر درباره ساحت مقدسش ناتوان ساخته است. ادراک خداوند به وسیله مفاهیم عام و عناوین کلى (که اصطلاحا معرفت بالوجه نامیده میشود) از روشنترین مصادیق توصیف حق تعالی است که در آیات قرآن مورد نهى قرار گرفته است.
البته روشن است که لازمه نفى توصیفات، نفى صفات و نعوت کمالى خداوند نیست. زیرا صفت مورد نهى در آیات و روایات معناى مصدرى (توصیف کردن) است، نه معناى اسمى (صفه). از سوى دیگر اطلاق و کاربست اسماء لفظى بر خداى سبحان که در کتاب و سنّت وارد شده، توصیف منهى نیست. چون این اسماء به وضع شخصى در مقابل ذات خارج از حد تعطیل و حد تشبیه، وضع شدهاند نه در برابر مفهوم جزئى یا کلّى. معرفت به موضوعله این اسماء با تعریف خود خدا حاصل شده که منزه و برتر از هر گونه تصور و توهم و تعقل است.
از منظر آیتالله ملکی مشخصه اصلى توحید قرآن و اهل بیت و فارق خداشناسى دینى و توحید مکتبها و نحلههاى فلسفى و عرفانى، عبارت است از نفی کامل تشبیه و اعتقاد به تباین ذاتى و تمایز حقیقى میان خالق و مخلوق. منظور از تباین ذاتى و وصفى خدا و خلق آن است که بارى تعالى در تمامى وجوه و شؤون حقیقتاً از آفریدههاى خود متمایز بوده و هیچگونه سنخیت و مشارکتى میان خالق و مخلوق وجود ندارد هر وصف و حکمى که بر خداوند سبحان حمل شود با عنایت به معناى شخصى و حقیقت قدسى که دارد بر ما سوا بار نمىشود و برعکس هر حکم و وصفى که بر ما سوا جارى شود با همان معنا و حقیقت بر خداوند جایز نیست. به تعبیر امام رضا(ع): «فکل ما فی الخلق لا یوجد فی خالقه، وکلّ ما یمکن فیه یمتنع من صانعه»[20].
بر این اساس، اعتقاد به سنخیت میان خدا و خلق یا قول به وحدت وجود باوری کاملا انحرافی است.
از نظر آیتالله ملکی، همه اسماءاللّه معرفه بوده و معنا و مدلول آنها ذات بارى تعالى است و جز خارج مفهومی وجود ندارد. از آنجا که معرفت ذات خدا، مقدم بر شناخت اسماء اوست، اطلاق اسماء جهت تعریف یا توصیف او نبوده بلکه از باب تذکر، تمجید و تقدیس اوست. در حالى که در شناخت امور و موضوعات دیگر به واسطه شناخت اسم و صفت به معرفت ذات شیء نایل مىشویم و با اسم آن را توصیف مىکنیم.
آیت الله ملکی به استناد شماری از متون دینی، به اشتراک لفظی در اسمای الهی معتقد است. مطابق این نظریه هیچ وجه اشتراکی میان معانی اسمای خداوند و مخلوقات وجود ندارد و در کاربرد نامهایی مانند عالم، قادر، بصیر و واحد درباره خدای متعال و آفریده ها، این واژگان در دو معنای متفاوت به کار رفته است. بنابر این در دو گزاره خدا عالم است. و انسان عالم است. صفت عالم به صورت مشترک لفظی بر دو حقیقت متباین و متمایز درباره خدا و انسان دلالت دارد.
آیتالله ملکی به توقیفی بودن اسماء الهی و وضع شخصی آنها معتقد است. بدین بیان که گزینش یا وضع نام برای خدای متعال توسط خود حق تعالی انجام پذیرفته است. یعنی خدای سبحان برای برقراری ارتباط بندگان با خود، اسما و صفاتی مانند عالم، قادر و رحیم را برای خود برگزیده و از بندگانش خواسته او را با آن نامها بخوانند و عبادت کنند و با او به گفتگو بنشینند. بنابر این کارکرد نامها آن است که وسیله معرفت و عبادت و مناجات با خداست. اگر خدای حکیم چنین نمی کرد بندگان به هنگام عبادت و اظهار نیاز و دعا نمی دانستند او را چگونه و با چه اسمهایی بخوانند. البته مقصود از وضع اسماء، گزینش الفاظ آنهاست. به تعبیر دیگر اسمای خدا حادث هستند و خداوند خود آنها را برای اشاره به ذات مقدس خود وضع نموده است.
این معارف پژوه معاصر در باب عرش و کرسی با تفسیر آیهالکرسى (آیه 255 سوره بقره) و متون دیگر بر آن است که مراد از کرسى، علمى است که آسمانها و زمین و تمام موجودات آنها را فرا گرفته است و به صورت عیان و انکشاف (و نه انطباع و حصول صور ) به تمامى آنچه معلومٌ به اوست احاطه دارد. عرش نیر به معناى علم است. وجه اشتراک عرش و کرسى آن است که هر دو از سنخ غیوب هستند. یعنى علم و عیان حقیقى که غیب، معلوم و مظروف آنها است. وجه افتراق عرش و کرسى به سعه و ضیق و کثرت و قلت معلومات است. به این معنا که کرسى عبارت از علم محیط به عالم شهادت یعنى آسمانها و زمین و آفریدههاى غائب و شاهدِ موجود در آنهاست. چه قبل از مرتبه ایجاد و چه بعد از مرتبه ایجاد. در حالى که عرش علمى است که نسبت به کرسى اغیب و اوسع بوده و به معلومات کرسى و جز آن احاطه دارد. بدین سان حاملان کرسى تنها به بخشی از آنچه عرش به آن محیط است، عالمند و حاملان عرش به معلومات کرسى و جز آن علم دارند.
آیتالله ملکی در آخرین فصل کتاب توحید الامامیه به بحث اعتقادی بداء تحقیق آیات و احادیث رسیده در این زمینه پرداخته اند. از نظر ایشان بداء در لغت به معنى حدوث الرأى (پیدایش رأى) است.[21]در تبیین این آموزه اعتقادی آوردهاند که وقوع هر فعلى از خداوند از روى مشیتِ مستند به علم و قدرت و حکمت است و چون در انجام فعلى و تعیین نظامى براى هستى، هیچ گونه ایجابى بر خداوند وجود ندارد، مىتواند آنچه را که قبلاً از روى علم و قدرت و حکمت معین نموده در هر مرحلهاى اعم از مشیت، اراده، قدر و قضا از میان بردارد یا در آن تغییر و تبدیل ایجاد نماید، یا آنچه که قبلاً به هیچ وجه نبوده به وجود آورد. بنابراین بداء به این معناست که خداوند سبحان با مشیت جدید، مشیت قبلى خود را محو کند یا اجزا و ابعاض آن را تغییر دهد؛ به عبارت دیگر آنچه را که با مشیت اول خواسته است، با مشیت دوم از بین ببرد و آنچه که متعلق مشیت نبوده به وجود آورد: (یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ)؛[22] خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مىکند، و اصل کتاب نزد اوست». امام صادق(ع) در تفسیر آیه فرمودند: «وهَلْ یمْحَى إِلَّا مَا کَانَ ثَابِتاً وهَلْ یثْبَتُ إِلَّا مَا لَمْ یکُنْ»؛ آیا جز آنچه ثابت بوده، محو میشود و جز آنچه نبوده، اثبات میگردد؟
روش تفسیر اجتهادى
از نظر آیتالله ملکی میانجی، تفسیر با توجه به معناى واژگانی آن،[23]عبارت است از «بیان مراد خدا و پردهبردارى از آن با اِعمال روشهاى علمى و اصولى و بهرهگیرى از قراین متّصل و منفصل در آیات و روایات معصومین و با استفاده از ادلّه عقلى و به طور کلّى ادلّه اربعه».[24]
در توضیح این تعریف و ضرورت تفسیرآمده است که تفسیر یک گفتار یا نوشتار هنگامى ضرورت پیدا مىکند که در دلالت آن بر مراد گوینده یا نویسنده، مانع و حجابى وجود داشته باشد. اگر کلامى در معنایى صراحت یا ظهور داشت، بیان آن ظهور تفسیر نامیده نمىشود. زیرا خفا و پوشیدگی در سخن صریح و ظاهر وجود ندارد. امّا اگر ظهور ابتدایى سخن یا نوشتهاى به جهاتى حجت نبود، مخاطب براى رسیدن به مراد گوینده یا نویسنده لازم است کلیه مواضعى که احتمال وجود قراین حالى و مقامى مخالف ظهور ابتدایى میرود، مورد بحث و جستجوی دقیق قرار دهد. معنا و مدلولی که پس از جستجو، تأمل، تحلیل و جمعبندى شواهد و قرائن برای انسان قطعى یا ظاهر میشود، تفسیر آیه خواهد بود.[25]
آیتالله ملکی از میان روشهای متعدد تفسیر قرآن، روش صحیح تفسیر را روش تفسیر اجتهادی میداند و دیگر روشها و رهیافتهای تفسیری را نادرست یا ناقص میشمارد. پیش از پرداختن به ایضاح روش تفسیر اجتهادی، یـاد کـردی از مبنای مـهم قـرآنشناختی ایشان، ضروری است.
از نظر ایشان، قرآن کریم در دلالتها و هدایتهای خود واجد مراتبی است. مرحوم ملکی ضمن تأکید بر فهم پذیری قرآن و باور به حجیت ظواهر، معتقد است که در عرصه معارف و تعالیم قرآن کریم دو ساحت یا مرتبه و به تعبیری دو خطاب متمایز وجود دارد: ۱. خطاب عام ۲. خطاب خاص؛
خطاب عام یا مرتبه دعوت عمومى، مرتبهای از معارف قرآن است که همگان با مراجعه مستقیم به قرآن مىتوانند دریافت کنند. به تعبیر مفسر فقید «خطاب عمومى قرآن دلالت نصوص و ظواهرى است که به وسیله آنها خداوند سبحان مردم را به شناختهاى فطرى و دین الهى و اطاعت از خود فرا مىخواند. در این مرتبه قرآن مردم را به تمامى فطریاتى که خداوند در نهاد انسانها قرار داده مانند خداشناسى و توحید، رهنمون است. همچنین انسانها را به آیات و نشانههاى الهى متذکر مىگردد و آنان را به تدبر در آنها و شناخت اسرارشان مىخواند».[26]
قلمرو خطاب عام قرآن، همگان را شامل است. همه انسانها اعم از مؤمن و کافر و عارف و عامی میتوانند بلکه موظفاند که در قرآن کریم تدبر و تفکر کنند و از معارف آن بهرهمند شوند. البته فهم و دریافت انسانها از مرتبه خطاب عام قرآن یکسان نیست و افراد به اندازه مراتب فهم و درک، و درجات ایمان و طهارت نفس، آگاهی از تعالیم دین و اصول اخلاق و تذکر به مستقلات عقلی از معارف قرآن بهرهمند میشوند. [27]
این بـخش در حقیقت شـامل معارف عقلی و فطری ثابت و نسخ ناپذیر است و روش فهم و دریافت آن اندیشه و تدبر در متن قرآن کریم است. آیاتی مانند:
(کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ)[28] ناظر به معارف این حوزه است.
قرآن کریم اما به مثابه کتاب جامع الهی، عهدهدار تبیین تمامى معارف اعتقادی و عملى مورد نیاز براى هدایت و تربیت فرد و جامعه در کلیه زمانها و مکانهاست؛ از این روى برتر و بالاتر از تقید به فهم زمان و مکان و مردمان خاص است. لازمه این سخن آن است که معارف قرآن کریم به آموزههاى عرصه خطاب عام، محدود نبوده و کتاب خدا، وراى این مرتبه، واجد ساحات و مراتب دیگرى با معارفی گسترده و حقایقی ژرف و تعالیمى شگرف است که فهم و حمل آنها مخصوص مخاطبان ویژه قرآن است. این مرتبه خطاب خاص قرآن نامیده میشود.[29]
خطاب خاص قرآن، ساحت معارف فراعقلی، تعلیمی و تعبدی قرآن است. مرجع تفسیر و تبیین آن، حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که مخاطب مستقیم و آموزگار نخست معارف و حکمت قرآنی است. پس از آن حضرت، ائمه هدی میراثدار دانـش و حکمت قرآناند و به عنوان راسخان در علم به تمامى ابعاد و سطوح معارف قرآن، اعم از ظهور و بطون، تنزیل و تأویل و اجمال و تفصیل، اشراف کامل دارند.
آیاتی مانند (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم)[30] و (کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ)[31] ناظر به معارف این مقام است.[32] از این روی برابرانگاری و یکسان پنداری آموزگاران قرآن با فراگیران آن و بینیازی ورزیدن از تعالیم و تفاسیر اهلبیت(ع) خردپسند نیست.[33]
آیتالله ملکی بـه موجب این دیدگاه، در فرایند تفسیر قرآن، نه التزام به سنت و حدیث را ـ بدون در نظر گرفتن آیات ـ کافی میداند و نه روش قرآن به قرآن را صحیح وتمام. از نظر ایشان کاملترین روش تـفسیر، بهرهمندی هماهنگ و همگون از آیات قرآن، سـنت مـعتبر و احکام و اصول عقلی به عنوان سه منبع اصلی تفسیر است. این روش تفسیری که با کوشش روشمند و اجتهاد اصولی مفسر در منابع تفسیری صورت میگیرد «روش تفسیر اجتهادی » نامیده میشود.[34] تنقیح مبانی تفسیری، تـتبع و تأمل در مـنابع، التزام به شبکه دلالت الفاظ، تلاش فکری، مجموعهنگری، برخورداری از معلومات گسترده دینی و بهرهمندی از آگاهیها و دانشهای مقدماتی تفسیر، از بایستهها و شرایط روش تفسیر اجتهادی است.
از منظر آیت الله ملکى، روش تفسیر اجتهادى، همان روش اجتهاد اصولى است که فقهاى بزرگ شیعه در طول سدههاى گذشته با به کارگیرى آن به فهم و استنباط احکام اسلامى پرداختهاند و توفیق و کارآمدی آن به اثبات رسیده است. به باور ایشان براى رسیدن به معارف اصیل و صحیح قرآنى (در حوزه فقه اکبر و فقه اصغر) به کارگیری روش اجتهادى ضرورى است. تنها با کاربست این روش مىتوان به مدلول و مراد کلام خدا رسید و به فهم و تفسیری معتبر از قرآن دست یافت. دیگر روشهاى تفسیرى به دلیل حذف بخشی از مؤلفهها و عناصر لازم در تفسیر، فاقد ویژگى کمال بوده و محصول تفسیرى آنها از اتقان و اعتبار کافی برخوردار نیست. در حالی که در روش تفسیر اجتهادى به دلیل آن که هر یک از منابع و ابزارهای تفسیر در جایگاه خود قرار میگیرد و از تمامى آنها به صورت منسجم و متوازن استفاده مىشود، فرآورده تفسیرى واجد حجیت لازم بوده و قابل استناد به کتاب خداست. بر این پایه همچنان که فقها با استفاده از روش اجتهاد اصولى به استنباط احکام پرداخته و پس از کشف حکمى بدان عمل میکنند و بر اساس آن فتوا مىدهند، مىتوان در فرایند تفسیر نیز از این روش -در تمامى بخشهاى معارف قرآن با عنایت به مختصات هر کدام- بهره جست و معارف دینى خود را بر اساس آن ساماندهی کرد.[35]
منابع و ابزارهای تفسیری در آیار تفسیری آیتالله ملکی عبارت از قرآن، سنّت، عقل ، ادبیات، اقوال مفسران و در صورت لزوم گزارههای تاریخی است که هر کدام از نقش و جایگاه ویژه خود برخوردار است. ایشان با ایجاد ارتباط متوازن و تعامل شبکه وار میان مجموعه منابع، به عرضه تفسیر خود از آیات، عبارات، مفاهیم و موضوعات قرآنى پرداختهاند.
فرجام باشکوه
این فقیه و مفسّر و استاد معارف اهلبیت(ع) پس از 95 سال تلاش بیوقفه و زندگی سراسر افتخارآمیز، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد 1377 برابر با دهم صفر 1419 دعوت حق را لبّیک گفت. و پس از تشییع باشکوه، در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
بدین سان عالم ربانی، مرحوم آیتالله ملکی میانجی قدس سره الشریف، عمری کوشید و دانش دین و حکمت قرآن اندوخت. پاک و مؤمنانه زیست. آنچه میدانست به کاربست. میان علم و عمل جدایی نیانداخت. اندیشه و ایمان را مشعل راه خود ساخت. بسیاری را طریق معرفت آموخت. زاهدانه از دنیا و جلوههای خیرهکننده آن چشم پوشید و سرانجام با عهدی استوار و پیمانی راستین به دیدار معبود شتافت تا تداعیگر این کریمه قرآنی باشد: (مِنَ المؤمنینَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِر وَمَا بَدَّلُوا تَبدیلاً).[36]
این زیستنامه با بهرهگیری از منابع زیر تدوین شده است:
- یادنامه آیت الله محمدباقر ملکی میانجی؛ از حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری؛ 28 ص. این رساله در تیراژی محدود در سال 1378ش به مناسبت اولین سالگرد درگذشت آیت الله ملکی میانجی منتشر شده است. بازنشر در ستارگان حرم؛ گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، دفتر ششم، قم: زائر، چاپ اول، 1378ش، ص 99-120.
- کتاب فروغ ایمانیان؛ زندگینامه و اندیشهنامه حضرت آیتالله شیخ محمدباقر ملکی میانجی(ره) از آقای علی ملکی میانجی؛ قم: نشر معارف اهل بیت طاهرین(ع)، 1400ش.
- زندگی نامه آیت الله محمدباقر ملکی میانجی در کتاب مکتب تفکیک به خامه شادروان استاد محمدرضا حکیمی. قم: انتشارات دلیل ما.
[1]. نمونه دست خط بیاید.
[2]. نوشته میرزاى قمى از فقیهان سرشناس سده سیزدهم هجری م 1231ق.
[3]. نوشته آیت الله سید على طباطبائى از فقهاى برجسته قرن سیزدهم هجرى م 1231ق. دو کتاب ریاض المسائل و قوانین الأصول در نظام درسى حوزه در دهههاى پیشین، به جاى شرح لمعه و اصول الفقه تدریس مىشده است.
[4]. ر.ک: گفتار ششم: اسناد و تصاویر (همین کتاب)
[5]. سوره یونس، آیه 61.
[6]. برای جزئیات این قضایا ر.ک: فروغ ایمانیان، ص 183 و 184.
[7]. برای نمونه در باب بداء بیش از پانزده آیه مستقلا مورد بحث قرار گرفته است.
[8]. برای آشنایی بیشتر با این تفسیر به مقالات مرتبط در مجموعه همگام با عقل و وحی رجوع شود.
[9]. بدائع الکلام، ص 204 و 250.
[10]. همان، ص 251.
[11]. همان، ص 318.
[12]. همان، ص 338.
[13]. سوره آل عمران، آیه 19.
[14]. سوره نساء، آیه 141: «و خداوند هرگز براى کافران به زیان مؤمنان، راه [ تسلَّطى ] قرار نداده است».
[15]. عیون اخبار الرضا(ع) ، ج 2 ص 220: «خداوند براى کافری علیه مؤمنی حجّتى قرار نداده است».
[16]. توحید الامامیه (چاپ اول) ص 13.
[17]. همان، ص ۲۱.
[18]. مناهج البیان، جزء ۳۰ ص ۱۵۳ و ۱۵۴
[19]. همان، جزء 30 ص 153 ، جزء ۲ ص ۲۲۹، جزء ۱ ص ۲۷۲. جزء ۳۰ ص ۱۵۷، جزء ۲ ص ۲۰۶.
[20]. التوحید، ص 40، ح 2.
[21]. در صحاح جوهری (ج 6 ص 2278) آمده است: «وبدا له فی هذا الامر بداء، ممدوده، أی نشأ له فیه رأی».
[22]. سوره رعد، آیه 39.
[23]. تفسیر در لغت به معنای ایضاح، پرده برداشتن و آشکار کردن است (ر.ک: معجم مقائیس اللغه، ج 4 ص 504؛ لسان العرب، ج ۵، ص ۵۵).
[24]. مناهج البیان، جزء ۱، ص۱۵؛ نگاهی به علوم قرآنی، ص ۸۹.
[25]. نگاهی به علوم قرآنی، ص ۸۷-۸۸.
[26]. همان ص ۲۸.
[27]. همان ص 31.
[28]. سوره ص، آیه ۲۹.
[29]. همان، ص ۳۲.
[30]. سوره نحل، آیه ۴۴.
[31]. سوره بقره، آیه ۱۵۱.
[32]. ر.ک. همان ص ۳۲ و ۳۳.
[33]. همان ، ص ۳۹.
[34]. همان ص ۸۹.
[35]. ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی، ص ۴۱ و ۸۹.
[36]. سوره احزاب، آیه 23.