نوشدارویی پس ازمرگ سهراب!| محمّد مجتهد شبستری
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی/سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا (شهریار)
بنا به گزارش خبرآنلاین، رییس جمهور در سفر اخیر خود به قم هنگامی که از فقیهان و مراجع دینی حوزۀ علمیه درخواست میکند برای حل مشکلات کشور راهکار ارائه کنند، آقایان شبیری زنجانی و جوادی آملی به جای پاسخدادنهای کلیشهای و مبتذل و همیشگی، سنتشکنی میکنند و دست روی مهمترین معضل و مشکل سیاسی و فرهنگی کشور میگذارند که بیش از چهل سال است کشور ایران را گرفتار کرده است. آن مشکل این است که از طرفی حجیت و مرجعیت علوم انسانی معاصر را که لازمۀ آن حکمرانی و ادارۀ دموکراتیک کشور و سپردن کارها به دست متخصصان اهل فن است انکار کردهاند و از طرف دیگر ارائۀ راهکارهای نهایی و تصمیمات بنیادی و حکمرانی را از سرسپردان فقیهان طلب کردهاند و غیر از فقیهسالاری چیز دیگری در صحنه باقی نگداشتهاند.
حالا پس از آنکه کشور ایران زیر فشار آن مشکل و معضل در طول چند دهه با انواع مشکلات کمرشکن و مسایل درهمپیچیده مواجه شده است دو مرجع دینی صدایشان بلند شده است. بنا به گزارش خبرآنلاین آقای جوادی آملی به رئیس جمهور یادآور شده که مدیریت و اقتصاد علم است و راههای حل مشکلات کشور را از این علوم باید جست، و اینکه کشور را کمیتۀ امدادی اداره کردن خلاف فرهنگ خلقت است. آقای شبیری هم در پاسخ طلب راهکار رئیس جمهور گفتهاند ما اهل فن نیستیم که دربارۀ جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم. کاری که از دست بنده ساخته است دعا برای رفع مشکلات کشور است.
آقای شبیری تصریح کرده که ارائۀ راهکار درباب حکمرانی کار فقیهان نیست و اهل فن آن کار دیگران هستند. اینجانب وقتی دو جواب آن دو مرجع دینی را خواندم، بدون درنگ شعر معروف شهریار به یادم آمد که خطاب به معشوقۀ بیوفایش گفته است: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؛ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی/سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا». این سخنان که امروزان دو مرجع میگویند همان نوشداروی پس از مرگ سهراب است. کلیۀ کسانیکه پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون آنها را با مارک لیبرالیسم و غربزدگان کوبیدهاند سخنشان همان بوده که امروز آن دو مرجع میگویند.
نویسندۀ این یادداشت که در سال ۱۳۷۶ کتاب هرمنوتیک ، کتاب و سنت را منتشر کرد تمام حرفش در آن کتاب همین بود که با علم فقه نمیتوان کشور را اداره کرد و فقیهسالاری مشکلات خواهد آفرید. پس از این هم راهحل اساسی آن معضل سیاسی و فرهنگی که گفته شد تفکیک نهاد دیانت از نهاد سیاست و مدیریت است.
*به نقل از کانال نامههای حوزوی