آشنایی با متفکران جهان عرب(۹): یوسف شلحد| جواد شریفی
دین از نظر شلحد یک پدیده اجتماعی است که ممکن است کارکردهای سیاسی و اقتصادی پیدا کند اما پژوهشگر باید بتواند دین را خارج از حوزه این کارکردها و بر اساس مفاهیم ذاتی و درونی دین نیز فهم کند. جامعه شناسی دین به نظر وی پژوهش و کاوش درباره نسبت امر دینی با امر اجتماعی و تاثیر و تاثر متقابل این دو، و درباره دین در بافتار رفتار اجتماعی و سامان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه است. به نظر وی عقاید دینی برساخته های خود جامعه در طی تطورات و تحولات گوناگون هستند و کارکرد شاخص ادیان به لحاظ جامعه شناختی از خلال شعائر خصوصا شعائر مربوط به امر پاک و ناپاک شناخته میشوند. در همه ادیان از توتم پرستی تا یهودیت و مسیحیت و اسلام، یک چیز مشترک وجود دارد و آن هم اینکه مفاهیم و آداب مربوط به طهارت و پاکی، گروه متدینان(طاهران) را مانند برادر با هم متحد میکند و ضامن همبستگی اجتماعی میشود.
یوسف شِلحُد (Joseph Chelhod) در حلب سوریه در خانواده ای مسیحی در 1919 زاده شد. تحصیلات خود را در سوریه گذراند و در همانجا زبان و فرهنگ فرانسوی را آموخت. با پایان جنگ جهانی دوم به سوربن رفت تا به طور تخصصی جامعه شناسی بخواند. با رساله ای به نام ( (Le sacrifice chez les Arabes “الأضاحی عند العرب” و تحت اشراف مردم شناس فرانسوی مارسل گریول دکترایش را گرفت. به عنوان مردم شناس جهان عرب به گروه پژوهشی کلود لوی اشتراوس پیوست. در مرکز ملی پژوهش های علمی در پاریس همراه اشتراوس و ژاک برک و ماکسیم رودینسون کار کرد و اواخر عمر مدیر این مرکز بود.
این جامعه شناس و مردم شناس سوری در طول حیاتش دستاوردهای علمی فراوان و قابل توجهی داشته است که کمتر کسی جایگاه و اهمیتش را آگاه است. شلحد نیز یکی از کسانی است به او لقب ابن خلدون عرب داده شده است. وی از پیشگامان جامعه شناسی دین در جهان عرب بود. رویکرد علمی شلحد در بررسی جامعه شناختی پدیده دینی، بی طرفانه، عینی و عاری از پیش فرض های ایدئولوژیک توصیف شده است. او در آثارش به مسائلی مانند قربانی نزد اعراب، مفهوم امر مقدس و جامعه شناسی اسلام و دیگر مسائل پیچیده پرداخته؛ اما وی هنوز برای بعضی از مردم شناسان نسل جدید ناشناخته است.
دین از نظر شلحد یک پدیده اجتماعی است که ممکن است کارکردهای سیاسی و اقتصادی پیدا کند اما پژوهشگر باید بتواند دین را خارج از حوزه این کارکردها و بر اساس مفاهیم ذاتی و درونی دین نیز فهم کند. جامعه شناسی دین به نظر وی پژوهش و کاوش درباره نسبت امر دینی با امر اجتماعی و تاثیر و تاثر متقابل این دو، و درباره دین در بافتار رفتار اجتماعی و سامان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه است. به نظر وی عقاید دینی برساخته های خود جامعه در طی تطورات و تحولات گوناگون هستند و کارکرد شاخص ادیان به لحاظ جامعه شناختی از خلال شعائر خصوصا شعائر مربوط به امر پاک و ناپاک شناخته میشوند. در همه ادیان از توتم پرستی تا یهودیت و مسیحیت و اسلام، یک چیز مشترک وجود دارد و آن هم اینکه مفاهیم و آداب مربوط به طهارت و پاکی، گروه متدینان(طاهران) را مانند برادر با هم متحد میکند و ضامن همبستگی اجتماعی میشود.
شلحد و امر مقدس
امر مقدس در نظام مفاهیم دینی در تقابل با امر مُدَنَّس معنا می یابد. امر مقدس به آن مفهومی اشاره دارد که از خلال تجربه زیسه انسان حاصل میشود و نیرو و آثار شگفتی با خود دارد. ریشه لغوی کلمه مقدس در لاتین (Sacer) است که آن جا هم دومعنا دارد. چیزی که مختص خدایان است و چیزی که مهیب است. از همین کلمه اصطلاح (Sacrificio)مشتق شده که معمولا به قربانی و فدا ترجمه میشود. که این هم دو معنا دارد: اعطای قداست و کشتن و میراندن. هنری هوبرت و مارسل موس، شاگردان دورکیم در تلاش برای تفسیر این معنای دوگانه این گونه نتیجه گرفتند: قربانی کردن یک آیین اساسی در خیلی از ادیان تاریخ است که به واسطه آن بشر از طریق میانجیگری کاهن و تشریفات، با امر قدسی و لاهوتی می آمیزد و اتصال پیدا میکند. برای این که حیوان قربانی به موجود مقدسی در خور خدایان تبدیل شود، باید قربانی شود و از عالم زندگان جدا شود. به این ترتیب معنی مدنس Profane هم روشن میشود: آن چیزی که بیرون از حریم قداست و الوهیت است. مفهوم امر مقدس در ذات خود دلالت بر نوعی از انفصال و جداسازی دارد که انسان از طریق آن خدایان را سپاس میگذارد.
شلحد در پژوهش هایش به دو فرض کلیدی از جامعه شناسی دین تکیه دارد: اول اینکه: این جامعه است که هم خالق امر دینی است و هم مصرف کننده آن. و در نتیجه امر دینی نمیتواند بیرون از حیطه تحلیل و نقد باشد. بلکه مانند هر پدیده اجتماعی دیگری کاویده و سنجیده میشود. دوم اینکه: خاستگاه ادیان و نظام ارجاعی شان در دنیا و درون جامعه است نه جای دیگر. دین همان گونه که بر جامعه اثر میگذارد از آن اثر میپذیرد.
امر مقدس از نظر شلحد یک نیروی مرموز و ناشخص وار است که میتواند خیر باشد یا شر؛ میتواند قدرت و شادی ببخشد یا اندوه و ماتم دهد. وی مفهوم حلال و حرام را هم میپژوهد و میگوید حرام به مثابه نیرویی مخرب و مهیب است که هم در میان مقدس ها و هم در میان نجس ها میتواند باشد. اما حلال به معنای “ضد حرام” است یعنی آن چه نه مقدس است نه نجس. و انسان میتواند به ساحت امر حلال وارد شود بدون اینکه آمادگی پیشینی لازم باشد کسب کند یا از عواقب احتمالی اش بترسد.
از نظر وی امر طاهر و امر نجس و دو معنای یاد شده از از امر حرام، در مفهوم اسلامی حیطه های متداخل و متعارضی دارند. قرآن ریشه فعلی (ح.ر.م) را برای بیان خطر امر حرام مقدس و امر حرام نجس برای موجودات عادی استفاده میکند. واژه حرام شامل هر دو حالت است اما مومن فقط به اجتناب از امر حرام نجس امر شده. همین ماجرا در خصوص امر مقدس و امر طاهر جاری و صادق است. به طور خلاصه: امر حرام آن چیزی است که از دیگر چیزها جدا شده و مومنان درباره اش هشدار و اخطار مجازات گرفته اند و از ورود به ساحت امر حرام نهی شده اند مگر در حالت هایی استثنایی و بعد از کسب بعضی صلاحیت ها. بنا بر این عقاید دینی به مثابه نمادها و ایده هایی باید فهم شوند که ماهیت امر حرام و نسبتش با امر حلال را تعریف و تعیین میکنند؛ و آداب و مناسک دینی فرآیندهایی هستند که انسان از خلال آن جایگاه خودش نسبت به امر حرام را میشناسد و یاد میگیرد که میان این دو ساحت تفکیک کند؛ مانند اماکن نماز که از اماکن کار و ایام عید که از ایام عادی تفکیک شده اند.
شلحد و قربانی
شلحد فضای مکه پیش از هجرت را میکاود تا این نکته را بیان کند که اسلام نتیجه منطقی و ناگزیر وضعیت دینی و اجتماعی و اقتصادی جزیره العرب در اواخر قرن شش میلادی بود.
مفهوم اسلامی از امر مقدس منعکس کننده تصور همان محیط عربی است زیرا واقعیت مُهر خودش را بر مفاهیم اساسی اسلام زده است. او در این کتاب میخواهد نسبت مبانی اسلامی با ساختارهای اجتماعی و وضعیت جغرافیایی خاستگاه اسلام را تبیین کند. به نظر وی مفهوم امر مقدس بیش از آنکه در مقایسه با مفاهیم مسیحی از امر مقدس درک شود در نسبت سنجی با بستر اجتماعی اش درک میشود.
شلحد معتقد است شناخت محیط عربی کلید فهمی جامعه شناختی و درکی منطقی از آن دوره است. وی میگوید محیط جزیره العرب در آن دوره محیطی بود که برای زیستن میبایست جنگید. و اسلام به عنوان یک ایدئولوژیِ مرکب از ادیان گوناگون، در واقع پژواک زمزمه های وحدت نژادی عرب بود. به نظر وی عقلانیت و شخصیت فرد عرب، بن مایه ای پیچیده و دوگانه دارد؛ مرکب از بدویت و تمدن. و این شخصیت دوگانه در مسائل مختلف این قوم نمایان است.
شلحد در بررسی مردم شناختی از قربانی های عرب، قربانی های دوره اسلامی و دوره جاهلی را دسته بندی میکند و رسوم قربانی عرب جاهلی با تغییراتی که اسلام در آنها ایجاد کرد را مقایسه میکند. به نظر شلحد “آیین های قربانیِ ادامه یافته پس از اسلام، صرفا یک عمل پرهیزگارانه نبودند؛ بلکه مانند گذشته همچنان برای تقرب به خدایان بواسطه ی نیروی جادویی خون، کارکرد داشتند. زیرا عربِ پیش از اسلام، برای خون ارزشی جادویی قائل بود. به عقیده اعراب، جنیان ساکنان اصلی زمین بوده اند که باید از آن ها پرهیز شود. قربانی کردن و ریختن خون، یکی از راه های پرهیز از شر جنیان دانسته میشد. زیستگاه صحرایی اعراب که آکنده از ترس و خشونت بود، آن ها را وا میداشت برای خشنود کردن نیروهای مقدس و مرموز، در پیشگاه بت ها قربانی های خون محور یا غیر خون محور انجام دهند. حتی بعضی از اعراب جاهلی قربانیِ انسانی انجام میدادند خصوصا فرزند نخست؛ چه پسر و چه دختر؛ و فرزند کشته شده خورده میشد. این کشتن فرزندان به نوعی “خراج خون” دانسته میشد که باید به نیروهای مقدس داده شود که اسلام آن را با این سنت جایگزین کرد که موی کودک تراشیده شود و نام بر او نهاده شود.”
در آموزه های اسلامی تاکید بسیاری شده بر اینکه پیش از زاده شدن کودک و در همان مرحله جنینی، برایش نامی گزین شود؛ و تاخیر در نام نهادن بر کودک سرزنش شده است. این اندازه اهمیت نهادن به موضوعی ظاهرا کم اهمیت در ابتدا منطقی به نظر نمی آید. اما گزارش هایی انسان شناختی هستند که چیز دیگری به ما می فهمانند. در میان مردم “باریبا” در آفریقای غربی، رسم کودک کشی دیده شده است. وقتی کودکی متولد میشود اگر نشانه های بیماری یا نشانه های غیرطبیعیِ حاکی از ناهنجاری داشته باشد، شیطانی و پلید دانسته میشود و در نتیجه یا کشته میشود یا رها میشود تا بمیرد یا به عنوان برده به دیگر قبایل فروخته میشود. اما اگر نشانه های بیماری یا ناهنجاری در کودک نباشد آن گاه ورود وی به زندگی واقعی به رسمیت شناخته میشود و تازه در این مرحله برای وی “نامی” گزین میشود. حتی بعضی کودکان تا چندین سال نامگذاری نمیشوند تا سلامت و نیک سرشتی آن ها احراز شود. (از مقاله “انسان شناسیِ دوران کودکی” از ناهید عبدلی) این گزارش نشان میدهد که در نزد بعضی قبایل و ملت های کهن، نام گذاری برای کودک، به مثابه “به رسمیت شناختن حق زندگی او” بوده است و کودک تا پیش از نام گرفتن، اساسا موجود زنده و نفس محترم محسوب نمیشده و کشتنش نیز به لحاظ اخلاقی و حقوقی روا بوده است. حال بهتر میفهمیم تاکید اسلام بر نام نهادن بر کودک حتی پیش از تولد، چه بستر اجتماعی و فرهنگی ای دارد.
به گزارش شلحد، از آن جا که اعراب خشکی و بی آبی را شر و نحس میدانستند، مناسک طلب باران را انجام میدانند و برای فرود آوردن باران، قربانی های خونین به بت ها پیشکش میکردند. اما اسلام این مناسک را منحل کرد و بجایشان نماز عادی را قرار داد. افزون بر قربانی های خونین، اعراب قربانی های غیرخونی هم به خدایان و بت هایشان پیشکش میکردند. مثل نخستین چینه ی محصولات زراعی یا نخستین زاده های گله هایشان. این هدیه های غیرخونی، از نظر اعرابِ پیش از اسلام، نوعی دِین و بدهی دانسته میشد که حق خدایان است و باید به آن ها پرداخت شود؛ زیرا خدایان را شریک در محصولات خود میدانستند.
شلحد پس از بررسی زبان شناختی درباره دو واژه “وسم” و “وشم” میگوید: “عرب جاهلی جز اینکه در پیشگاه خدایان و بت ها بر زمین خمر میفشاندند، دختران جوان باکره ای را به معبد هدیه میکردند تا “آمیزش مقدس” با آن ها صورت گیرد و سپس آن ها را با خالکوبی(وشم)، علامت گذاری(وسم) میکردند. این زنان که برای تفکیک از دیگر زنان، نشانه گذاری شده بودند «نساء الأعلام» نیز خوانده میشدند. این خالکوبی ها معمولا بر روی ساعدها، سینه ها و باسن انجام میشد. حال میفهمیم که لعنت فرستادن پیامبر بر خالکوبی کننده و خالکوبی شونده (لعن النبی الواشمه والموشومه) به چه معناست.” به گزارش شلحد، مناسک “آمیزش مقدس” توسط اعراب در خود حرم مقدس(کعبه) انجام میشده است؛ همان طور که این مناسک در تمدن بابلی هم وجود داشته است. مناسک حج اعراب جاهلی با همین آمیزش مناسکی به پایان میرسید.
شلحد در پژوهش هایش با استفاده از روش های فیلولوژی و دستور زبان گشتاری_زایشی، اطلاعات تازه و جدیدی از دوره ای ناشناخته و تاریک از تاریخ در اختیار خواننده اش میگذارد. به نظر وی بررسی های زبان شناختی، خود به تنهایی منبعی برای شناخت تاریخ و جامعه در گذشته های بسیار کهن هستند.
شلحد در طول زندگی علمی اش که در فرانسه گذشت، تالیفات مهمی در حوزه مردم شناسی از خود به یادگار گذاشت. اما چنانش که سزا بود در جهان عرب و در میان اندیشمندان و پژوهشگران مورد توجه قرار نگرفته است. به نظر میرسد مهم ترین علت این گمنامی این بود که شلحد همه آثار خودش را به زبان فرانسوی نگاشته بود. اما پروفسور خلیل احمد خلیل برای شناساندن شلحد به جهان عرب همت ورزید و کتاب های او را از فرانسوی به عربی ترجمه کرد؛ که اگر چنین نبود، تا امروز نیز کمتر کسی شلحد و پژوهش هایش را میشناخت.
یوسف شلحد در 1994 در گذشت.
مهم ترین کتاب های وی(ترجمه عربی) این ها هستند:
“بُنى المقدَّس عند العرب قبل الإسلام وبعده”
“نحو نظریّه جدیده فی علم الاجتماع الدِّینیِّ؛ الطوطمیّه_ الیهودیّه _ النصرانیّه _ الإسلام”
“مدخل إلى علم اجتماع الإسلام من الأرواحیّه إلى الشمولیّه”
“الأضاحی عند العرب: أبحاث حول تطوّر شعائر الأضاحی طبیعتها وظیفتها فی غرب الجزیره العربیّه”