تحول اصطلاح «شرقشناسی» و عدم توجه به آن| عباس احمدوند
شرقشناسی معرفتی است پردامنه و متنوع که شرقشناس میکوشد آن را با مراجعه به شرق فرا چنگ آورد، اما همانگونه که دیگر معارف بشری، خاستگاهها، شرایط ویژه پیدایی ، سیلان و تطور ویژه خویش را دارد، شرقشناسی نیز درگیر این مسایل است؛ علاوه بر این، شرقشناسی دستخوش مطامع، اغراض سیاسی و استعماری نیز بوده است. این ویژگی ها نیز باعث گردیده فعالیتهای شرقشناسان عمدتاٌ باواکنشهایی انتقادی نسبت بدانها روبرو شوند؛ با این همه به نظر میرسد عطف توجه به تحول، تطور و سیلان مفهوم و مصداق شرقشناسی و شرقشناس، لزوم توجه به ایرادهای مهم تر شرق شناسی را بیش از پیش آشکار تواند ساخت.
مقدمه:
شرقشناس اساساً در بررسیهای شرقشناسانه خویش پیوسته از موضع «خود»[4] به «دیگری» [5] = شرق مینگرد. Bong – Ha ,Critical Discussion on the Orientalism,903)) خواه او در تحقیقات خویش بر جاده انصاف قدم زند و خواه غیر منصفانه عمل کند( احمدوند، گزارشی کوتاه از چاپ و نشر قرآن کریم در غرب ،2 -3؛ (Chew, e.g. , The Crescent and the Rose, Islam and England during the Renaissance ,387 – 400 ، یکی از چالشهای مهم تحقیقات وی نگاه «پسینی»[6] و نه « پیشینی»[7] خاص اوست. از این رو طبیعی است نوع تحقیقات شرقشناسی به گونهای رقم خورد که از نظر شرقیها و یا مسلمانان چندان کامل و منصفانه نباشد؛ شرقشناس پیوسته متهم است که از بیرون به شرق و اسلام نظر میکند و نگرش او «تفهمی»[8] نیست؛ حتی گاه این نگرش خاص وی در جهت مطامع و منافع استعماری ، سیاسی و ایدئولوژیک نیز قرار داشته است. (Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies , 6- 7) تمامی این مسایل بر شرقیها و مسلمانان گران آمده، ایشان را به دفاع از آموزههای عقیدتی، فرهنگی و تمدنی خویش واداشته، به نشان دادن نقاط ضعف شرقشناسان سوق داده است. انتشار کتاب مشهور ادوارد سعید، « شرقشناسی »[9] نیز که تا به امروز مهمترین نقد صورت گرفته نسبت به شرقشناسی به شمار میرود، رویکردها، مبانی انتقادی و ابزارهای در خوری را در اختیار منتقدان انبوه شرقشناسی و شرقشناسان قرار داده است.
اما باید در نظر داشت که شرقشناسی نیز مانند هر حوزه معرفتی دیگر، از خاستگاه، مراحل، تحول و تطور خاص خویش برخوردار بوده و هست. با این حال توجه به انتقادات صورت گرفته از سوی شرقیها و مسلمانان، به ما یادآور میشود که در بسیاری از این انتقادات بر حق،[10] به تحول و سیلان معرفتی شرقشناسی ، تاثیر و تاثیرات جوامع غربی بر اقدامات علمی شرقشناسان، فراهم بودن و نبودن ابزارها و پیدایی مکاتب گوناگون شرقشناسی ، توجهی در خور مبذول نگشته، با اخذ رویکردی « کلی انگارانه » [11] ایرادهای وارد بر شرقشناسی یک قرن ، یا یک کشور و یا یک مکتب ( و شرقشناسی خاص) به تمامی دورهها، مکاتب و اشخاص تسری مییابد.
بروز این حالت اندک اندک باب توجه به تحولات روزافزون شرقشناسی را بر منتقدان شرقی و مسلمانان شرقشناسی بسته، اقدامات علمی و دلسوزانه آنان را در درازمدت ماهیتی «جدلی»[12] خواهد بخشید. حال آنکه به گمان نگارنده باید رویکردهای خاص شرقی ها و مسلمانان را به شیوهای کاملاً علمی به کل جریان متحول و متغیر شرقشناسی منتقل کرد و شرقشناسان را به نقایص کارهایشان متوجه نمود ( نک. عیسوی، آموزش و عقاید در خاورشناسی، 226 – 227) ؛ البته نمیتوان صد در صد به تحقق چنین آرزویی امید بست و از منافع سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی در کشورهای شرقی و مسلمان که انگیزهای مهم در این نوع مطالعات است، غافل ماند؛ اما باید کوشید با بررسی هر چه جامعتر و کاملتر جریان شرقشناسی ، تحقیقات سره را از ناسره و غث را از سمین مشخص ساخت.
1- واژه شناسی:
به واسطه گستردگی فراوان مفهومی و مصداقی « شرق»، شرقشناسی معرفتی است، بسیار عام و گسترده، دچار توسعه و تضییق[13] و هم پوشان با بسیاری از شاخههای معرفت، از این رو همچنان مباحث گوناگونی بر سر ارایه تعریفی درست و کامل از شرقشناسی و شرقشناس در جریان است. واژه شرق[14] مأخوذ از فرانسه میانه یازبان لاتین[15]، اساساً به معنای خطر کردن است(Encyclopedia Britannica, “Orient”) ؛ این واژه نشانگر معانی ای چون جهت جغرافیایی خاص، گوهر درخشان، رو به سوی شرق آوردن نیز آمده است(Ibid) . با این حال در فرهنگهای غربی، واژههای دیگری نیز برای شرق به کار میرود؛ مهمترین آنها واژه (East) است که معنای اصلی آن جهت جغرافیایی شرق و در مقابل غرب است؛ هرچند مسیر طلوع خورشید را نیز برای آن ذکر کردهاند (Ibid). با توجه به این معانی، واژه «شرقشناسی»[16] را به علم یا مطالعه تاریخ، آداب، زبانها، فرهنگ و تمدنهای شرقی تعبیر کردهاند (وصفی ،مراجعه الاستشراق ، 1- 2؛ فرهنگ خاورشناسان، هفت؛ عمیره، الاسلام والمسلمون بین احقاد التبشیر و ضلال الإستشراق، 90؛ (Oxford Dictionary of Art, s.v, “Orientalism”. البته همچنان این بحث وجود دارد که آیا (شرق / شرقشناسی) اصطلاحی که بیشتر معنای جغرافیایی را افاده میکند، امکان ارایه معنایی حقیقی را از شرق دارد، یا باید بیشتر بر معانی دیگر واژه شرق / شرقشناسی که عبارت باشد از رو کردن به شرق، نور و الهام گرفتن از شرق وگوهر درخشان، تاکید ورزید (see.Arberry, British Orientalists, 8; Encyclopedia Britannica,s.v “East”, “Orient” , “Orientalism”;Oxford Dictionary of Art, S.V; Warrdenburg “Mustashrikun”in EI2 ؛ وصفی، مراجعه الاستشراق ،همان؛ النعیم، الإستشراق فی السیره النبویه، 15).
شاید از همین روست که ژاک واردنبرگ شرق شناسی را به در بخش کلی فرهنگی[17] و علمی [18] تقسیم می کند (Warrdenburg, Mustashrikun,ibid; also ,Said, Orientalism ,51-52). از دید او شرق شناسی فرهنگی که حاصل و منبعث از ادبیات رمانتیک اروپاست، در صدد الهام گیری و کسب انگیزه از شرق بود (Warrdenburg, Mustashrikun, ibid ; Said, Orientalism, ibid ; Lokke, The Romantic Fairytale ,147 ; Saglia, Orientalism in European Romanticism 467 ؛نیز نامه 1 نوامبر 1791 سر ویلیام جونز). در عوض شرق شناسی علمی همان پژوهش غیر جانبدار و در حال تحولی است که بیشتر بر معانی جغرافیایی واژگان تکیه می کنند تا الهام گیری و کسب نور (Warrdenburg ,Mustashrikun ,ibid).
واردنبرگ نخستین کاربرد واژه شرقشناسی را در زبان انگلیسی سال 1779 و در زبان فرانسوی به سال 1799، یعنی اواخر قرن هیجدهم میداند(Warrdenburg ,Mustashrikun ,ibid)، اما بنابر استقصای آربری نخستین کاربرد واژه شرقشناسی به سال 1683باز میگردد(Arberry , British Orientalists ,ibid) . او حتی در توصیف ساموئل کلارک[19] که در برخی زبانهای شرقی دست داشت، از واژه اورینتالین[20]/ شرقشناس بهره میبرد (ibid) . همچنین آربری از مناقشات رخ داده در باب نوع تعلیم و تربیت هند یاد می کند؛ گروهی که از تعلیم و تربیت و ادبیات هندی دفاع میکردند، شرقشناس خوانده میشدند و کسانی که تعلیم و تربیت انگلیسی را میپسندیدند، انگلیسیگرا[21] (ibid) . دقت در اینکه کاربرد واژه شرقشناس حداکثر به قرن هفدهم باز میگردد، بدرستی جدید بودن شرقشناسی را به ما یادآوری میکند ( فرهنگ خاورشناسان، همان؛ قس. احمدوند،گذری بر مطالعات شیعی در غرب ، 163 -167).
2- شاخههای گوناگون شرقشناسی :
تنوع فراوان موضوعات تحقیقی شرقشناسی و عدم امکان عملی کسب آگاهی و شناخت کامل نسبت به حجم فراوان این موضوعات،اندک اندک شرقشناسان را بر آن داشت ، موضوعات موردنظر خویش را تخصصی تر سازند، بویژه آن که شرق از نظر هر کشور اروپای و غربی مدلول خاص خویش را داشت ( Said, Orientalism,52) . از این رو تخصصهایی چون هند شناسی، آشورشناسی، چینشناسی، اسلامشناسی، عربشناسی، ایرانشناسی و… ظهور کرد ( Said, Orientalism,51 – 52) . با این همه از آنجا که یکی از معانی واژه شرق، گوهر درخشان و الهام گیری از شرق است( نک. مباحث پیشین؛ و النعیم، الإستشراق فی السیره النبویه، 15) و شرق اسلامی بیشترین درخشش را برای غربیان داشته است و حتی در دوره ادب رمانتیک اروپا بیشترین الهام را به غربیان داده است( نک. ادامه مقاله؛ نیز، النعیم ، الإستشراق فی السیره النبویه، 16 – 18)، بیشترین حجم مطالعات شرقشناسی به مطالعات اسلامی اختصاص یافت( النعیم، الإستشراق فی السیره النبویه،1؛ از این رو شرقشناسی شهیر چون فوک در عنوان کتابش، مطالعات شرقشناسی را مترادف مطالعات اسلامی و عربی میداند). باری بدین ترتیب بیشتر فعالیتهای علمی شرقشناسان متوجه اسلام گردید و طبیعتاٌ واکنشهای فراوان مسلمانان را نیز نسبت به شرقشناسی و شرقشناسان برانگیخت (Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid, Muslim Response) .
اگر از غرب به شرق نظر کنیم ابتدا اعراب، ترکان و ایرانیان را در شرق میبینیم که مسلمانند و جزو جهان اسلام محسوب میشوند(Arberry, British Orientalists,,ibid ; cf. Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies ,7 -8) . سپس به عبرانیها بر میخوریم که ناگزیر باید آنان را از قلمرو مطالعات شرقشناسانه حذف کنیم، زیرا زبان عبری کلاسیک، امروزه دیگر وجود ندارد و شکل جدید آن نیز با اقتباسهای فراوان از اصطلاحات غربی از اصل خویش افتاده است(Arberry, British Orientalists, ibid ). مصرشناسی و آسورشناسی نیز نسبت به مطالعات اسلامی هم کم فروغ است و متعلق به قلمرو باستانشناسی و هم اینکه به شدت تحت الشعاع مطالعات اسلامی قرار گرفته است (ibid) .در شرق آسیا نیز مطالعات در باب چین ، هند و اندونزی و… به تازگی بالیده است، با این همه بسیاری از موضوعات مربوط این سرزمینها یا اسلامی است و یا تحت تاثیر و در تعامل با اسلام و جهان اسلام؛ در عین حال مطالعات خاص چین و هندشناسی نیز در مقایسه با مطالعات اسلامی چندان پردامنه و گسترده نیست (Arberry, British Orientalists, 8, 44 ff).
بی دلیل نیست که بسیاری از محققان، شرقشناسی را با اسلام شناسی[22]، عرب شناسی[23] و شرقشناسان را با اسلام شناسان و عرب شناسان یکسان گرفتهاند (النعیم، الإستشراق فی السیره النبویه،1؛ فوک، تاریخ الحرکه الاستشراق، همان ؛ برای نمونهها، نک. اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ، 25 – 26). علاوه بر این و فارغ از آن که شرقشناسی خود با مطامع سیاسی، استعماری و ایدئولوژیک آمیخته شده و ماهیت علمی خویش را کم فروغ ساخته است (احمدوند، گزارشی کوتاه از چاپ قرآن کریم در غرب، 2 به بعد؛(Said, Orientalism,42- 43;Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid; al-Faruqi, 1; Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies, ibid) ، حتی برخی محققان تعبیر مطالعات اسلامی / عربی را به اسلام شناسی/ عرب شناسی نشانگر نوعی اشاره به تحقیق در موضوعی مرده و منفعل میدانند[24] ( اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،24) و طبیعی است که این رویکرد واکنش مسلمانان را برخواهد انگیخت(Warrdenburg ,Mustashrikun ,ibid; Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies ,ibid).
3- شرقشناسی درگذار:
تنوع فراوان موضوعات مورد بحث شرقشناسی و تطابق بسیار آن با مطالعات اسلامی و عربی، خود به خود تصاویر و چهرههای متفاوتی را از شرقشناسی پیش چشم قرار میدهد. اگر تقسیم علوم انسانی به جامعه شناسی، تاریخ، فلسفه، اندیشه،حقوق و ادبیات و … نماد تخصصی شدن این علوم بدانیم، بی تردید تنوع موضوعی شرقشناسی که حتی با مباحثی متفاوت چون علوم و فنون، هنرها و معماری نیز تماس نزدیک داشته و دارد، بسیار گسترده تر است (Warrdenburg, Mustashrikun, ibid; Heehs, Shades of Orientalism 172). علاوه بر این تنوع و سیلان ذاتی شرقشناسی، چنان که ادوارد سعید اشاره میکند دول غربی هر یک شرق را بسته به ارتباط و نزدیکی با خود و منافع آنها در شرق تفسیر میکردند (said,e.g ,Orientalism, 42 – 43). این تنوع موضوعی و آن تکثر مکانی حوزه تحقیق نیز طبعاً رویه، روش، اهداف و ابزارهای خود را میطلبید. شاید از این روست که برخی محققان تعبیر مکتب[25] را، بسته به موضوع، مکان و زبان، برای حوزههای علاقه شرقشناسی غربی، به کار بردهاند (الزیادی، نگاهی به مکاتب شرق شناسی در اروپا ، 129 – 152؛ نقره، المستشرقون، 21؛ (Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid.
حتی اگر تحقیقات و مطالعات شرقشناسی آلمان بدون مستعمره و بیشتر در پی چاپ متون و برخوردار از وسواس علمی( المنجد، المستشرقون الألمان ،7 – 12؛( Marchand, German Orientalism and the Decline of the west ,1-3 و یا شرقشناسی فرانسوی، ایتالیایی، روسی و انگلیسی( الزیادی، نگاهی به مکاتب شرق شناسی در اروپا، همان؛ فوک، تاریخ الحرکه الاستشراق، فصول متعدد؛ پاکتچی، روششناسی تاریخ ادبیات در فضای خاورشناسی روسیه ، 140 – 141؛ Avon, Louis Gardet : A Catholic Thomist takes up Islamic studies 1926, 256 – 257). را نتوان دقیقاٌ با تعبیر مکتب تطبیق داد، بی گمان تفاوتهایی فراوان در شرقشناسی این حوزههای زبانی و کشوری، بسته به شرایط پیش گفته به چشم میخورد.
مهمتر از این، از آنجا که شرقشناس، مانند هر پژوهشگری، موضوع تحقیق خویش را از دغدغههای جامعه اخذ میکند( عیسوی، آموزش و عقاید در خاورشناسی، 224 – 225؛ (Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid، طبیعی است شرقشناسی نیز با اهداف سیاسی، استعماری و تبشیری آمیخته شده ، از ابزارها و روشهای رایج در غرب تاثیر میپذیرد. آیا می توان در اروپای قرون وسطی زیست، به مطالعات شرقی یا اسلامی اشتغال داشت و از نفقه مهمترین نهاد حامی این نوع مطالعات یعنی کلیسا بهره نبرد؟( اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،65 – 67؛ 72 – 75؛ احمدوند، گزارشی کوتاه از چاپ قرآن کریم در غرب، 2 – 3 ؛ مارتین، تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب ،155).
طبعاً کلیسا در مطالعات اسلامی، عربی و شرقی خویش در پی مجادله با اسلام بوده( همان قبلی) و شخص سرگرم به مطالعات شرقی و اسلامی نیز که به منظور آموزش و مطالعه خویش نیازمندیهای مادی و معنوی داشت؛ ناگزیر بود اشتغالش را به دشمنان مسلمان/ عرب/ سارازن و یا ترک (احمدوند، گذری بر مطالعات شیعی در غرب ، 2)، از سوی کلیسا مشروعیت دهد . شاید از این رو بود که بسیاری از اقدامات شرق/ اسلام شناسانه این دوران رنگ و بوی مجادله به خود گرفته، یا در پی راضی ساختن افکار عمومی مومنان مسیحی بود و یا آنکه اساسا برخی شرق شناسان خود در شمار آباء کلیسا قرار داشتند( اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ، همان (Daniel, Islam and the west ,42 – 43 , 57, 78 – 79 ; .
وقتی اروپاییان پا به عصر رنسانس و اکتشافات نهادند، پدیدههایی چون اومانیسم، نقد عقل محض، پروتستانتیزم، استعمار، تبشیر و امثال آنها نیز پدیدار شد ( مارتین، تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب ،155 – 157؛ اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان، 79 به بعد، 92 به بعد،122 به بعد، 135 به بعد) و کمپانیها و دولتهای استعماری غربی متولد شدند. در این دوره غربیان شرقشناسی را ابزاری در کسب معرفت و فراهم آورنده امکان سلطه هر چه بیشتر بر مستعمرات خویش میپنداشتند ( مارتین، تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب، 159 – 160؛ ( Ramadan , Plotting the Future of Islamic studies , 6 . شرقشناسی نیز که از دستاوردهای عصر اکتشافات و سفرنامهها بسیار بهره میبرد( کمپ، ما خاورشناسان نوین ،118؛ مارتین، تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب، 157 – 162 ) خود به خود در خدمت این حرکتها قرار گرفت.
بگذریم از این که برخی شرقشناسان این دوره چون لامنس یا فارمر رسماً از مبشرین یا کارمندان دستگاه های استعماری بودند (بدوی، موسوعه المستشرقین، ذیل ماده). در دوران استقلال خواهی ملل مستعمره (اوایل و اواسط قرن بیستم)، ناگزیر رویه شرقشناسی هم تغییر یافت و در اثر تحولات علمی قرن بیستم عملاً کوشید هر چه بیشتر از دام نقایص خویش برهد ( قس. اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان، 173). حتی پس از جنگ جهانی دوم شرقشناسان به شدت به نقد جریان شرقشناسی پیش از خویش پرداختند ( مارتین، تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب، 167؛ پاکتچی، نقد دیدگاههای خاورشناسان پیشین از سوی خاورشناسان دهه اخیر، (سخنرانی)). نگاهی به برخی موضوعات شرقشناسی چون حدیثپژوهی، تاریخ علوم ( نمونه جابر بن حیان) و ادبیات عرفانی نشانگر آن تواند بود که چگونه شرقشناسی از انکار ، طعن و رد احادیث به پژوهش تفهمی آن پرداخته و یا پس از چاپ شتابزده و اولیه آثار، به ارایه چاپهای منقح ، انتقادی و پرهیز آگاهانه از خطاهای پیشین رسیده است ( اصلانپور، بررسی دیدگاه تنی چند از مستشرقان در خصوص آراء و افکار مولانا، 435 – 436؛ عظیم زاده تهرانی، جابر بن حیان و خاورشناسان، 178 – 188؛ پارسا، سنتهای نقل حدیث در بررسی تطبیقی دیدگاه های خاورشناسان ، 32 – 41؛ همو، « درآمدی بر مطالعات حدیثشناسی هارالد موتسکی» ، 50 – 57؛ مقاله« حدیث»، در ج 12 دانشنامه اسلام، 13، حدیث پژوهی در غرب، 773 -785).
چنان که در بررسی سیر تدوین دایره المعارف های تخصصی در باب اسلام نیز به مراحل متفاوتی بر میخوریم؛ نخستین دایره المعارف جدی غربی را بارتولومه هربلو[26] با نام «کتابخانه شرقی »[27] نگاشت که صبغه ادبی داشت ( اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،164 – 165 (Said, Orientalism,470 . پس از آن تامس پاتریک هیوز[28] دایره المعارفی را با نام « فرهنگ اسلام »[29] به رشته تحریر در آورد که سرشار از اشکالات محتوایی و روشی بود ( اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،165 – 167؛(Hughes, Dictionary of Islam , 5 – 6 . بعدها و پس از گفتگوهای بسیار، اساس تدوین دایره المعارف اسلام چاپ اول[30]، در لیدن پایه گذاری گردید؛ پس از تلخیص این دایره المعارف[31]، برای رفع نواقص ویرایش اول، تدوین ویرایش دوم آن آغاز گردید[32] ؛ این تحریر میکوشید عرصه تبلور نگاه پدیدارشناسانه به شرق و اسلام و مطالعه غیر هنجاری و بیطرفانه[33] آن باشد (اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان، 170 – 173 ؛ احمدوند، گذری بر مطالعات شیعی در غرب، 163 پاورقی؛(Elton Daniel, Art “Encyclopaedia of Islam”. این حجم بالای انتقادات بر این دایره المعارف ( نک مثلاً. اسعدی، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،170 – 171)، گردانندگان آنرا به ارایه ویرایش سوم واداشت که با اخذ رویکردهای نوین چون انواع تحلیل ، معناشناسی و نشانه شناسی، به جنبههای مهمی از شرق اسلامی چون تاریخ اجتماعی – فرهنگی و بررسی همه جانبه فرق اسلامی و اماکن گوناگون جغرافیایی میپردازد( Brill on Line) ). این نمونه ها نشانگر گذار شرق شناسی از دوره ای به دوره دیگر بوده ، روشن می سازد که چگونه شرق شناسان در اثر نقدهای روزافزون منتقدان و آگاهی هر چه بیشتر بر خطاهای خویش، پیوسته در صدد رفع نقایص خود برآمده اند(نک. عیسوی، آموزش و عقاید در خاورشناسی، 226).
4- شرقشناس دیروز ، شرقشناسان نوین
تنوع رخ داده در شرقشناسی ما را با متخصصانی مواجه میساخت که هر یک به نوبه خود از این تنوع و تکثر تاثیر پذیرفته بودند ( see . Heehs, Shades of Orientalism, ibid ) . باری شرقشناس فردی صاحب نظر در زبانها، تاریخ ، عقاید، فرهنگ و تمدنهای شرقی بود(Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid; Arberry, British Orientalists ,ibid ; ؛ گستره وسیع موضوعی، زمانی و مکانی شرق نیز ما را به تنوع و تحول مفهومی و مصداقی شرقشناسی رهنمون می شد . شرقشناس میتوانست فی المثل در باب زبان سواحیلی ، حلب در دوران اسلامی ، مقرنس، منطقه آچه، تیول، مقتل نگاری ، قرامطه و …. پژوهش کند و باز شرقشناس خطاب شود( نک. بدوی، موسوعه المستشرقین، مدخلهای گوناگون؛ (Warrdenburg ,Mustashrikun ,ibid.
البته روشن است که امکان تحقق تمامی این حوزههای تخصصی در وجود یک شرقشناس اندک است، اما در هر حال تمامی این تخصصهای پراکنده در حیطه شرقشناسی جای گرفته، بر ابهام مفهومی و مصداقی شرقشناسی و شرقشناس میافزود ((cf.Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid دقت در اهداف، رویکردها و روشهای شرقشناسی و نیز شرح حال شرقشناسان پیش از اواخر قرن بیستم، برخی ویژگیهای مشترک شرق شناسان را بر ما هویدا تواند ساخت. نخست آن که شرقشناسان جملگی غربی بوده، در اروپا و امریکا می بالیدند؛ حتی اگر برخی از آنان روزگاری را در شرق می گذراندند، این اقامت یا موقتی بود و یا با حفظ خاستگاه غربی ایشان صورت می پذیرفت ((cf.Warrdenburg, Mustashrikun, ibid. دیگر آن که عمده شرقشناسان مسیحی و در موارد اندکی یهودی بودند؛ یا آن که دست کم به آموزههای اسلامی و شرقی اعتقاد نداشتند ( زمانی، مفهوم شناسی، تاریخچه و دورههای استشراق،31-32، (Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid . این دو ویژگی مشترک شرقشناسان ، یعنی غربی و مسیحی بودن را میتوان دو ویژگی اساسی شرقشناسان نسل دیروز ( تا پیش از اواخر قرن بیستم ) دانست. اما پس از جنگ جهانی دوم و نقد جدی شرقشناسی ، نسلی از شرقشناسان ظهور کرد که اینک میتوان آن را نسل شرقشناسان نوین خواند.
شرقشناسان نوین که برخی از آنان چون پرسی کمپ آگاهانه خویشتن را بدین نام میخوانند ( کمپ، ما خاورشناسان نوین ،118؛ cf. said, Orientalism, 213 – 217 ؛ رزاقی ، درآمدی بر شرقشناسی و مستشرقان، 40، که آنان در برابر شرقشناسان « منفی نگر»، « منصف» میخواند)، عملاً خدمت به دستگاههای استعماری ، تحقیق بر اساس رویکردهای جدلی، ایدئولوژیک و سیاسی را نادرست و خیانت به علم میشمارند( همان قبلی و نیز cf. Ramadan , Plotting the Future of Islamic studies , 7 – 8). رزاقی با بررسی شماری از آنان، برخی جهت گیریهای علمی خاص این شرقشناسان نوین را (که بسیار بر خلاف شرق شناسان دیروز است) این گونه یاد میکند: 1- متن گرایی و پذیرش در قالب متن دینی. 2 – تخصصی تر عمل کردن. 3 – توجه کامل به فرق ، بویژه شیعه. 4 – جدایی میان اسلام شناسی عالمانه و اسلام شناسی تبلیغاتی و رسانهای ( رزاقی ، درآ مدی بر شرقشناسی و مستشرقان، 28 – 40 ، بویژه صفحات 28 ، 32 ، 33 و 39).
شرقشناسان نوین دیگر صرفا مسیحی ، غربی و یا متعلق به یک ملیت خاص اروپایی و امریکایی نیستند( کمپ ، ما خاورشناسان نوین، 118 – 119؛ زمانی، مفهوم شناسی، تاریخچه و دورههای استشراق، 31 – 32؛ حسینی، نقد آثار خاورشناسان ،7 ؛Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid؛ و قس برای نظری مخالف ، مثلا صداقت ثمر، شرقشناسی و جهانی سازان معاصر غربی ،7). اکنون میتوان در میان شرقشناسان همچنان بسیاری از غربیان و مسیحیان را یافت، اما همزمان میتوان شرقشناسان و یا اسلام شناسانی غربی، غیر مسیحی و یا حتی مسلمان را نیز یافت؛ شرقشناسان و اسلام شناسانی چون حامد الگار، مراد ویلفرد هوفمان، رنه گنون، تیتوس بورکهارت، فرتیهوف شوان و …( هوفمان، یومیات ألمانی مسلم ،17 – 233؛ ربیعی آستانه، معرفی چند اثر برجسته مستشرقان مجله بینات ،117؛ Hassan, 249 – 250) . یا شرقشناسانی شرقی و غیر مسلمان چون توشیهیکو ایروتسوی ژاپنی قرآنپژوه و عرفان پژوه ، جرجی زیدان مسیحی عرب، اکادای ژاپنی ادب فارسی پژوه . حتی بالاتر از آن میتوان برخی تحقیقات مسلمانان شرقی ساکن شرق و جهان اسلام را نشان داد که رنگ و بوی کاملاٌ شرق شناسانه دارد[34] .شرقشناسی برای از میان بردن آفات نگاه صرف بیرونی و پسینی خاص خویش جداً به استخدام محققان و استادان مسلمان و معتقدی چون سید حسن نصر، طارق رمضان، حسین مدرسی طباطبایی، عبد الجواد فلاطوری و …. نیز پرداخته است ( نک مثلا. غلام احیا حسینی، شیعه پژوهی و شیعه پژوهان انگلیسی زبان 1950 – 2006، فصل هفتم، 245 – 308). اگر چنین اقداماتی نیز در جریان شرق شناسی رخ نموده است، حال باید دید آیا میتوان همچنان کتاب یا مقالهای را در نقد شرقشناسی قرن هیجدهم و یا شرقشناسانی چون نولدکه، گلدتسهیر، بوهل و … نگاشت و آنرا به کل شرقشناسی و شرقشناسان نسبت داد؟ بی آن که از حضور شرقشناسان نوین و نقدهای جدی آنان بر شرقشناسی دیروز مطلع بود !
5 – برخی نمونهها از کم توجهی به تحول مفهومی و مصداقی شرقشناسی و شرقشناس
پیش از هر چیز باید در نظر داشت بسیاری از محققان مسلمان بدین تحول و تطور مفهومی و مصداقی توجه کافی دارند( نک مثلا. اصلانپور، بررسی دیدگاه تنی چند از مستشرقان در خصوص آراء و افکار مولانا، همان ؛ روشن ضمیر، درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی ،195 – 197 ). با این حال و به واسطه نوع نگاه بیرونی و پسینی شرقشناسان ، همچنان عدهای از محققان مسلمان، از سر حمیت دینی و در دفاع از آموزههای اسلامی ، به شیوهای کلی و بدون توجه به تغییرات رخ داده در مفهوم و مصداق شرقشناسی و شرقشناس، به نقد آنها میپردازند (EncyclopaediaWarrdenburg, Mustashrikun ,ibid , Muslim Response ؛ قس. کریمی نیا، « وضعیت مطالعات آکادمیک قرآنی در ایران پس از انقلاب» ، 81) . غافل از اینکه عدم توجه بدین مسأله و انتخاب رویهای جدلی، تنها و تنها فضای مجادلات میان مسلمانان و مسیحیان را تیرهتر خواهد کرد و احیاناً کفه بازماندگان شرق شناسی دیروز را سنگین تر خواهد ساخت ( قس. احمدوند، گزارشی کوتاه از چاپ قرآن کریم در غرب، 2 – 3) . هم از این روست که بنابر ادعای برخی مراکز علمی غرب ، مسلمانان از ارایه تصویری عینی[35] و واقعی از اسلام ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن آن عاجزند ( روشن ضمیر، درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی، 197 – 198 ؛ Warrdenburg, Mustashrikun ,ibid; Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies , 8).
تنها با مراجعه به برخی کتب و مقالات در نقد شرقشناسی و شرقشناسان (برای ملاحظه متن حدود یک صد کتاب منتقدانه عربی، نک.(www.almaktabe.com/ar/list.php) میتوان دریافت که هنوز در میان مسلمانان نقدهایی بر شرقشناسی و شرقشناسان نگاشته میشود که در آنها صرفاً از انگیزههای سیاسی ، اقتصادی، استعماری و تبشیری شرقشناسان سخن میرود( السباعی ، الاستشراق و المستشرقون ،19 – 24 ، 25 – 29، 31 – 33؛ عمیره ، الاسلام والمسلمون بین احقاد التبشیر و ضلال الإستشراق،11، 16، 23، 35، 40) .گاهی این منتقدان، دایره المعارف اسلام چاپ لیدن را یکسره منشأ « أباطیل» و «أضالیل » میخوانند( عوض ، دایره المعارف الإسلامیه الإستشراقیه، أضالیل و إباطیل،7، 21، 83، 99، 139، 187 و 213) و یا در اوایل قرن بیست و یکم، به نقد دایره المعارف مختصر اسلام چاپ اواسط قرن بیستم میپردازند( همو، 5 – 6؛ نک. اسعدی ، مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ، 162 – 173). البته نقد از ضروریات علم است ، اما اشکال کار آنجاست که به نقد شرقشناسی و شرقشناسان بپردازیم و مسایل را از یکدیگر تفکیک نسازیم ، یا آن که برخی خطاها را به کل جریان نسبت دهیم.
برای نمونه، با آن که در عرصه قرآن پژوهی غربیان تحولات مهمی رخ داده که انتشار دایره المعارف قرآن لیدن[36] یکی از آنهاست ( نک. کریمی نیا، کتاب شناسی مطالعات قرآنی به زبانهای اروپایی 1700 – 1995، الهدی ، تهران، 1380؛ نیز مؤدب و موسوی مقدم، نقد دایره المعارف قرآن لیدن بر اساس آراء و مبانی شیعه ،111 – 113، به نقل از ویراستار دایره المعارف قرآن. )، برخی منتقدان همچنان به نقد آراء گلدتسهیر ، بوهل، نولدکه و وایل در باب مطالعات قرآنی میپردازند ( نک مثلاً. عمیره، الاسلام والمسلمون بین احقاد التبشیر و ضلال الإستشراق،11، 16، 23، 35، 40؛ جبل، الرد علی المستشرق الیهودی جولد تسهیر فی مطاعنه علی القراءات القرآنیه، 5 – 7، 12 – 17؛ اسکندرلو، نقدی بر تاریخ گذاری قرآن از دیدگاه برخی خاورشناسان، 33 – 38؛ ربیع نتاج، شبهه شناسی تحریف قرآن از دیدگاه خاورشناسان، 54 ، 56- 57 ؛ مودب و موسوی مقدم ، نقد دایره المعارف قرآن لیدن بر اساس آراء و مبانی شیعه، 106 – 107). غافل از آن که چنان که آمد اکنون این آراء در غرب بشدت در معرض نقد است و در بسیاری موارد پذیرفته نیست؛( Kohlberg, Western studies of Shi’a Islam, 38 – 40؛نیز پاکتچی، نقد دیدگاههای خاورشناسن پیشین از سوی خاورشناسان دهه اخیر، ( سخنرانی) )
شاید نمونه بارز و مشهور این گونه نقدهای عربی و فارسی ( و شاید زبانهای دیگر اسلامی) که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است، کتاب نقد آثار خاورشناسان، نوشته مصطفی حسینی طباطبائی باشد[37]؛ با اینکه نام کتاب « نقد آثار خاورشناسان» است، مولف محترم روشن نمیسازد کدامیک از مفاهیم و مصادیق شرقشناس / خاورشناس مورد نظر اوست( قس، حسینی طباطبائی، نقد آثار خاورشناسان ، پیشگفتار ، 8 – 9) و اساساٌ بیست خاورشناس نامدار متعلق به دورهها و مکاتب گوناگون شرقشناسی کتاب وی، بر چه مبنایی انتخاب شدهاند؟! جالب آنکه از تمامی بیست خاورشناس مورد بحث کتاب، به جز ریچارد بولت، استاد حال حاضر دانشگاه کلمبیا ، جملگی این خاورشناسان درگذشتهاند و کهنگی و بیدقتی آثارشان مورد اشاره و تایید بسیاری از شرقشناسان دورههای بعد است( حسینی طباطبائی، نقد آثار خاورشناسان ، 176؛ پاکتچی، نقد دیدگاههای خاورشناسان….» ( سخنرانی)).
البته مولف محترم در پیشگفتار خویش ، مباحثی شبه روش شناسانه را در بررسی شرقشناسی و شرقشناسان مطرح ساخته اند، اما به نظر میرسد این مطالب مانند برخی نوشته های مشابه، مباحثی مغلوط ، پراکنده و حاصل ناآشنایی با زبانهای غربی و یا عدم اطلاع کافی از تحولات صورت پذیرفته در شرقشناسی و مسایل مربوط به شرقشناسان باشد( حسینی طباطبائی، نقد آثار خاورشناسان، پیشگفتار ، 9 – 10؛ نیز برای نمونه هایی از آن نوشته ها نک: :سعد المرصفی, اضواء علی اخطاء المستشرقین,دارالقلم,کویت,الطبعی الاولی,1408ه/1988م:النوع الاول_النوع الثالث؛احمد عبدالرحیم السایح, الاستشراق فی میزان نقد الفکر الاسلامی,الدارالمصریهالبنانیه,الطبعهالاولی,1417ه/1996م؛الفصل الثالث؛محمد عبدالعظیم علی,السیره النبویه وکیف حرفهاالمستشرقون,الطبعهالاولی,1414ه/1994م:الباب الاول؛علی الحمد النمله,المستشرقون والتنصیر,مکتبه التوبه,الطبعه الاولی,1418ه/1998م,القسم الاول)
نتیجه:
شرقشناسی بسته به شرایط خاص سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و اقتصادی غرب تحولاتی مهم را از سر گذرانیده، بدین سبب شرقشناسانی گاه متفاوت از یکدیگر، دیروزین و نوین، در عرصه پژوهش و آموزش بالیدهاند. از سوی دیگر در اثر هم پوشانی فراوان شرقشناسی و مطالعات اسلامی طبیعتاً واکنش محققان مسلمان نسبت به شرقشناسی و شرقشناسان برانگیخته شده است که توجه به تحولات خاص شرقشناسی و تحول مفهوم و مصداق شرقشناسان، جایی برای طرح برخی ایرادات و انتقادات باقی نگذارده، لزوم توجه مسلمانان را به موضوعات مهم دیگری نمایان میسازد. مسألهای که شاید با اندک عطف توجه منتقدان از مسایل مربوط شرقشناسی قرون 18 ، 19 و اوایل قرن (دیروز)20 به موضوعات شرقشناسانه/ اسلام پژوهانه اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 (نوین) چندان دور از دسترس نباشد.
*منبع: سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی
منابع و مآخذ:
احمدوند، عباس، «گذری بر مطالعات شیعی در غرب». مجله مقالات و بررسی ها ، دفتر 63 ، دانشکده الهیات ومعارف اسلامی دانشگاه تهران ، تابستان 1377 ، صص153 – 183.
همو،” گزارش کوتاه از چاپ و نشر قرآن کریم در غرب” ،مجله آینه پژوهش، شماره 69 ، مرداد و شهریور 1380 ، صص 2- 7.
همو و سحر کاوندی، ” پژوهشهای خاورشناسان درباره نهج البلاغه ،مجله علوم حدیث، 49 – 50 ، پاییز و زمستان1387، صص330 – 343.
احیا حسینی، غلام، شیعه پژوهی و شیعه پژوهان انگلیسی زبان 1950 – 2006، زیرنظر دکتر محسن الویری و دکتر عباس احمدوند، موسسه شیعه شناسی و جامعه مصطفی العالمیه ، چاپ اول، قم 1387.
اسعدی، مرتضی ،مطالعات اسلامی در غرب انگلیسی زبان ،از آغاز تا شورای دوم واتیکان (1965) .چاپ اول . تهران :سمت 1381.
اسکندرلو، محمدجواد، « نقدی بر تاریخ گذاری قرآن از دیدگاه برخی خاورشناسان»، مجله مشکوه، شماره 86،بهار1384.
اصلانپور، نازیلا، « بررسی دیدگاه تنی چند از مستشرقان در خصوص آراء و افکار مولانا» مجله آینه میراث ، دوره جدید ، سال پنجم، شماره سوم، پاییز 1386، (پیاپی38).
بدوی ، عبدالرحمن ، موسوعه المستشرقین، طبعه جدیده منقحه و مزیده بثمانین ماده جدیده، دارالعلم للملایین، الطبعه الثالثه،بیروت، تموز/یولیو 1993.
پارسا، فروغ، ” سنت های نقل حدیثی در بررسی تطبیقی دیدگاه های خاورشناسان” ،مقالات و بررسی ها ، دفتر 88، تابستان 1387.
همو، “درآمدی بر مطالعات حدیث شناختی هارالد موتسکی” ، کتاب ماه دین، شماره 129، اردیبهشت 1388 ، صص 50- 57.
پاکتچی، احمد،” نقد دیدگاههای خاورشناسان پیشین از سوی خاورشناسان دهه اخیر”،( سخنرانی) در دانشگاه علوم انسانی رضوی مشهد، تابستان 1383.
همو، “روش شناسی تاریخ ادبیات در فضای خاورشناسی روسیه”، پژوهشنامه علوم انسانی، شماره 53، تابستان 1386، صص 139 – 156.
حسن جبل، محمدحسن، الرد علی المستشرق الیهودی جولد تسهیر فی مطاعنه علی القراءات القرآنیه ، جامعه الأزهر، کلیه القرآن الکریم بطنطا، الطبعه الثانیه، 1423هـ/ 2002م.
حسینی طباطبائی ،مصطفی ،نقد آثار خاورشناسان ، انتشارات چاپپخش، چاپ اول ،تهران، 1375.
دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج 13، بنیاد دایره المعارف اسلامی، چاپ اول ، تهران، 1388.
دهقانی، مسعود، «تازههای قرآنی در پژوهشهای خاورشناسان فرانسوی»، مجله بینات، سال هشتم، شماره 29، بهار 1380.
ربیع نتاج،علی اکبر، « شبهه شناسی تحریف قرآن از دیدگاه خاورشناسان»، مجله پژوهشهای اسلامی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال اول، شماره اول، پاییز 1386.
ربیعی آستانه ، مسعود فامیل،” معرفی چند اثر برجسته مستشرقان مجله بینات” ، سال هشتم ، شماره 30.
رزاقی موسوی، قاسم ، “درآ مدی بر شرقشناسی و مستشرقان” ، نامه تاریخ پژوهان، سال پنجم، شماره هفدهم، بهار 1388
روشن ضمیر، محمدابراهیم، « درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی»، مجله تخصصی
دانشگاه علوم اسلامی رضوی ( الهیات و حقوق) شماره 5، تابستان و پاییز 1381.
ریاحی زمین، زهرا، « قرآن و خاورشناسان» مجله بینات، شماره 42، سال یازدهم ، تابستان 1383.
ریچارد س. مارتین ، « تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب » ترجمه عباس احمدوند، فصلنامه تخصصی علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک ، شماره 11، زمستان 1382، صص151 – 168.
زمانی، محمدحسن، «مفهوم شناسی، تاریخچه و دورههای استشراق »، مجله قرآن و مستشرقان، شماره 1، پاییز و زمستان1385، 8 – 1427 هجری، صص27 – 43.
الزیادی، فتح الله ،نگاهی به مکاتب شرق شناسی در اروپا، ترجمه دکتر حسن حسین زاده شانه چی، فصلنامه تاریخ اسلام، سال پنجم، زمستان 1383، شماره 20، صص 129- 152.
السباعی، مصطفی ، الاستشراق و المستشرقون( مالهم و ما علیهم)، دارالوراق للنشر و التوزیع، بیروت، بی تا.
صداقت ثمر حسینی، کامیار، « شرقشناسی و جهانی سازان معاصر غربی»، پژوهشگران، خرداد و تیر ، شماره 13، 1386.
عظیم زاده تهرانی، طاهره، “جابر بن حیان و خاورشناسان”، مشکوه ، شماره 84و 85، پاییز و زمستان 1383.
عمیره، عبدالرحمن ، الاسلام والمسلمون بین احقاد التبشیر و ضلال الإستشراق، دارالجیل، بیروت، بی تا.
عوض ، ابراهیم ، دایره المعارف الإسلامیه الإستشراقیه، أضالیل و إباطیل، مکتبه البلد الأمین، الطبعه الأولی، القاهره ، 1419هـ/ 1998م.
عیسوی، چارلز،” آموزش و عقاید در خاورشناسی، گفت و گو با چارلز عیسوی، پژوهشگر تاریخ اقتصادی خاورمیانه»، گفتگو : نانسی .ئی. گالاگر، ترجمه مهرنوش میراحسان،مجله تاریخ معاصر ایران، س1، ش2، تابستان، 76، صص207 – 230.
فرهنگ خاورشناسان ، زندگینامه و کتاب شناسی ایران شناسان و اسلام شناسان ، تالیف گروه مولفان و مترجمان ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، جلد اول حرف آ – الف ، تهران ، چاپ اول، 1376.
فوک ، یوهان ، تاریخ الحرکه الاستشراق ، الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروبا حتی بدایه القرن العشرین ، نقله عن الألمانیه عمر لطفی العالم ، دار المدار الاسلامی، الطبعه الثانیه ، بیروت، 2001.
کریمی نیا، مرتضی، « وضعیت مطالعات آکادمیک قرآنی در ایران پس از انقلاب» گفتگو ، کتاب ماه دین، شماره 136، بهمن 1387.
کمپ، پرسی، “ما خاورشناسان نوین” ، ترجمه جلال ستاری، نامه فرهنگ شماره 12، صص118 – 125.
مؤدب، سید رضا و سید محمد موسوی مقدم، « نقد دایره المعارف قرآن لیدن بر اساس آراء و مبانی شیعه»، فصلنامه علمی پژوهشی شیعه شناسی، سال ششم، شماره 23، پاییز 1387.
المنجد، صلاح الدین، المستشرقون الألمان، تراجمهم و ما أسهموا به فی الدراسات العربیه ، دراسات جمعا و شارک فیها صلاح الدین المنجد، دارالکتاب العربی، بیروت، بی تا.
النعیم ، عبدالله محمد امین، الإستشراق فی السیره النبویه، دراسه تاریخیه لآراء وات – بروکلمان، قلهاوزن، مقارنه بالرءویه الإسلامیه، المعهد العالمی للفکر الإسلامی، الطبعه الأولی، 1417هـ/ 1997م . بی تا.
الدکتور تهامی نقره، «القرآن و المستشرقون» ، فی مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه الإسلامیه، المنظمه العربیه للتربیه و الثقافه و العلوم، تونس، 1985
وصفی ،مراجعه الاستشراق ،مراجعه الاستشراق ، محمد رضا ، ” مراجعه الاستشراق”، مجله الفکر العربی ، العددین، 31و 32، 1983.
– هوفمان، مراد ویلفرید، یومیات ألمانی مسلم، ترجمه د. عباس رشدی العماری، مؤسسه الأهرام، الطبعه الأولی، 1414هـ/1993م.
-Arberry, British Orientalists,,A.J. British Orientalists, William Gollins, London, 1943.
– Avon, Dominique ” Louis Gardet : A Catholic Thomist takes up Islamic studies 1926″, in The Muslim World,Apr,2009,99:2.
-Bong – Ha Seo, “Critical Discussion on the Orientalism”, in Fashion Culture journal of Korean Society of Clothing and Textiles, vol 32, no6 (2008), pp.902 – 910.
-Chew, Samuel C., The Crescent and the Rose, Islam and England during the Renaissance, Oxford University press, 1937.
– Daniel, Elton L ” Encyclopaedia of Islam”, in Encyclopaedia Iranica, edited by Ehsan Yarshater, Rutledge and Kegan paul, London, 1985- onward.
-Daniel, Norman, Islam and the west, the making of an image, one world publications, Oxford, 1997.
-Encyclopedia Britannica, Encyclopedia Britannica INC. London, 2003.
-Maysam J.al Faruqi, ” Umma: The Orientalists and the Quranic concept of identity”, journal of Islamic studies, (2005), 16:1 < pp.1- 34.
– Hassan, Wail .S. ” The rise of Arab- American literature: Orientalism and cultural translation in the work of Ameen Rihani”, in American literary history journal, 8, Dec 2007.
-Heehs, Peter,” Shades of Orientalism : paradoxes and problems in Indian Historiography”, in History and Theory, 42, may 2003, pp.169 – 195.
– Hughes, Thomas Patrick, Dictionary of Islam, London, 1885.
-“I burn with a desire of seeing Shiraz: a new letter from Sir William Jones to Harford Jones”, by Michel J. Franklin, in the review of English Studies, vol 56, no227, 2005.
-Kohlberg, Etan, “Western studies of Shi’a Islam, in shi’ism, Resistance and Revolution, edited by Martin Kramer, West view press, 1987,U.S..A
-Lokke,Kori, “The Romantic Fairytale”, in A companion to European Romanticism, edited by Michael Ferber, Blackwell publishing ltd, Maiden USA, 2005.
-Marchand,Suzanne, “German Orientalism and the Decline of the west”, proceedings of the American philosophical Society, vol 145, no4 , Dec,2001.
-The Oxford Dictionary of Art, oxford university press 2007.
-Ramadan,Tariq, “Plotting the Future of Islamic studies , Teaching and research in the current political climate”, in Higher Education Journal, academic Matters, Dec2007, pp. 6 – 8.
– Said, Edward W. Orientalism, penguin, London, 1977.
– Saglia ,Diego “Orientalism in European Romanticism ” , in A companoion to European Romanticism, edited by Michael Ferber,black well publishing Ltd,Maiden,USA,2005.
-Shah-Kazemi,Reza, Justice and Remembrance, introducing the spirituality of Imam ‘Ali, I. b. Tauris in association with the Institute of Ismaili studies, London, 2007.
– Warrdenburg,J. ” Mustashrikun”, in EI2, E. J. Brill, Leiden, 1960- 2002.
www. Al-maktabeh.com/ar/list.php/.
-www. Brill on line .NL /Encyclopaedia of Islam / three /
1.تحول اصطلاح « شرقشناس» و عدم توجه بدان؛ نگارنده به هیچ رو منکرخطاهای فراوان شرقشناسی و شرقشناسان نیست، تنها متواضعانه میکوشد صرف وقت، هزینه و انرژی محققان مسلمان را به موضوعات مهم دیگری متوجه سازد.
[2] دکتر عباس احمدوند؛ [email protected].
7. برای مثال در باب نهج البلاغه پژوهی غربیان و خطاهای رخ داده در آن ، نک . احمدوند و کاوندی، مثلاٌ صص 330 – 331؛ Shah – Kazemi,p.1 .
3 . البته اسلام شناسی/ عرب شناسی و اسلام شناسان غربی نیز تحولات خاص خود را داشتهاند، نک. مثلاٌ Avon, pp256 – 257؛ نیز اسعدی، فصول گوناگون، بویژه صص163 به بعد.
[34] . بحث از این پدیده و یا استشراق اندیشی مجالی دیگر میطلبد که به دلیل پارهای ملاحظات اخلاقی از ذکر نمونهها خودداری میشود.
[36]. Encyclopaedia of the Quran, edited by Jane Dammen Mcauliffe, E.J .Brill, Leiden, 6vols, 2001 – 2006.
[37] . نیز محمد حسن زمانی، آشنایی با استشراق و اسلام شناسی غربیان، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم ، 1384 – 1385 ( جزوه درسی) ؛ مصطفی عبد الغنی، المستشرقون الجدد، الدار المصریه اللبنانیه، صص 13، 49، 61، 73، 2007؛ محمد ابراهیم روشن ضمیر ، « درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی» ، صص204 به بعد، بویژه 204 – 206؛ نیز نک . مصطفی صادقی، فهرس المقالات التاریخیه، صص 27 – 28 ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم ، 1380؛ ایرج افشار ، فهرست مقالات فارسی، مجلدات گوناگون، بخشهای خاورشناسی و خاورشناسان؛ نیز سایت مرکز المدینه المنوره لدراسات و بحوث الاستشراقیه:http://www.madinacenter.com/
با سلام
از مقاله بهره بردم . طیب الله .
دین آنلاین ؛ دکتر عباس احمدوند را به میدان نقد نگرش مستشرقین حول معارف شیعه دعوت کند !
دغدغه ای که جناب خرمشاهی در یادنامه استاد سید جعفر شهیدی رضوان الله تعالی علیه به نقل از آن مرحوم مبرور تاکید کردند .