الزامات تقویت روند بخششها
«نجات یک فرد، نجات یک جامعه است»، معنای واقعی این جمله را زمانی میتوان درک کرد که یک اعدامی از طناب دار رها میشود. در این مواقع فقط یک نفر نیست که از اعدام نجات پیدا کرده بلکه فرزندان، همسر و همه اعضای خانواده فرد محکوم از فشار روانی ناشی از این مجازات و بههم ریختگی ناخواستهای که در زندگیشان به وجود میآید نجات مییابند. فرزندان فرد اعدامی از داشتن والد محروم نمیشوند و نیازهای روانی و اقتصادی آنها تا زمان رشد برآورده میشود.
اهمیت این بخششها زمانی روشن میشود که به یاد بیاوریم در صورت اجرای حکم، اعضای خانواده فرد اعدامی هرکدام بعدها خانوادهای تشکیل خواهند داد و فشارهای روانی ایجادشده به اعضای خانوادههایشان منتقل میشود و آنها را نیز گرفتار میکند. بنابراین قطع این روند با بخشش در واقع نجات چندین نسل خواهد بود.
بخشش در جامعه ما از گذشته وجود داشت، هرچند در میان همه قشرها نبود. ما این اراده و قصد را در جشنهای رمضان، گلریزانها و… میدیدیم و همه این مراسم تمایل مردم را برای کمک به یکدیگر و نجاتدادن زندگی دیگران نشان میداد اما کسانی که در این جشنها شرکت میکردند، افرادی بودند که خود مورد آسیب قرار نگرفته بودند و فقط قصد مهربانی نسبت به فردی آسیبدیده را داشتند اما در موج ایجاد شده اتفاق جدیدی رخ داده است که ما را نسبت به خرد جمعی بسیار امیدوار میکند. بخشش قصاصیها توسط خانوادههایی صورت میگیرد که عزیزشان را از دست داده و خودشان آسیب دیدهاند. رفتاری که خانواده قربانیان با مجرمان دارند، نشان میدهد آنها پیامی برای جامعه خود دارند و پیام آنها این است که بیایید خشونت و نفرت را در جایی قطع کنیم. خانواده مقتول در اوج خشم و آسیب تصمیم به قطع چرخه نفرت میگیرد و سعی میکند خانواده دیگری را از خود متنفر نکند و آسیبی را که دیده است به افراد و نسلهای دیگر منتقل نکند. در این میان هنرمندان بهعنوان الگوی جامعه و افرادی که برآمده از جامعه هستند نقش مهمی در ادامه این روند دارند. برخلاف برخی که معتقدند هنرمندان چندان در این راه موفق نبودهاند، موفقیت آنان در این کار بسیار دشوار، خوب بوده است. حتی اگر آنان موفق به نجات یک اعدامی شده باشند، در واقع چند نسل را از آسیب نجات دادهاند، بنابراین موفق بودهاند.
باید در نظر داشت هدایت جامعه و کشاندن آن به سمت آرامش فقط، وظیفه هنرمندان و چهرههای اجتماعی نیست هرچند آنان هم در این میان وظیفه سنگینی دارند و باید دین خود را بهعنوان یک شهروند و یک هنرمند به جامعه ادا کنند اما نهادهای دولتی نیز در این زمینه وظیفه دارند. درخواست بخشش و گفتوگو با خانواده آسیبدیده برای چشمپوشی از قصاص، کار بسیار دشواری است و اکنون جامعه این پیام را اعلام کرده که میخواهد این کار سخت را انجام بدهد.
اکنون قانون باید راههایی را پیشبینی کند تا خسارت وارده به فرد بخششکننده، به نوعی جبران شود. باید قوانین تشویقی برای کسانی که گذشت میکنند وجود داشته باشد و آنها بدانند اگر از مجازات مجرم گذشت کنند، قانون از آنان در زمینههای دیگر حمایت میکند. رسانهها و مخصوصا «سیما» نیز میتوانند آثار بخشش را در جامعه نشان بدهند و به کسانی که در شرایط قصاص کردن فردی قرار دارند، توضیح بدهند کارشان چه عواقبی دارد و گذشتشان میتواند چه یاری و کمکی حتی برای خانواده خود آنها داشته باشد. در یک نمونه شاهد بودیم عادل فردوسیپور در برنامه «90» این کار را انجام داد. همچنین جامعه باید بداند شخصی که مجرم شده تحت شرایطی خاص دست به ارتکاب جرم زده و رفتار جامعه نسبت به آن فرد نیز در ارتکاب جرم بسیار موثر بوده است بنابراین بهتر است برای جبران این کمکاری خودش، فرد مجرم را نجات بدهد و او را به سمتی ببرد که بازگشتی موفق به جامعه داشته باشد. این امر محقق نمیشود و موج ایجادشده ادامه نمییابد مگر با حمایت همهجانبه دولت، مجلس و قوهقضاییه.
شرق هجدهم خرداد
«نجات یک فرد، نجات یک جامعه است»، معنای واقعی این جمله را زمانی میتوان درک کرد که یک اعدامی از طناب دار رها میشود. در این مواقع فقط یک نفر نیست که از اعدام نجات پیدا کرده بلکه فرزندان، همسر و همه اعضای خانواده فرد محکوم از فشار روانی ناشی از این مجازات و بههم ریختگی ناخواستهای که در زندگیشان به وجود میآید نجات مییابند. فرزندان فرد اعدامی از داشتن والد محروم نمیشوند و نیازهای روانی و اقتصادی آنها تا زمان رشد برآورده میشود.سعید خراطها