فقاهتِ سنتی با رایحه صداقت| مصطفی سلیمانی
بررسی تلاقیِ برداشتهای فقهی با مصالح سیاسی و حکومتی
برخی از منتقدان، از مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی، به عنوان «اوج تعصب شیعی» یاد میکنند و او را «نماد ارتجاع» در جمهوری اسلامی میخوانند، اما در مقابل، بسیاری نیز او را از «حسنات دوران» و «اساطین حوزه» برمیشمرند و نبودش را «خسارتی عظیم» میدانند. فقیهِ سنتگرایی که با وجود برخی اختلاف نظرها، برای پذیرشِ منصب حکومتی به دعوت امام خمینی لبیک گفت، اما به محض اینکه احساس کرد نمیتواند حکومت را تحت منظومه فکری خودش دربیاورد استعفا کرد. پدرش از فقهای عصر خویش بود، و خودش از مراجعِ طراز اولِ شیعه به شمار میرفت، که با وجودِ تمسّک به فقه سنتی، به دلیل مشی آزادانه و سلوکِ صادقانهاش، مورد احترامِ موافقان و مخالفانش قرار داشت. (شفقنا، صد و سه سال و بیست و چند ثانیه، ابوالفضل فاتح، کد خبر ۱۳۱۱۸۰۹).
یادداشت حاضر، به مناسب درگذشت ایشان، در 103 سالگی، و به منظور بزرگداشت، مسلکِ زلال و مرامِ صریحِ او به تحریر درآمده است.
قانون را مقدس میشمرد
آیتالله صافی گلپایگانی، به عنوان یک فقیه سنتی، تلاش میکرد مکتب اسلام را، با سبک خاصِ خودش، تحت عنوان یک نظام مستقل عرضه کند. او بر این باور بود که «اسلام، حکومتِ خدا بر مردم است»، و بر همین مبنا، میخواست سیاست را با فقه سازگار کند. او میخواست حدودِ اختیارات حکومت مشخص باشد. معتقد بود «قانون اساسی، نقشه مملکت است». و بر همین اساس، تمامقد در دفاع از قانون اساسی میایستاد. در کلماتی از او آمده است که «قانون اساسی، هرچه میگوید، ولو اینکه بد هم گفته باشد، این چیزِ بد، اگر حفظ نشود، چیزهای خوبش هم از بین خواهد رفت و تزلزل پیدا خواهد شد.» تمسّک به «روح قانونِ اساسی» از منظر او، «تمسّکِ ضعیفی» بود؛ مفرّی بود که راه را برای تفسیرهای خودسرانه و برداشتهای سلیقهای از قانون باز میکرد. بنابراین، از ترسِ جان گرفتنِ این «شایعه» که «دولت میتواند هرگونه نظام اجتماعی، اقتصادی، کار، عائله، بازرگانی، امور شهری، کشاورزی و غیره را با استفاده از این اختیار، جایگزین نظامات اصلیه و مستقیم اسلام قرار دهد»، به رهبر انقلاب (امام خمینی) نامه نوشت، اما به محض روبهرو شدن با این پاسخ صریح، که ولایتِ مطلقه فقیه، هیچ حدی در اختیارات حکومت قائل نیست، به طور کامل از ساختار سیاسیِ کشور خارج شد. تشریح کیفیت ورود و خروج آیتالله صافی گلپایگانی به عرصه سیاست، بیش از هر چیز، نمایانگر اصالتِ کیفیتِ روحانی بودن اوست. گلپایگانی، برخلاف سبک رایجِ سیاستمدارانِ قدرتمحورِ امروزی، به دنبالِ سیاستورزی برای کسب منفعت نبود. او میخواست برای نظمدادن به امور، فهم و دریافت خودش را از فقه، در ظرف سیاست بریزد، اما همینکه جریاناتِ موجود را برخلاف دریافتِ خودش دید، با اصرار بر مواضع خود، از قدرت کناره گرفت. شیفتگیِ قدرت در او، به اندازهای نبود که برای نگهداشتنش، به مصلحتاندیشی روی بیاورد و زیرِ یوغِ نزاعهای سیاسیِ جناحهای مختلف برود (آیتالله صافی گلپایگانی؛ صلابت در صیانت از قانون اساسی، محمدسروش محلاتی).
بر استقلال حوزه از حکومت تأکید داشت
آیتالله صافی گلپایگانی، مرجعیت را به عنوان یک مسئولیت مدنی – مذهبی پذیرفته بود، و به آن، ورای یک «مقام» نگاه میکرد. او همچنان که میگفت «ما معتقدیم حاکمِ شرع و مجتهدِ جامعالشرایط، این ولایت را دارد و اگر بسطید داشت، واجب است مشغول به کار شود و ولایتش در جای خودش محفوظ است، هرچند مردم قبول نداشته باشند، درست مانند ولایت جدّ و پدر، که قابل نصب یا نفی نیست»، اما به شدت بر استقلال حوزه از حکومت تأکید داشت. آیتالله صافی گلپایگانی، نماد استقلال حوزه بود. معتقد بود که استقلال حوزه، یعنی حوزه با فراغ از هر نوع حاکمیت، بدون هیچ مماشات و مسامحهای، وظیفهاش را انجام دهد. حوزه مدّ نظرِ آیتالله صافی گلپایگانی، نه یک حوزه سکولار و بَری از سیاست، بلکه یک حوزه دردمند بود که از موضعِ دین، حکومت را اصلاح میکند. او این استقلال را وابسته به استقلالِ مالی و منصبیِ حوزه میدانست. از منظر آیتالله صافی گلپایگانی، چنین حوزهای هیچگاه به منفعتطلبی و مجیزگویی متهم نمیشود، و میتواند در هر جا که لازم باشد، از کار خوبِ حکومت دفاع کند یا هر جا که ضروری میبیند، به مخالفت علیه حکومت برخیزد. علاوه بر این، آیتالله صافی گلپایگانی، حتی مرجعیت را از مردم نیز مستقل میدانست. او هیچگاه خودش را در بندِ مقلدانِ صاحبسرمایه گرفتار نکرد، تا در رودربایستیِ وجوهاتِ سنگین، پاسخگوی التماسدعاهای بودارشان نباشد. شاید اوج چنین نگاه مستقلی را میتوان در این اندیشه ایشان دید که میگفت «حکومت باید به اجرای قانون و ادب کردنِ بزهکاران بپردازد؛ ولی لازمه این امر، آن نیست که حکومت، مطلقالعنان باشد و مثل نظامهای قبیلهای رفتار کند. پس مصلحت در این است که اختیارات حکومت مشخص شود تا منجر به استبداد حاکمان و تسلط آنان بر ضعیفان و حتی غیر ضعیفان نشود. چرا که حکومت نباید مظهر سختگیری و خشونت باشد. در قرآن هم آمده است: ای پیامبر، اگر تو فرد بداخلاق و تندخویی بودی، مردم از اطراف تو پراکنده میشدند… پس حتی اگر حاکم، نائبِ خاص یا عامِ امام معصوم هم باشد، باز هم مصون از خطا و اشتباه و استبداد نیست.»، اما اوج التزام به این مبنا را میتوان در استعفاهای او از شورای نگهبان مشاهده کرد. (پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر حضرت آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، دیدار با جمعی از اساتید سطوح عالی و خارج فقه و اصول حوزه علمیه؛ پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، کد خبر 1540748؛ صافی گلپایگانی، التعزیر؛ احکامه و حدوده، ج ۱، ص ۹۹ و ۱۰۰).
درصدد بیان فهم و نگاه خودش از احکام بود
در بخشی از یادداشتهای روزانه آیتاﷲ العظمی صافی گلپایگانی آمده است «امروز سهشنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۳۷ در اخباری که میخواندم، به خبری جالب برخوردم که در آن آمده بود: فضاپیمایی پس از پنج سال و نزدیک به ۱.۸ میلیارد مایل در سفر، دیروز دوشنبه ۱۴ تیر ماه در مدار سیاره مشتری قرار گرفته و واقعهای بینظیر برای بشریّت را رقم زده است و چشم همه جهانیان را به خود خیره نمود. کارشناسان این برنامه اعلام کرده بودند که این همه رنج و تلاش را برای این متحمّل شدند که اسراری از سیاره مشتری را بفهمند؛ بفهمند که مثلاً در مشتری چه اسراری پنهان است؟ و کشف کنند که داخل بزرگترین سیاره منظومه شمسی چیست؟ و بفهمند که این سیاره چه زوایای پنهانی دارد و صدها و هزاران سؤال و کشف جدید دیگر.» آیتالله صافی گلپایگانی، به عنوان کهنسالترین مرجع شیعه، در استفاده از تکنولوژی و ابزارهای نوین، پیشگام بود. او همچنانکه بر اجرایی کردنِ طرحِ تفکیکِ جنسیتیِ دانشگاهها اصرار میکرد، در دیدار با سفیر آلمان گفت «ما به مظاهر تخصصهای گوناگون احترام میگذاریم و از آنها استفاده میکنیم و پیشرفت علم و تکنولوژی، برای کل بشریت مفید است.» معتقد بود که «اختلاط دختران و پسران در دانشگاههای کشور، آسیبِ بزرگی به جامعه میزند»، اما دومین مرجعی بود که سایت اینترنتی راهاندازی کرد. بر این باور بود که «باید برای نشر روزافزون معارف اسلامی، به روز شدنِ حوزه علمیه قم، و آشنایی بیشترِ طلاب با جهانِ معاصر، برنامههای ویژهای تهیه و تدوین شود»، میگفت ما باید «با تمام وجود و با استفاده از امکانات ارتباطی عصر حاضر، اسلام را به جهانیان آن طور که هست معرفی نماییم و تشنگان احکام و معرفت را سیراب نماییم»، میخواست «رشتههایی برای دختران در دانشگاهها آموزش داده شود، که کاملاً با روحیه زنانه سازگار باشد و برای آینده آنها مفید باشد»، درصدد جوابگویی به «مسائل علمی و تربیتی دختران» بود، اما با انتقاد از حضور زنان در ورزشگاه گفت «این افتخار نیست که زنان هم برای تماشای فوتبال به ورزشگاه بیایند، حدود زن و مرد باید حفظ شود». معتقد بود اقتصاد کشور باید خودکفا باشد و از ضرورتِ عدم اتکا به درآمد نفتی سخن میگفت، اما نسبت به وزیر و فرماندار شدنِ زنان اینگونه واکنش نشان داد که «متأسفانه میآیند در قم، که مرکز تشیع است، اعلام میکنند که برای بعضی از استانها، استاندار زن منصوب میکنیم؛ مگر میخواهید که با قرآن و پیامبر جنگ کنید که اینچنین خلاف شرع میگویید؟! شما با چهکسی میخواهید لجبازی کنید؟ آیا با احکام خدا و مسلّمات دین مخالف هستید؟» و از همینروست که تجزیه و تحلیل ناقص و گزینشی از آرای ایشان، نمیتواند فهم دقیقی از شخصیتش را به دست بدهد. بررسی توصیهها و انتقادات آیتالله صافی گلپایگانی نشان میدهد که او بدون ریاکاری، تنها درصدد بیان فهم و نگاه خودش از احکام بوده و در راستای بیان دغدغههای خود، از هرگونه مصلحتاندیشیِ حیلهگرانه دوری کرده است. (پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، دیدار با جمعی از اساتید سطوح عالی و خارج فقه و اصول حوزه علمیه؛ پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، دیدار با رئیس و جمعی از اساتید دانشگاه دخترانه حضرت معصومه؛ مجله تقریرات، شماره اول، اسفند ۱۳۹۳، ص ۳۳؛ ایسنا، ۱۷ اسفند ۸۴، کد خبر: ۸۴۱۲-۱۱۵۸۱؛ ایسنا، ۱۷ مرداد ۸۴، کد خبر: ۸۴۰۵-۰۷۸۴۰).
دردمند و مردمدوست بود
آیتالله صافی گلپایگانی، گرچه به عنوان مدافعِ سنگینِ فقه سنتی، با قرائتهای تازه از اسلام به خصومت برمیخاست، اما فراتر از بندهای قالبیِ سنتی و حتی مدرن، نمیتوانست نسبت به درد مردم بیاعتنا باشد. او با اینکه با مردمِ همعصر خودش همراهی نمیکرد و دائماً در تلاش بود تا آنها را با خودش همراه کند، اما به واسطه سادهزیستی، بیآلایشی و خدمتِ بیمنتش، دردمند و مردمدوست بود؛ آنچنان که در دیدار با رئیس مجلسِ شورای اسلامی (قالیباف) گفت «بنده بسیار نگرانِ وضعیتِ اقتصادی و مشکلات مردم هستم. مردمِ نجیب و شریفِ کشورِ ما، مستحق این وضعیت نیستند.» موضعگیریِ واضح او در رابطه با عملیات بانکداری در کشور نیز، حکایت از دغدغهمندیاش برای مردم دارد «متأسفانه هنوز هم در برخی از بانکهای کشور، بانکداریِ اسلامی به نحو احسن انجام نمیگردد و بعضی از بانکها، به بنگاههای تجاریِ سودآور برای عدهای خاص تبدیل گشته است و منافع عمومی مردم را در نظر نمیگیرند.» (پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، دیدار با مسئولان بانک ملی استان قم؛ شفقنا، کد خبر ۱۲۴۷۸۹۴).
آرایِ به ظاهر متناقضش، نمایانگر اوج نگرانیاش راجع به «تضعیف دین» بود
آیتالله صافی گلپایگانی، موسیقی را به طور مطلق حرام میدانست، و از مخالفینِ جدی فلسفه و عرفان محسوب میشد. آثار فیلسوفان، به نظرش مفید به یقین نمیآمدند، و معتقد بود که طریقتِ فلسفه و عرفان، به گمراهی دامن میزند؛ مثلاً میگفت «وجود فرهنگسراها باعث حزن حضرت حجت میشود»، یا در جایی ابراز نگرانی کرده بود که «همین چند روز ملتفت شدم که قرار است همایشی در شاهرود، به عنوان عرفان ملی شرق، برای ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی برگزار کنند. شما اگر تذکره الأولیاء را ببینید متوجه خواهید شد که اینها چه عقایدی دارند. اگر ما بخواهیم مثل بایزید را معرفی کنیم و بگوییم سابقه ما این است، واقعاً اسباب خجلت میشود. حرفهایی در تذکره الأولیاء از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خندهاش میگیرد و هیچ توجیه و تأویلی نمیپذیرد»، اما با اینهمه، چنان اندیشه بسیط و درک عمیقی داشت که در لابهلای جملات سادهاش به رئیس مجلس شورای اسلامی، از راهحلِ بنبستشکنش برای عافیت مردم پرده برداشت و گفت «توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا، با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضررِ مردمِ عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید. امروز، یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور، و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم، که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد.» او حتی در دیدار با رئیس جمهور (رئیسی) نیز، مجدداً بر مواضع پرمناقشه خود تأکید کرد و گفت «باید با حفظ عزّت و اقتدار، با جهان در ارتباط بود، و این دولت، باید پیام صلح و دوستی را به جهانیان ابلاغ نماید.» او «تجددخواهی» را نمیپسندید، چون بنابر تفسیر فقیهانه شخصیاش، معتقد بود که حتی «اگر حوزه بخواهد با کیفیتِ دانشگاه، طلبه تربیت کند، در آینده از ماهیت خود خارج خواهد شد.» نگران بود که «باید برای دینگریزیِ جوانان فکری کرد»، و دغدغه داشت که بگوید «قرآن با رسمالخط عثمان طه، غلط است، و قرآن باید با رسمالخطِ خطاط معروف ایرانی طبع شود»، اما شاید نگرشِ تنگ و سختگیرانهاش به مسائل حوزه زنان، عظمت و وسعت اندیشه او را در سایر مسائل کمرنگ جلوه داد. با اینهمه، واکاویِ منصفانه آرایِ به ظاهر متناقض او، تنها نمایانگر اوج نگرانیِ او، راجع به «تضعیف دین» است، و از سلوکِ ساده، صمیمی، متواضع و صریح او پرده برمیدارد. (پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، دیدار با رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه کشور؛ خبرگزاری فارس، کد خبر 78005؛ شفقنا، 29/7/1400، کد خبر ۱۲۴۷۸۹۴؛ اسلام به دست فقها زنده مانده است؛ نه فلاسفه، سایت مباحثات؛ ایسنا، ۷ اردیبهشت ۸۵، کد خبر: ۸۵۰۲-۰۴۶۰۲؛ ایسنا، ۱۰ مرداد ۹۱، کد خبر: ۹۱۰۵۱۰۰۶۰۱۵؛ ایسنا، ۱۰ مرداد ۹۱، کد خبر: ۹۱۰۵۱۰۰۶۰۱۵؛ ایسنا، ۲۳ آذر ۹۰، کد خبر: ۹۰۰۹-۱۴۸۷۷؛ ایسنا، ۸ دی ۸۷، کد خبر: ۸۷۱۰-۰۴۴۲۸)
تواضع داشت و دعوتش به مدارا بود
آیتالله صافی گلپایگانی، در تلاقیِ مصالح حکومت و ملت، حقوق مردم را گوشزد میکرد و این رویه را در چند مورد نشان داد. معتقد بود استقلالِ قاضی باید حفظ شود، چون «اینطور نیست که مردم بگویند در همه موارد، قانون حاکم است. بعضی اوقات انسان میبیند که هر کجا ضعیفی است حکم را اجرا میکنند، اما اگر از گروه دیگر و وابسته به مقامی باشد حکم در مورد او اجرا نمیشود.» در ایامی که انتخابات، تنشها را بالا برده بود، نیروی انتظامی را به مدارا دعوت کرد و خطاب به هیئتِ اعزامیِ شورای نگهبان گفت «باید این قضایا به شکلی منطقی و مستدل طوری حل شود که تمام بحثها و نزاعها در اینباره تمام گردد. و اصرار به این نکته که به طرف مقابل بگوییم تو مقصری، کار صحیحی نیست. ما باید از همان ابتدا کاری میکردیم که جلوی این مطالب گرفته میشد و مواضع و سخنرانیها و اظهارنظرها را تعدیل میکردیم.»
بعدها، وقتی در مورد معیشت و گسترش روابط خارجی سخن گفت، برخی سایتها و اشخاص به او حمله کرده و گفتند «جالب است که این حرف را حسن روحانی، هشت سال پیش مطرح کرد و به واسطه آن، عوامِ ظاهربین و بیتحلیل و سطحینگر را فریفت و از آنها رأی گرفت. البته غلطبودن این تحلیل، در عمل ثابت شد و هشت سال مذاکره و بازی با سندِ ننگین برجام، هیچ حاصلی برای سفره مردم نداشت، اما امروز پس از هشت سال، همین سخنِ ناصواب را از زبان یک مرجع تقلید میشنویم. هم تقلیدِ سیاسیِ ایشان از نیروهای سکولار بسیار مذموم هست، هم تأخیرِ سیاسیِ ایشان در تکرار این تحلیل سراپا غلط. نمیدانم تقلیدِ ایشان را مذمت کنم یا تأخیرش را. افسوس که مرجع تقلیدِ شیعه همچنان چشم به بیرون دارد.» این هجمه، در عین اینکه واکنش جمعی از اساتید، طلاب و فضلای حوزه علمیه قم را به دنبال داشت، با واکنش آرام آیتالله صافیِ گلپایگانی روبهرو شد. او با صدور پیامی، ضمن تشکر و قدردانی از حمایتها، اینطور گفت که «حقیر از مردم بزرگوار ایران، کمال تشکّر و سپاس را دارم و از هیچ فرد و نهاد و جریانی، گله و شکایتی ندارم و از خداوند متعال مسئلت دارم که بر اعتلا و عزّت و اقتدار مردم و کشور عزیز بیفزاید و نگرانیها و مشکلات، به فضل الهی در ظلّ عنایات حضرت بقیّه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف برطرف گردد انشاءالله.»
او پیش از این نیز، وقتی پیرامون مطالبِ کتابِ شهید جاوید، دست به نگارش کتاب «شهید زنده» زد، با ادبیاتِ برآمده از تواضع و باور خالصش اینطور نوشت که «در این کتاب، ما قصدی غیر از آشکارشدن حق و دفاع از قیام سیدالشهدا علیهالسلام نداریم و نمیخواهیم احساسات کسی را برانگیزیم و یا نویسنده محترم شهید جاوید را توبیخ یا تحقیر کنیم؛ و اگر در ضمن بعض مباحث، گاهی عنان قلم رها شده و از حدودی که شخصاً در بحثهای علمی به آن التزام دارم خارج شده باشم معذرت میخواهم و از خوانندگان محترم خواهشمند است که در هنگام مطالعه، این عذرخواهی را فراموش نفرمایند. من ترجیح میدهم که کتابِ بنده بهعنوان توضیحاتی پیرامون مطالب کتاب شهید جاوید شمرده شود.» (پایگاه اطلاعرسانیِ دفتر آیتالله صافی گلپایگانی، دیدار با ریاست عالی دیوان کشور؛ آیت الله صافی گلپایگانی: از هیچ فرد و جریانی شکایتی ندارم، خبرگزاری صدا و سیما؛ مرکز قم، 9/8/1400، کد خبر ۳۲۶۳۶۰۹؛ ایسنا، ۳۱ خرداد ۸۸، کد خبر: ۸۸۰۳-۱۶۷۱۳)
نتیجه
آیتالله صافی گلپایگانی، شیخ المراجع، فقیه کهنسالی بود که با یقین به کرامت انسانها، سالها تلاش کرد تا در تلاقی برداشتهای فقهیاش با مصالح سیاسی و حکومتی، جانب مردم را رعایت کند. او گرچه در این مسیر، بنابر قریحه و قرائتش از دین، کمتر جانب فقه را رها میکرد، اما از آنجا که مرام و سلوکش، خدمتِ بیچشمداشت و صادقانه بود، رایحه صداقتش از لابهلای دریافتهای سفت و سختش نیز به وضوح قابل لمس بود. آیتالله صافی گلپایگانی، مقهور قدرت نبود، تلاش میکرد که در تفقهاش متزلزل نباشد، و مردمی بودن را، نه در لقلقه زبان، بلکه در جانِ دغدغهمندش داشت، آنجا که گفت «خدا گواه است که حتی منِ ناچیز از احساس این دردها، چقدر رنج میبرم و ناراحتی میکشم و بیخوابی دارم.» (صافی گلپایگانی، شهید آگاه، بخش «با خواننده»)
- مصطفی سلیمانی|روانشناس و دانشآموخته فلسفه اخلاق
سلام و ادب. بسیار جالب است برایم اینکه میبینم اومانیسمی که از برکات غرب است، چنان در نسل جوان حوزه همچون شما ریشه دوانده است، که فقیهی که به اقتضای دستگاه معرفتی اش(فقه) هیچ نسبتی با اومانیسم غربی ندارد را، به اومانیسم آراسته اید. حتما نظریه “ناهماهنگی شناختی” را آشنا هستید. خودتان را مصداق آن نظریه نمیدانید؟!