موعودباوری در روزگاری سراسر یأس و ناامیدی| عظیم محمودآبادی
نگاهی تطبیقی به موعودگرایی در قرآن و مزامیر
«وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛ و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». (1)
اگر جان ایمان را در قاطبه ادیان امید بدانیم، بیتردید موعود باوری از مهمترین مولفههای امید مؤمنانه – به ویژه در ساحت اجتماعی و جهانی ادیان – است. امید به رحمت خداوند بر اساس نص مقدس، معیار ایمان است و فقداناش، نشانه کفر و بیایمانی! خداوند، منکران خود را همانهایی معرفی میکند که از رحمت واسعهاش ناامیدند و در منجلاب یأس گرفتار: «وَالَّذِینَ کفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَٰئِک یئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی؛ و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنانند که از رحمت من نومیدند»(2) و مأیوسان از نظر کریمانهاش، همانانیاند که از او روی گرداندهاند و روی گردانندگان از جناباش در واقع پشتکنندگان به خویشتن هستند؛ «الَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد»(3)
ناامید محروم ماند از لطف حق
پس استبعادی ندارد اگر «کافران»، «گبران» و «بتپرستان» نیز نهایتاً به درگاه ربوبی راهی بیابند اما مأیوسان نه! لذا به توصیه مولانا «تو مگو ما را بدان شه بار نیست». هر که باشی و از هر جا که آمده باشی به شرط رجاء میتوانی از راهیافتگان باشی. اما ناامیدواران هرگز بدان شه بار نخواهند یافت و راه نخواهند گشاد. چراکه به تعبیر ابوالخیر این درگه، درگهِ نومیدی و منزلگاه ناامیدان نیست! آنها را به ضیافت رحمت ربوبی راهی نباشد و غیر آنان نیک میدانند که با کریمان کارها دشوار نیست.
آری امید، قلب ایمان و هسته مرکزی زیست مؤمنانه است. منکران حق، همان ناامیدان ملولاند که از ابتهاج ایمان سهمی نبردهاند. همانها که به تعبیر سنت آگوستین «تبعید شدگان» از خود هستند. (4) بر همین مبنا بود که ویتگشنتاین با تغییر و تحول فکری خود، همواره به دنبال آن بود که با تسلیم شدن به ارداه خداوند، مانع از «گم شدن خود» (Losing Himself) شود. (5)
ایمان؛ بازگشت به خویشتنِ حقیقیِ خویش
آری ایمان شاید چیزی نباشد جز بازگشت به خویشتن حقیقی خویش! نیل به این بازگشت مبارک و مترقیانه به خویشتنِ خویش تنها از یک مسیر واحد و صراطی مستقیم میگذرد که همان “امید” است و این امید ضرورتاً باید در برگیرنده همه چیز باشد؛ از حوزههای خُرد و فردی گرفته تا ساحات کلان اجتماعی و جهانی. ایمان، تمام شئون انسانیِ انسان از ساحات خصوصی گرفته تا عرصههای عمومی را در بر میگیرد و شالودهاش امید است و بس؛ همان امید مومنانهای که اندر جزر و مَدّ دریای پر تلاطم هستی، کافر به آن حسرت میخورد: «مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد / کافر از ایمان او حسرت خورد» (6)
ایمان مؤمنانه و یاس کافرانه
همه تفاوت ایمان مومنان و کفر کافران را میتوان در همین دو کلمه “امید مؤمنانه” و “یاس کافرانه” خلاصه کرد اما چنانکه اشاره شد ایمان محدود و منحصر به زندگی فردی نیست بلکه زیست جمعی در وسیعترین وسعت آن را نیز در برمیگیرد. میدانیم که جایگاه امید مؤمنانه در زندگی فردی کموبیش روشن است؛ همان که از سنت آگوستین و ویتگنشتاین و مولانا و ابوسعید ابوالخیر نقل شد و ایبسا پیش و پس و بیش از آنان که نقل نشد. اما در زندگی اجتماعی با نگاهی از افق جهانی چطور میتوان مقوله امید را معیار قرار داد؟ چطور میتوان به جهانی که علیالظاهر روز به روز بر گرههای کوراش افزوده میشود امیدوار بود؟ در قرون متأخر چه وعدههایی که به بشر داده نشد و چه مصائبی که بر سر بشر آوار نکردند. نه علمگرایی نه دموکراسی، نه معنویتهای مدرن، نه هنر و نه … هیچ یک نتوانست بشر را از تلاطمهای نفسانی و انفسیاش برهاند. اگرچه هر یک در مقاطعی، تسکین دهندههایی مقطعی برای بخشهایی از جهان بودهاند اما در یک افق کلی میتوان گفت وضع بشر را اگر بدتر نکرده باشد، بهتر هم نکرده است و به قول لارس اسونسن، مسائل اصلی بشر به طرز عجیبی همچنان دست نخورده باقی مانده است!
برای محک زدن به ادعای فوق کافی است نگاهی به تلفات دو جنگ جهانی بیندازیم که در دنیای مدرن رقم خورد و روی قرون تاریک را سفید و چشماش را روشن کرد!
وجدان بشری و باور مومنان
پس از جنگهای جهانی هم که هر دم از این باغ بری میرسد و دنیا را در منجلاب جنگ و خونریزی بیشتر فرو برده و همچنان میبرد؛ هرچند برای این جنگ طلبیها، تابلوهایی زیبا ترسیم شده باشد که فیالمثل جنگ برای صلح و … . این روزها هم که جهان علاوه بر جنگهای کوچک و بزرگی که سالها است بشر به وجودشان در مناطقی چون فلسطین، یمن، افغانستان، سوریه و گردن زدنهای تکفیری – سعودی عادت کرده، شاهد کشیده شدن شعلههایی از آتش جنگی به سرزمینی شِبهاروپایی هستیم که سخت، صدای جهانیان را درآورده و وجدانشان را جنبانده است که آدمی نمیداند بابت این همه واکنش باید خوشحال باشد یا ناراحت؟ از سویی میتوان خوشحال بود که ظاهراً هنوز وجدان بشری بیدار است و از سوی دیگر وقتی به خاطر میآوری تمام این سالها و دهههایی را که ملتهایی چون فلسطین، لبنان، یمن، عراق، افغانستان زیر یوغ سردمداران غرب و متحدانشان بوده و این وضعیت، گویی نه خاطری را رجانده و نه وجدانی را جنبانده، چنان یأسی وجود آدمی را فرا میگیرد که راهزن هر امیدی است که به آینده جهان بسته باشد مگر امیدی مؤمنانه! آری مومنان در این وادیِ وحشت نیز امیدشان را از کف نمیدهند؛ آنها هرچند از هر طرف رفتنِ مایوسانِ عالَم را مینگرند که جز وحشتتان نمیافزاید اما همچنان به آمدن آخرین ذخیره الهی و منجی نهایی و تحقق وعده خداوند امیدوارند؛ بنا بر باور مومنان به جهانی که هر روز بیش از قبل در تاریکیها فرو میغلطد امیدی نیست جز رسیدن آن ساعتی که خداوند وعدهاش را داده است. در این بازار مکاره، تنها باور به ظهور فردی از نسل انبیا و تبار پیامبران است که میتواند پایانی باشد بر همه سرگشتگیها و سرشکستگیهای بشر! همان لحظهای که عموم مومنانِ ادیان آسمانی، انتظارش را میکشند و صحیفههایِ وحیانیشان فرارسیدناش را تضمین کرده است؛ همان که عقل بشر از تبیین کم و کیفاش عاجز و وامانده است و درست همانند سایر ارکان ایمان، گرداگردش را راز و رمزی فرا گرفته که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را!
استشهاد وحی محمدی به مزامیر داود
اما ادیان مختلف با تمام گوناگونیهایی که با یکدیگر دارند و تحولات و حتی تحریفاتی که در طول تاریخ بر آنها تحمیل شده اما در این باور مؤمنانه به تواردی اعجاز گونه رسیدهاند و گویی باور هر یک موید باور دیگری است.
چنانکه وحی محمدی (ص) وقتی بشارت رسیدن آن لحظه ناب را میدهد به «زبور» داود (ع) استشهاد میکند که نزد عموم پیروان یهودیت و مسیحیت معتبر و محترم است؛ «وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛ و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». (7)
«زبور» همان کتابی است که در عهد عتیق با نام «مزامیر» میشناسیماش؛ «زبور یا مزامیر عنوان کتابی است شامل نغمهها و اشعار دینی در ستایش خدا و اشعار نیایشی در مجموعه عهد عتیق که بر اساس بیشتر تفسیرها، در قرآن به آن اشاره شده است.» (8)
مشهور است که حضرت داود (ع) و فرزند او سلیمان نبی (ع) نویسندگان مزامیرند. (9)
حال قرآن وقتی مژده نجات دنیا به دست صالحان را میدهد و تضمین میکند که روزی نیکوکاران، وارثان زمین خواهند شد، متذکر میشود که در کتاب آسمانی پیشین نیز ذکر این وعده الهی آمده است. آری عهدین (عهد جدید و عهد عتیق) با همه تحولاتی که در طول تاریخشان – به اذعان متفکرانی چون اسپینوزا و دیگران – از سرگذراندهاند و با تمام تحریفات و انحرافاتی که به تصریح قرآن به متونشان تحمیل شده اما به اصل گزاره متضمن این وعده الهی آسیبی نرسیده و همچنان پیروان راستین این ادیان در طول تاریخ در انتظار فرج آخرین ذخیره الهی با امیدی مؤمنانه به سر میبرند. اما آیات مزبور از مزامیر داود به این شرح است: «برابر یَهُوَه [خداوند] آرام باش و انتظار او را بکش، بر نوکیسه بر آشفته مشو، و برمردی که توطئه میکند. خشم را فرو بنشان و از غضب چشم بپوش، و برآشفته مشو، این جز بدی نیست؛ زیرا شریران ریشهکن خواهند گشت، و آن کس که بر یَهُوَه امید میبندد، وارث زمین خواهد شد». (10)
چنانکه مشاهده شد در مزمور سیوهفتم از عهد عتیق، نوید روزی داده شده که کار سیاهکاران یکسره، ریشهشان کنده و دست توطئهگران از جهان کوتاه خواهد شد و آن روز، روزِ مومنان خواهد بود؛ همان امیدوارانی که زمین را به ارث خواهند برد.
چنانکه در سنت شیعی – از جمله در حدیثی که نعمانی در «الغیبه» خود آورده است – نیز نقل شده که آن روز موعود، روز شادی فرزندان علی (ع) و پیروان او خواهد بود.
از آن روز به بعد دیگر جایی برای «بیدینان» نیست. همانهایی که از رحمت خدا مأیوس بودند. زبور داود نیز آن روز را چنین ترسیم میکند: «اندک زمانی بعد، بیدین دیگر نیست، جویای مکان او میشوی و دیگر نیست؛ لیک فروتنان وارث زمین خواهند شد، شادمانی از آرامشی عظیم». (11)
آه که چه روزی خواهد بود؛ روزی که سران جهان، متکبران و مغروران غرب و شرق نباشند. بلکه کار در دست فروتنانی افتاده باشد که دیگر با پیشرفتهترین امکاناتِ جنایت، جهانی را بر سر غرورهای به غایت جاهلانه و بدویشان به آتش نمیکشند!
روزی که از این سرمایهداری افسارگسیخته و عنان پاره کرده خبری نباشد و جهان به کام اهل قناعت شود؛ همان دادگرانی که به قول مصحف داود «اندکی مال از برای دادگر، به از ثروت بسیار بهر بیدین است». (12)
در قرآن نیز وعده حکومت فروتنان بر جهانیان داده شده است هرچند با تعبیر «مستضعفان» از ایشان یاد کرده باشد: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم». (13)
البته این لطف خداوندی بر آن فروتنانی -مستضعفانی – گسترده خواهد شد که مؤمن بودهاند و لاجرم امیدوار؛ همانها که نیکوکار بودهاند خداوند دینشان را پسندیده و وعده داده بیمشان را به امنیت بدل کند: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کفَرَ بَعْدَ ذَلِک فَأُولَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند». (14)
فراوانی نعمت یا فضیلت قناعت؟
در متون اسلامی البته عصر ظهور به دوران فراوانی و وفور نعمت توصیف شده است اما در عهد عتیق به نظر میرسد بیش از آنکه وفور نعمت باشد، قناعت مؤمنانه مورد تاکید قرار گرفته است: «در روزهای سخت آنان [مومنان] را خجلت نباشد، و در قحطی سیر خواهند شد». (15)
البته اگر در این نکته نیز نیک بنگریم شاید تفاوتی هم میانشان نباشد؛ چراکه شکم فرد قانع همیشه سیر است ولو در قحطی و شکمپرستِ حریص همیشه گرسنه است ولو زمانی که از شدت پرخوری در شرف ترکیدن باشد!
اساساً مگر نه اینکه دارندگی در بسندگی است؟ و رستگاری در قناعت؟ و نیکبختی در رضا به داده دادن و از جبین گره گشودن؟ چنانکه مولای متقیان در آموزهای به لسان نیایش – به ما آموخته است از خدا بخواهیم که در برابر سهمی که رزق و روزیمان میکند راضی باشیم و به همان با خشنودی آکنده از مناعت طبع اکتفا کنیم: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنی وَ تَرْحَمَنی وَ تَجْعَلَنی بِقَسْمِک راضِیاً قانِعاً». (16)
زمین؛ میراث صالحان
آری زمین میراث صالحان خواهد بود اما نه به طور مقطعی و موقت بلکه تا همیشه این میراث برایشان باقی خواهد ماند و جهانیان در صلحی علیالدوام به همزیستی مسالمت آمیزِ حقیقی نائل خواهند شد. دادگرانی که زمام امور را به دست میگیرند، زبان به یاوه نمیگردانند و کلام لهو بر دهانشان نمیگنجانند. چنانکه داود میگوید: «دهان دادگر حکمت را زمزمه میکند، و زبانش گویای حق است؛ در دلش شریعت خدای او است، و گامهایاش متزلزل نمیشود.» (17)
این کلمات را امروز حتماً ما بهتر از گذشتگان میفهمیم. ما که از سوی صدها و هزاران رسانه خرد و بزرگ احاطه شدهایم و در هر ساعت چه یاوههایی که به خورد ذهن و ضمیرمان میدهند! قلدران و قدرتمندان عالم از این فضا برای هرچه بیشتر و بلندتر یاوه گفتنهای مغرورانه و متکبرانهشان، بهره میبرند و جهانمان را به جهنمی تبدیل کردهاند که عذاب آن محکوم بودن به شنیدن، دیدن و خواندن اباطیل رنگارنگ میان مایهگان قدرتمند و فرومایهگان ثروتمند است!
راستی در قرآن بهشت جایی است که سخنان لغو و بیهوده در آن نیست: «لَا یسْمَعُونَ فیها لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا؛ در آنجا نه بیهودهای میشنوند و نه [سخنی] گناه آلود». (18) و چقدر عصر ظهور به بهشت روی زمین میماند. همان بهشتی که بشر قرنها بلکه هزاران سال است که در سودای ساختناش است.
همه این مواهب اما اجرِ زجری است که به مومنان صابر خواهند داد. همانها که به سان لسانالغیب، بد به خاطر امیدوارشان نرسد؛ امیدواران شکیبا که در نهایت، نیست و نابودیِ اهل کفر و مأیوسان از رحمت پروردگار را خواهند دید. چنانکه داود (ع) ریشه کنیشان را به امیدوارانِ “یهوه” بشارت داده است: «بر یهوه امید بند و راه او را نگاه دار، تو را بر خواهد کشید تا وارث زمین شوی؛ خواهی دید بیدینان ریشهکن خواهند گشت». (19)
آری قرآن وقتی میخواهد مژده رسیدن آن لحظه ناب را بدهد، تذکار میدهد که این نعمت نه تنها از آنِ مومنان به اسلام بلکه متعلق به تمام اهل ایمان است و خود متذکر میشود که پیش از این در مزامیر داود نیز وعده آن داده شده است.
ارجاعات؛
1. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، سوره انبیاء، آیه 105.
2. همان، عنکبوت، آیه 23.
3. همان، حشر، آیه 19.
4. محبت و آگوستین قدیس، هانا آرنت، ترجمه فرهنگ رجایی، انتشارات: کتاب پارسه، چاپ اول؛ ۱۴۰۰، ص 72.
5. ویتگنشتاین ایمان گرایی و عقلگریزی، محمد اکوان، انتشارات گام نو، چاپ دوم؛1395، ص 20 و 21.
6. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش 41، بیت پنجم.
7. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، انبیاء، آیه 105.
8. دائرهالمعارف قرآن، سرویراستار؛ جین دمن مک اولیف، ترجمه حسین خندقآبادی و …، جلد سوم، چاپ اول؛ 1393، ص 250.
9. همان.
10. عهد عتیق، جلد سوم، کتابهای حکمت، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، انتشارات نی و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص 240، آیات هفت، هشت و نه.
11. همان، آیه 10.
12. همان، آیه 16.
13. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، قصص، آیه 5.
14. همان، نور، آیه 55.
15. عهد عتیق، جلد سوم، کتابهای حکمت، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، انتشارات نی و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص 241، آیه 19.
16. دعای کمیل.
17. عهد عتیق، جلد سوم، کتابهای حکمت، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، انتشارات نی و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص 242، آیات 30 و 31
18. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، سوره واقعه، آیه 25.
19. عهد عتیق، جلد سوم، کتابهای حکمت، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، انتشارات نی و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص 242، آیه 34.