تفسیر در کشاکش کلام قدیم و علم جدید| سیدمحمدعلی طباطبایی
سیدمحمدعلی طباطبایی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، امروز چهارشنبه ۱۸ اسفندماه در همایش «تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام»، با موضوع «تفسیر در کشاکش کلام قدیم و علم جدید؛ مورد ستونهای آسمان» به سخنرانی پرداخت.
دو آیه در قرآن وجود دارد که با یک عبارتپردازی درباره ستونهای آسمان صحبت میکنند. یکی از آنها آیه ۱۰ سوره لقمان است که خداوند فرموده است: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ وَأَلْقَیٰ فِی الْأَرْضِ رَوَاسِی أَنْ تَمِیدَ بِکمْ وَبَثَّ فیها مِنْ کلِّ دَابَّهٍ ۚ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فیها مِنْ کلِّ زَوْجٍ کرِیمٍ؛ سقف رفیع آسمانها را بیستونی که به حسّ مشاهده کنید خلق کرده و کوههای بزرگ را در زمین بنهاد تا شما را نجنباند و در روی زمین انواع مختلف حیوانات را منتشر و پراکنده ساخت، و هم از آسمان آب باران فرود آوردیم و به آن آب در روی زمین نباتات پرفایده برویانیدیم» ساختار آیه به گونهای است که اگر به سادهترین روش، سراغ ترجمههای قرآن برویم دستکم دو گونه ترجمه از این آیه وجود دارد و آیه دلالت بر این دارد که آسمانها ستونهایی دارند که نامرئی هستند اما برخی از مترجمان ترجمهای ارائه میدهند که از آنها برداشت میشود که آسمانها بدون ستون پابرجا هستند و هیچ ستون مرئی و نامرئی در مورد آنها وجود ندارد. پس میتوان دو فهم متفاوت و حتی متعارض از آیه داشت.
دیدگاه تفاسیر درباره ستونهای آسمان
با این مقدمه سراغ تفاسیر میرویم تا مشخص شود چه برخوردی با آیات قرآن صورت گرفته و مفسران درباره موضعگیریها نسبت به این آیه چه برداشتهایی دارند و تغییر دیدگاهها بستگی به چه عواملی دارد. وقتی تفاسیر چهارده قرن اخیر را مورد بررسی قرار میدهیم به نظر میرسد تحولات تفسیری ذیل این آیه را در سه دسته مجزا میتوان دستهبندی کرد. دوران اول دوران آرامش است و در آن زمان تفسیری که از آیه صورت میگیرد خالی از مباحث کلامی است و به طور خلاصه مفسران معتقدند آسمان ستونهایی دارد اما نامرئی است. دوران دوم، دورانی است که کلام وارد تفسیر میشود و خلاصه این دوره این است که آسمان ستونی ندارد و نیازی هم به آن ندارد. نهایتاً وقتی کیهان شناسی جدید شکل میگیرد به نوعی از کشمکش میان کلام قدیم و کیهان شناسی جدید میرسیم اما به نظر میرسد همچنان بسیاری از مفسران میخواهند به دوران اول برگردند و بگویند آسمان ستونهایی دارند اما نامرئی هستند. در دوران اول که دوران تفسیر بومی و عربی از این عبارات قرآنی است هم دو دوره ریزتر داریم که دوران اول از صدر اسلام یا چند دهه بعد از وفات پیامبر شروع میشود که صحابه و تابعین در کار تفسیر قرآن بودند.
دیدگاه مفسران ساکن حجاز درباره ستونهای آسمان
در آن زمان مفسران که عمدتاً ساکن حجاز هستند این آیه را تحت تأثیر کیهانشناسی حجازی میفهمند و تفسیر میکنند و چون آن کیهانشناسی قائل به آسمانهای تخت و کاملاً مسطح بوده بنابراین مفسرانی همانند ابن عباس، این آیه را به این شکل تفسیر میکنند که وقتیکه سقف آسمان همانند سقف خانههای ما تخت است بنابراین حتماً ستون دارد اما نامرئی است. این دیدگاه در قرن اول رواج خیلی زیادی داشته است و کسی را پیدا نمیکنیم دیدگاهی غیر از این عرضه کرده باشد. در اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم، به مفسرانی میرسیم که اینها اصالتاً اهل یا ساکن عراق و مخصوصاً شهر بصره هستند و ترجیح میدهند آیه را بر اساس کیهانشناسی بابلی تفسیر کنند و بر اساس این کیهانشناسی، هر هفت آسمان به شکل گنبد بر روی هم قرار گرفته بر روی هفت زمین به شکل نیمکره هستند بنابراین مفسران این دوره همانند قتاده، بسیار قاطعانه اصرار دارند که آیه دلالت بر این میکند که آسمان اصلاً ستونی ندارد چون آسمانها گنبدی هستند و سقف گنبدی هم نیازی به ستون در مرکز ندارد.
نقش دانش بطلمیوسی در کیهانشناسی
در دوران دوم دانش بطلمیوسی که وارد جهان اسلام شده تفسیر خاصی از آیه را شکل میدهد که با دوران قبل متفاوت است و اساسیترین تفاوت این است که استدلالهای عقلی و کلامی در اینجا وجود دارد و جالب است که سررشته این دوران جدید به یک عالم معتزلی و عقلگرا به نام جبائی میرسد که شیخ طوسی دیدگاه وی را در تفسیر خود بیان کرده است. در اینجا هم بیان میشود که آسمانها نباید ستون داشته باشند چراکه ممکن نیست آسمانها ستونهایی با این حجم داشته باشند اما نامرئی نیز باشند و اگر هم قرار است ستونی باشد باید حتماً بسیار بزرگ و ضخیم باشند.
دلیل دیگری که مطرح میشود این است که فرض کنیم ستون به هر شکلی وجود داشته باشد پس خود آن ستونها بر کجا تکیه دارند و این سؤال تا بینهایت ادامه پیدا میکند و در نهایت دچار تسلسل میشویم لذا جبائی و دیگران به این نتیجه میرسند که آسمان نباید ستونی داشته باشد. باید توجه داشت که در اینجا فقط یک دیدگاه کلامی مؤثر نیست بلکه یک عامل دیگر که به این دیدگاه کمک میکند جا افتادن کیهانشناسی بطلمیوسی به عنوان صحیحترین نظریه علمی در میان عالمان مسلمان است. از آنجا که بر اساس کیهانشناسی بطلمیوسی آسمانها حالت کروی دارند اساساً نیازی به ستون برای این آسمانها وجود ندارد.
دیدگاه مفسران در قرون سوم و چهارم
این دیدگاه از قرن سوم مطرح شد اما خیلی سریع بین مفسران فراگیر شد تا جایی که در قرن چهارم هجری، شخصی همانند طبرانی تصریح میکند که اکثر مفسران چنین دیدگاهی دارند که اگر آسمان پابرجاست فقط با قدرت خداست که آسمان را بالا نگه داشته و مانع از افتادن آن میشود. عالمان مسیحی نیز در یک قرن قبل از اسلام چنین دیدگاهی را مطرح کرده بودند چون در تورات نیز چنین موضوعی وجود داشت.
به قرن دهم هجری که میرسیم دورانی است که دانشمندان جدید همانند گالیله و نیوتن نظریه جدیدی در باب جهان مطرح میکنند و ماحصل دیدگاهشان این است که آسمانی که ما میبینیم حاصل برخورد نور با جوّ زمین است و از جوّ زمین که بیرون برویم دیگر آسمانی نمیبینیم. در اینجا مشکل بزرگی پدیدار شد و آن هم زیر سؤال رفتن خود آسمان بود و وقتی آسمان نباشد پس موضوع ستون هم منتفی است. به مرور مفسران در این مورد با ابهام سخن میگویند و انگار تکلیف آنها با این آیه مشخص نیست اما سیدقطب هوشمندانهترین برخورد را در مورد ستونهای آسمان دارد و میگوید قرآن، فارغ از مباحث علمی به ما میگوید همین که به آسمان نگاه میکنیم و فکر میکنیم آسمانی بالای سر ماست نشانه قدرت خداوند است.
* سید محمد علی طباطبایی: عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی