زایمان یوزپلنگی به نام ایران چقدر امیدوارکننده است؟
ابراهیم احمدیان: چند روز قبل خبر رسید که یک یوز ایرانی با نام «ایران» در اسارت سه توله زاییده است. حامیان و علاقهمندان به حیوانات در ایران با شنیدن این خبر جشن گرفتند. این جشن بهجا بود زیرا زاد ولد یوز در اسارت بسیار سخت است؛ اما چرا سخت است؟
حیوانی که به نام یوز ایرانی مشهور است، باقیمانده یوز پلنگ آسیایی است که فقط در ایران باقی مانده و البته به تعداد بسیار اندک. آمار قطعی و دقیقی از تعداد این حیوان در ایران در دست نیست زیرا با توجه به فقر مالی و بودجههای انقباضی(اینجا را بخوانید) و نیروی انسانی سازمان حفاظت محیط زیست که متولی حیات وحش است، بعید مینماید که چنین سازمانی از عهده آمارگیری دقیق برآید.
آمارگیری نیاز به تعداد نفرات کافی و تجهیزات، برنامهریزی علمی و پیوسته، پرداخت حق و حقوق کافی و اضافهکاری پرسنل، و در یک کلام «پول» دارد که این پول یا نیست یا آنقدر اندک است که سازمان به ضرب و زور، خود را با آن سر پا نگاه داشته است. شگفتانگیز است که خود سازمان میگوید 60 درصد از پستهایش متصدی ندارند؛ سازمانی که وظیفه حفظ محیط زیست سرزمین بزرگ ایران را بر عهده دارد!
در ارتباط با یوزپلنگ ایرانی یک امر قطعی داریم و آن این است که یوزپلنگها آسیبپذیرترین حیوانات از میان گربههای بزرگ هستند و تولههایی هم که به دنیا میآیند حتی در شرایط طبیعی به سختی زنده میمانند. دوم این که تعداد یوزهای دیده شده در ایران بسیار کم است اگرچه باز هم گزارشها از همین تعداد اندک مختلف است و از تعدادی بین حدود بیست فرد و کمی بیشتر در هفت استان سمنان، کرمان، یزد و خراسان رضوی، شمالی و جنوبی[3] حکایت میکنند.
بعید نیست تعدادی از این حیوان در استانهای دیگر هم باشد ولی به ثبت نرسیده باشد. نگارنده در مناطقی از قصر شیرین گزارشهایی را از مردم بومی از مشاهده گربهای شنیده که محتمل است یوز باشد. گفتنی است که نسل این حیوان با از بین رفتن در ایران منقرض خواهد شد.
چرا تکثیر یوز پلنگ در اسارت سخت است؟
چند روز قبل خبر رسید که یک یوز ایرانی با نام «ایران» در اسارت سه توله زاییده است. حامیان و علاقهمندان به حیوانات در ایران با شنیدن این خبر جشن گرفتند. این جشن بهجا بود زیرا زاد ولد یوز در اسارت بسیار سخت است؛ اما چرا سخت است؟ برخی حیوانات مانند سگسانان و گربهسانان تنها در ایام انگشتشماری در اصطلاح، به «فحل» میآیند. حیوان ماده هفت، ده یا کمی بیشتر روز به فحل است و فقط در این ایام اجازه جفتگیری به حیوان نر میدهد و فقط در همین ایام باردار میشود. مشکل یوز این است که ایام فحل یوز یکی دو روز بیشتر نیست. این در حالی است که در گربههای اهلی شهری دوره فحلی یا «استروس» حدود یک هفته است و اگر گربه اهلی در این ایام جفتگیری نکند، پس از مدت کوتاهی فحل تکرار میشود.
یوزها تنها زندگی میکنند و چنین نیست که نر و ماده همیشه با هم باشند. فقط در همین دو روز یوز نر میتواند سراغ یوز ماده بیاید و عمل جفتگیری انجام میپذیرد.
مشکل بعدی این است که نمیتوان نر و ماده را در اسارت با هم نگاه داشت تا به وقت فحلی جفتگیری کنند. عمل جفتگیری در این وضعیت انجام نخواهد شد. و سرانجام آخرین مشکل: مشخص کردن و شناسایی آن دو روز فحلی در یوز ماده دشوار است و متخصصان باید شب و روز این حیوان را بپایند تا شاید با تغییر رفتارهای او بفهمند که به فحل آمده و یوز نری را نزد او ببرند.
سازمان محیط زیست حق دارد که بر خود ببالد و جشن بگیرد که توانسته از این مراحل بگذرد ولی مادر تولهها با عمل سزارین زاییده و اکنون هم ظاهراً تولهها را هنوز قبول نکرده است و آنها باید با شیر مصنوعی بزرگ شوند. آیا رهاسازی آنها پس از بزرگ شدن در طبیعت ممکن است؟ متاسفانه حتی رهاسازی تولهها اگر با مادر هم بزرگ شوند، در طبیعت کار بسیار سختی است و احتمال زنده ماندن آنها بالا نیست.
آیا امیدی به بقای نسل یوز ایرانی هست؟
میگویند هیچ مشکلی نیست که با پول حل نشود ولی اگر فوراً نجنبیم پول هم مشکل یوز و بلکه کل محیط زیست ایران را حل نمیکند. یوزهای ایرانی و حیات وحش ایران نفسهای آخر را میکشند و واکنش مسئولان کشور با این وضعیت تناسب ندارد. آمارها نشان میدهند که درصد بالایی از یوزهای ایرانی در سالهای گذشته در تصادف جادهای کشته شدهاند. در جادههایی مرگ یوز رخ داده و میدهد(اینجا را ببینید) که کاملاً مشخص و شناختهشدهاند و میتوان با فنسبندی و ساخت زیرگذر حیوانات از این تلفات جلوگیری کرد. اگر شما سراغ هر سازمانی که در این باره مسئول است بروید و ریشه را بجویید که چرا این جادهها امن نشده، به مسئله «بیپولی» میرسید.
وقتی پول نیست از مدیران سازمانها خیلی کارها بر نمیآید حتی اگر نابغه باشند. تلفات دیگر یوزپلنگها هم عامل انسانی دارد؛ مثلاً تعداد زیادی با تیراندازی چوپانها کشته شدهاند؛ چوپانهایی که در زیستگاه حیات وحش گوسفند میچرانند. با صرف بودجه و «پول» میتوان زیستگاهها را از وجود دام و چوپان و سگ گله خالی کرد. برای حفظ یوز پلنگ ایرانی باید طعمههای طبیعی آنها را هم حفظ کرد که در مناطق چهارگانه و غیر آن در ایران زندگی میکنند و بهشدت در معرض دستدرازی شکارچیان و چرای گوسفندان و دیگر مزاحمان حیات وحشاند.
هماکنون میباید حتی برخی کشاورزان را از زیسستگاههای حیات وحش با خرید زمین بیرون کرد که این نیز بودجه کلانی میطلبد ولی میارزد. باید تعداد محیطبانان و کیفیت و کمیت امکانات و تجهیزات سازمانهایی مانند حفاظت محیط زیست را بالا برد. باید برنامههای آموزشی مستمر و گسترده برای مردم راه انداخت. بسیاری از کارهای دیگر لازم است تا نسل یوز و حیوانات دیگر بماند و صرف زاییدن یک یوز اگرچه باعث شادی است، به هیچ وجه امیدوارکننده نیست در حالی که زیستگاهها در حال نابودی است و کشور به صورت ساختاری و بنیادی وقعی به محیط زیست و حیات وحش نمینهد.
پلنگ ایرانی هم در خطر است
پلنگ ایرانی خویشاوند یوزپلنگ نیز در معرض خطر است. این حیوان هم آخرین امیدش به ایران است زیرا در کشورهای همسایه تقریباً نسل او از بین رفته و کارشناسان و مسئولان امر میگویند در ایران بیش از هشتصد فرد از آن مانده. این حیوان نیز با از بین رفتن زیستگاهها یا کم شدن طعمه طبیعی، دائم در خطر است. زیستگاههای پلنگهای ایرانی از هم جدا شده و جزیرهایاند و خطر ژنتیکی نیز آنها را تهدید میکند. در استانهایی مانند مازندران و گیلان میان این حیوان و دامداران از جمله روستاییان گاودار تعارضی است که با بیمه کردن این حیوان و پرداخت خسارت به گاوداران بومی میتوان از تعارض کاست. مشکلات حیواناتی مانند پلنگ بسیار پیچیده است و آنچه صاحب این قلم در اینجا متذکر میشود، مشت از خروار است.
ایران در خط مقدم تغییرات اقلیمی است و از سوی دیگر با افزایش جمعیت نفوس انسانی، تورم اقتصادی و دهها عامل دیگر رو به رو است که شرایط را بسیار پیچیده کردهاند و میتوانند به نابودی حیات وحش و محیط زیست ایران منجر شوند. با همه اینها کشور ما از پتانسیلهای بالای اقتصادی و انسانی بهرهمند است. کشور ما که در منابع و ثروتهایی مانند نفت و گاز جزو نخستین کشورهای جهان است نباید برای محیط زیست خود معطل بودجه بماند.
ایران از مراکز علمی و آموزشی غنی، نیروی متخصص توانای داخلی و زیرساختها و سیستمهای اداری آزموده و پیشرفته برخوردار است که همگی با تزریق بودجه مالی کافی بیگمان توان کارهای فوقالعاده و راه انداختن تحول مثبت خواهند داشت. ایران همچون ماشینی آماده به کار و توانمند است ولی این ماشین سالها است که منتظر سوخت است تا روشن شود. باید با هر وسیله و روش و راهی که ممکن است، سوخت را به این ماشین رساند. ایران ما همه چیز دارد جز پول و البته وقت. و این وقت بسیار تنگ شده است.
خدا قوت! با احترام حتما بهترین تصمیم ممکن گرفته شده است اما برای بنده بعنوان همکار شما جای سوال است که چرا اجازه ندادید تا مرحله اول زایمان معمول در گربه سانان که بعضاً ۳۶ تا ۳۰ ساعت بدون خروج جنین خواهد بود سپری و حیوان باردار وارد مرحله اصلی زایمان و خروج جنین ها شود؟! در این معنا که در مرحله نخستین رحم گربه شروع به انقباض میکنه و بعد از هر سری انقباض یک دوره استراحت رو طی میکنه. اگرچه ممکن است و حتی گاهی شاید نشود بصورت ظاهری انقباض رحم مادر را با چشم دید اما چنانچه ، امکان لمس شکم آبستن ممکن باشد و بتوان آن رو لمس کرد حرکات جنین ها رو داخل شکم می توان حس کرد که انگار برای خروج در حال تقلا کردن هستند!
نکته مهمی که در این مرحله وجود دارد این است که بی تابی و بی قراری، سروصدا و له له زدن در مادر آبستن مکرراً دیده می شود و اتفاقا با همان علایمی که فرموده اید از جمله بی حالی!؟، حیوان بطور طبیعی و خیلی کلاسیک در حال گذراندن مراحل یگانه زایمان نرمال گربه سانان و ورود به مرحله دوم و سوم زایمان طبیعی بوده است و شاید دلیل نارس شدن یکی از نوزادان هم همین دخالت عجولانه بوده باشد؟