مرگ پاسبانان فرهنگ فارسی در غربتآباد فرنگ
دو پاسبانِ فرهنگِ فارسی در ایران و افغانستان(محمدعلی اسلامی ندوشن و محمدآصف فکرت) سالهای پایانی عمر را در کانادا سپری کرده و به قول فکرت؛ «خوشنشین غربتآباد فرنگ» بودند و در همانجا از دنیا رفتند، اما هوای وطن داشتند.
در روزهای اخیر، دو پاسبان نامدار فرهنگ پارسی در کانادا از دنیا رفتند. استاد محمد علی اسلامی نُدوشَن در ۹۷ سالگی دیده از جهان فروبست. او از دغدغهمندانِ فرهنگِ فارسی بود. اگرچه در فرانسه حقوق خوانده بود اما به ایران بازگشته، دست در کارِ تحقیقِ فرهنگ شد؛ کتابهای بسیاری نوشت، ترجمه کرد، شعر سرود، بسیاری از فرهیختگانِ ایرانی را معرفی کرد و در راهِ شناختِ این فرهنگ، از نقدِ بزرگانِ ادبِ فارسی هم ابایی نداشت.
به عنوان نمونه، وقتی که در خصوص عارف قزوینی سخن میگفت، اینگونه مینوشت: «در صد سالِ اخیر اگر یک نفر را بخواهیم نام ببریم که عنوان شاعرِ ملی به او ببرازد، آن ابوالقاسم عارف قزوینی است. عارف شاعر خوبی نیست، زبان را درست نمیداند. اندیشهای که شعر را به عمق ببرَد ندارد. در ترکیبِ کلمات سهلانگار است، ولی شور و نالهای در سخنِ اوست، چون نوای مرغی زخمی که شعرِ او را در اعماق روح مینشاند» (اسلامی ندوشن، سرایندگان رهایی ایران، اطلاعاتِ سیاسی اقتصادی، ش 278).
ندوشن در عرصه بینالمللی هم ایدههایی مطرح کرده بود. در سال 1967 در سمیناری در دانشگاه هاروارد، طرحی را برای صلحِ جهانی ارائه داده و گفت که مجمعی از اندیشمندانِ جهان تشکیل شود تا مسائلِ مهمِ جهان را بررسی کنند؛ مجمعی فراملی مرکب از افراد آزاد و مستقل از دولتها. این مجمع در مقابل سازمان ملل متحد که اعضای آن نمایندگان دولتها هستند به فعالیت بپردازد. دولتها در آن مداخله نکنند. این دانشمندان، نمایندگانِ فرهنگِ کشورشان هستند. آنها بیایند و با فرهنگهای دیگر روبهرو شوند. اینها میتوانند دنیا را از سرگردانی نجات دهند.
این ایده استاد اسلامی نُدوشن به تعبیرِ خودش، بُردِ اجرایی نداشت و تحقق نیافت (گفتگو با مجله آیین مهر، 1387، ش 16).
وی عدمِ توجه به فرهنگ را عامل اصلیِ نزاعها میدانست. در خصوص ایران هم همین رویکرد را داشت. میگفت اُفتِ اخلاقیِ مردم، مرا غمناک کرده است. اگر ملتی از حداقل سطوح اخلاقی خودش تنزل کند، برگرداندن آن به طرف اصولِ اخلاقی مشکل است (اسلامی ندوشن، زندگی عشق و دیگر هیچ، ص 535).
ندوشن اما همچنان امید داشت و میگفت که: من در قعرِ ضمیر خود احساسی دارم و آن این است که رسالتِ ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خُرّمی او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که در خورِ فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد (توجه به عمق ایران، روزنامه اطلاعات، 3 شهریور 1395).
همان روزی که استاد اسلامی ندوشن درگذشت، محققی اهل فرهنگ در افغانستان هم به کما رفت. محمد آصف فکرت هروی از نویسندگان و شاعران برجسته افغانستان بود. اسلامی ندوشن سابقاً از او تمجید کرده بود. او در کتاب صفیر سیمرغ گفته بود: «روز دوم اقامت من در مزار شریف بود. [تابستان 1349] آقای محمد آصف فکرت معاون اداره اطلاعات و کلتور (فرهنگ) بلخ و از شعرای جوانِ افغانستان به دیدنم آمد. فکرت به نظر من جوانی آمد که در فرهنگ و ادبیاتِ کشورِ خود مؤثر واقع خواهد شد. خوش فهم و جدی و با شخصیت است». همینگونه هم بود. فکرت نیز به تحقیق در فرهنگ و ادبِ فارسی مشغول بود. ابهامزداییهایی از فرهنگ فارسی کرده بود. او گفته بود که برخی سخنان شاعرانِ فارسی، به زبان و ادبی بیان شده که فیالمثل در بلخ رایج بوده است. میباید زبانِ بلخ را شناخت و سپس به متنِ آن ادیب مراجعه کرد.
در خصوص برخی ایرادها که به مولوی گرفته و زبانِ او را خارجِ از معیارِ فارسی دانسته بودند، آصف فکرت به تأمل پرداخته و گفته بود که: «مولوی در کودکی از بلخ جدا شده ولی از لهجه بلخ بیگانه نگشته و سخنِ او در بسیاری از مواضع چه از لحاظ دستور و چه از نگاه کاربردِ واژهها تحتِ تأثیرِ لهجه بلخ و بخارا قرار داشته است. اگر به این نکته بیاندیشیم و ابهاماتی که در سخنِ مولوی میبینیم با لهجه بلخ و کابل و دوشنبه و بخارا بسنجیم و از آن لهجهها برای دریافتِ سخنِ او یاری بجوییم، خواهیم دید که تعقید و ابهامی در میان نیست (محمد آصف فکرت، لهجه بلخ و دریافت بهتر سخن مولوی، مجله آیینه پژوهش، ش 54).
محمد آصف فکرت نیز دو روز پس از درگذشتِ اسلامی ندوشن، در ۷۶ سالگی دیده از جهان فرو بست.
دو پاسبانِ فرهنگِ فارسی در ایران و افغانستان هر دو سالهای پایانی عمر را در کانادا سپری کرده و به قول فکرت؛ «خوشنشین غربتآباد فرنگ» بودند و در همانجا از دنیا رفتند، اما هوای وطن داشتند.
*نقل از کانال راوی