شورش علیه تک روایتی در تاریخ
مروری بر اثری تازه در زمینه جنگ روسیه - اوکراین
شورش علیه تک روایتی در تاریخ عنوان یادداشتی است که به مناسب انتشار کتاب اوکراین 2022: تاریخ در خطر به رشته تحریر درآمده است. کتاب به دنبال پاسخ به این سؤال است که جنگ اوکراین چگونه آغاز شده و چه مراحلی را تا به امروز پشت سر گذاشته است؟ در این میان ناتو و همچنین ایالات متّحده امریکا چه نقشی داشتهاند؟ واقعیتهای جامعهی اوکراین در زمان زلنسکی و پیش از او پروشنکو چگونه بوده و آیا اوکراین کشوری با حاکمیت معیارها و ارزشهای اروپایی بوده است؟
کتاب اوکراین 2022 تاریخ در خطر عنوان کتابی است که به موضوع جنگ روسیه و اوکراین پرداخته است و به دنبال تبیین شورش علیه تک روایتی در تاریخ است.
شورش علیه تک روایتی در تاریخ
این روزها با گسترش رسانههای ارتباط جمعی، نمیتوان این نکته را انکار کرد که بیشتر مردم در قضاوتهایشان راجع به اتّفاقات گوناگون عمدتاً تحت تأثیر روایتهایی هستند که از فضای مجازی و رسانههای مؤثّر دریافت کردهاند. یکی از مهمترین و تازهترین این اتّفاقات، جنگ اوکراین و روسیه است که واکنشهای متفاوتی را در برداشت و این واکنشها، بازه گستردهای را از تأیید پوتین و همراهی او تا دفاع از زلنسکی و مردم اوکراین دربر میگیرد.
بسیاری از نویسندگان در کشورهای اروپایی مانند آلمان و ایتالیا نیز از فرصت پیشآمده استفاده کرده و آثاری در این زمینه نوشتند که گاه به پرفروشترین نوشتهها در ماههای اخیر تبدیل شده است.
حال باید پرسید که این واکنشها چقدر به واقعیت نزدیک هستند؟ آیا تمام ماجرا همان چیزی است که توسّط رسانهها بیان میشود؟ اساساً چرا جنگی اتّفاق افتاد که به نظر میرسد چندان قابل پیشبینی نبوده و حتی برخی از سیاستمداران را نیز غافلگیر کرد؟ تا آنجا که حتّی مدّتی قبل «اریک ویدو» رئیس سازمان اطلاعات نظامی فرانسه به دلیل عدم پیشبینی شعلهور شدن آتش جنگ در اوکراین مجبور به استعفا شد.
اوکراین2022: تاریخ در خطر
کمتر از یک ماه قبل در کشور ایتالیا کتابی با عنوان «Ucrania2022: La Storia in Pericolo» توسّط انتشارات «La Vela» منتشر شد که میتوان آن را به زبان فارسی اینگونه ترجمه کرد : «اوکراین2022: تاریخ در خطر.»
در این نوشتار تلاش شده است تا با گذری بر مقالات کتاب و همچنین نکاتی که از گفتوگو با دکتر محمد مسجدجامعی استخراج شده، تصویری از ایدهای که در پس نگارش کتاب وجود داشته ارائه گردد و مخاطب را به تأمّل دربارۀ ریشههای پنهان بحران وادارد.
توضیح آنکه در برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا، علیرغم آنکه مجموعه روشنفکران بعد از سقوط بلوک شرق و حاکمیت جریان نئولیبرالیستی، جایگاهشان را در عموم کشورهای اروپایی از دست دادهاند، هنوز هم گروهی از روشنفکران با نگاه ترقیخواهانه وجود دارند که وابستگی و یا تعصّبی نسبت به جریانهای حاکم بر کشورشان و یا دیگر کشورهای دیگر ندارند و با دیدی انتقادی بدین جریانها نگاه میکنند.
همانطور که در مقدّمه گفته شد، برافروخته شدن آتش جنگ میان روسیه و اوکراین تا حدّی غیرقابل پیشبینی بود، و بلافاصله واکنش کشورهای مختلف و بهویژه اروپایی را به دنبال داشت. بنابراین کل کشورهای اروپایی (دولت، رسانهها و و مردم) به صورت یکپارچه به دفاع از اوکراین برخاسته و تا توانستند بر پوتین و روسیه تاختند. کار تا آنجا پیش رفت که حتّی در فلورانس، تابلوی مربوط به اقامت موقت داستایفسکی، از گزند خشم و اعتراض مخالفان پوتین و روسیه در امان نماند؛ اگرچه در نهایت تابلوی مربوط به اقامت وی پایین کشیده نشد.
در این بحبوحه که غبار ناشی از زد و خورد فکری گرایشهای گوناگون درباره جنگ اوکراین فضای رسانهها را پوشانده بود ، تعدادی از روشنفکران ترقیخواه زیر نظر پروفسور کاردینی، استاد و متخصّص تاریخ قرون وسطی، تصمیم به نگارش کتابی گرفتند و کوشیدند ریشههای پنهان ماجرا که در فضای ژورنالیستی هیچگاه بدانها پرداخته نمیشود را مورد بررسی قرار دهند. البته این به معنای آن نیست که نگارندگان در پی دفاع از پوتین بودهاند.
نویسندگان مجموعه عمدتاً معتقدند که از ابتدای درگیری روسیه و اوکراین هیچگاه چنان که شایسته است به مسائل داخلی اوکراین و چگونگی ارتباط آن با روسیه، به ویژه در سالهای پس از فروپاشی شوروی پرداخته نشده است و لذا در پی تصحیح تصوری هستند که تنها عامل درگیری را پوتین و سیاستهای او معرفی کرده و زلنسکی را کاملاً بیگناه و موافق با ارزشهای دموکراتیک در اروپا میداند.
بنابراین کتاب به دنبال پاسخ به این سؤال است که درگیری میان روسیه و اوکراین چگونه آغاز شده و چه مراحلی را تا به امروز پشت سر گذاشته است؟ در این میان ناتو و همچنین ایالات متّحده امریکا چه نقشی داشتهاند؟ واقعیتهای جامعهی اوکراین در زمان زلنسکی و پیش از او پروشنکو چگونه بوده و آیا اوکراین کشوری با حاکمیت معیارها و ارزشهای اروپایی بوده است؟[1]
هر یک از مقالات کتاب از نگاه خود به این بحران نگریسته. برای نمونه مقالهای با عنوان «ترس اروپایی از شرق» به مناسبات تاریخی اروپا و روسها از قرن هفدهم به بعد پرداخته یا نوشتهای دیگر به بررسی مسائل بین روسیه و ناتو اختصاص یافته است. سایر نوشتهها نیز به مسأله گاز، رابطه چین و روسیه در جریان این بحران و همچنین موضع آلمان درباره تنشهای میان دو کشور پرداختهاند. بر همین اساس در معرفی کتاب چنین آمده که نگارش این اثر، تلاشی بوده است برای نجات دادن تاریخ از یک روایت خطرناک یک جانبه نگرانه.
زمینههای دینی بحران اوکراین
در این میان یک مقاله با عنوان «La crisi dellUcrania: gli aspetti religiosi»، تنها به زمینههای دینی و مذهبی این بحران پرداخته که توسط محمّد مسجدجامعی، سفیر پیشین ایران در واتیکان و مراکش به نگارش درآمده است.
الف) درباره این نوشتار و ایدهای که دنبال نموده میتوان گفت که کشور اوکراین، سرزمین مسیحیت ارتدوکسی است و اکثریت مردم هم از این مذهب پیروی میکنند. از سوی دیگر در دوران تزاری، کلیسایی که در مسکو وجود داشت، مرکز همه ارتدوکسهایی بود که در قلمرو تزارها بهسر میبردند و این مرکزیت بعدتر برای ارتدوکسهای اتّحاد جماهیر شوروی(اعم از کشورهای بالتیک، اوکراین، بلاروس و حتّی روستبارهای کشورهای آسیای مرکزی) نیز ادامه یافت.
بنابراین مرکزیت کلیسایی سرزمینهای شوروی سابق و از جمله اوکراین در مسکو قرار داشت. این مرکزیت برای چند قرن ادامه داشت و نباید از یاد برد که مسیحیت روسی، از شهر کیف آغاز شد و هنگامی که پایتخت روسیه، این شهر بود آنان به آئین مسیحیت گرویدند. و به همین جهت است که یک سلسله آثار کهن مانند دیرها و کلیساهای قدیمی وابسته به کلیسای روسیه در قلمرو کیف و اوکراین قرار دارد.
اوکراین همواره دو همسایه غربی داشته است:
الف) لهستان در شمال غربی
ب) امپراطوری هابزبورگ در جنوب غربی.
لهستان در قرون پانزده تا هفده میلادی یکی از قدرتهای بزرگ اروپایی بود و لذا بخشهای غربی اوکراین برای مدّتی تحت سلطهی لهستانیها قرار داشته است. بنابراین در بخش غربی اوکراین موجود، نوعی اختلاط اجتماعی، فرهنگی و دینی میان اوکراینیها و لهستانیها وجود داشت. در اواخر قرن شانزدهم و قرن هفدهم که لهستانیها قدرت یافته بودند تلاش کردند تا نخبگان اوکراینی را به آیین کاتولیک درآورند و بالاخره چنین شد.
از سوی دیگر جریان پیچیدهای دینی وجود دارد که براساس آن پیروان کلیساهای ارتدوکس میتوانند کاتولیک شوند. به این معنی که رهبری پاپ و ساختار کلیسای کاتولیک را میپذیرند[2] ولی کماکان بر فرهنگ دینی و آداب و رسوم خاص خود پایبند میمانند و با زبان محلی عبارات را به جا میآورند.
این جریان در اوکراین اتفاق افتاد. بدین صورت که تعدادی از افراد ثروتمند و نخبه در بخش غربی اوکراین به مذهب کاتولیک درآمدند که به آنها «اونیاتی» گفته میشود. این دسته به لحاظ فرهنگی و اصول روانی و شخصیتی، همواره به سوی لهستان و اروپا گرایش داشتهاند. یعنی با آن که در داخل امپراطوری تزار میزیستند ولی اندیشه و قلبشان با اروپا بود.
پس از قدرت یافتن روسها از قرن هجدهم به بعد درگیریهای شدیدی میان آنان و اونیاتیها رخ داد و در زمان استالین بر شدّت آن افزوده شد. تا آنجا که تعداد قابل توجهی از کلیساهای اونیاتیها مصادره شده و در اختیار ارتدوکسها قرار گرفت و این اوج درگیری این دو بود. یکی از علتهای استمرار فعالیتهای زیرزمینی اوکراینیهای ناسیونالیست همین امر بود، تا آنجا که حتی پس از جنگ دوم هم علیه شوروی فعالیت میکردند. عمده کنشگران این فعالیتهای اعتراضی، همین اونیاتیها بودند.
ب) به هر حال بعد از فروپاشی شوروی و استقلال اوکراین، اونیاتیها به شدت فعال شدند. یکی از علّتهای اصلی تفاوت میان دو بخش شرقی و غربی اوکراین همین اونیاتیها هستند که ارتدوکسهای اوکراین نیز تا حدّ زیادی تحت تأثیر آنان قرار دارند.
نکته مهمّ دیگر درباره اونیاتیها این است که آنها هستهی مرکزی، یا دستکم یکی از هستههای اصلی ناسیونالیسم اوکراینی هستند که البته درباره این نوع ناسیونالیسم باید در مجالی دیگر صحبت شود؛ ولی اجمالاً میتوان گفت که جریان ناسیونالیستی در بخش غربی اوکراین بسیار قدرتمند است.
برای نمونه هنگامی که آلمانها در جنگ جهانی دوم وارد قلمرو شوروی شدند، همین ناسیونالیستهای اوکراینی بودند که از آنان استقبال کردند و عملا هم اینان بودند که جاده را برای ورود آلمانها هموار ساختند. علت ماجرا هم این بود که آنها با روسها خصومت داشته و لذا از حضور اشغالگر استقبال کردند. میتوان ادّعا کرد که عملاً اطلاعات مربوط به یهودیان اوکراینی که تعداد فراوانی از آنان توسط آلمانها کشته شدند، توسّط همین ناسیونالیستهای اوکراینی در اختیار ارتش آلمان قرار گرفت. آنان در طول تاریخ جدید پیوسته ضد روس بوده و هستند.
بیشتر بخوانید: روسیه و اوکراین و نبرد برای دین
کلیسای اوکراین در برابر کلیسای مسکو
در چنین شرایطی، برای اولین بار شاهد تولد کلیسای مستقل اوکراین هستیم و حتی یک اسقف اوکراینی به نام فیلارت به صورت خودسرانه کلیسای مستقل اوکراین را کمی پس از فروپاشی شوروی، پایهگذاری کرد که البته توسّط سایر کلیساهای مسیحی به رسمیت شناخته نشد، این جریان در سال 1992 میلادی اتفاق افتاد.
این ماجرا ادامه یافت تا آن که در دسامبر سال 2018 میلادی در بدنهی کلیسای ارتدوکس که همگی تابع مسکو بودند، یک انشعاب به هدف استقلال از پاتریارکی مسکو به وجود آمد و این کلیسا در ژانویه سال 2019میلادی توسط بارتولمئو، بزرگ کلیساهای ارتدوکس، به رسمیت شناخته شد و تنش میان او و کریل، پاتریارک کلیسای مسکو، جنجال بسیاری برانگیخت. دولت وقت، یعنی دولت پروشنکو نیز پیدایش کلیسای مستقل اوکراین را جشن گرفت. مطمئناً گرایشهای شدیداً ناسیونالیستی و ضد روسی اونیاتیها در ایجاد این کلیسا نقش مهمی داشته است.
بیشتر بخوانید: بحران اوکراین، زمینههای دینی
نتیجهگیری
به طور خلاصه میتوان گفت که بر اساس نوشته محمد مسجدجامعی، کشور اوکراین به لحاظ گرایشهای ناسیونالیستی، واقعیتهای اجتماعی، گرایشهای سیاسی و همچنین گرایشهای مذهبی، یک کشور دوپاره است که این دوگانگی و دوپارگی دلایل بسیاری هم دارد ولی به لحاظ مذهبی، یک عامل بزرگ در این دو پارگی چنان که گفته شد همین کلیسای اونیاتی است.
به هر حال عامل دینی یکی از عواملی است که زمینهی این دوگانگی شرق و غرب اوکراین را از مدّتها قبل پدید آورده است و این مسأله در کنار دیگر عوامل که به اجمال از آنها سخن گفته شد، تحلیل مسائل مربوط به بحران اوکراین را دشوار و پیچیده میسازند. عدم توجّه به این عوامل و ریشههای پنهان، چنانکه برخی رسانهها مرتکب شدهاند، تحلیل و قضاوت را به اشتباه خواهد انداخت.
[1]. گرچه تا زمان تکمیل مقالات کتاب، یعنی 30 مارس سال میلادی جاری، هنوز واقعیتهای درونی جامعهی اوکراین، آنچنان که امروزه بروز یافته روشن و مکشوف نشده بود ولی به هر حال نگارندگان این اثر بر پایه همان میزان دادههایی که در دسترسشان قرار داشت بر این باور بودند که جامعه اوکراین، یک جامعهی دموکراتیک نیست و حتّی بر خلاف تأکید اتحادیهی اروپا، اقلیتهای مختلف قومی، زبانی، دینی و… در اوکراین از حقوق مشروعشان نیز محروم هستند. لذا اقلیت روستباری که به ویژه در بخشهای شرقی اوکراین سکونت دارند همواره تحت فشار قرار داشتهاند. حتی آن بخش از اوکراینیهایی که احیاناً با زبان اوکراینی آشنایی چندانی نداشته و به زبان روسی سخن میگفتند نیز متحمّل فشارهای بسیار بودهاند. بنابراین به نظر میرسد که امروز پس از گذشت چند ماه از جنگ، حتّی تصور اروپا هم از اوکراین مانند گذشته نیست.
[2]. یعنی اگر قرار باشد کسی کشیش و یا اسقف باشد باید از طریق واتیکان و پاپ این کار انجام گیرد.