ما عرفانی ها و آن فیزیکی ها | حسین سخنور
توضیحاتی درباره تفاوت رویکرد ایرانیها و غربیها پس از مشاهده تصاویر جیمز وب
تصاویر ارسالی تلسکوپ فضایی جیمز وب از کیهان، در زمین غوغایی به پا کرده است. اما این واکنشها در مناطق مختلف زمین یکسان نبوده است. عکسهای خیرهکننده از اعماق کیهان، در غرب بیشتر به قدرت انسان ربط داده شد و و در شرق نشان از قدرت خداوند شد. تفاوت موضعگیریها در سخنرانیها و نوشتههای فضای مجازی مشهود است و در این مقاله تحت عنوان ما عرفانی ها و آن فیزیکی ها به بررسی این تفاوتها پرداخته شده است.
ما عرفانی ها و آن فیزیکی ها
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، که این عکس پیشتر در روز دوشنبه به او نشان داده شده بود، گفته بود: «این عکسها به جهان یادآوری خواهد کرد که آمریکا میتواند کارهای بزرگ انجام دهد، و به آمریکاییها – به خصوص بچهها – یادآوری میکند که چیزی نیست که توانایی انجامش را نداشته باشیم.» (به نقل از ایندیپندنت فارسی).
اما در این سوی عالم تاثیرش چه بود؟ این را هم از یک توییت بشنویم. «امروز همه تو یه هپروتی بودن. راننده کرایه نگرفت، گفت تو کیهان به این گندگی این پول چه ارزشی داره؟ لولهکش نیومد، گفت عکس کهکشانها رو دیدی؟ لوله میخوای چیکار؟ …».
البته هردو به یک میزان طنز بودند، اما افاده معنا میکنند. همانطور که خود متوجه شدید و احیانا برخورد داشتید، در ایران، داستان متفاوتی رقم خورد. غالب کسانیکه حتی خود را لامذهب معرفی میکنند، تفاسیری عرفانی و حتی مذهبی از این دستاورد علمی داشتند.
تفاوت دیدگاهها درباره جیمز وب
در اظهارات و توییتها، از عظمت هستی و ناچیزی انسان بود تا بطلان نظریه تصادف و اثبات وجود خالق هستی. این نوشته، کاری به درستی یا نادرستی این ارتباطات ندارد و اینکه آیا میتوان تلازمی منطقی و فلسفی بین بزرگی خلقت و نظم آفرینش با وجود خالق و اثبات ناظم جهان ارائه داد یا خیر؟ پرداختن به این سوال و تبیین پاسخهای مختلف به آن، مجال دیگری میطلبد که در فلسفه دین، ذیل عنوان «براهین اثبات وجود خدا» به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد و در صورت علاقه میتوانید به کتابها و جزوات با همین عنوان مراجعه کنید.[1]
اما در ادامه تنها به چرایی تفاوت نگاهها میپردازیم. تسلط نگاه فیزیکال در غرب و نگاه عرفانی در شرق، که البته باز از فلسفه کمک میگیریم؛ مشخصا بحثهای «دین و معنای زندگی» و «زبان دین» و آنها را با سویههای اجتماعی و ابعاد مختلف جامعه ایران ترکیب میکنیم تا بتوانیم پاسخی به سوال یاد شده ارائه دهیم.
بیشتر بخوانید: محورهای نیازمند کاوش در فلسفه دین و کلام جدید
نگاه فیزیکال در غرب و نگاه عرفانی در شرق
- نخستین تاکید و در عین حال پاسخ به سوال فوقالذکر، این نکته است که هیچیک از رویکردها، تغییری در عالم واقع ایجاد نمیکنند. به عبارتی هر دو گروه، دارند از یک اتفاق، یک پدیده و اینجا از یک عکس، دو تفسیر متفاوت ارائه میدهند. این موضوع را ریچارد هیر (2002-1919) فیلسوف اخلاق انگلیسی با تکیه به مفهوم «بلیک» (Blick) بهتر توضیح میدهد.
اظهارات هیر و فلو (فیلسوف معروف آتئیست) در فلسفه دین در خصوص معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی معروف است. هیر این اصطلاح را در پاسخ به ادعای فلو در زمینه ابطالناپذیری گزارههای دینی جعل میکند که به معنای به نظر آمدن، پیشفرضهای مقبول، نگرش و حدس به کار رفته است. او توضیح میدهد: اگر کسی قائل باشد که بر جهان نظام علی و معلولی حاکم است و فرد دیگر معتقد باشد که هرچه روی میدهد، ناشی از صدفه و شانس محض است، در اینجا هیچ یک از این دو تاییدی از عالم خارج به نفع خود فراهم نمیآورند و هر دو راههایی برای تفسیر واقعیت هستند.
هیر معتقد است همه انسانها دارای بلیک هستند. او تا این حد بر این موضع اصرار میورزد که حتی انسانهایی که از افکار و اعمال آنها وسواسگونه و خارج از عرف معمول است را نیز دارای بلیکهای مخصوص به خود میداند. (مهدوینژاد و دیگران 1391: 124) در واقع هیر معتقد است هرتفاوتی هست، صرفا از تفاوت بلیک ناشی میشود نه تفاوت در اصل ماجرا و آنچه در عالم واقع هست.
حال میخواهیم پلی بزنیم از فلسفه دین به جامعهشناسی دین؛ و آن اینکه خطر کنیم و بلیک را از سطح فرد به سطح جامعه بیاوریم. به عبارتی دیگر اگر هیر آن را برای افراد مطرح میکند، ما آن را برای جوامع مطرح میکنیم و معتقدیم جوامع نیز بلیکهای خود را دارد.
جامعه ایران -دیندار و غیردیندارش-بلیک «خوشبینی کیهانی» (Cosmic Optimism) را انتخاب کرده است. بلیک جامعه ایران این است که از عکس ارسالی جیمز وب دنبال خالق میگردد و بلیک جوامع غربی از همان عکس، دنبال شناخت بیشتر از کیهان و دیدن کهکشانهای تازه متولد شده و شکلگیری کهکشانها و بررسی اتمسفر سیارات فراخورشیدی است. اما منظور از «خوشبینی کیهانی» چیست؟
- جان هیک (2012-1922) فیلسوف دین انگلیسی که در ایران بیشتر به واسطه آرا و نظراتاش در خصوص تکثرگرایی دینی مشهور است، در باب دین و معنای زندگی نیز دیدگاه جالبی را مطرح کرده است.
اگرچه مفهوم «معنای زندگی» از دیرباز ذهن عامیان و نخبگان را به خود مشغول داشته است، اما این مفهوم در دنیای جدید و به موازات از بین رفتن علت غایی در کنار علل مادی، پررنگتر از گذشته شد. یعنی وقتی علت غایی از علل مادی جا ماند، معنای زندگی هم جا ماند و انسان دچار پرسش و خلاء بیمعنایی شد. دین با همه رقبا و علوم جدید و اکتشافات نو کنار آمد، تا وقتی که بحث انکار علت غایی پیش آمد.
به تعبیر والتر استیس، ایمان دینی به خوبی میتوانست خود را با نجوم جدید وفق دهد. قرون وسطا عصر ایمان بود و قرون جدید عصر بیایمانی است. آغاز واقعی تحول قرون وسطا به عصر جدید زمانی بود که عالمان قرن هفدهم از چیزی موسوم به «علل غایی» روی برتافتند. مقصود از علت غایی یک چیز یا یک رویداد هدفی است که قرار است آن چیز یا رویداد آن را در جهان محقق کند؛ یعنی هدف کیهانی آن. (استیس، 1390: 19)
این بحران معنا جدی و جدیتر شد تا تبدیل به یک مسئله مهم برای انسان امروزی شد. معنای زندگی چیست؟ چرا ما اینجاییم؟ زندگی چه ارزشی دارد؟ چرا و چگونه باید زندگی را تحمل کرد؟ و…این سوالات ذهنها را چنان به خود درگیر کرده است که دیگر گریزی از آن نیست و پاسخهای متعددی که از سوی صاحبنظرانی چون هیک مطرح میشود نیز در راستای رفع و حل این مسئله است.
اما او چه میگوید؟ محور اصلی پاسخ هیک موضوعی است با عنوان «خوشبینی کیهانی». اما اینجا مثلثی تعریف میشود که علاوه بر خوشبینی کیهانی، دین و معنای زندگی دو راس دیگر آن هستند که هر یک با دیگری در ارتباط است. هیک خود مقصودش از خوشبینی کیهانی و ارتباط آن با دین و معنای زندگی را اینگونه توضیح میدهد: …
پس مقصود من از خوشبینی کیهانی ادیان جهانی این است که اگر تصور هر یک از ادیان از ماهیت عالم از بن و بنیاد درست باشد، ما میتوانیم از این که پارهای از این عالم هستیم، مشعوف باشیم و به دلیل داشتن این وجود بشری شاد و شاکر. به عبارت دیگر معنای زندگی این است که حتی در تاریکترین لحظه های زندگی که آکنده از رنج و اندوه است، می توان در اوج توکل و اطمینان قلبی بود. (هیک، 1390: 100)
- حال میرسیم به سوال اصلی که چرا ما ایرانیان بلیک خوشبینی کیهانی را برگزیدهایم. اَشکال دیگر این سوال، تازه نیست، اما جوابها نیز چندان درخور نیست، چون کامل نیست و پایشان در زمین سفتی نیست. یکی از جوابهای معروف به این نوع سوالات، پاسخ مرحوم آرامش دوستدار است.
مثلا اگر بخواهیم بر اساس اندیشههای ایشان واکنش ایرانیان در برابر تصاویر ارسالی جیمز وب را تحلیل کنیم، میرسیم به «دینخویی» ایرانیان. خویی که اندیشیدن و پرسیدن را ناممکن میسازد. فرهنگ تا زمانی که دینی باشد، مسئلهای واقعی برای افراد و جامعه ایجاد نمیکند. (دوستدار: 44)
فارغ از آنکه با نتایج و آفات دینخویی که در آثار مختلف دوستدار آمده است، موافق باشیم یا مخالف[2]، این پرسش بیپاسخ میماند که اصلا چرا ایرانیان دینخو شدهاند و مثلا هلندیها دینخود نشدند؟ یا اگر بخواهیم با واژههای تعریف شده در این نوشتار سوال را بازسازی کنیم اینچنین میشود که «چرا جامعه ایران بلیک خوشبینی کیهانی را انتخاب کرده است؟»
کلیدهای رسیدن به پاسخ سوال فوقالذکر، یافتن تمایزات است. یعنی باید برویم سراغ تفاوتهای ایرانیان با مثلا هلندیها. گام دوم هم این است که در سیاهه تفاوتها، موارد مرتبط با اتخاذ بلیک خوشبینی کیهانی انتخاب شوند و نهایتا آنها مورد تحلیل قرار گیرند.
با این راهنمای مسیر، میرسیم به جغرافیای خاص ایران. در فلات ایران از زاگرس تا البرز و از بیابان تا کویر هیچ وقت آب فراوان نبوده است و نیست و همین موضوع تبعات پردامنهای داشته و دارد که نتایج الهیاتیاش مطمح نظر این نوشته است. زندگی مردم این سرزمین چه ایلی بوده باشد و چه یکجانشینی و مبتنی بر کشاورزی، وابسته به آبی بوده است که هیچگاه به اندازه کافی در دسترس نبوده است و گاه بود و گاه نبود و البته بیشتر هم نبود.
در چنین شرایطی، اجداد ما چه کاری از دستشان برمیآمد جز خوشبین بودن به ابرها و آسمانها و کائنات؟ آیا دستاویز دیگری برای ادامه حیات داشتند؟ بدیهی است که چنین جغرافیایی ما را تقدیری و عرفانی بار آورده است. حکایت ما در ادوار تاریخ، حکایت آن کسی است که در بیابانی، در چاهی افتاده بود و کمک میخواست.
رهگذری، اتفاقی رسید و گفت منتظر بمان تا بروم کمک بیاورم و آن فرد پاسخ داد: «منتظر نمانم، چه کنم؟» ما نیز همیشه در موقعیتهایی بودیم که نه آب داشتیم و نه دولت فریادرسی[3]؛ و لذا اگر چشم به آسمان نمیداشتیم و منتظر تقدیر نمیماندیم، چه میکردیم؟
مهندس بازرگان نیز در کتاب «سازگاری ایرانی» با تشریح تفاوتهای صنعتگر و کشاورز، آن هم در سرزمین خشکی چون ایران با تکیه بر مشاهدات بومی تصریح دارد: …در مقابل انصراف از کار و صعف اعتماد بنفس، چه چیزی زراعتپیشگی بما تعلیم و تلقین کرده است؟
توجه و توسل به آن چیزی که در سرنوشتمان بیشتر مؤثر میبینیم: طبیعت، فلک، قسمت، تقدیره مشیت، خدا، سرمائی که تخم سن و ملخ را بترکاند یا سر درختیهایمان را بزند، چند روز هوای ابری دمدار بهاره که آخرش باران بریزد و صحرا را شاداب کند یا ساقههای گندم را از آفت زنگ بپوشاند و خوشهها را بپوساند، فوج ملخ که ابر مانند از بالا سرمان رد شود یا روی حاصل و باغهایمان نشسته تا آخرین برگ را بخورد…
تمام اینها عواملی هستند که مافوق اطلاع و اختیار زارع دست بسته بوده، تا محصول به انبارش وارد شود دلش خون میشود…مسئله دستبستگی زارع و دلبستگی او به عوامل قهار طبیعت که تأثیر درجه اولش انصراف از کار و استعفای از خود و انحراف به طرف تقدیر و عوالم أعلی است، به نوبه خود از عوامل اساسی و پردامنه در تکوین صفات و عادات ملی و در تدوین تاریخ میباشد…(بازرگان: 33)
شاید این همان چیزی است که آن را جبر جغرافیایی مینامند. عنواناش مهم نیست، هرچه هست، تاثیر این پدیده در جزئیترین تصمیمگیریها و اتخاذ تفاسیر، غیرقابل انکار است. این روحیه یک بار خود را در سیاست نشان میدهد و یک بار در بازار و امروز هم در واکنشها به تصاویر جیمز وب. چنین است که طبیعت ما را عارف کرده است و ساکنان آن سوی زمین را فیزیکالیست.
پینوشتها:
[1] . علاقمندان به این بحث میتوانند به دو کتاب جامع موجود در بازار کتاب مراجعه کنند: «درباره خدا»، تالیف مایکل پامر و ترجمه نعیمه پورمحمدی و کتاب « تبیین براهین اثبات خدا» تالیف عبدالله جوادی آملی
[2] . دوستدار حتی نداشتن گونه رمان در ادبیات کلاسیک ایران را از جمله مضرات فرهنگ دینی در ایران میداند. (رجوع شود به «امتناع تفکر در فرهنگ دینی»)
[3] . ویتفوگل در کتاب «استبداد شرقی»، دولتهای خودکامه در شرق، از جمله ایران را نیز نتیجه همین جغرافیا میداند و به همین دلیل از «جوامع آبسالار» یاد میکند و البته او این اصطلاح را برای تاکید به کنشهای انسانی جعل میکند تا مختصات جغرافیایی.
منابع:
- استیس، والتر و هیک، جان (1390) «معنای زندگی». گردآوری و ترجمه: اعظم پویا. نشر ادیان
- بازرگان، مهدی. «سازگاری ایرانی». فایل pdf اینترنتی
- دوستدار، آرامش. « امتناع تفکر در فرهنگ دینی». فایلpdf اینترنتی
- مهدوینژاد، محمدحسین و دیگران (1391) « نقش بلیک در فلسفه اخلاق هیر». پژوهشنامه اخلاق سال پنجم بهار 1391 شماره 15. صص117-131
- ویتفوگل، کارل آوگوست (1391) «استبداد شرقی». ترجمه محسن ثلاثی. نشر ثالث
سلام، به نظر نمیاد برای هستی مهم باشه شما عرفانی ببینید یا فیریکال، اون راه خودشو میره، باهاش رفتی رفتی، نرفتی نرفتی.