مقدمهای بر نیایش
رضا بهشتی معز
متن زیر گزیده مقدمهای است که پیشتر به دعوت دوستی بر ترجمه او از کتاب شریف صحیفه سجادیه نگاشتهام و اینک تقدیم خوانندگان ارجمند “دین آنلاین” میکنم.
تعریف و تاریخ دعا
دعا کنشی عبادی است، کنشی که در ان نیایشگر با بیانی هدفمند در پی ایجاد ارتباط با نقطهای است که به سرنوشت او گره خورده است. دعا ظهوری نمادین از رابطه انسان با امری متعالی است. این یک تعریف مرسوم و تا حدودی استاندارد از دعاست.
در یک چشمانداز پدیدارشناسانه، دعا بیان نیازی است که انسان را بسوی راه حل میراند. ایمان راه ممکن را نشان میدهد و دعا را بهبیان ضروری، منطق درونی و خواندن، فراخواندن و استمداد مسلح میسازد. با دعا نیاز در نابترین شکل آن و در قالبی شایسته عرضه به معبود، شکل میگیرد.
در تعریف دیگر، دعا نیرنگ انسان در اظهار ناتوانیاش برای آگاهی از قدرت خویش است که در برابر قدرتی ناپیدا و بزرگتر با بیانی رمزآلود و در زمان استیصال شکل میگیرد. (دانشنامه یونیورسالیس ذیل مفهوم دعا)
زبان دعا زبانی شکسته و برهنه است، زبانی خالی از پیچیدگی و سراسر انکسار. این زبان به زبان اطفال نزدیکتر است و شاید از همین روست که عالم کودکان به عالم عصمت شبیه شده است، مناجات موسی و شبان مولوی بیان شفاف این مدعاست، آدمی به پاکی و سادگی یک کودک با معبود خود نجوا می کند.
وجه تشابه کودک و انسان نیایشگر “نیاز” است، وجود طفل سراسر نیاز است و بیان او بیانی حاکی از تعلق و وابستگی است. شاید تفاوت عمده این دو آن است که انسان بالغ میداند که با شیوههای بیانی و بلاغی به مقصود نزدیکتر است، و قدرت معنا و حوزه واژه را بیشتر از کودک میشناسد.
انسان عصر جدید با عقل خودنقاد از طفولیت وجودی فاصله گرفته و بگمان خویش بالغ شده است و خود را جز بهخود نیازمند نمیبیند. برای او دعا توهمی فراطبیعیست و به کار ارضای تمناهای ذهنی و آرزوهای آدمی میآید و بس. از همینروست که لئون برونشویگ فیلسوف فرانسوی اوایل قرن بیست معتقد است که “ایمانی برپایه برد فراطبیعی دعا، از ساختار ذهنی ناشی میشود که رویاروی وجه عقلانی اندیشه بشری است.”
در این منطق، دعا امری بازدارنده است، عاملی که ما را بسوی مشیتگرایی میراند و مشیتگرایی برازنده انسانی که خود را در این عصر بر انجام هرکاری قادر میداند، نیست. با این همه در همین عصر جدید هم فیلسوفان فراوانی بودهاند که دست کم به مشروعیت نوعی از دعا اعتقاد دارند. کانت سرسلسله فیلسوفان مدرن مغرب زمین که استمداد انسان از هر منبع خارجی را تحقیر میکند به روح دعا یعنی “توجه همراه در اعمال” و نیز حالت ستایشی که نیایش نسبت به حکمت بالغه الهی در آفرینش خرد و کلان این جهان دارد، باور دارد. (کانت – دین در محدوده عقل ناب)
اما آنچه فیلسوفان (به ویژه در عصر جدید) در دعا میجویند و باور دارند، دعا به مثابه کنشی روانی است که میتواند اسباب اعتلای جان و روح انسانی بهسوی ارزشهایی متعالی شود. نمونه این باور را میتوان در رساله “ایمان فلسفی” یاسپرس فیلسوف آلمانی دید. یاسپرس در این رساله با نگاه توامان و دوگانه اگزیستانسیل و تومیستی (منسوب به سن توماس حکیم الهی قرن سیزده میلادی) به مسئله تعالی و امر متعالی میپردازد و به محدودیتهای وجود انسانی در ارتباط با امر متعالی اشاره میکند. او در همین رساله مینویسد: … دعا در مرز اندیشه فلسفی است، دعا امری فلسفی میشود آنگاه که هر رابطهای منسوب به الوهیت محو میشود.
شاید با بررسی متون مقدس و رویکرد انسان قدیم و جدید به این متون، بتوان به این معنا دست یافت که اگر نیاز رانه یا محرک اصلی انسان به سوی دعاست، چندوچون این محرک برا ی دو انسان قدیم و جدید فرق کرده است. نیاز انسان گذشته بیشتر در عرصه “طبیعت” قابل شناسایی است و نیاز غالب انسان جدید را می توان در حوزه “معنا” خلاصه کرد. پژوهشهای “میرچا الیاده” اندیشمند رومانیایی روزگار ما در این زمینه بسیار مغتنم و اشارات او راهگشاست.
انسان تک بعدی عصر جدید بدنبال ریشههای معناست تا خود و مشکلات خویش را در ان شناسایی کند. شناسایی منابع نیروی جهان هستی که عقل کشاف بشر بدان دسترسی ندارد و ناگزیر مخالف اوست می تواند به انسان آرامش ببخشد. همین انسان چون با نیاز سنتی و در نتیجه آرامش سنتی قطع رابطه کرده است با شعر، رقص، آواز، حرکات موزون و هارمونیهای موسیقایی، گونه جدیدی از دعا را آفریده است که به آن “دعای عرفی شده” یا “نیایش سکولاریزه” میگویند. اینکه گونههای جدید نیایش در مقام مقایسه با گونههای قدیم چه میزان آرامش میتواند برای انسان به ارمغان اورد و تا کجا میتواند او را به مرزهای استعلا نزدیک کند، نیازمند پژوهشی جداگانه است.
بنابراین، در تعبیری وسیع از دعا همه آنچه که در جستجوی “خیر” به گفتگو با معبود میانجامد، دعا خوانده میشود. برین سیاق همه نمازها از واجب و مستحب، مقدمات و مقارنات آنها تا اذکار و اوراد و گاه برخی اشعار به عنوان دعا تلقی شده است. گرچه شان و مرتبت هریک از این حرکات با دیگری متفاوت است ولی از انجا که متضمن گفتگو با نیرویی سرمدی است، در حوزه دعا جای گرفته است.
مفهوم گسترده دعا را میان دو حوزه نیایش آئینی و نیایش غیرآئینی هم میتوان تقسیم نمود. نیایشهای آئینی اغلب نیایشهایی مستند به قرآن و یا کتب مقدس اولیه است که همچون نماز مورد تشریع قرار گرفته و آداب انجام آن بهتدریج آن را به صورتی نهادین یا فقهی دراورده و گاه آن را در جایگاه یکی از پایههای اصلی دین نشانده است.
نیایشهای غیرآئینی همچون بسیاری از ادعیه، اوراد و اذکار مجموعههایی رسیده از بزرگان هر مذهب است که بسته به مورد نیاز در گرو اراده فردی و آمادگی درونی نیایشگر و توان آزاد او برای اجرای آنهاست. برخی از این نیایشها خود بعدها در چنبر ایینهای گروهی و صنفی گرفتار امده و برای خود آداب و اطواری یافتهاند، همچون اوراد و اذکار صوفیانه.
از منظر دیگری من دعا را به دو قسم دعای راز و دعای نیاز تقسیم میکنم. دعای راز نیایشی است که از سر راز ورزی و عشق بازی با معبود برخاسته و از کیفیت کاسبانه تهیست. دعای نیاز محصول طلب نیازمندی است که به درگاه غنی حمید امده است. با این همه، تفکیک این دو جنبه در دعاها امری ساده نیست و چه بسیار نیایشی که از سر راز ورزی و عشق بازی آغاز میشود و با نیاز و طلب درهم میآمیزد و گاه بعکس. نمونه برجسته آن سوره فاتحهالکتاب است.
همچنانکه در چندوچون “دعای راز” عارفان بزرگ قلمها فرسوده و اشاراتی نمودهاند، در “دعای نیاز” نیز منازعات کلامی و جدال مذاهب، دکترینهای مختلفی آفریده است که به پارهای از انها کوتاه اشاره میکنم.
جدال بزرگ این حوزه که به مسئله اراده خداوند و آثار ناشی از آن پیوند میخورد را میتوان در رویارویی دو گرایش اشعری و معتزلی دید. معتزله که به خردورزی در جهان اسلام شهرهاند تنها به نماز و دعا در مقام ستایش خداوند قایل بوده و منکر فایده و کاربرد دعای طلب بودند، بدان سبب که با مرتبه استعلای الهی که در مقام توحید آمده در تنافی است. اشاعره اما در این زمینه قایل به تفصیل شده و میان اراده ثابت و مشروط خداوند تفکیک میکردند. اراده مشروط الهی همان بود که به دعای بندگان بسته بود و میتوانست با دعایی تغییر پذیرد. بعدها فلاسفه مسلمان هم فارغ از پذیرش تاثیر نیایشهای آیینی همچون نماز در توحید و شناسایی خداوند، تلاش میکردند به دعا بُعدی عقلانی داده و تاثیر آن را در چرخش اجرام سماوی و تحولات آسمانی تببین کنند.
جز ابعاد کلامی مجادلات مورد اشاره، از این نکته نمیتوان غفلت کرد که تکیه افراطی بر دعای طلب و عرضه مشیتگرایانه و دایمی نیاز نزد خدای دانای توانا تاکنون تجربههای ناخوشایندی در تاریخ مذاهب آفریده است. کاستن از قدرت اراده انسان، تنبلی و تقدیرگرایی محض از جمله آثار بارز این نوع گرایش است که به نوبه خود و بطور طبیعی به رونق دستگاه واسطهگری دینی و دکانداری مذهبی میانجامد.
برخی گرایشهای صوفیانه، نقلگرا، اخباری و تقلیدی در جهان اسلام و جریان عرفانی “کیه تیسم” Quiétisme در اروپای مسیحی قرن هفدهم (ریشه آن البته به اروپای قرون میانه باز میگردد) که خداشناسی اصیل را از راه عرفان انفعالی تجویز می کرد، از جمله این موارد است.
ویژگیهای دعا
دعا به عنوان اراده، زبان مشترک جهانی است. نیایش به عنوان راهی به سوی آسمان مرز ندارد و همه مومنان میتوانند با معبود و موجودی فرازمینی و با زبان دل گفتگو کنند. درونی گداخته که از نیاز و عجز فراهم امده در هر جای جهان و در میان هرقوم و نژادی میتواند شرط ورود به فراخنای نیایش باشد. در بیانی وسیع و جامع، این زبان مشترک دستور ندارد، قاعده بردار نیست و تکلف نمی پذیرد و هر موجود نیازمندی به شرط وقوف به ناتوانی و احساس استیصال در استانه نیایش قرار می گیرد گرچه اراده دعا نداشته باشد.
دعا بطور ذاتی حرکتی نهاد گریز است و راه ورود به ان از دایره تنگ دستورات و سلسله مراتب نمیگذرد. هر انسانی با ورود به حریم دعا مرزهای طبقاتی و نهادینه زمینی را درمینوردد و سفره دل را بسته به نیاز و درجه استیصال بی هیچ آداب و ترتیبی پیش روی معبود و محبوب خویش میگشاید. آرمان نیایشگر دست یافتن به لایتناهی است و لایتناهی نهاد و طبقه ندارد. لایتناهی ورای نهادهای بشری و طبقات انسانی است و از مرزهای سود زمینی که اساس و حکمت نهادبازی است گذشته است. نهاد حتی نوع مذهبی آن هرچه که باشد با مصلحت پیوند خورده است و در زمانه نیایش میان “نیایشگر” و “ستوده” آنچه مطرح نیست مصلحت است. مصلحت نیایشگر تدبیر او نیست، مصلحت همان اراده معبود ستوده است که از مجاری خاص او دنبال میشود
نیایشگر بهواسطه محتاج نیست و واسطههای زمینی را پشت سر گذاشته است تا به فیاض علیالاطلاق دست یابد. مرحله دعای مستجاب از جایی آغاز میشود که درهای بسته پشت سر است و فراخنای بیانتها و بیواسطه نیایش پیشروی ما. دعا راهی برای ارتباط بیواسطه است، زمانی برای بازگشت مستقیم به اصل و یافتن سرچشمه وجود. در فرهنگ امامیه از ائمه اثنیعشر بهعنوان وسائط دعا یاد شده است که بهواسطه انان میتوان بهسهولت، سرعت و اطمینان به منبع کائنات وصل شد. این تعبیر بیشک با مسئله اعتقاد به مقام “عصمت” ایشان گره خورده و از ان روی که حضرات معصومین را منزه از شوایب انسانی دانسته و انان را جزیی از ناموس الهی میبیند، بهچشم دستاویز آسمانی و نه واسطهای زمینی به انان مینگرد. حیثیتی که در موجودات زمینی نیست.
واسطه تراشی برای نیایش بیش از انکه به سنت اسلامی بازگردد یادگار مسیحیت ابتدایی و قرون میانه است. تفصیل داستان آباء کلیسا که در این مختصر نمیگنجد نشان میدهد که با تدوین اناجیل و تقدیس حواریون راه برای انتقال قداست به آباء کلیسا و اعتبار فرازمینی انان گشوده میشود. هر مسیحی جز از راه اعتراف در پیش کشیش همنوع خویش نمیتوانسته امید بهرحمت الهی داشته باشد و نیایش با وسایطی که از ان میتوان به آداب “کاتشیسم” یاد کرد و در حوزه کلیسا معتبر است، صورت میگرفته است.
قرآن اما راه را کوتاه کرده و با اعتبار کرامت لازم انسان، بیواسطه او را در درگاه خداوند مینشاند. تعابیر مختلفی که در آیات کریمه و با هدف افاده نزدیکی خدا و انسان آمده (از جمله و نحن اقرب الیکم من حبل الورید و یا آیه شریفه امن یجیب) در پی ایجاد اعتماد به نفس در انسان و احیای روح نزدیکی است.
آگاهی و باور این آیات به انسان جرات و اعتماد بهنفس میدهد تا ورای هر واسطه زمینی، خود رویاروی موجودی متعالی و ستوده بنشیند و با زبان خود او را خطاب کرده و با او عاشقانه و از سر نیاز نجوا کند.
نیایش و دعا حرکتی “لابشرط” است یعنی نیازمند فراهم آمدن شرایطی فراوان نیست و در هر زمان و مکان میتواند صورت بگیرد. شاید تنها دو شرط اساسی نیایش را بتوان داشتن “طهارت” و وقوف بر “نیاز” دانست. از مفهوم پیچیده طهارت در میگذریم و به همان معنای عرفی آن بسنده میکنیم. در طهارت انچه مراد ماست گذشتن از قوای فرودین، جسمی و حیوانی و دست یافتن بهقوای روحانی است. یافتن قوای معنوی و روحانی نیازمند آمادگی است و آمادگی ذهنی که محصول تصور است فضایی آزاد برای احساس میگشاید و در فضای آزاد بیانی تامل شده و هرچه نزدیکتر بهمقصود راه را برای نیایشی مستجاب باز میکند.
برای دعای مستجاب بهپاکی روح بیش از پاکی جسم نیاز است. پاکی جسم هرچند که مقدمهای ضروری است ولی برای دریافت دستور نهادی ان باید به آداب شریعت پناه برد. در چارچوب دستور، آزادی از دست میرود و گاه انسان چنان درگیر مقدمات و مقارنات آن میشود که معنویت دعا قربانی میشود. در پاکی روح باید رنج باطنی در یافتن گوهر اخلاق و تهذیب نفس انسانی را بر خود هموار کرد و بیانکه دست وپا بسته در دایره تنگ آداب خشک شریعت گرفتار باشیم از راه خودشناسی، پالودن نفس و ممارست در آن به طهارت روح میرسیم، و طهارت روح یعنی فراغت ازهر قید و بند درعین آمادگی که بیهیچ شرط دیگری ما را در درگاه دعا مینشاند.
غدیر 1389
بازخوانی رمضان 1393
متن زیر گزیده مقدمهای است که پیشتر به دعوت دوستی بر ترجمه او از کتاب شریف صحیفه سجادیه نگاشتهام و اینک تقدیم خوانندگان ارجمند “دین آنلاین” میکنم.
کاش استاد آن ترجمه صحیفه را که این متن مقدمه اش است معرفی می کردند.