تبار گفتمان «اعتدال»
هر گفتمانی با غیر (other) خود شناسایی میشود. گفتمانها در ضدیت و غیریت با «غیر» شناسایی میشوند. اگر ما از گفتمان اعتدال سخن میگوییم «دیگری» اصلی گفتمان اعتدال، رادیکالیسم و تندروی است که به عنوان یک نظریه در گفتمانهای اسلامی ریشه دارد. بر این اساس، میتوان گفت گفتمان اعتدال در اندیشه اسلامی مرحوم نایینی در انقلاب مشروطه، و همچنین در اندیشه امامخمینی(ره) در دهه40 و در اندیشه شهیدمطهری ریشه دارد.
ریشه گفتمان اعتدال را هم میتوانیم در متون دینی اسلامی و هم در متون دینی متاثر از فرهنگ یونانی جستوجو کنیم. گفتمان اعتدال در قرآن و سنت، هم بهعنوان صفت الهی و هم به عنوان وصف اخلاقی و منش اجتماعی قابل پیگیری است. به طور مثال، در حوزه صفات الهی، حدیث نبوی میفرماید: «بالعدل قامت السموات و الارض» یعنی به واسطه عدل آسمان و زمین برقرار شده است. در حوزه اخلاق نیز میتوانیم به نصیحت لقمان پیامبر به پسرش اشاره کنیم که میگوید: «واقصد فی مشیک» یعنی: «در راه و روش خود، میانهروی را پیگیر.» این میانهروی هم در حوزه اخلاق و هم در حوزه اجتماعی معنا پیدا میکند. اگر در سر یک طیف افراط و در سوی دیگر آن تفریط باشد، میانهروی مطلوب اخلاق و حوزه اجتماعی، هم در فرهنگ یونان و هم در فرهنگ اسلام قابلیت پیگیری خواهد داشت.
گفتمان اعتدال در نصوص و متون دینی برآمده از فرهنگ یونانی، ریشه دارد. بهعنوان مثال، در فرهنگ یونان صفات اخلاقی انسان به چهاردسته تقسیم میشوند که در سر یک طیف صفات در حالت افراط و در طرف دیگر آن صفات در حالت تفریط قرار دارند؛ و عدالت عبارت است از میانهروی بین این دو طیف. این مساله را میتوانیم در آرای ارسطو، و سپس متفکران اسلامی همانند از فارابی تا عصر حاضر، جستوجو کنیم. اساسا در اندیشه ارسطو اعتدال در حوزه اخلاق کاربرد پیدا میکند.
البته، اعتدال در سایر حوزهها نیز قابل تسری و استنتاج است. اما گفتمان اعتدالی که در سال1392 در ایران اسلامی هژمون شد یک اصطلاح جدید سیاسی است؛ و نباید این اعتدال را با آنچه در متون دینی آمده خلط کنیم. تنها این گفتمان نیست که میتواند ادعا کند در اعتدال اسلامی و یونانی ریشه دارد. گفتمان اصولگرایی نیز ممکن است مبانی خود را اعتدال در قرآن و سنت شناسایی کند. نکته دیگر در جریانشناسی گفتمان اعتدال این است که ما میتوانیم تبار گفتمانها را شناسایی کنیم؛ ولی این الزاما به معنای پیوست گفتمانها در این حوزه نیست؛ چرا که بر اساس این نظریه، گفتمانها در گسست یکدیگرند. با این توضیح، میتوان گفت گفتمان اعتدالی که در سال92 مسلط شد، ریشه در اندیشه امامخمینی(ره) و مرحوم آیتالله مطهری دارد؛ اما این به آن معنا نیست که ضرورتا گفتمان دیگری از قبل وجود داشته و این گفتمانها در پیوست بودهاند. به بیان دیگر، هرچند گفتمانها در گسست یکدیگرند، با این حال میتوان تبار گفتمانها را شناسایی کرد.
نکته مهم دیگر اینکه هر گفتمانی با غیر (other) خود شناسایی میشود. گفتمانها در ضدیت و غیریت با «غیر» شناسایی میشوند. اگر ما از گفتمان اعتدال سخن میگوییم «دیگری» اصلی گفتمان اعتدال، رادیکالیسم و تندروی است که به عنوان یک نظریه در گفتمانهای اسلامی ریشه دارد. بر این اساس، میتوان گفت گفتمان اعتدال در اندیشه اسلامی مرحوم نایینی در انقلاب مشروطه، و همچنین در اندیشه امامخمینی(ره) در دهه40 و در اندیشه شهیدمطهری ریشه دارد.
مرحوم نایینی معتقد به تعامل و همروی سنت و تجدد بود، برخلاف گفتمانی که اعتقاد داشت سنت و تجدد جمع نمیشوند. نایینی باور داشت که مشروطه نهتنها قابلپذیرش، بلکه شرعا واجب است؛ و بالاتر از این معتقد بود که مفاهیم برگرفته از گفتمان تجدد ریشه در اندیشه اسلام دارند، در نهضت مشروطه، یک جریان سنتی ضدتجدد و یکجریان تجددگرای افراطی وجود داشت. نایینی، بهعنوان یک مرجع بزرگ، با تکیه بر سنت، مفاهیم مدرن را پذیرفت و حکم شرعی و فقهی نسبت به آنها صادر کرد. جریان اخیرتر تبار گفتمان اعتدال به شکلگیری قیام امامخمینی(ره) در دهه40 مربوط میشود. امام با دوجریان عمده غیریتسازی میکند: 1- جریانی که معتقد بود شیعیان نباید در دوره غیبت حکومت تشکیل بدهند و باید به جای پرداختن به مسایل سیاسی و اجتماعی، بیشتر بر رویکردهای فرهنگی تکیه بزنند؛ و 2-رویکردی که معتقد بود باید در برابر نظام شاهنشاهی قیام مسلحانه به راه انداخت، بدون اینکه مقدمات لازم فراهم شده باشد. در انقلاب اسلامی، شخص امام و تئوریپرداز اصلی انقلاب – یعنی شهیدمطهری- از شاخصترین چهرههای گفتمان اعتدال بهحساب میآیند. بهعنوان مثال، آیتالله مطهری هیچگاه سنت را به بهای تجدد، و تجدد را به بهای سنت کنار نگذاشتند. مجموعا اگر مفاهیم متجددانه مانند آزادی، دموکراسی و حقوقبشر را در اندیشه مطهری پیگیری کنیم، میبینیم که ایشان رویکردی مثبت به این مفاهیم داشتند و آنها را در اندیشه اسلامی ریشهیابی میکردند. مواضع دکتر روحانی به خوبی نشان میدهد که هم به همروی سنت و تجدد قرابت دارد، و هم بین رادیکالیسم و تفریط، راهی میانه را برگزیده است. اندیشه و عمل روحانی نشان میدهد که هم به جمع سنت و تجدد باور دارد، هم به گفتمان حکومت اسلامی که امامخمینی(ره) بنیاد نهاد.
به تعبیری، میتوان گفت جریان بینابین سنت و تجدد در «نواندیشی دینی» ظهور و بروز پیدا میکند. بنابراین، نواندیشی دینی که از صدسال پیش توسط نایینی و آخوند خراسانی شروع شد، امروز به شکلی دیگر سر بر آورده است. گفتمان اعتدال یا محصول این جریان است، یا با این جریان قرابت و نزدیکی زیادی دارد. در حوزه سیاست خارجی، گفتمان اعتدال در مقابله با گفتمان رادیکالیسم قرار دارد. در گفتمان رادیکال، اصل برهمزدن نظم بینالمللی محوریت دارد. کسی که انقلاب را به معنای برهمزدن نظم بینالمللی تفسیر میکند، به نوعی به طالبانیسم و بنیادگرایی نزدیک میشود؛ چراکه بنیادگرایی بر اساس تأسی به سلف صالح، نوعی تجددستیزی و مبارزه با گفتمان مدرنیته را در دستور کار خود دارد. این در حالی است که گفتمان اعتدال بر اساس لزوم پایبندی به قراردادها و تعهدات بینالمللی، هیچگاه درصدد حمله به سایر کشورها و ضدیت با حقوقبشر نیست. بنابراین، بر اساس گفتمان اعتدال سایر کشورها عمدتا در حوزه «دارالعهد» قرار میگیرند؛ و گفتوگو و روابط مبتنی بر عدالت و انصاف به جای ضدیت و خصومت با دیگر ملتها و دولتها قرار میگیرد.
در حوزه سیاست خارجی، جمهوری اسلامی در صورت اعتدال میتواند دستاوردهای زیادی داشته باشد، همانطور که تاکنون سیاست خارجی دولت یازدهم در خصوص گفتوگوهای سازنده و برداشتن تحریمها موفق عمل کرده است. بهطورکلی، انتخابات سال92 نشان داد که مردم از هشتسال تندروی در سیاست خارجی خسته شدهاند؛ و گفتمان اعتدال را بهعنوان بدیل رادیکالیسم تلقی به قبول کردهاند. رای مردم به گفتمان اعتدال، رأی به اعتدال در سیاست داخلی و سیاست خارجی و لزوم پایبندی به تعهدات بینالمللی و برهمنزدن نظم بینالمللی بوده است. کسانی نیز معتقدند «اعتدال» یک گفتمان نیست و به این مساله استناد میکنند که دولت یازدهم تمایلی به «صورتبندی گفتمانی» ندارد؛ و بر اساس عملگرایی سعی کرده خطمشی بینابینی داشته باشد. بر این اساس، اعتدال نهایتا نوعی خطمشی و راهبرد است، نه گفتمانی در مقابل دیگرگفتمانها. در پاسخ، با اذعان به این مساله که صورتبندی گفتمان اعتدال کامل نشده، باید گفت این مسالهای است که در دیگرگفتمانها نیز وجود دارد. گفتمان موعودگرایی سیاسی عدالتمحور نیز نتوانست صورتبندی کاملی در دوران خود- و حتی پس از آن- ارایه دهد. پس، میتوان گفت اگر نظریهپردازان گفتمان اعتدال بتوانند صورتبندی معقولی از آن ارایه کنند، خانههای این پازل بهترتیب تکمیل خواهند شد.
هر گفتمانی با غیر (other) خود شناسایی میشود. گفتمانها در ضدیت و غیریت با «غیر» شناسایی میشوند. اگر ما از گفتمان اعتدال سخن میگوییم «دیگری» اصلی گفتمان اعتدال، رادیکالیسم و تندروی است که به عنوان یک نظریه در گفتمانهای اسلامی ریشه دارد. بر این اساس، میتوان گفت گفتمان اعتدال در اندیشه اسلامی مرحوم نایینی در انقلاب مشروطه، و همچنین در اندیشه امامخمینی(ره) در دهه40 و در اندیشه شهیدمطهری ریشه دارد. سیدصادق حقیقت