دیدگاه انسانشناسی تکاملی؛ درباره تکامل انسان خردمند
پروفسور کارا والشفلر در دودره تابستانی دانشگاه کمبریج، دیدگاه انسانشناسی تکاملی و شواهد تاریخی تکامل انسان خردمند پرداخت.
دیدگاه انسانشناسی تکاملی(Evolutionary anthropology) درباره تکامل انسان خردمند
ارائه دهنده: پروفسور کارا والشفلر(Prof. Cara Wall-Scheffler) رئیس گروه زیستشناسی دانشگاه سیاتل اقیانوس آرام
ارائه شده در کنفرانس علم و دین، جولای 2022
تلخیص و برگردان به فارسی: فاطمه تفلیسچی غروی، کارشناس روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
براساس تعابیر به جا مانده از ادیان مختلف، انسان- احتمالاً گونه خردمند آن- حامل تصویر خداوندی[1] است؛ اما چگونه میتوان این موضوع را با توجه به شواهد تاریخی استنباط کرد؟ نخست، باید بدانیم که منظور از انسانِ حامل تصویر خداوند، فقط یک تعریف واحد نیست، بلکه این تعابیر، میتوانند کارکردی[2] باشند؛ به این معنا که خداوند، انسان را برای نگهبانی از زمین و شناخت آن آفریده است. ماهیتی[3] باشند؛ به این معنا که هوش و خرد انسان، ماهیتی متفاوت به او بخشیده و او را به شناخت و ارتباط با خداوند، علاقهمند ساخته و یا رابطهای[4] باشند؛ به این معنا که ارتباط خاص میان افراد گونه انسان، به آنان امکان ارتباط با خداوند را داده است. با توجه به اینکه انسان خردمند و نئاندرتال، اشتراکاتی دارند، چگونه رفتارهای خاص انسان خردمند، او را از سایر گونهها متمایز و برای پاسخ به ندای خداوند، شایسته ساخت؟
تکامل همزمان دو گونه نئاندرتال و انسان خردمند، میتوانست منحصربهفرد بودنِ گونه خردمند را در معرض تهدید قرار دهد. شواهد تاریخی بهدست آمده از بررسی فسیلها و مطالعات باستانشناسی نشان میدهد که این دو گونه، شباهت زیادی به یکدیگر داشتند. هر دو، از آتش برای پختن غذا استفاده میکردند، برخلاف سایر شکارچیان، حیوانات بزرگ و قوی را شکار میکردند و با استفاده از تصویرسازی قدرتمندشان از مواد خام اطراف، ابزار میساختند. شواهد باستانشناسی نیز نشان میدهد، به دلیل ساختار پیچیده این ابزارها، هردو گونه، از نوعی زبان استفاده میکردند تا این دستورالعملها را به دیگران منتقل کنند.
میتوان این دو گونه را در دو حوزه ساختاری (ساختار بدن) و رفتاری مقایسه کرد. بررسی ساختار بدن انسان خردمند و نئاندرتال نشان میدهد که استخوانهای نئاندرتالها بزرگتر، سنگینتر و متراکمتر بوده و اتصالات ماهیچهای ضخیمتری داشتهاند و این موضوع، نه تنها محصول تفاوتهای رفتاری این دو گونه است، بلکه بر وجود تفاوتهای ژنتیکی میان این دو گونه، دلالت دارد. همچنین، لگنِ انسان خردمند، در مقایسه با نئاندرتال، کاسهای شکلتر است که سبب تفاوت در میزان و شکل حرکت و رفتار این دو گونه شده است. جمجمه انسان خردمند، پیشانی بلندتری دارد که حاکی از بزرگتر بودن نواحی پیشانی مغز و تفاوت در قدرت استدلال، برنامهریزی، مهارِ هیجانی و … است، درحالی که جمجمه نئاندرتالها قسمت پسسری گستردهتری دارد که نشان از گستردگی پردازش دیداری است. همچنین، انسان خردمند برخلاف نئاندرتالها، چانه دارد. بررسی رفتار انسان خردمند، نشان میدهد که او ابزارهایی بسیار بهتر و تخصصیتر از نئاندرتالها میساخته، مسافتهایی طولانیتر میپیموده و با دیگر گروهها، تجارت نموده و از نمادها استفاده میکرده است.
شواهد بهدست آمده از مطالعات باستانشناسی، نشان میدهد که ابزارهای یافت شده در بخشهای مختلف یک منطقه نیز، با یکدیگر تفاوت دارند. به عبارتی دیگر، انسان خردمند میتوانسته با توجه به فرهنگی خاص، ابزار را طی نسلها بازتولید کند. علاوه بر این، ابزارهای مورد استفاده انسان خردمند، بسیار اختصاصی بوده و برخلاف نئاندرتال، برای هر وظیفه خاص، از ابزار مخصوصی استفاده میکرده است که خود، بیانگر هوش خاص گونه انسان خردمند است.
یافتهها، همچنین نشان میدهد که انسان خردمند، مسافتی حدود 2000 کیلومتر را در سال طی میکرده که در واقع، معادل با دو برابرِ حداکثر مسافتی است که انسانها، امروزه در سال طی میکنند. بررسی ابزار ابسیدینیِ[5]غار پورک-اپیک[6]، نشان میدهد که این ابزار، از ابسیدینهای حاصل از انفجارهایی، هزاران کیلومتر دورتر از محل این غار ساخته شدهاند. این تنوع، نه تنها از مسافرتهای انسان خردمند حاصل شده، بلکه نشان از تبادل و تجارت، میان گروههای مختلف انسانی دارد. در این تبادلات، نه فقط کالا، بلکه ایده و دانش نیز مبادله میشد. این موضوع به انسان خردمند، امکان دستیابی به شناختی گسترده از زمین و راههای مختلف را داد بهطوری که توانست جمعیت گروه خود را، بیش از دیگر نخستیها افزایش دهد. افزایش جمعیت و تعاملات میان گروههای مختلف به نمادگرایی، خلق هنر و فناوریهای منحصر به فرد انجامید. افزایش جمعیت، به انسان خردمند این امکان را داد تا به نقاط مختلف زمین سفر کند و به منابع جدید دست یابد.
همچنین با افزایش جمعیت، وظایف اختصاصی شد، بنابراین دیگر تمام افراد مجبور به انجام تمام وظایف نبودند. زمان فراغت فراوان پیدا کردند. پس در این زمان آزاد، مهرههای تزئینی از صدف یا عاج درست میکرد که ساختشان نه تنها مهارت فراوان، بلکه زمان زیادی را میطلبید. انسان، این ساختهها را برای اهدافی غیر از شکار، از جمله نماد گروهی یا تزئینات خاکسپاری استفاده میکرد. صرف این زمان و دقت فراوان و درنهایت به خاک سپردن این ساختهها نشان میدهد که ارتباطات میان انسانهای خردمند به گونهای بود که حتی بعد از مرگ نیز، این ارتباط را حفظ کرده و برای مردگان احترام قائل بودند.
تصاویر دیوارها در غارهای اندونزی و فرانسه، نشان میدهد که انسان خردمند، طبیعت را بهدقت مشاهده و تصاویری واقعگرایانه از آن رسم میکرده است. انسان، به تدریج از این تصاویر واقعگرایانه به سمت خلق مجسمهها و نقاشیهایی رفت که انسان و طبیعت را با اجزایی اغراقآمیز به تصویر در میآورد؛ معروفترین مجسمه در این زمینه، مجسمه ونوس است. انسان خردمند، با مشاهده طبیعت و استفاده از قوه تخیل خود، توانست تصاویر و مجسمههایی بسازد که تا قبل از آن در طبیعت وجود نداشت؛ تصاویری که موجودی فراطبیعی را به تصویر میکشیدند که صاحب صفات انسان و موجودات دیگر بود. این یافتهها، یعنی افزایش جمعیت و خلق چیزی که تا پیش از این در طبیعت وجود نداشته است، نشان میدهد که رابطه انسان با خداوند، بخشی از انسانیت و فرایند حرکت او، از شرق آفریقا به سایر نقاط دنیاست.
[1] Imago Dei
[2] Functional
[3] Substantive
[4] Relational
[5] ابسیدین یا شیشهٔ آتشفشانی، سنگی غنی از سیلیکات است و بافتی شیشهای و سیاهرنگ دارد و از سرد شدن سریع ماگما ایجاد میشود (برگرفته از دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا).
[6] Pork- Epic cave: غاری واقع در اتیوپی که قدمت که به دوران سنگی مربوط است (برگرفته از دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا).