رنج و مرارتهایی دوچندان(درباره گشت ارشاد و جان باختن مهسا امینی)
حمیدرضا شریعتمداری: جانباختنِ مهسا امینی، چه براثر سهلانگاری یا تقصیر صورت گرفته باشد یا بهصورت اتفاقی و تصادفی، درهرحال، در فرآیندی و در موقعیتی صورت گرفته، که با عنوان مشیرِ “گشت ارشاد” از آن تعبیر میگردد، بنابر این، طبیعی است که نگاهها و ازجمله، انتقادها معطوف به این پدیده، و زیرساختهای نظریِ آن بشود.
پیش از هر قلمزدن و نظریهپرداختن، بجا و رواست که تسلیتگوی این مصیبت جانکاه به خانوادهٔ محترمِ مهسا امینی، این عزیزِ ازدسترفته و به همهٔ هموطنانِ کرد باشیم که یکبارِ دیگر شاهد خراشی دیگر بر صورت زخمخوردهشان شدهاند!
این رنجی است که هم بر خویشان و همتبارهای این عزیز رفته، هم بر همهٔ ملت ایران از هر کیش و تباری، اما شاید رنجِ بیشتر و سهمگینتر را متدینان به دوش میکشند، متدینانی که هم دردِ دین دارند، هم چشمانی باز و نگران به جهان و انسان؛ متدینی که دینداریاش از روی دغدغه است، ازسویی، شاهد هتک مسلماتِ اسلامی، مثل حجاب و حریمهای زن و مرد است (و البته میداند که مسلمات و محرمات به این یکی محدود نمیشود، اما این یکی پیش چشمِ او و خانوادهٔ او، و تهدیدکنندهٔ صیانتِ اخلاقیِ جامعه و حتی خودِ او و حریمِ اوست)، و ازدیگرسو، شاهد ناکارآمدیهای نظام سیاسی و فرهنگیِ کشورش است که بهنام دین شکل گرفته و با همین نام و نشان، درپی اجرای این حکم الهی، که قالب قانونی هم یافته، برآمده است، اما هرچه جلوتر رفته، ناکارآمدتر جلوه کرده است.
دینداران هم باید عزادار مخدوششدن برخی مسلمات دینیشان باشند، هم سوگوارِ عملکردِ مجریانِ (و به آن بیفزایید: تریبونداران، خطیبان، ذاکران، نهادهای فرهنگی و آموزشی و…) دیننشان باشند که در عمل،
۱. چهرهای خشونتبار از دینی ارائه میکنند که پایه و داعیهاش ابتنای دین و احکام دین بر انتخابگریِ افراد و نفیِ اکراه و تحمیل است؛
۲. با فروگذاشتنِ بسیاری از دیگر مسلمات دینی، مثل همهٔ قوانینی که به عدالت در همهٔ ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسیاش برمیگردد، یا هرآنچه مربوط به عملکرد حاکمان و دستگاههای رسمی و قانونی میشود، به این پرسش و بلکه شائبه، دامن میزنند که چرا در اولویتگذاریها، تصمیمگیران و کارگزاران، به ترجیح این آموزهٔ دینی بر دیگر آموزهها رسیدهاند؟! چرا آن وعدهٔ رئیسجمهور، ناظر به گشت ارشاد برای مسئولان، جامهٔ عمل نمیپوشد؟ چرا حذف یا اصلاح سرنخها و سرچشمههای انواع مختلفی فساد اقتصادی و اداری که حتماً شناسایی شدهاند، در اولویت قرار نمیگیرد؟ چرا با الکترونیکشدن همهٔ فرآیندهای اداری، شفافیت را پیاده نمیکنند؟ چرا “سوتزنی” برای فرارهای مالیاتی فعال میشود، اما افشاگرانِ فسادهای اقتصادی و غیراقتصادیِ مسئولان با انواع مجازاتها و محدودیتها روبهرو میشوند؟! و جاهایی دیگر از این سنخ؟
۳. اصلاح و آفتزداییِ نظام تربیتی آموزشی، چه در نظام آموزش رسمی و چه در نهادهای دینیِ حوزه و روحانیت که پایه و اساس تربیت نسلهای مختلف هستند، در دستور کار قرار نمیگیرند. نظام و جامعهای که از بیحجابی یا سستدینیِ نسل جوانش مینالد، چرا عیب کار خود را در نظامهای آموزشی و تربیتیای که اینان همه محصول آن هستند، نمیجوید و نمیزداید؟ چرا این نظامها نتوانستهاند معرفت و مصونیت لازم را به این نسلها منتقل کنند تا دربرابر نگرشها و گرایشهای درونی و بیرونیِ ناسازگار با دینداری، مقاومت کنند؟
اگر به این نتیجه رسیدهاند که همهٔ توش و توان خود را صرف کردهاند، ولی نتیجه نگرفتهاند، پس شاید تصمیم درست این باشد که بیش از این، در این مقولهها دخالت نکنند و مردم را در نوع تعاملشان با دین آزاد بگذارند و فقط وظیفهٔ تبلیغ دین را عهدهدار شوند و اجرا و تطبیق دین را به خودِ مردم و پسندِ آنها واگذار کنند و اگر در آن مراحل تمهیدی و زیرساختی، کوتاهی کردهاند، راه علاج را در همان سرچشمهها، بجویند و بپویند، نه در مظهرها و نمودها. حتماً این را هم خواهیم یافت که با وجود اینهمه مشکلات اقتصادی و بحرانهای اجتماعی، مجالی برای تثبیت نظام تعلیمی و تربیتیِ دینی وجود ندارد. با وجود این استدلال، در مرحلهٔ بروز و ظهور دینگریزی هم باید اولویت را به معیشتِ جامعه داد، نه به جلوههای دینداری؛
با احترام به همهٔ کسانی که در مسئلهٔ تعامل با دین و احکام دینی، به گونهای دیگر میاندیشند یا عمل میکنند، میخواستم این رنج و نگرانیِ دوچندان دیندارانِ جدی را بازتاب، و نشان دهم که آنها در میانهٔ ضرورت اجرای احکام دینی (و حفظ وجههٔ جامعهٔ اسلامی) از طرفی، و از طرف دیگر، ناکارامدیها و پیامدهای نامطلوبِ آنچه تحت عنوان گشت ارشاد یا امربهمعروف و نهیازمنکر، صورت میگیرد، گرفتار آمده و در معرضِ رنج و مرارتهایی چندجانبه قرار گرفتهاند: نه میتوانند به وضع موجودِ دینورزی تن بدهند و نه با نوع حاکمِ دینگستریِ حاکمیت سیاسی و دینی، کنار بیایند.
آرزوی بسیاری از آنها این است که:
۱. ایکاش، حکومتشان عنوان “دینی” نمیداشت و اینهمه مسئولیت بر دوش آنها و برگردهٔ دینِ آنها قرار نمیگرفت!
۲. یا ایکاش، حکومت دینی پرچم و داعیهٔ اجرای کاملِ احکام دینی، و ایجاد بهشت زمینی (دستکم، در عصر غیبتِ معصوم) را بر فراز نمیکرد!
۳. یا ایکاش، حاکمیت دینی همزمان خود را در چند جبههٔ داخلی و خارجی، و در چند عرصهٔ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی درگیر نمیگرد و تا از عهدهٔ رفاه و اجرای عدالت و امنیت برنیامده، سودای دینیکردن رفتاری شهروندان را در سر نمیپروراند!
۴. یا ایکاش، در امرِ دینگستری، بهترین نخبگانش را برمیگزید و با بهترین روشها و سنجیدهترین رفتارها، این وظیفه را انجام میداد و هرجا کوچکترین خطا و لغزشی رخ میداد، صادقانه و پیشدستانه، مردم را در جریان میگذاشت، از آنها عذرخواهی میکرد و با خاطیان، برخورد میکرد!
۵. یا ایکاش، انواع اصلاحها را از حاکمان و کارگزاران و از خانوادههای ایشان شروع میکرد و در عمل، مردم را به پاکی و پاکدامنی فرامیخواند، انگاه با زبان نصیحت (و در مواجهه با نقضکنندگانِ سازمانی و تشکیلاتی، با زبان قانون و اِعمال آن) سراغ مردم میرفت!
و دهها ایکاش دیگر…!
جای بسیار تاسف هست ک سیاستمدار ان تمرکزشون رو از امر ب معروف و نهی از منکر گذاشتن رو زن ها
بسیاری از این دختران ک کلا بی حجاب هستن از مشکلات دیگه ای از کودکی رنج میبرن؛ بجای اینکه جامعه مشوق این قشر آسیب پذیر باشه نمک ب زخمشون می پاشه
تا دهن باز میکنیم نقدی کنیم اول خانوم های متعصب بلند میشن ک تا دختر نکند بازی پسر نکند دست درازی
آمار تجاوز به سرباز ها، آمار تجاوز به پسرها در مدارس پسرانه، آمار سو استفاده از پسر ها در خانواده ها؛ آمار تجاوز به پسرها در زندان ها به کدوم بازی دخترها برمی گرده؟
عزیرم جاده رو داری خاکی میری تهشم به قبرستون میره؛ هم خودت میری هم مردم رو میبری.
راهش آموزشه؛ افزایش اگاهیه؛ گذاشتن و تصویب قوانین صفت و سخته.
اگه قانون بود درصورت تجاوز مافوق به زیردست؛ مافوق سلب مقام شده و موظفه دوران سربازی قربانی را تکمیل کند؛ کدوم آقایی جرات تجاوز ب بچه مردم رو داره
پس این صدا و سیمای جمهوری اسلامی ب چ دردی میخوره؛ شده یه قوطی ک فقط پول میگیره مصرف گرایی رو تبلیغ کنه🤐🤐🤐🤐🤐
جلوی فساد آقایون رو بگیرین. طریقه برخورد کردن با خانوم ها رو آموزش بدین. ارزش زن رو تعریف کنین.