از خشونت جز خشونت نمیرویَد
حمیدرضا شریعتمداری: آنچه این روز و شبها در کف برخی خیابانهای ایران دیده میشود، هیچ شباهتی به یک حرکت اعتراضیِ مدنی ندارد. کمترین آسیب این نوع اعتراض، خشونت و معارضه، تباهکردن همگراییِ معنادارِ جمع زیادی از دلسوزان و خیرخواهان ایران از طیفهای مختلف در نقد برخی رفتارهای تند، در مقابله با بدحجابی یا بیحجابی است، حُسنِ اتفاقی که میتوانست(و هنوز هم شاید بتواند) به نتایجی مبارک، ازجمله، اصلاح برخی قوانین و تصحیح برخی رفتارها و نیز صیانت از کرامتِ ذاتیِ انسان و حرمت دِماء و اَعراض بینجامد.
حتماً رفتارهای خشونتباری که از روی خشم و عصبانیت یا حتی استیصال، انجام میگیرد، هم فضای اعتراض مدنی را تحتالشعاع قرار میدهد، هم مستمسکی دراختیارِ اقلیتی قرار میدهد که عِلاج معضِلات فرهنگی و سیاسی را در مواجهههای امنیتی میبینند و سرانجام، مجالی برای سوء استفادهی بدخواهانِ بیگانه یا بیگانهپرستی فراهم میآورد که تجربههای مختلف نشان داده، نه خیرخواهِ ایران و ایرانی هستند، نه آشنای این اقلیم و فرهنگ.
در شرایطی که بهنظر میآید، نیروهای انتظامی و امنیتی با مدارای بیشتری با معترضان برخورد، و سعی میکنند با کمترین آسیبهای جانی و انسانی، بر اوضاع، فائق آیند، برخورد خشونتبار با عوامل انتظامی از آتشزدن یا زیرگرفتن آنها، هرگز نمیتواند به پیشبرد اهداف مدنی مددی برساند. چگونه میتوان از کاشتِ خشونت، رویش صلح و مدنیت را به انتظار نشست؟! جامعهی مدنی آنقدر باید بر خود، مسلط باشد که حتی ندادنِ مجوز برای اعتراضات مدنی(که در جای خود، قابل دفاع نیست)، یا برخی رفتارهای خشونتبارِ عواملی در دستگاههای حاکمیتی، او را از حریم اعتدال، خارج نکند. برای رهایی از چرخهی ویرانگرِ خشونت، و تسلسلِ بیپایان نفرت و دشمنی، آیا راهی جز تسلط بر خویشتن، پیجوییِ مدارا و محوریت خِرد و خِردپیشگان وجود دارد؟
در بدترین و دورازذهنترین فرض، تصور کنیم که این اعتراضات ویرانگر به زوالِ قدرت مرکزی و تضعیف نهادهای امنیتساز و مؤلفههای انسجامآفرینِ این کشور و ملت بینجامد، در چنان شرایطی، آیا کسی میتواند آرامش و در پی آن، آسایش ایرانیان را تأمین کند، چه برسد به تضمین آزادیهای مدنی و ارزشهای انسانی؟!
خشونت از هرسویی، خشونت از دیگرسو را میپروراند و موجه(نه بهمعنای مدَلَّل)میسازد. تعلیمات اسلامی تعدّی در برابر تعدی،(و استقامت(به معنای پرهیز از زیادهروی) را در برابر استقامت)، توصیه میکند، اما هرگز این توصیه(و نه الزام به تعدی، آن هم با هدف نگاهداشتن حدّ و اندازه در مقابله)، بهمعنای خشونتِ بیرویه و خارج از چارچوبهای قانونی نیست، بهویژه، آنجا که فراتر از مناسبات بیناشخصی، مناسبات جمعی مطرح است. بنابراین، حتی اگر کسانی طرف مقابل را در موضع خشونت(یا حتی سوقدادن به خشونت)یافتند، هرگز از لحاظ شرعی(و نیز اخلاقی)، مجاز نخواهند بود که آنها هم دست به خشونت بزنند.
آرزوی صاحبِ این قلم که از نخستین یادداشتنگارانِ حوزوی بود که جانباختنِ بانوی کُردِ هموطن را در دستِ امانتِ نیروی انتظامی برنتافت، این است که زِمامِ هم دستگاههای حاکمیتی و جریانهای همسو با نظام و دولت، هم جناحهای مخالف و منتقد نظام یا دولت، در دست کسانی قرار بگیرد که خردورزی و تجربههای سترگِ تاریخی را پیشرانِ خود قرار دهند و جریانهای گوناگونِ جامعه به چنان بلوغی برسند که ضمن حفظ مواضع دفاعی یا اصلاحیشان، همواره و در هر شرایطی، گفتوگو را بر برخورد، اظهار نظر را بر اعمال زور، و مدارا را بر خشونت، ترجیح دهند و خدایناکرده، چنین نباشد که با هدفِ نیل به یک زیستِ برتر، خودمان ومردممان را از همین زیستِ فعلی هم محروم کنیم!