سیرت پیامبر(ص) ۲/ علامه طباطبایی

امام‌صادق(ع) فرمود: «خداوند پیامبرش را به اخلاق نیک و پسندیده مخصوص گردانید. شما هم خود را بیازمایید؛ اگر آن اخلاق نیک در شما بود، خداى را سپاس بگویید و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید.» سپس آنها را بدین ترتیب ده خصلت شمرد: «یقین، قناعت، صبر، شکر، بردبارى، خوش‏خُلقى، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردى.»

علامه طباطبایى برای استفاده عملى از روش و منش پیامبر اکرم(ص)، مجموعه‌ای از آداب و رفتار آن حضرت را به اضافه مواردی از آنچه در باره ظاهر ایشان روایت شده، در کتابى به نام «سنن النبى» گرد آوردند که به نوعی مى ‏تواند رساله‌ای عملیه براى همه کسانى باشد که مى‏ خواهند از نحوه زندگی آن حضرت آگاه شوند و برنامه ایشان را دستورالعمل زندگى فردى و اجتماعى خویش قرار دهند. آنچه در پی می‌آید، بخشی از ترجمه آن کتاب است که انتشارات پیام آزادى‏ به چاپ رسانیده است:

بخش دوم:

امام‌حسین(ع) فرمود: «از سکوت رسول خدا(ص) پرسیدم»، پدرم فرمود:
ـ سکوت آن حضرت بر چهار پایه استوار بود: حلم، حَذر، تقدیر و تفکر.
سکوتش در تقدیر و اندازه ‏گیرى در این بود که همۀ مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه یکسان گوش دهد.
و سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهاى فناپذیر و فناناپذیر اندیشه مى ‏کرد.
و سکوتش در حلم آن بود که حلم و صبر را با هم داشت، به طورى که چیزى او را به خشم نمى ‏آورد و از کوره به در نمى‏ برد.
و سکوتش در حذر در چهار مورد بود: به کارهاى نیک مى ‏پرداخت تا دیگران نیز از او پیروى کنند؛ کارهاى زشت را ترک مى‏ کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند؛ کوشش خود را به کار مى ‏برد تا براى اصلاح امتش نظرى درست بدهد؛ و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود، اقدام مى‏ نمود.

دیدار و کردار
۸ ـ أنس بن مالک گوید: رسول خدا(ص) چهره ‏اى درخشان داشت و رنگش مانند مروارید سپید بود. هنگام راه رفتن، اندکى به جلو متمایل مى ‏شد. من هرگز مشک و عنبرى را نبوییدم که از عطر تن آن حضرت خوشبوتر باشد و هیچ دیبا و ابریشمى را دست نکشیدم که از کف دست آن حضرت نرم‏تر باشد.
۹ـ کعب بن مالک گوید: هر گاه چیزى رسول خدا(ص) را خوشحال مى‏ کرد، چهره مبارکش چون قرص قمر روشن مى‏ شد.‏
‏۱۰ـ غزالى گوید: رسول خدا(ص) از همه شیوا گفتارتر و شیرین سخن‏تر بود و با کوتاه‌ترین و در عین حال پرمعنى ‏ترین جملات، سخن مى‏ گفت و زیاد و کم در سخنانش نبود. قطعات گفتارش به یکدیگر پیوسته بود و سخن را به طورى شمرده ادا مى‏ کرد که شنونده آن را به‌خوبى درمى ‏یافت و به حافظه مى‏ سپرد. جوهرۀ صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود.

عقل و اخلاق
۱۱ـ پیامبر(ص) فرمود: خداوند عقل را آفرید و به او گفت: «عقب برو»، عقب رفت. سپس فرمود: «پیش بیا»، پیش آمد. آنگاه فرمود: «مخلوقى را نیافریدم که نزد من محبوب‌تر از تو باشد.» پس نود و نه جزء از آن را به [من‏] محمد بخشید، و یک جزء دیگر را میان همه بندگان قسمت نمود.
۱۲ـ مى ‏فرمود: من به اخلاق نیک و پسندیده برانگیخته شده ‏ام.
۱۳ـ امام‌صادق(ع) فرمود: «خداوند پیامبرش را به اخلاق نیک و پسندیده مخصوص گردانید. شما هم خود را بیازمایید؛ اگر آن اخلاق نیک در شما بود، خداى را سپاس بگویید و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید.» سپس آنها را بدین ترتیب ده خصلت شمرد: «یقین، قناعت، صبر، شکر، بردبارى، خوش‏خُلقى، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردى.»
ـ انس گوید: رسول خدا(ص) شجاع‏ ترین، نیکوترین و سخى ‏ترین مردم بود. شبى صداى هولناکى به گوش مردم مدینه رسید که همه وحشت زده به سویش شتافتند. در این میان دیدند رسول خدا(ص) پیش از همه بیرون آمده، در حالى که سوار بر اسب شده و شمشیر بر گردن انداخته بود و به مردم مى‏ فرمود: مترسید، چیزى نیست!‏
‏ ۱۵ـ امام‌على(ع) فرمود: چون تنور جنگ گرم مى‏ شد و دو لشکر به هم مى ‏رسیدند، ما به پیامبر(ص) پناهنده مى ‏شدیم و هیچ کس به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود.
۱۶ـ ابوسعید خُدرى گوید: رسول خدا(ص) از دختران پرده ‏نشین باحیاتر بود و هر گاه چیزى را دوست نمى‏ داشت، از قیافه آن حضرت درمى ‏یافتیم.

شکیبایی
۱۷ـ امام‌صادق(ع) فرمود: «هر که صبر کند، اندکى صبر کرده و هر که بى‏ تابى کند، اندکى بى ‏تابى کرده است.» سپس فرمود: در همه کارهایت صبر پیشه‏ ساز؛ زیرا خداى بزرگ محمد(ص) را به پیامبرى برانگیخت و او را امر به صبر و مدارا نمود و فرمود: «بر آنچه مى‏ گویند، صبر کن و به طورى شایسته از آنان دورى گزین، و مرا با تکذیب‏ کنندگان توانگر و مرفه واگذار»، و نیز فرمود: «بدى دیگران را با بهترین روش دور کن، تا آن که میان تو و او دشمنى است، گویى دوست گرم و صمیمى است. و از این خصلت بر نخورند جز کسانى که صبر پیشه کنند و کسى که داراى بهره ‏اى بزرگ [از اندیشه و خرد] است.»

رسول خدا(ص) هم صبر نمود تا او را به چیزهاى بزرگ متهم کردند. از این رو دلتنگ شد و خداوند این آیه را نازل نمود: «ما به‌خوبى مى‏ دانیم که سینه ‏ات از آنچه مى‏ گویند، تنگ مى‏ شود. پس به همراه ستایش پروردگارت، تسبیح ‏گوى و از سجده ‏گزاران باش.» باز هم او را تکذیب کردند و متهم نمودند و حضرت غمگین شد و خداوند این آیه را فرستاد: «ما به‌خوبى مى‏ دانیم که آنچه مى ‏گویند، تو را غمگین مى ‏کند. اما آنان تو را تکذیب نمى ‏کنند، بلکه این ستمگران آیات خدا را تکذیب مى ‏کنند. البته پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند و بر تکذیب‌شدن صبر کردند، و آزارها دیدند تا آنکه یارى ما به آنان رسید.»

پس پیامبر خود را به صبر ملزم ساخت، تا آنکه آنها پا را فراتر نهادند و نام خدا را بر زبان آورده، او را تکذیب نمودند. پیامبر(ص) فرمود: «در باره خودم و خاندان و آبرویم صبر کردم؛ ولى درباره بدگفتن به معبودم صبر ندارم.» آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: «ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، در شش روز آفریدیم و هیچ خستگى به ما نرسید، پس [تو هم خسته مشو و] بر آنچه مى‏ گویند، صبر کن.»

پیامبر(ص) در همه احوال صبر کرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفى گردیدند. خداوند فرمود: «از آنان پیشوایانى ساختیم که به امر ما هدایت کنند، چون صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند.» اینجا بود که پیامبر فرمود: «صبر نسبت به ایمان، مانند سر است نسبت به بدن.»
خداوند هم از صبر او قدردانى کرد و این آیه را نازل فرمود: «کلمۀ نیکوى پروردگارت [و وعده هاى نجات و پیروزى او] دربارۀ بنى‌اسرائیل انجام یافت به پاداش صبرى که کردند، و آنچه فرعون و قومش مى‏ ساختند و آنچه را برمى‏ افراشتند، واژگون نمودیم.» پیامبر(ص) فرمود: «این هم بشارت است و هم انتقام.» خداوند پاداش صبر آن حضرت را به او عنایت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره کرده است.

هدیه آسمانی
۱۸ـ پیامبر(ص) فرمود جبرئیل نزدش آمد و گفت: «یا رسول‌الله، خداوند مرا با هدیه‏اى به سوى تو فرستاده که چنین هدیه ‏اى را پیش از شما به هیچ کس عطا نکرده است.» فرمود: «آن هدیه چیست؟»
گفت: «صبر، و نیکوتر از صبر.» فرمود: آن چیست؟
گفت: «رضا، و نیکوتر از آن.» فرمود: آن چیست؟
گفت: «زهد، و بهتر از آن.» فرمود: آن چیست؟
گفت: «اخلاص، و بهتر از آن.» فرمود: آن چیست؟
گفت: «یقین، و بهتر از آن.» فرمود: آن چیست؟
گفت: «نردبان آن توکل بر خداست.» گفتم: «توکل بر خدا چیست؟»
گفت: «دانستن آنکه مخلوق [بدون خواست خدا] نه زیانى تواند زد و نه سودى تواند رساند؛ نه مى ‏تواند عطا کند و نه منع نماید؛ و نیز نومید بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنین باشد، دیگر براى هیچ کس جز خدا عملى انجام نمى ‏دهد و جز خدا به کسى امید نمى ‏بندد و از کسى نمى ‏ترسد و به هیچ کس جز خدا چشم طمع نمى ‏دوزد؛ این است توکل.»‏

پیامبر(ص) فرمود: «اى جبرئیل، تفسیر صبر چیست؟» گفت: «آن است که آدمى در سختى شکیبایى کند؛ همان‌گونه که در شادى شکیبایى مى‏ کند، و در هنگام نیازمندى شکیبایى کند؛ چنان که در وقت بى ‏نیازى شکیبایى مى‏ کند، و در بلا و گرفتارى شکیبایى کند؛ چنان که در عافیت و سلامت شکیبایى مى‏ کند. بنابراین از حال خود از بلایى که به او مى ‏رسد، نزد کسى شکایت نکند.»‏
گفتم: «تفسیر قناعت چیست؟» گفت: «آن است که به آنچه از دنیا به او مى ‏رسد، قناعت ورزد؛ با چیز کم بسازد و بر عطاى اندک سپاس گزارد.»
گفتم: «تفسیر رضا چیست؟» گفت: «کسى که از آقاى خود راضى است بر او خشم نمى‏ گیرد، چه به نعمت‌هاى دنیا برسد چه نرسد. و هیچ‌گاه به عمل اندک خود راضى نمى‏ گردد.»
گفتم: «تفسیر زهد چیست؟» گفت: «زاهد دوست مى‏ دارد کسى را که خالقش را دوست مى ‏دارد، و دشمن مى‏ دارد کسى را که خالقش را دشمن مى‏ دارد. از حلال دنیا احتیاط و دورى مى‏ کند و به حرام آن اعتنا نمى ‏نماید؛ زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش عِقاب. به همۀ مسلمانان مهر مى‏ ورزد؛ چنان‌که به خود مهر مى‏ ورزد. از سخن [بیهوده‏] خوددارى مى‏ کند؛ چنان‌که از مردارى که بوى گندش بلند شده، دورى مى‏ کند. از کالاى بى ‏ارزش دنیا و زرق و برق آن دورى مى‏ کند؛ چنان‌که از آتش دورى مى ‏نماید که مبادا شعله ‏اش او را فرا گیرد. آرزوى خود را کوتاه مى‏ سازد و مرگ او پیش چشمش مجسم است.»

گفتم: «اى جبرئیل، تفسیر اخلاص چیست؟» گفت: «با اخلاص کسى است که از مردم چیزى نخواهد تا خود بدان دست یابد، و هرگاه به دست آورد، بدان راضى مى‏ شود، و اگر چیزى در دستش باقی ماند، در راه خدا مى‏ بخشد. و چون از مردم درخواستى نکرد، به بندگى خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چیزى دست یافت و بدان راضى شد، از خداوند راضى شده و خداى بزرگ نیز از او راضى است. و اگر چیزى در راه خدا بخشید، در حد وثوق و اعتماد به خداى خود قرار دارد.»
گفتم: «تفسیر یقین چیست؟» گفت: «مؤمن چنان براى خدا کار مى ‏کند که گویى خدا را مى‏ بیند، و اگر او خدا را نمى ‏بیند، خدا او را مى‏ بیند و به طور یقین مى ‏داند که آنچه به او رسیده، نمى‏ توانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمى‏ توانست به او برسد. اینها که گفته شد، شاخه‏ هاى توکل و نردبان زهد است.»

بندۀ فروتن
۱۹ـ امام باقر(ع) مى ‏فرمود: فرشته ‏اى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «خدایت سلام مى‏ رساند و مى ‏فرماید: اگر بخواهى همه ریگ هاى مکه را برایت طلا سازم!» آن حضرت سر به سوى آسمان برداشت و گفت: «پروردگارا، مى‏ خواهم روزى سیر باشم و سپاس تو گویم، و روزى گرسنه باشم و از تو درخواست نمایم.»

منبع: شفقنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.