سیرت پیامبر(ص) ۳/ علامه طباطبایی

پیامبر(ص) از همه کس دیرتر به خشم مى ‏آمد و زودتر خشنود مى ‏شد. وى مهربان‌ترین و خیرخواه‏ ترین و سودمندترین کس براى مردم بود. او به هیچ کس ستم نمى ‏کرد، و پوزش عذرخواهان را مى‏ پذیرفت

علامه طباطبایى برای استفاده عملى از روش و منش پیامبر اکرم(ص)، مجموعه‌ای از آداب و رفتار آن حضرت را به اضافه مواردی از آنچه در باره ظاهر ایشان روایت شده، در کتابى به نام «سنن النبى» گرد آوردند که به نوعی مى ‏تواند رساله‌ای عملیه براى همه کسانى باشد که مى‏ خواهند از نحوه زندگی آن حضرت آگاه شوند و برنامه ایشان را دستورالعمل زندگى فردى و اجتماعى خویش قرار دهند. آنچه در پی می‌آید، بخشی از ترجمه آن کتاب است که انتشارات پیام آزادى‏ به چاپ رسانیده است:

بخش سوم:

۲۰ـ امام باقر(ع) مى ‏فرمود: فرشته ‏اى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «خداوند تو را مختار کرده که بنده‏اى فروتن و رسول باشى یا پادشاه و رسول!» ‏فرمود: «مى‏ خواهم بنده‏اى فروتن و رسول باشم.» آن فرشته در حالى که‏ کلیدهاى خزائن زمین را در دست داشت، گفت: «اگر پادشاهى را هم بپذیرى، از مقامى که نزد خدا دارى، نخواهد کاست.»‏
‏۲۱ـ على(ع) در توصیف پیامبر(ص) و تأسى به آن حضرت فرمود: «پیامبر پاک و پاکیزۀ خود را سرمشق گیر… که از دنیا نیم‌لقمه ‏اى برگرفت و چشمى بدان ندوخت. از همه کس، پهلویش از دنیا لاغرتر و شکمش از دنیا خالى ‏تر بود. دنیا بر او عرضه شد؛ ولى نپذیرفت. و هر گاه دانست که خداوند چیزى را دشمن دارد، او نیز آن را دشمن داشت و چیزى را که خدا حقیر دانست، او نیز حقیر شمرد. همانا رسول خدا(ص) بر روى زمین غذا مى‏ خورد. چون بندگان مى‏ نشست. کفش خود را به دست خویش پینه مى ‏زد و لباسش را وصله مى‏ دوخت. بر خر بى ‏پالان سوار مى‏ شد و دیگرى را هم در ردیف خود سوار مى‏ کرد. و چون دید پرده‏ اى با نقش و نگار بر در اتاقش آویخته، به همسرش فرمود: «این پرده را از نظرم دور دار که هر گاه به آن مى ‏نگرم، به یاد دنیا و زرق و برقش مى ‏افتم!»

قلباً از دنیا روى گرداند و یادش را در درون خود کشت. او دوست داشت زینت‌هاى دنیا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامه ‏اى زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانۀ همیشگى خود پندارد و امید اقامت در آن را در سر بپروراند. پس دنیا را به‌کلى از جان خود بیرون کرد و یادش را از دل راند و آن را از نظر پنهان داشت. آرى، هرکه چیزى را دشمن دارد، نگاه به آن را نیز دشمن دارد و خوش ندارد نامى از آن در نزد او به میان آید.
۲۲ـ امام صادق(ع) فرمود: چیزى از دنیا براى پیامبر(ص) خوشتر از آن نبود که در دنیا گرسنه و ترسناک [از خدا و نگران از اوضاع‏] باشد.
۲۳ـ امام‌حسین(ع) فرمود: «آن حضرت از ترس خدا چندان مى‏ گریست که جاى نمازش تر مى ‏شد، با آنکه گناهى نداشت.»
۲۴ـ روایت است که رسول خدا(ص) چندان مى ‏گریست که بیهوش مى ‏گشت. عرض شد: «مگر خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نبخشوده است؟» فرمود: «آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟»

یاد خدا
۲۵ـ ابوسعید خدرى گوید: چون آیه «اذکروا الله ذکراً کثیرا: خدا را فراوان یاد کنید» نازل شد، پیامبر(ص) آنقدر به ذکر خدا مشغول شد که کفار گفتند: «او جن‌زده و دیوانه گشته است!»
‏۲۶ـ امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) روزى هفتاد بار به درگاه خدا توبه مى‏ کرد.» راوى گوید: گفتم: «رسول خدا توبه مى ‏کرد و هیچ گاه برنمى‏ گشت؛ ولى ما توبه مى ‏کنیم و باز به گناه برمى ‏گردیم!» فرمود: «باید از خدا یاری خواست.»
۲۷ـ امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) از هیچ مجلسى گرچه کوتاه ـ برنمى‏ خاست، مگر اینکه بیست و پنج بار استغفار مى‏ کرد.

باوفا و نرمخو
۲۸ـ امیر مؤمنان(ع) هر گاه به وصف رسول خدا(ص) مى‏ پرداخت، مى ‏فرمود: «از همه مردم بخشنده ‏تر، دلیرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و خوش‌معاشرت‏ تر بود. هر که در ابتدا او را مى ‏دید، هیبتش او را مى‏ گرفت، و هر که با حضرتش آمیزش مى‏ نمود و شناخت پیدا مى ‏کرد، به او علاقه‌مند مى گردید. من که پیش از او و بعد از او مانندش را ندیده ‏ام.»
۲۹ـ پیامبرص) فرمود: به اخلاق نیک آراسته گردید که خداوند مرا به اخلاق نیک برانگیخته است. و از اخلاق‌هاى نیک آن است که آدمى بگذرد از کسى که به او ستم کرده، و ببخشد به کسى که او را محروم ساخته، و بپیوندد با کسى که از او بریده، و عیادت کند از کسى که او را عیادت نمى ‏کند.
۳۰ـ امــیر مــؤمنان(ع) فرمود: از سوگندهاى پیامبر(ص) این بود که مى ‏گفت: «لا، و استغفر الله: نه، و از خدا آمرزش مى‏ خواهم.»۱‏
‏۳۱ـ عبدالله بن عمر گوید: رسول خدا(ص) چنان بود که خشنودى و خشم از چهره ‏اش شناخته مى‏ شد. به هنگامى که خشنود مى‏ شد، چهره ‏اش چون آینه مى‏ درخشید؛ به حدى که مى ‏توان گفت نقش دیوار در چهره ‏اش مى ‏افتاد. و چون خشم مى ‏گرفت، رنگ مبارکش گرفته و تیره مى‏ گشت.
۳۲ـ فرمود: «آیا به شما خبر ندهم که کدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟» گفتند: «چرا، اى رسول خدا.» فرمود: کسى که خُلقش نیکوتر، و برخوردش با مردم ملایم‏تر، و با خویشانش نیکوکارتر باشد، و برادران دینی‌اش را بیش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فروخورنده ‏تر، و گذشتش از همه بهتر، و در حالِ خشنودى و خشم از همه باانصاف‏تر باشد.
۳۳ـ غزالى گوید: پیامبر(ص) هنگامى که خیلى خوشحال مى ‏شد، محاسنش را زیاد دست مى ‏کشید.
۳۴ـ و نیز گوید: رسول خدا(ص) بخشنده ‏ترین مردم بود. هرگز شبى نمى‏ گذشت که درهم و دینارى نزد او بماند، و اگر چیزى زیاد مى ‏آمد و تا شب کسى را نمى ‏یافت که به او ببخشد، به خانه نمى ‏رفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزی‌اش کرده بود، بیش از آذوقه همان سال برنمى‏ داشت، آن هم از میسورترین چیزى که مى ‏یافت از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا مصرف مى ‏کرد. هر چه از او مى‏ خواستند، عطا مى‏کرد؛ آنگاه سراغ آذوقه سال خود مى ‏رفت و از آن هم ایثار مى ‏نمود، و بسا پیش از تمام شدن سال اگر چیزى به دستش نمى ‏رسید، خودش نیازمند آذوقه مى‏ شد. حق را جارى مى‏ کرد، گرچه براى او یا براى یارانش زیان داشته باشد. در میان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد مى‏ کرد. هرگز چیزى از امور دنیا او را به ترس و وحشت نمى ‏افکند. با فقرا مى‏ نشست و با تهیدستان هم‌غذا مى‏ شد. ‏
اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام مى ‏کرد، و با نیکى کردن به اشخاص آبرومند، با آنان خو مى‏ گرفت. با خویشانش پیوند و رفت و آمد داشت، بدون آنکه آنان را بر کسانى که از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هیچ کس ستم نمى ‏کرد، و پوزش عذرخواهان را مى‏ پذیرفت. غلامان و کنیزانى داشت؛ ولى در خوراک و پوشاک بر آنان برترى نداشت. ساعتى از وقت او در غیر بندگى خدا و غیر کار لازمى که صلاحش در آن بود، نمى‏ گذشت. گاه به باغ و بستان یاران خود سر مى ‏زد. هیچ‌گاه مسکینى را به خاطر تهیدستى یا بیماری‌اش کوچک نمى‏ شمرد، و از هیچ پادشاهى به خاطر ملک و سلطنتش نمى ‏ترسید. فقیر و پادشاه را یکسان به سوى خدا دعوت مى‏ فرمود.
۳۵ـ و نیز گوید: رسول خدا(ص) از همه کس دیرتر به خشم مى ‏آمد و زودتر خشنود مى ‏شد. وى مهربان‌ترین و خیرخواه‏ ترین و سودمندترین کس براى مردم بود.
۳۶ـ غزالی گوید: رسول خدا(ص) هر گاه خوشحال و خشنود مى‏ شد، خشنودی‌اش از همه کس نیکوتر بود. در پند و موعظه جدى بود. هنگام خشم ـ که جز براى خدا خشم نمى ‏گرفت ـ چیزى تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. در همه کارهایش این‌چنین جدى بود. چون مصیبتى به او مى رسید، کارش را به خداوند واگذار مى‏ کرد و از حول و قوّت خویش بیزارى مى‏ جست و از خداوند راه چاره طلب مى‏ کرد.
۳۷ـ پیامبر(ص) فرمود: بدانید که هر عبادتى در آغاز افراطى دارد، سپس به فترت و سستى مى‏ گراید. هر که افراط در عبادتش به سنت من بینجامد، راه را یافته است و هر که با سنت من مخالفت ورزد، گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانید که من هم نماز مى‏ خوانم و هم مى‏ خوابم، هم روزه مى‏ گیرم و هم افطار مى‏ کنم، هم مى ‏خندم و هم مى‏ گریم. پس هر که از راه روشن و سنت من روى گرداند، از من نیست.

آداب معاشرت پیامبر(ص)‏
۳۸ـ امام صادق(ع) فرمود: «خوش‌خُلقى مایه آسانى امور و شادى‏زاست…» سپس حدیثى نقل فرمود که مى ‏رساند رسول خدا صلى‌الله علیه‌وآله خوش‌خلق بود.
۳۹ـ امیر مؤمنان(ع) فرمود: رسول خدا(ص) چنان بود که از نیکى‏ هایش قدردانى نمى ‏شد، در صورتى که نیکى‏ هاى آن حضرت بر قرشى و بر عرب و عجم جارى بود. کیست که بیش از رسول خدا به این مردم نیکى کرده باشد؟ از نیکى‏ هاى ما اهل بیت نیز قدردانى نمى ‏شود، همچنین مؤمنان برگزیده نیز از نیکى‏ هاشان قدردانى نمى‏ گردد [بنابراین نباید دلسرد شد و دست از نیکى به دیگران کشید].
۴۰ـ به روایت دیلمى، رسول خدا(ص) لباس خود را وصله مى‏ زد، کفش خود را مى ‏دوخت، گوسفندان خود را مى‏ دوشید، با بردگان غذا مى ‏خورد، بر زمین مى ‏نشست، بر درازگوش سوار مى‏ شد و دیگرى را نیز تَرک خود سوار مى‏ کرد. حیا مانع نمى‏ شد که شخصاً نیازمندی‌هاى خود را از بازار تهیه کند و خود به خانه برَد. با ثروتمند و فقیر دست مى ‏داد و دست خود را نمى‏ کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد. با هر کس روبرو مى ‏شد ـ از ثروتمند و فقیر و بزرگ و کوچک ـ سلام مى‏ کرد. چیزى را که به آن دعوت مى‏ شد کوچک نمى‏ شمرد، گرچه پست ‏ترین نوع خرما بود. کم‌خرج، بلندطبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند بر لب داشت؛ ولى بلند نمى‏ خندید. غمگین به نظر مى‏ رسید؛ اما عبوس و دُژم نبود. فروتن بود؛ اما خود را کوچک نمى‏ نمود. بخشنده بود؛ اما اسراف نمى ‏ورزید، و نازکدل و مهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روى سیرى بادگلو نزد، و هرگز دست طمع به سوى کسى نگشود.
۴۱ـ به روایت طبرسى، رسول خدا(ص) در آینه نگاه مى‏ کرد و موى سر را صاف مى‏ کرد و شانه مى ‏زد، و بسا به آب نگاه مى‏ کرد و موى سر را مرتب مى‏ ساخت. نه تنها براى خانواده خود، که براى یارانش نیز خود را مى ‏آراست و مى‏ فرمود: خداوند دوست دارد که بنده‏ اش هنگامى که براى دیدن برادران از خانه بیرون مى ‏رود، خود را آماده و آراسته نماید.
۴۲ـ فرمود: پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمى ‏دارم: روى زمین با بردگان غذا خوردن، بر خر پالان‌دار سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا آنکه پس از من سنت شود.
۴۳ـ به روایت قطب راوندى، رسول خدا(ص) بر کوچک و بزرگ سلام مى‏ کرد.
۴۴ـ امام‌صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) به زنان سلام مى ‏کرد و آنان نیز پاسخ مى‏ گفتند و امیر مؤمنان(ع) به زنان سلام مى‏ کرد؛ ولى کراهت داشت به زنان جوان سلام کند و مى‏ فرمود: مى‏ ترسم از آهنگ صداى آنان خوشم آید، آنگاه زیان این کار بیش از اجرى که در نظر دارم، بر من وارد شود.
پی‌نوشت:
۱ـ در عرب رسم است که هنگام سوگند کلمه «لا» مى‏گویند، سپس سوگند می‌‏خورند، مانند «لا و ربک». در اینجا مراد این است که آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمی‌خورد و به جایش استغفار می‌‏کرد.

منبع: شفقنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.