در ضرورت نقدپذیری مسئولان

ناقد کیست؟

اولین مرتبه  این است که شخص ناقد کارنامه عمل خودش باشد. یعنی شخص باید ابتدا خودش را نقد کند، مخصوصا داشتن اخلاص عمل و داشتن نیت صحیح امری است که معمولا دیگران کمتر به آن راه پیدا می کنند، چون شما نمی توانید به آسانی کشف کنید که فرد انگیزه صحیح داشته یا نه، یا یکی از مسئولین در مورد کاری که کرده انگیزه صحیح داشته یا نداشته. پس اولین مرتبه این است که خود شخص در مورد عمل صحیحی هم که خودش انجام داده ببیند که آیا انگیزه صحیح داشته یا خیر؟ چون ممکن است برخی اوقات عمل فرد صحیح باشد اما انگیزه او این است که موقعیت یابی کند تا بعدا از این موقعیت برای کاری که نادرست است استفاده کند. اینجا لزوم نقد هر شخصی از عمل خودش مطرح می شود و نخستین و مهمترین مرحله نقد است. آن چیزی که علمای اخلاق در مورد لزوم محاسبه و مراقبه گفته اند جایگاهش همین جاست. اصلا نتیجه محاسبه و مراقبه می گویند معاتبه است. معاتبه یعنی خود فرد به خودش نهیب بزند که چرا این عمل را انجام داده ای اگر عمل فاسد بوده یا کلیت عمل صحیح بوده ولی جزئیات خللی داشته و یا عمل صحیح بوده ولی انگیزه درست نبوده در هر صورت باید خودش را مورد عتاب قرار دهد. به خصوص در ماه رمضان چیزی که اهمیت دارد مراقبه است. بنابراین آحاد مردم در جامعه اسلامی مومنین بالخصوص به سبب اقتضائات ایمانشان و مسئولین بالاخص نیاز دارند که خودشان را نقد کنند صرفنظر از نظر دیگران.

 

نقد افراد مسئول نسبت به دیگران

مرحله دوم نقد این است که نقد توسط دیگرانی انجام می شود که یک مسئولیتی در قبال انسان دارند مثلا فرزند از نقد پدر و مادرش به عنوان ولی باید استفاده کند یا مثلا دانش آموز از نقد استاد خود باید استفاده ببرد. این برای او یک فرصت است چون خداوند یک مربی برای او گذاشته که اشکالاتش رابه او بگوید یا در ساختار نظام اسلامی ما می بینیم که یک دستگاه هایی وجود دارند به عنوان دستگاه بازرسی و نظارت. این دستگاه ها در جایگاه قانونی خود وظایفشان را انجام می دهند، اگر اینها کارنامه عمل مسئولین را نقد می کنند مسئولین باید پذیرا باشند نباید اینها را مزاحم خودشان حساب کنند چون اگر اینها را مزاحم کار خود بدانند نتیجه آن این است که اینها از قانون کراهت دارند.

 

و در مرتبه بالا یعنی بالاترین مرحله نظارت که در نظام اسلامی وجود دارد نظارت امام المسلمین است. اگر رهبر جامعه اسلامی چه معصوم و چه غیر معصوم در زمان حضور ائمه خود ائمه و در زمان عدم حضور امام، مراجع تقلید و در زمان تعدد فقها، ولی فقیه به عنوان ناظر بر جامعه اسلامی اگر کارنامه عمل مردم و مسئولین را نقد کردند اینها باید پذیرا باشند چون این بهترین فرصت است. بلکه انسان خود را در معرض نقد امام قرار دهد یعنی انسان به امام مراجعه کند و کارنامه عمل خود را به او ارائه کند و بخواهد از او که وی را راهنمایی کند بنابراین کسی که می گوید من نقدپذیرم بیش از همه باید توجه داشته باشد به سیستم نظارت و بازرسی که در جمهوری اسلامی وجود دارد و در راس آن نظارت رهبری است و بالاتر از آن نظارت امام معصوم است. ما باید هر روز عمل خود را در معرض امیرالمومنین (ع) قرار دهیم. یعنی ایشان را ناظر اعمال خود بدانیم و در مقام ناقد بدانیم. چنانکه در دستورات  علمای اخلاق هم آمده و ظاهرا در دستورات  مرحوم قاضی آمده و ایشان به فرزندان خود توصیه می کرد که هر روز خودشان را به امیرالمومنین (ع) عرضه کنند. انسان خودش را بر امام زمان عرضه کند یعنی بگوید من در هفته ای که گذشت این افکار را در سر داشتم، این برنامه ها را داشتم و این کارها را انجام دادم. با آن چیزی که از سیره امیرالمومنین(ع) وجود دارد خود را تطبیق دهد. در نصایح مرحوم بهجت هم آمده. ایشان می فرمود ببینید که حضرت امیر و ائمه هدی چه کار می کردند اشخاص را با اینها مقایسه کنید و ببینید کدامشان به مرام، منهج و طریق ائمه هدی نزدیک تر هستند.

 

نقد خواص در جامعه اسلامی

مرحله سوم نقد، نقد خواص در جامعه اسلامی است که چه بسا مسئولیتی نداشته باشند نسبت به من در جایگاه قانونی خاصی نیستند که بخواهند بر من نظارت داشته باشند، ولی اینها افراد خبره و متعهدی هستند، اینها می توانند نسبت به عملکرد افراد اظهار نظر متخصصانه داشته باشند، نقد اینها را باید بپذیریم. با توجه به آن دو صفتی که در ناقد لازم است یکی اینکه تعهد و دیگری تخصص داشته باشند.

 

تعهد یا تخصص؟

اگر دوران بود بین تعهد و تخصص ما می توانیم بگوییم اصلا تخصص در طرف مقابل تعهد قرار نمی گیرد و این تقسیم بندی افراد به متعهد و متخصص جوری نیست که در مرحله عمل و انتخاب افراد برای مسئولیت ها ما را دچار تردید کند بلکه همواره باید روی تعهد تکیه کنیم و تعهد را بپذیریم چون انسان بدون آشنایی در مسئله ای نمی تواند اظهار نظر کند و تعهد او مانع دخالتش در کاری که تخصص ندارد می شود. یعنی تعهد در عرضش تخصص نیست بلکه تخصص در درون تعهد است، تخصص یعنی سخن گفتن از سر آگاهی و شناخت و لازمه تعهد ایمانی است.

 

نقد عوام در جامعه اسلامی

مرتبه چهارم نقد عوام است. عوام اگرچه کارشناس نیستند مثلا در مسائل فرهنگی، اقتصادی، تربیتی و … اظهار نارضایتی می کنند. مثلا بازخورد گرفته اید که یک نارضایتی در عموم جامعه در مورد مسائل فرهنگی و اقتصادی وجود دارد، این جریان عمومی است و مربوط به یک سازمان خاص نیست و عموم مردم هستند که ناقد هستند. حال سوال این است که آیا این نقد مغتنم هست یا خیر؟ می گوییم بله، حداقل این است که این نقد تلقی عمومی را نشان می دهد. یعنی مردم مسئله را چگونه تلقی کرده اند، حتی اگر مردم مسئله را اشتباه تلقی کرده باشند هم مسئولین باید بررسی کنند که چگونه عمل کرده اند که مردم چنین تلقی اشتباهی داشته اند. مثلا یک سیاستی را دولت اعمال می کند به عنوان مثال می گوید نرخ ها را باید ببریم بالا و یک توجیه کارشناسی هم برای آن دارد. فرض می کنیم این مسئله از نظر کارشناسی هم درست است ولی بروز اجتماعی آن نارضایتی مردم است و برای مردم مشکل زا شده است. حتی اگر مردم داوری خطا کرده باشند مسئولین نمی توانند تلقی آنها را نادیده بگیرند. این نشان می دهد که کار کارشناسی شده ولی زمینه های اجتماعی آن سنجیده نشده است. لااقل مردم توجیه نشده اند حتی اگر اقدام صحیح بخواهد انجام شود باید توجیحات صحیح برای مردم انجام شود.

 

ریشه دینی نقد مردم به مسئولان

بله، ما در روایات یک اصلی داریم به نام اصل نصیحت برای پیشوایان مسلمین که مردم وظیفه دارند در برابر حاکمین جامعه خیرخواهی داشته باشند و آنها را نصیحت کنند. بنابراین کانال هایی که برای مردم از طریق نشریات و رسانه ها ایجاد می کنیم که مردم دیدگاه های خود را بگویند این فرصت مغتنمی است ما نباید به مردم بگوییم شما نظر ندهید چونکه کارشناس نیستید. آنها در حد یک قشر عام دیدگاه خود را می گویند و بحث کارشناسی نیست. در نظام جمهوری اسلامی مسئولین همواره باید افکار عمومی را رصد کنند این مسئله افکار عمومی بسیار مهم است و مسئولین نباید از آن غافل شوند. مثلا صهیونسیم ها که رسانه های جهانی را در اختیار گرفته اند به خاطر این است که می گویند ما باید افکار عمومی را در اختیار داشته باشیم. ما هم که می گوییم از نقد عوام غافل نشوید یعنی همین که از افکار عمومی غافل نشوید حتی اگر نقدهای مردم درست هم نباشد و نابه حق باشد.اگر یک بدفهمی برای مردم ایجاد شده باید آن را اصلاح کنیم نه اینکه بگوییم شما حرف نزنید

 

نقد از لسان دشمنان و مخالفان

مرتبه پنجم نقد این است که از دایره نظام اسلامی بیرون می آید و در لسان مخالفین و دشمنان جاری می شود، در اینجا چطور است؟ این نقد هم قابل توجه است و قابل استفاده است. حداقل آن این است که می پرسیم چرا زمینه ای فراهم آورده ایم که زبان آنها تیز شده است. و فرد چکار کرده که دشمن زمینه خرده گیری از او را ایجاد کرده و دشمن را گستاخ و هتاک کرده است. البته نباید توقع داشته باشیم که دشمان از ما تعریف کند و نسبت به تعریف دشمن  باید با شک و شبهه برخورد کنیم ولی نقطه ضعف نباید در دست دشمن بدهیم. یک موقع است که دشمن چیزی برای نقد ما ندارد و نقد او غیر واقعی است اما یک وقت هم ممکن است که ما در عملکردمان خوب عمل نکرده باشیم ولی دشمن همین نقطه ضعف را برجسته کرده باشد و ما را تضعیف می کند. اینجا ما باید از نقد او استفاده کنیم و خود را اصلاح کنیم. بنابراین همان گونه که امام خمینی رسانه های خارجی را رصد می کرد مسئولین مملکت هم باید این رسانه ها را رصد کنند و ببینند آنجایی که تعریف می کنند تعریفشان از چه جهتی است و وقتی خرده می گیرند اشکال آنها از چه جهت است آیا ما ضعیف عمل کرده ایم یا نه چون مطابق میل آنها عمل نکرده ایم از ما خرده می گیرند.

 

مراتب نقد و نقدپذیری

مرتبه اول نقد این است که مصلحت اندیشی، خیرخواهانه و دوستانه باشد. مرتبه دوم این است که در قالب امر به معروف و نهی از منکر باشد و مرتبه سوم می تواند در قالب توبیخ و عتاب باشد این شدیدترین مرتبه است. چون در امر به معروف و نهی از منکر، آمر لسان امر دارد و از موضع قدرت برخورد می کند ولی مرتبه بالاتر این است که حتی توبیخ هم بکند چون گاهی اوقات فرد یک حالتی دارد که اگر با او برخورد تند نکنند فرد برنمی گردد و از کارش پشیمان نمی شود حتی نقدهایی که لسان تند و توبیخی دارد اگر شخص از سر دلسوزی این نقد را انجام داده ما باید پذیرا باشیم.

 

مقام ناقد

اول ناقد باید اخلاص داشته باشد و نیت صادق داشته باشد. باید انگیزه او شهرت و خودنمایی نباشد. مثلا برخی شخصیت های بزرگ هستند که فردی آنها را نقد می کند تا خودش را مطرح کند، به عنوان مثال فردی به آیت الله بروجردی اشکال می کند تا بگویند که فلانی به آیت الله بروجردی هم اشکال داشت، این فرد دنبال مطرح کردن خودش است.

گاهی اوقات این آفت در شخص ایجاد می شود که اخلاص در نیت او از دست می رود. در روایت حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر (ع) نقل مى‏کند که امام صادق (ع) فرمود: ان الله یبغض بیت اللحم.خداوند خانه‏اى را که در آن گوشت وجود دارد، دشمن مى‏دارد. به امام عرض کردند که ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالى نیست. حضرت فرمود: انما بیت اللحم البیت الذى تؤکل فیه لحوم الناس بالغیبه. خانه گوشت، خانه‏اى است که در آن گوشت مردم با غیبت، خورده مى‏شود. (حر عاملى: وسائل الشیعه، ج 12، ص 283، ح 16316) معنای آن این است که کسی که در مقام نقد است اخلاص عمل داشته باشد و دنبال غیبت نباشد.

اصل دوم ناقد باید نقدش از سر علم و یقین باشد یعنی اگر بر کسی اشکال می گیرد باید باور داشته باشد که این اشکال وجود دارد. نه کسی که پیش خود می گوید ممکن است این اشکال وجود داشته باشد یا نه. ولی در مقابل نقد به صورت قطعی و جزمی اشکال می کند

سوم در مورد موضوعی که آن را نقد می کند باید کارشناس باشد و اشراف داشته باشد. در موضوعی که علم ندارد چگونه می خواهد ارزیابی کند.

چهارم هدف او ضایع کردن فرد نباشد. در روایت داریم کسی که دنبال این است که لغزشگاه های فرد را نشان دهد خداوند خود او را زمین می زند. الان در فضای سیاسی ما گاه این حالت وجود دارد و هدف برخی از نقدها ضایع کردن فرد و از بین بردن وجهه او در جامعه است تاپایگاه مردمی شخص را از او بگیرد. این جا ناقد خودش از نظر اخلاق دچار فساد شده است.

اصل پنجم این است که کوتاه ترین راه و بهترین ابزار را برای نقد استفاده کند براساس همین اصل است که می گوییم به تاثیر گذاری نقد خود باید توجه کند و ببیند آیا این نقدی که می کند تاثیر دارد یا خیر؟ گاهی اوقات اشکال وارد است، نقد هم به حق است ولی الان جای آن نیست اینجا نباید نقد را مطرح کنیم. یا می توانیم به صورت خصوص و بدون آن که به فضای رسانه ها فصه را بکشیم، مشکل را به خود فرد یا خود دستگاه منتقل کنیم و به سرعت برطرف سازیم.

 

برگرفته از مصاحبه ایسکا با دکتر رضا اسلامی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.