از دانای کل تا ناظر آرمانینگاهی اخلاقی به فیلم «امروز» رضا میرکریمی
اخلاق عامه شاخهای از اخلاق است که آموزههای آن را ارزشها و هنجارهای عمومی میسازد. در اخلاق عامه، معمولا با یک نظام از پیش ساخته و مبتنی بر مفاهیمی همچون تکلیف، فضیلت یا فایده مواجه نیستیم؛ در عین حال، از همه آنها برای آموزههای اخلاقی بهره میبریم. شاید نخستین اوامر و نواهیای را که یک کودک با آنها مواجه میشود، بتوان گامهای اولیه آشنایی هر فرد با اخلاق عامه قلمداد کرد. وقتی ما به کودکمان میآموزیم که هرگز دروغ نگوید یا با همسن و سالان خود دعوا نکند و یا به بزرگترها احترام بگذارد، در واقع، او را در کلاس آموزش اخلاق ثبت نام کردهایم. اما محدوده اخلاق عامه تنها به کودکی و تربیت اخلاقی دوران طفولیت محدود نمیشود. ما هر قدر که بزرگتر میشویم، بیشتر و بیشتر با این آموزهها آشنا میشویم. ازپدر و مادر گرفته تا معلمان مدرسه و پس از آن رسانهها، یکایکشان آگاهانه یا ناخودآگاه، نقش تعلیمدهندگان اخلاق عامه را در زندگی ما ایفا میکنند. از این رو، اخلاق عامه را شاید بتوان گسترهای دانست که از ابتدای زندگی تا پایان حیات، هر انسانی را به فضائل و رفتارهای درست دعوت میکند.
فیلم «امروز»، جدیدترین اثر رضا میرکریمی، روایتگر حادثهای استثنایی است که در نگاه نخست، ممکن است غیرواقعی جلوه کند. برای هر راننده تاکسیای ممکن است اتفاق بیافتد که زنی باردار را در وضعیتی اورژانسی به بیمارستان برساند؛ اما دور از ذهن است که خود راننده تاکسی با سکوتی ممتد، خود را در مظان اتهام رابطهای نامشروع قرار دهد. در دنیای فیلم و داستان اما، چنین حادثهای رخ میدهد و بازی خوب پرویز پرستویی هر ناممکنی را ممکن میسازد. در این نوشتار نمیخواهم به چند و چون نگارش فیلمنامه یا شخصیتپردازی در فیلم امروز بپردازم؛ بلکه آنچه برای نگارنده اهمیت دارد، درونمایههای اخلاقی این فیلم است. امروز در بستر روایتی آرام و بیتعجیل، دو گونه تبلور اخلاق عامه را در برابر یکدیگر قرار میدهد و از این رهگذر، مخاطب را در جایگاه داوری اخلاقی مینشاند.
گونه نخست، متشکل از آموزههایی است که من نامش را اخلاق جوانمردانه میگذارم. فرهنگ تهران قدیم پر از داستانهایی است که قهرمانان آن مردانی با خلق و خوی یونس، راننده تاکسی این فیلم هستند. مردانی که بدون خودنمایی و با پرهیز از هر قیل و قالی، افتادگان را دستگیری میکنند، اشتباهات دیگران را نادیده میگیرند، جز برای کمک در زندگی دیگران کنجکاوی نمیکنند و خطاهای افراد را به رخشان نمیکشند. شاید اگر از آنها دلیل کارشان را بجویی صرفا به اتوریتههای دینی همچون مولای متقیان علی علیه السلام تمسک کنند. خودنمایی در فرهنگ اخلاقی آنان جایگاهی ندارد و کار خیر را صرفا به این انگیزه که رضای خداوند را تأمین کنند بجای آورند. در اخلاق جوانمردانه البته نحوهای بینیازی از خلق و استغنا از تشویق و ترغیب دیگران همراه با نیازمندی و التجای به خداوند نهفته است و نقطه عطف داستانهای جوانمردانه فرهنگ ما در این حس استغنا نهفته است. پرهیز از خودنمایی گاه تا بدانجا قهرمانان این داستانها را میبرد که به رغم باطن روشن و ضمیر خیرخواهشان در مظان اتهام مردم قرار میگیرند و در عین حال، بازهم به خاطر خدا بار طعن و لعن خلق را به دوش میکشند.
یونس داستان امروز تبلور این جنبه از اخلاق عامه است. در جامعه فعلی ما نمونههای عملی این اخلاق اگر نگوییم نایاب، دستِ کم نادرند. سکوتشان نه از سر غرور که حاصل استغنای از خلق و کنترل زبان از بیان گفتارهای لغو است. کرامت اخلاقی این کنشگران سبب میشود تا در برخورد با آدمهای متظاهر به تنگ بیایند و تؤامان تلاش کنند که دامن خویشتنداری از کف ندهند. کمیاب بودن چنین آدمهایی در جامعه است که منتقدین فیلم امروز را وادار کرده تا لب به شکوه بگشایند و داستان فیلم را غیرقابل باور توصیف کنند. در جامعهای که امروز به درستی روایتش کرده، بخش زیادی از رفتارهای ما مبتنی بر سود و منفعت شخصی کنشگران اخلاقی است. مکارم اخلاق، در این جامعه جایگاهی ندارند و از این رو وقتی یونس بنابر اقتضائات شخصیت اخلاقیاش رفتار میکند، برای کسانی که در این جامعه میزیند، ایثار دور از ذهن مینماید.
میرکریمی در پردازش شخصیت یونس به احیای جوانمردان خفته در تاریخ فرهنگ ما دست زده است و الحق که خطر کرده؛ چرا که سخن گفتن از قهرمان اخلاقی در جامعهای که روزمرگی جای فکر کردن به قهرمانان اخلاقی را تنگ کرده است، آوردن افسانه به متن واقعیت است و لاجرم باورنکردنی. در سخنان امامان شیعه اخلاق دارای سطحی عالی و نیز سطحی متوسط است. سطح متوسط اخلاقی بر هنجارهایی تأکید میکند که در آنها صرفا حقوق دیگران رعایت میشود. مانند اینکه به دیگران آسیب نرسانید یا به عهد خود وفا کنید. اما در سطح عالی که عنوان مکارم الاخلاق را دارد، کنشگر اخلاقی باید قدمی فراتر نهد و از سطح هنجارهای متوسط به هنجارهای عالی نیل کند. این هنجارهای عالی، رفتارهایی را توصیه میکنند که با اخلاق سودگرایانه به دشواری از در سازگاری در میآید: با کسی که به تو بدی کرده است خوبی کن! به آنکه تو را ناسزا میگوید دعا کن و با او به خوشرویی رفتار کن! آنکه در وقت نیاز تو را کمکی نکرده است، در هنگام نیازش دستگیریاش کن! آموزههایی از این دست، سرلوحه رفتار جوانمردان بوده است و یونس تبلور چنین اخلاقی است.
درسوی دیگر داستان، مردم امروز قرار دارند. رئیس بخش که متحیر است و کنجکاو که یونس به دنبال چیست؛ پزشک جراح که بر اساس شواهد و قرائن ظنی، یقین به گناهکاری یونس دارد و او را کتک میزند، نگهبان بیمارستان که برای همه آدمهایی که میبیند داستان میسازد و بر اساس آن در باره شخصیتشان قضاوت میکند. در برخورد با این مردم، شخصیت یونس و هنجارهای اخلاقیاش اجازه نمیدهد تا پرده از خطای زن باردار بردارد. خشونت نهفته در زیر پوست شهر و رفتار این مردم، پیشبینی تبعات فاش ساختن راز زن باردار را ناممکن میسازد و از اخلاق جوانمردی به دور است که زنی تنها و بیکس و رنج دیده و اغفال شده را در این وانفسای غربت تنها رها کند؛ پس میماند و بار طعن وملامت را به دوش میکشد و مسئولیت مراقبت از یک انسان رنجدیده را به بهای بدنامی میپذیرد.
یونس کنجکاو نیست و کم حرف است و مردم امروز کنجکاوند و پر حرف. یونس در متن حادثه قرار گرفته بیآنکه بخواهد؛ مردم امروز اما به داخل ماجرا سرک میکشند و آگاهانه غیبت میکنند و اتهام میزنند و پیشداوری میکنند و درباره آنچه از آن اطلاع دقیق ندارند، قضاوت میکنند. میرکریمی این گونه دوم از اخلاق عامه را در مقابل گونه نخست یعنی اخلاق جوانمردانه قرار داده و از این رهگذر دومی را به چالش کشیده است. مردی به جامانده از دفاع مقدس را به مصاف تمام ناهنجاریهای امروز آورده و خشونت برآمده از بیاخلاقیها ر ا در مقابل او قرار داده است.
نکته بدیع روایت در داستان امروز، دانای کلی است که اطلاعات آدمها را در حد نیاز و لزوم به مخاطب میدهد. گویا دانای کل نیز مانند یونس تمایلی به کنجکاوی در زندگی شخصی دیگران ندارد و همچون یک ناظر آرمانی اخلاق در جایگاه خود نشسته است و رفتارهای خوب را از بد تمایز مینهد. کارگردان تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا بیننده را با چنین سبک و سیاقی در روایت، هم افق با ناظر آرمانی کند و از منظری بیطرفانه، اطلاعات لازم برای داوری اخلاقی را در اختیار او نهد تا در نهایت بتواند آسیبهای ناشی از این اخلاق گونه دوم را بشناسد.
ناظر آرمانی در اخلاق، ناظری فرضی است که با تکیه بر اطلاعات کامل و دقیق از یک موقعیت اخلاقی در کمال بیطرفی و بدون هیچ تناقض منطقی، حکم به درستی یا نادرستی یک کنش اخلاقی میدهد. در اخلاق هر انسانی باید تلاش کند تا از جایگاه یک ناظر آرمانی درباره موقعیتهای اخلاقی داوری کند. از این رو، هرگونه شتابزدگی یا پیشداوری در قضاوت اخلاقی و نیز فقدان اطلاعات کامل و یا دقیق از یک موقعیت اخلاقی، یک قضاوت اخلاقی را از درجه اعتبار ساقط میکند. در فیلم امروز کارگردان، آگاهانه یا ناخودآگاه، مخاطب را از داوریهای نامعتبر که از موضع ناظر آرمانی صورت نمیگیرد بر حذر داشته و طنین «و لا تقف ما لیس لک به علم» در سراسر فیلم به گوش میرسد. سکوت یونس، سکوتی است که داوریهای برآمده از پرگوییهای جاهلانه را به چالش میکشد.
نکته پایانی اینکه در فیلم امروز، غیر از مردم، همه چیز با یونس سر جنگ دارند. سکانس آغاز فیلم که با گفتگوی ستیزهجویانه مسافر تاکسی با کسی که آنسوی مبایل است آغاز میشود و در ادامه موتور سواری که آینه ماشین را میشکند و این روند تا پایان فیلم که حتی آب شیر هم به هنگام وضوی یونس به او میپاشد امتداد یافته است، روایت تصویری این ناسازگاری است. برای یونس که خشونت جنگ را تجربه کرده، کنارآمدن با خشونت پزشک شاید چندان دشوار نباشد اما واکنش او به ناسازگاری زمانه تنها سکوت است و برخوردی خیرخواهانه. او خون لبش را پاک میکند، آینه ماشینش را تعمیر میکند و به فرزند زنی قربانی اغفال و خشونت مهر میورزد… و این همه، تنها بر مبنای اخلاق جوانمردانه قابل توجیه است.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/که در طریقت ما کافریست رنجیدن.
علی مهجور
درود آقا حتما می رم ببینمش! درود!