روشنفکران دینی و مسئله زنان؛ به مناسبت هشتم مارس
مهدی کاظمی زمهریر: در هشتم مارس و «روز جهانی زن»، میتوان این سؤال را مطرح کرد که روشنفکران دینی در رفع تبعیضهای جنسیتی در جامعه ایران چه نقشی بازی کردهاند؟
با نگاهی به کارنامه روشنفکران دینی پس از انقلاب از سروش تا ملکیان، میتوان گفت که مسائل زنان به صورت موضوعی مستقل در پروژههای فکری ایشان جایگاهی نداشتهاست. حتی در جنبش مهسا که تحت شعار «زن، زندگی و آزادی» نمودار گردیده، مشارکت روشنفکران دینی در جهتدهی جنبش ضعیف بودهاست؛ برای این ضعف میتوان سه دلیل برشمرد.
اولاً”، روشنفکران بعد از انقلاب تحت تأثیر لیبرالیسم از بازشناسی زن و مرد به مثابه دو هویت متفاوت بازماندهاند؛ از نظر ایشان، دفاع از “حق” و “حقوق بشر” بطور کلی برای دفاع از حقوق زنان کفایت میکند. پیامد این نگرش، بازماندن روشنفکران دینی از توجه ویژه به هویت زنان و فرآیندهای فرودستسازی ایشان در دوره معاصر بودهاست.
ثانیاً”، روایت آنها از امردینی شدیداً” تحت تأثیر عرفان قرار دارد که سنتی مردسالارانه است؛ از حیث تاریخی، زنان در تولید سنتهای عرفانی نقشی نداشتهاند، و در ادبیات عرفانی همیشه از جایگاهی منفعل برخوردار بودهاند. بنابراین، درعمل، عرفان در پیوند با روشنفکری دینی به صورت غیرمستقیم فرادستی مردانه را بازتولید کرده و زنان را به موضوعی حاشیهای در روایت خود تبدیل کردهاست.
ثالثاً”، حل و فصل مسائل زنان نیازمند تحول در ادارک از پیکر زن و امرجنسی است. روشنفکران دینی نه تنها نسبت به این موضوع گشوده نیستند، بکله عرفانزدگی مانعی جدی در درک غیرسنتی از پیکر زن و امرجنسی است. عرفان نه تنها پدیدارهای جنسی را به رسمیت نمیشناسد، بلکه مقولات جنسی را همچون موضوعاتی که بازنماییکننده غرایز حیوانی، طرد و به حاشیه میراند. در نتیجه، اندیشیدن به مقولات زنانه نیازمند در کانون قرارگرفتن مقولات جنسی و دریافت جدید از پیکر زنان است، که در اندیشه عرفانی جایگاهی ندارد.
ضعف نظریهپردازی در حوزه زنان، تنها با استقلال زنان ایرانی از جریانهای فکری مردانه و خلق روایت نظری مستقل قابل رفع است. بدون چنین استقلال نظری، امکانی برای گذار از مرزبندیهای سیاسی و هویتی مردانه، و خلق یک جنبش فراگیرتر زنانه وجود نخواهد داشت.
* مهدی کاظمی زمهریر (مدرس و پژوهشگر اندیشه سیاسی)