کیومرث پوراحمد؛ فیلمساز آرمانی مرتضی آوینی
بهرام انجم روز: باورش دشوار است! ولی واقعیت دارد؛ کیومرث پوراحمد حجاب جان کنار افکنده و رفته است. درست سه روز قبل از سالروز پرواز ابدی سید مرتضی آوینی.
باور کردنش دشوار است ولی واقعیت دارد؛ پوراحمد در دهکده ساحلی انزلی حجاب جان کنار افکنده و رفته است! آن هم هفدهم فروردین ماه یعنی درست سه روز قبل از سالروز پرواز ابدی سید مرتضی آوینی. آوینی در سلسله نوشتارهای خویش درباره سینمای آرمانیاش مشخصاً از دو کارگردان نام برده و مثال میآورد. ابراهیم حاتمی کیا و کیومرث پوراحمد و هر دو را از نادر فیلم سازانی میداند که موفق شدهاند حجاب تکنیک را خرق کنند و بازتاب دهنده هویت ایرانی و بومی شوند و این هنرصنعت را به خدمت خود درآورند. آوینی پس از دیدن «قصههای مجید»، نمیتواند از ابراز شیفتگی و تأثّر خود، خود داری کند و کامیابی پوراحمد را در تسخیر جوهر سینما و عبور از فنون سینمایی این گونه بر میشمرد:
«ارزش تجربیات پوراحمد در آنجاست که نشان میدهد چگونه میتوان ذات سینما را فراتر از دوربین و سه پایه و آرک و تراولینگ و کرین و اسپشال افکت وحتی بازیگری تسخیر کرد. او به ما نشان میدهد که سینما چگونه میتواند در برابر هویّت ایرانی ما آینه وش، قرار بگیرد و بی هیچ تصرّفی در واقعیت بیرونی، به آنچه هست وفادار بماند.» (1)
خبر رفتن پوراحمد دو خاطره کوتاه را در یادم زنده کرد:
1-هنوز اربعین شهادت سید مرتضی آوینی نشده بود که کیومرث پوراحمد ساخت فیلمی مستند درباره او را به پایان رساند و نام فیلم را گذاشت: «مرتضی و ما». در این فیلم به سراغ خیلیها رفته و نظراتشان را درباره سید مرتضی ثبت کرده بود. فیلم قبل از پخش تلویزیونی در مراسمی در تالار اندیشه حوزه هنری و با حضور کارگردان به نمایش درآمد و در پایانِ نمایش و در محوطهٔ بیرونی ساختمان حوزه گپ و گفتی دوستانه میان چند جوان و پوراحمد درگرفت ودرآن میان صحبت از نوشتهٔ های تند یکی از روزنامههای عصر آن روزها شد که علیه فیلم «مرتضی و ما» و مشخصاً کارگردانش موضع گرفته بود و سخنانی از این دست که او فردی روشن فکر و به دور از اندیشههای آوینی است و صلاحیت ساخت فیلم دربارهٔ سید را ندارد و مطالبی از این گونه و البته قدری تیزتر! پور احمد با شنیدن سخنان مختلف در این باره فقط به این پاسخ کوتاه بسنده کرد که «بهتر! فیلم معروفتر میشود و عده بیشتری آن را میبینند».
2- فیلم «به خاطر هانیه» در سالن نمایش فیلم دانشگاه تهران پخش شد و کارگردان هم در ردیف اول نشسته بود و قرار بود بعد از نمایش فیلم صحبت کرده و در ادامه فیلم نقد و بررسی شود. در انتهای نمایش و در صحنههای پایانی که به نوعی اوج اثر هم بود (دمام زدن شبانهٔ بشیرو از زیرزمین خانه تا خیابان و زیر باران) عواملِ پخش پردههای درهای ورودی را کنار زده و سالن را روشن کردند! کیومرث پوراحمد وقتی پشت تریبون قرار گرفت سخنانش را با گلایه از این نحوه پخش آغاز کرد و عبارتی با این مضمون بر زبان آورد که من این فیلم را ساخته بودم تا به همین لحظات واپسین و دیده شدن آن برسم! ولی شما در روشن کردن سالن شتاب کردید و آن را ابتر گذاشتید.
پوراحمد رفت ولی تا آخرین سالهای زندگیاش همچنان کوی به کوی و محله به محله به دنبال «کودکی نیمه تمام» (2) خود میگشت.
روانش شاد، یادش گرامی
ارجاعات:
(1) مجله سوره سینما، شماره ۴، پاییز ۱۳۷۲، مقاله جشنواره یازدهم
(2) نام ِکتابِ زندگی نامه خود نوشتِ کیومرث پوراحمد