گزارشی از سفر به سرزمین الفبای ابجدی

حمیدرضا شریعتمداری

من در بحثم گفتم که گرچه علمای جبل عامل، ایران را از هیمنه تصوف و نیز تشیع خالی از عمق فقهی و اجتهادی نجات دادند و در بسط و فراگیر شدن تشیع در ایران نقشی درخور داشتند، اما به دلیل افراط در ستیز با تصوف و نیز تشیع تبرّائی و سنّی ستیز هم تاحدی از عمق معنوی تشیع و پیوند عمیق میان شیعیان و متصوفه کاستند و هم منشأ منازعات شدیدی میان شیعه وسنی، و صفویان و عثمانی ها شدند.

در نیمه ی شهریورماه، المرکز الدولی لعلوم الانسان(CISH) از مراکز معتمَد یونسکو با همکاری سازمان آموزشی، علمی و فرهنگیِ یونسکو وابسته به سازمان ملل، استادانی از فرانسه، تونس، لبنان و ایران رادر جبیل لبنان گردهم آورد تا مناسبات تاریخی و فرهنگی لبنان و دیگر جوامع و تمدن ها را به بحث بگذارند. زبان جلسات، عربی و فرانسوی اعلام شده بود، هرچند عملا زبان رایجِ همایش  فرانسوی بود تا جایی که تنها من و دکتر حقیقت از استادان دانشگاه مفید که با بزرگواری مرا به این نشست رهنمون شده بود  و خانم دکتر راسی به عربی مقاله خواندیم و در گفت و گوها به عربی سخن گفتیم؛ حتی در دیدارهایی که از کلیسا ها و قلعه های منطقه ی جبیل و اطراف آن (در استان جبل) داشتیم راهنمای محترم پس از توضیحاتش به فرانسه ، اغلب فقط برای من سخنانش را به عربی هم بر می گرداند! از لبنانی ها فقط دکتر راسی که فرانسه را هم به خوبی می دانست به عربی سخن می گفت. زمانی فرصت را غنیمت شمردم و از ایشان به خاطر تعصبش نسبت به زبان مادری اش، عربی تقدیر کردم!
 
جبیل:
محل برگزاری نشست، شهر ساحلی جبیل در 37 کیلومتری شمال بیروت در استان جبل، یکی از 5 استان لبنان بود (دیگر استان هاعبارتند از:جنوب که اخیرا به دواستان تقسیم شده، بیروت، بقاع و شمال). حفاری های باستانشناختی نشان می دهد که بنیان این شهر به اواخر هزاره ی ششم قبل از میلاد برمی گردد. یونانیان در هزاره اول قبل از میلاد و پس از ان، رومیان بر همه ی ساحل، نام فینیقیه، و بر این شهر نام بیبلوس اطلاق می کردند.بر منطقه ی ساحلی، کنعان هم اطلاق شده است.
 
در خلال هزاره ی اول قبل از میلاد و به رغم حملات مکرر آشوری ها، بابلی ها و پارسیان، همواره بازرگانیِ مردمان جبیل نوعی استقرار و رونق را برای آنها تضمین می کرد.قلعه ی پارسیِ مربوط به 330 تا 550 ق.م و دیوارهای باقیمانده در کنار باروی قدیمی نشان دهنده ی نقش جبیل در نقشه ی نظام دفاعیِ ایرانی ها در مدیترانه ی شرقی است. جبیل شاهد دو قرن و نیم تسلط یونانی ها از قرن چهارم تا نیمه ی قرن اول  قبل از میلاد و نیز چهار قرن و نیم دوره رومی تا حدود اواخر قرن چهارم میلادی و دو قرن و نیم حاکمیت بیزانس بوده است. در دوره اسلام یعنی از 637 م به بعد، جبیل به شهری کوچک و پس از حمله ی صلیبی ها در 1104 م به ناحیه ای تابع کُنتِ طرابلس تبدیل و در عهد ممالیک و عثمانی ها به روستایی کوچک تبدیل می گردد.
 
  جبیل را نباید با بنت جبیل در جنوب لبنان و در مرز با رژیم اشغالگر اسرائیل یکی گرفت.    د. احمد بیضون می گفت که بنا به برخی افسانه ها دختری از جبیل به عقد امیر آن منطقه در جنوب درآمد یا بر آن منطقه تسلط یافت، پس بر آن، نام بنت جبیل نهادند .در هرحال نام بنت جبیل حداکثر 4 قرن سابقه دارد، اما جبیل و نامش بسیار قدیمی هستند. جبیل یکی از مناطق اصلیِ اقامت فینیقی ها و در نظر یونسکو خاستگاه اولین الفبای مقطعی (=آوج ها و سیلابس ها در برابر هر صدا، به جای رسوم و نقاشی ها)در جهان است. واژه ی بیبلوس byblos به معنای "کتابت" از همین رو بر آن اطلاق می شده است. گفتنی است که Bible به معنای کتاب [مقدس] از همین ریشه ی بیبلوس است. در میانه ی جبیل قدیم، آبنمایی را با کتیبه ای حاویِ خط فنیقی طراحی کرده و پیشینه ی فینیقیِ اولین خط مادرِ همه ی خطوط سامی و هند و اروپایی را گوشزد کرده اند. در موزه ی بیروت از کتیبه ای نگهداری می شود که مربوط به احیرام پادشاه جبیل است که حاویِ نوشته ای با حروف ابجدیِ فینیقی است.
 
جبیل از دو بخش قدیمی و جدید تشکیل شده است. بخش قدیمی این شهرِ زیبای ساحلی از ساختمان مرکز  بین المللیِ علوم انسان شروع می شود و به قلعه ی باستانی می رسد. این قلعه در وضع فعلی اش به یکهزار و یکصد سال پیش برمی گردد . در کنار آن آثاری از فنیقیان وجود دارد که قدمتی چهار هزار ساله دارد. آثاری از هخامنشیان نیز در این قلعه و در نقاط دیگری از جبیل و در دیگر مناطق لبنان وجود دارد.
 
جبیل شهری است آرام که از همه ی درگیری های داخلی و خارجیِ لبنان در دهه های اخیر مصون مانده است .در جنگ داخلیِ مشهورِ لبنان تنها منطقه ای که هیچ گونه آسیبی ندید همین جبیل بود. این شهر مسیحی نشین است وآثاری قدیمی از مسیحیان درآن وجود دارد ، از جمله دو کلیسای قدیمی که به دوران صلیبی ها برمی گردد. در چهارمین روز سفرمان، زمانی که همایش به پایان رسیده بود با همه مهمانان به بازدید آثار تاریخیِ منطقه ی جبیل و از جمله این دو کلیسا پرداختیم. نقوش باقی مانده بر دیوارها ی این کلیساها جالب توجه بودند . کلیسای نخست را مسیحیان بومی با نقشه ای بسیار ساده (یک سالن با تنها یک خروجی)ساخته اند. این کلیسا در اصل به ارتدکس سریانی تعلق داشته ولی اینک در اختیار مارونی های کاتولیک است .در طاقِ جلوی کلیسا نقش مسیح با چهار نویسنده ی انجیل قرار دارد .درسمت راست طاق، تصویر حضرت ابراهیم در حال ذبح اسحاق [در نظر مسیحیان ویهودیان، و اسماعیل در نظر مسلمانان] و در کنارش تصویری ازقوچ قرار دارد.
 
یکی از نقوش این کلیسا حکایتگر رؤیای حزقیل نبی است که تعبیر مسیحیِ آن  را به تصویر کشیده است. گاو نر یعنی لوقا، شیر یعنی مرقس، شخص یعنی متی و… و در میان آنها مسیح که نشان دهنده ی ظهور دوباره ی مسیح است. موسی در حال دریافت ده فرمان نیز به تصویر کشیده شده است. درختی هم دیده می شود که در حال اشتعال است، بی آنکه بسوزد و این تمثیلی است از مریم عذرا که بدون آنکه از عذرا بودن بیفتد فرزندش حضرت مسیح را به دنیا آورد. مار جِرجس  یا حضرت خضر هم بر روی اسب (بر خلاف بیزانسی ها که اورا ایستاده نقاشی می کردند) به تصویر کشیده شده است و….
 
کلیسای دیگر در روستا ی معاد قرار داشت و به مار[=حضرت] شربل موسوم بود. این کلیسا قبلا معبد بت پرستان بوده و بعدها به شکلی نا موزون توسعه یافته و به کلیسا تبدیل شده است. تصویر مسیح در میانه ی طاق جلویی به مانند اسقفی است که تاجی دارد و به گفته راهنمای متخصصِ سفر، خانم دکتر نادا هِلو با هیچ کدام از تصاویر رایج مسیح نمی سازد. اتاقکی در کنار محراب کلیسا وجود دارد که مجموع نقوش آن نشان می دهد که عمدتا برای آیین مردگان مورد استفاده قرار می گرفته است. مثلا حضرت مریم را به تصویر کشیده که گویا در آستانه ی مرگش نگران است و پسرش مسیح بر او ظاهر شده، او را دلداری می دهدکه به زودی همه ی حواریون از مناطق مختلف جهان بر او ظاهر خواهند شد و چنین هم می شود و مسیح روح مریم را در آغوش می گیرد و به آسمان می برد. به گفته دکتر هلو مسیحیان بر آنند که روح مریم در کنار مسیح در آسمانهاست. اما برخی جزئیات این ماجرا و تصویر به داستان های عامیانه بر می گرددکه در کلیساها هم جای خود را باز کرده است!
 
جبیل به رغم آنکه مسیحی نشین است ،اما شماری وآثاری از مسلمانان را در خود جای داده،از جمله مسجد نسبتا قدیمیِ سلطان عبد المجید که ساخت آن به نیمه ی قرن هفدهم برمی گردد و مصلای براداران اهل سنت است و ما چند بار موفق به خواندن نماز ظهر و عصر در آن شدیم . مسجد دیگری هم دارد که جدید الاحداث است و به شیعیانِ مقلدِ مرحوم علامه فضل الله تعلق دارد.
 
رستوران های سنتیِ جبیلِ قدیم که معمولا در همان ابنیه ی قدیمی بنا شده اند نیز قابل توجه هستند، از جمله رستوران Locanda که از طرفی به قلعه ی قدیمی چشم اندازی داشت و از طرف دیگر به مسجد سلطان عبدالمجید، و ما اولین ناهارمان را در آنجا صرف کردیم که مانند دیگر سفره های رستوران های لبنانی آکنده بود از انواع سالاد ها، مخلفات، غذا ها و دِسِرها. رستوران دیگری هم با چشم اندازی زیبا در این منطقه وجود داشت که به پسر ادونیس عکره، رئیس مرکز تعلق داشت و 1188 نام داشت. دومین شام رسمیِ نشست با حضور همه ی مهمانان در این رستوران برگزار شد. رستوران علبحر[علی البحر] نیز بسیار دل انگیز بود، البته با معماریِ نوین و در ساحل دریاچه ی مدیترانه با نورپردازی زیبا در شب که یکی از شام های این سفر را در آنجا صرف کردیم.
 
مرکز بین المللیِ علوم انسانیCish
المرکز الدولی لعلوم الانسان  Cish که درسال 1998 با مجوز یونسکو توسط وزارت فزهنگ لبنان تاسیس شده  همواره مدیرانی غیر لبنانی داشته است. در سال های اخیر، هم یونسکو ازپشتیبانی مالیِ کامل دست شست و هم لبنانی ها در پی مدیری بومی برآمدند. درسال2011 با موافقت یونسکو قرار شد این مؤسسه به صورت مستقل با حضور نمایندگانی از یونسکو ، وزارت فرهنگ لبنان و افراد حقیقی از قاره های گوناگون عمل کند . مدیر فعلیِ آن ادونیس العکره دانش آموخته ی فلسفه ی سیاسی و اخلاقی در سوربن فرانسه و در حال حاضر باز نشسته ی دانشگاه لبنان (الجامعه اللبنانیه) است.
 
این مرکز در پی بسط مردم سالاری و گفت و گو مداری است و این کار را از راه نشست های بین المللی ودوره های مهارت آموزی وبرنامه های دیگر دنبال می کند. نشستی که ما در آن شرکت جستیم در ساختمان این مرکز زیرنظر و با پشتیبانی مالیِ یونسکو با حضور استادانی از فرانسه، تونس، لبنان و ایران در پیرامون لبنان به عنوان محل حضور تمدن های مختلف برگزارگردید. تنی چند از دانشجویان دکتریِ مشغول به تحصیل در فرانسه نیز با توصیه استادانشان در این نشست دعوت شده بودند.
       
همایش
نشستی که جناب دکترحقیقت و بنده به لطفِ ایشان بدان دعوت شدیم یکی از سری نشست هایی است که مرکز بین المللی علوم انسانی زیر نظر یونسکو برگزار می کند.در نخستین دعوتنامه ای که برای ما ارسال شد عنوان همایش اینگونه اعلام شد:حضارات فی طور الانتقال؛ لبنان نموذجا [= تمدن ها در مرحله گذار؛ لبنان بسان یک نمونه]. اما به دلایلی نامعلوم، وبا اصرار فرانسوی ها عنوانش اینگونه تغییر یافت:مجتمعات غازیه و مجتمعات مرکبه؛ لبنان نموذجا [= جوامع مهاجم و جوامع چندفرهنگی؛ لبنان بسان یک نمونه].
 
همایش قرار بود در طی سه روز(4 تا 6 سپتامبر/13 تا15 شهریور) برگزار شود، ولی درنهایت، به صورت فشرده طی هشت جلسه در صبح و عصر در طی دو روزدر پنجشنبه سیزدهم و جمعه چهاردهم شهریور انجام گرفت. افتتاح نشست باحضور مهمانانی از دفتر یونسکو  و رایزنی فرهنگیِ فرانسه در لبنان و نیز سرپرست محترم رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان جناب آ.صحت و با سخنان فیصل طالب از مدیران وزارت فرهنگ لبنان به نمایندگی از وزیر که در سفر بود صورت گرفت.
 
طالب فیصل سخنانش را با ذکر تمثیلی از مولوی که در خارج از ایران به رومی مشهورتر است شروع کرد: همان ماجرای معروف رقابت نقاش رومی که بر پرده ای نقش آفرینی کرد و نقاش چینی که تمام همت و وقت خود را مصروف صیقلی کردن یک فلز نمود و هنگامی که از نقاشی رومی پرده برداری شد همه نقوش وی در لوح چینی بازتافت؛ کنایه از بازتاب های یک تمدن در دیگر تمدنها. وی لبنان را آزمایشگاه عملیِ گفت و گو وتعامل تمدنها معرفی کرد و اینکه لغزشها و دست اندازهای موجود در مناسبات ادیان و طوائف در این کشور به مداخلات و تأثیرات خارجی برمی گردد. و در نهایت از ضرورت جهانی فکرکردن و عمل کردن و نه جهانی شدن سخن گفت.
 
ادونیس عکره، مدیر مرکز نیز در سخنانی لبنان را نمونه جامعه ی مرکبی دانست که از مؤلفه های فرهنگیِ مختلفی تشکیل شده که همه در ضمن یک هویت واحدِ لبنانی همزیستی دارند.به تعبیر ایشان این همایش دقیقا در متن اهداف این مرکز، یعنی ترویج صلح و عدالت از راه گفت وگو وتفاهم و به رسمیت شناختن دیگران و حق آنها در متفاوت بودن قرار دارد. وی از حضور و حسن همکاری رایزنیِ ایران و مشارکت دو تن از استادان بزرگش[تعبیر از ادونیس است] تشکر کرد.
 
به دلیل تخصصِ اغلب مهمانان در باستان شناسی و تاریخ، بیشترِ مقالات به مسکوکات ، قلاع، و بندرگاهها در دوران حملات صلیبی ها( به تعبیر فرانسویها، فرانکها یا همان فرنگیها، واژه فارسی شده فرنج عربها  که شاخه ای از ژرمن های ساکن در شمال سرزمین گلها یا فرانسه فعلی بودند و از قرن هشتم میلادی بربخش اعظم اروپای غربی مسلط شدند) معطوف بود.
 
جک پاویو(poviot ) استاد تاریخ قرون وسطا در دانشگاه EPHE  در پاریس به تغییرِ اهمیت و کارکردِ بندرهایی چون طرابلس، بیروت و لاذقیه پس از شکست صلیبی ها پرداخت. در این دوره بیشترین تجارت این بندرها با بندر جنوا در ایتالیا بوده است.
 
بِلال عنان دانشجوی دکتریِ باستان شناسی در دانشگاهِ پیش گفته،  کتیبه های باقی مانده ازفنیقی ها را مورد بررسی قرار داد. ژولیت (Jean oliver Gulihot) در جست و جوی مناسبات فرهنگی میان فرنگی ها ومسلمانان از راه آثار سنگی و چوبیِ باقی مانده از دوران صلیبی ها بر آمد. انیس شایا که درباره ی قلاعِ لبنان و از جمله قلعه ی باستانیِ جبیل پژوهش ها و کاوش های بسیاری انجام داده به تفصیل در مورد ادوار مختلف و کارکردهای متنوعِ قلعه ی جبیل و ویژگی های معماریِ آن سخن راند.
 
فوغنر  مدیر گروه تاریخ، نصوص و استاد دانشگاه     EPHE از اختلاط های فرهنگی و هنریِ مصریان و یونانیان در اسکندریه بر اساس آثار باقیمانده و ازجمله قبوری که در اوایل قرن حاضر شناخته شده و با اشعه ی ماورای بنفش، تاریخ دقیق آنها مشخص شده است سخن گفت.
 
عبدالحمید فنینه از تونس سکه های بازمانده از عهد فاطمیان را بر مبنای نصی از مقدسی مورد بررسی قرار داد.این سکه ها مربوط به دوران خلیفه ی فاطمی، عزیز بالله می شوند که در کارگاه هایی در افریقیه، اسکندریه و الطرابلس( طرابلس غرب در لیبی که با الف و لام از طرابلس لبنان تمیز داده می شده) ضرب می شدند و در سرتاسر قلمرو فاطمیان معمول بوده است.انواع سکه ها از نصف، ربع، یک هشتم دینار تا یک شانزدهم درهم در این سکه ها که دایره شکل هستند یافت می شود.سکه های استوانه ای مانند هم وجود داشتند که برای مراسلات یا وزن کردن سکه ها که اغلب از طلا و نقره و گاهی برنز بودند به کار می رفتند. در فرصت مناقشه، از فنینا پرسیدم که نقش سکه ها چه بوده و اگر صبغه ی مذهبیِ خاصی داشته چه واکنش هایی برمی انگیخته است. پاسخ ایشان این بود که بر این سکه ها شعار علی  ولی الله، و علی وارث خیر المرسلین منقوش بوده است.
 
جولیت الراسی، استاد  الجامعه اللبنانیه در تاریخ، از حملات مردمان جنوای ایتالیا به جبیل و غدر آنها در حق مسیحیان ساکن در این منطقه  و مناسبات  و اختلاط های بعدی میان اینان و بومیان و تأثیرات مسلمانان و معماری شان بر معماریِ جنوا که هنوز در آثار باقیمانده در این شهر ایتالیایی مشهود است بحث کرد.خاندانهای فراوانی از فرانک های جنوا در جنوب ایتالیا مسلمان و برخی شیعه شدند و امروزه در جبیل و در بقاع و در مناطق مختلف لبنان می توان خاندان ها و فامیلی هایی را یافت که نسب به فرانک های جنوا می رسانند.
 
حسان عکره، پسر ادونیس و دانشجوی دکتریِ EPHE نیز موضوع سکه ها را در دوره های مختلفِ بیزانسی ، ساسانی و اسلامی   مورد توجه قرار داد و پژوهشگر فرانسوی Clement Mousse عضو کالج ملیِ مطالعات تاریخِ هنر در پاریس از تأثیرات فرهنگی فرانک ها بر ابنیه تاریخی بیروت و دمشق بحث کرد که به دلیل سرعت فراوانش در سخن گفتن، امکان ترجمه ی کامل و دقیق را از مترجمان همزمان سلب کرد و اعتراض آنها را برانگیخت.
 
زیدان خوری، استاد تاریخ از دانشگاه روح القدس در کسلیک لبنان موضوع بحثش را "لبنان بین امپریالیسم غربی و دولت عثمانی" قرار داده بود و از انواع رویکردها به مردمسالاری و مفهوم دولت در این ادوار سخن گفت.
 
شاید یکی از جالب ترین بحث ها را میشل موتون، رئیس بخش تحصیلات تکمیلیِ EPHE  ارائه کرد که گزارشی بود از مناسبات فرانک ها و مسلمانان در دوران تسلط آنها بر برخی از سرزمین های اسلامی با استناد به سفرنامه های امیر اسامه بن منقذ، ابن جبیرِ رحله نگار و هِرویِ صوفی که هر سه نفر دغدغه ی اصلی شان مسائل دینی و عبادتگاه های مسلمانان بوده و دیداری از حرم شریف و دیگر اماکن مقدس در قدس شریف داشته اند.هروی خبر می دهد که همه ی آثار اسلامی در شرایط خوبی هستند و تغییر وضعیت یا کارکرد نداده اند.اما اسامه  که چهل سال بعد از قدس دیدار کرده از تبدیل مسجدالاقصی به کلیسا خبر می دهد.هروی از مسجدی در عکا بازدید کرده و ده سال بعد، ابن جبیر همان را دیده  و گفته که هنوز محرابش باقی است و مسلمانان و مسیحیان در کنار هم در آن عبادت می کنند. ابن جبیر در سفرنامه اش از تنظیمات اداری فرنگی ها ستایش کرده و لی عقاید و اخلاق آنها از جمله روابط آزادانه زن و مرد را مورد نکوهش قرار داده است.اسامه روابط خوبی با فرنگی ها برقرار کرده بود و آزادانه در قلمرو آنها رفت و آمد می کرد و گاهی حامل پیغام هایی از صلاح الدین ایوبی می شده و واسطه آزادی برخی از اسیران مسلمان شده است. مدیر جلسه، د. بیضون پس از ارائه ی مقاله توسط موتون به طنز، اشاره ای به دو بیت از شاعر معاصر لبنانی کرد: ماعلیک یا أخی ملامه   لایلام الذی یروم سلامه   إنّ أخذ الحصون بسلامه   سنه سنّها ببیروت اسامه. بیضون از ابن جبیر نقل کرد که وی از روابط خوب شیعیانِ منطقه با فرانک ها یاد و مذمت کرده و آن را از أعظم الفتن دانسته!
 
اما سخنرانیِ دوست شفیقم، دکتر حقیقت که اولین بحث ارائه شده در صبح دومین روزِ همایش بود و به عربی ارائه شد به مناسبات دوستانه ی فینیقی ها و هخامنشیان در دوره ی تسلط آنها بر لبنان و همین جبیل اختصاص داشت و به جای غور در جزئیاتِ این روابط، بحثی روششناسانه را به پیش کشید و به این موضوع از دو منظر سنتی که تمدن ها را جدا از هم مینگارد و از مناسبات آنها سخن می گوید و منظر مدرن وجودیِ هایدگری که تمدن ها را بازتاب دهنده همدیگر می داند و هیچ تمدنی را بدون درک تمدن رقیبش قابل درک نمی داند نگریست و نتایج متفاوت هرکدام از این نگره ها را برشمرد.طبعا این مقاله به دلیل رویکرد روششناسانه اش با دیگر مقالات عرضه شده تفاوت جوهری داشت و شاید به همین جهت مورد تحسین قرار گرفت. همچنان که مقاله ی بنده نیز تفاوت چشمگیری با دیگر مقالات داشت. اگر دیگر مقالات به لبنان بسان کشوری مورد هجوم با تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ های مهاجم نگریستند، من به لبنان در قرن دهم هجری به عنوان الهام بخش تشیع در ایران در عهد صفوی پرداختم. شاید این مناسبت بحثِ من با درگیری های ذهنیِ امروزِ مردمِ منطقه ی ما بود که بحث مرا به پرچالش ترین بحث همایش تبدیل کرد و حدود یکساعت پرسش و پاسخ را برانگیخت. پیش از آنکه بحثم را در همایش ارائه کنم ضمن اشاره به این ویژگیِ مقاله ام یادآور شدم که میان لبنان  و ایران از گذشته های دور تا سده ها و دهه های اخیر تبادل ها و مهاجرت های های علمی و فرهنگیِ بسیاری وجود داشته و یکی از مهم ترین این هجرت ها در دهه های اخیر کوچ تاریخ ساز امام مغیَّب سیدموسی صدر بوده که این روزها سالگشت ربوده شدن ایشان است.
 
بحث من آخرین سخنرانیِ جلسه بود که برخلاف انتظار با پرشدن همه ی صندلی ها همراه شد. در آغازِ سخن و از روی مطایبه گفتم که ما هم خاتِم الأنبیاء داریم و هم خاتِم الأوصیاء فإن لم یقدَّر لی أن أکون خاتِم الأنبیاء أو خاتِم الأوصیاء فأحمدالله علی أن قدُّر لی أن أکون خاتِم الخطباء و المحاضرین! این مطایبه با استقبال و کف زدن حضار روبرو شد.
 
من در بحثم که متکی به آثار استاد رسول جعفریان، استاد جعفر مهاجر، علی مروه، سید حسن امین و مهدی فرهانی بود، پس از به تصویر کشیدنِ دوره ی پیشاصفویه از لحاظ مذهبی و جهت گیری های دینی و بااشاره به پیشینه و تحولات فکری و عملیِ صفویان از تصوف تا تشکیل حکومت، به مهاجرت علمای شیعه ی لبنان به  ویژه خاندان کرکی به ایران و تأثیرات آنها بر گرایش های مذهبی و نوع تشیع در ایران پرداختم و گفتم که گرچه علمای جبل عامل، ایران را از هیمنه ی تصوف و نیز تشیع خالی از عمق فقهی و اجتهادی نجات دادند و در بسط و فراگیر شدن تشیع در ایران نقشی درخور داشتند، اما به دلیل افراط در ستیز با تصوف و نیز تشیع تبرّائی و سنّی ستیز هم تاحدی از عمق معنوی تشیع و پیوند عمیق میان شیعیان و متصوفه کاستند و هم منشأ منازعات شدیدی میان شیعه وسنی، و صفویان و عثمانی ها شدند. جهت مزید اطلاع خوانندگان این گزارش میفزایم که مرحوم بحرانی صاحب حدائق ونیزمرحوم  سیدنعمه الله جزائری که هردو تاحدی اخباری مسلک و تکفیری هستند بر این رویکرد تبرّائیِ شدید صفویان و کسانی چون علی بن عبدالعال یا همان محقق کرکی رضوان الله علیه به شدت خرده گرفته اند.
 
همایش همانطور که پیشتر گفته آمد با بحث بنده و مناقشاتِ پیرامونِ آن به پایان خود رسید و نوبت به تقدیم نشان منقوش به نام و آرم یونسکو و مرکز بین المللی علوم انسانی رسید.ارزیابی هایی که پس از پایان همایش انجام گرفت و به ماابلاغ شد نشانگر درجه ی عالی برای سخنرانی های جناب دکتر حقیقت و این کمترین می باشد.خدا را سپاسگزاریم که هم در همایش و هم در همه ی برنامه های جنبی توانستیم نمایندگان خوبی برای جمهوری اسلامی ایران، حوزه علمیه قم( به دلیل تلبس بنده  در جلسات رسمی به کسوت روحانیت) و نیز دانشگاه های مفید و ادیان و مذاهب باشیم. پرچم جمهوری اسلامی ایران برفراز ساختمان این مرکزِ وابسته به یونسکو، آن هم در منطقه ی تاریخی و مسیحی نشینِ جبیل به اهتزاز درآمد ودر شبکه های مختلف لبنانی از جمله تلویزیون دولتیِ لبنان و المنار و نیز در روزنامه هایی چون النهار و السفیر بر حضور مؤثر استادانی از ایران تأکید شد.
 
یکی از بهره های ارزشمند اینگونه نشست ها اختلاط  و همسخن شدن با دیگر شرکت کنندگان است که در این سفر هم در میان جلسات، بر سر سفره های ناهار و شام و نیز در گشت و گذار یکروزه همه اعضا در آثار تاریخی و دینیِ منطقه ی جبیل بسیار پرثمر بود که بیان ماحصل آنها خارج از حوصله ی این گزارش است.
 
از توفیقات ما در این سفر دیدار مجدد با پروفسور فکتور الکِک استوانه ی فرهنگ و زبان فارسی در لبنان بود که در همه ی جلسات حضور فعالی داشت و در افتتاحیه، سفارت کشورمان را نیز نمایندگی می کرد. پایان بخشِ گزارشم را سروده ی ایشان در مدح امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام قرار می دهم که در سال 1960 در مشهدالرضا بر قلب و زبان ایشان جاری شد و به خواستِ بنده آن ابیات را به قلم خودشان در دفترِ یادداشتِ بنده مرقوم کردند. بااین امید که مقبول آن امام همام در روزهای نزدیک به ولادتش بیفتد:
 
علیک سلام الله یاابن محمد
 
رفعتَ لواء الحق فی أرض مشهد
 
و هذی خراسان العریقه فی النُّهی
 
تُقبّل أعتاب الضریح و تهتدی
 
تطوف بصحن تخفض الشمسُ عنده
 
جبینَ ضیاء من ضیائک السرمد
 
یؤمّ ثراک الزائرون أَلوفُهم
 
تَدافعُ بالأکتاف و الکُلُّ قد صدی
 
فهذا ینادی سیّدی أیها الرّضا
 
قطعتُ الیک القفر یا خیر سیّد
 
و ذاک یروّی الدمعُ صفحه خدّه
 
و یهفو الیکم بالشفاه و بالید
 
حملتُ الی مثواک لبنان زائرا
 
و من عامل طیبا و زاد المزوَّد
 
و من صور من صیدونَ ألف تحیّه
 
و ألف دعاء للإمام المصمَّد
 
مقامک فی ایران للفرس نعمه
 
و للعرب شوق للتآخی المحمدی
 
                     
و الحمد لله ربّ العالمین
 
 من در بحثم گفتم که گرچه علمای جبل عامل، ایران را از هیمنه تصوف و نیز تشیع خالی از عمق فقهی و اجتهادی نجات دادند و در بسط و فراگیر شدن تشیع در ایران نقشی درخور داشتند، اما به دلیل افراط در ستیز با تصوف و نیز تشیع تبرّائی و سنّی ستیز هم تاحدی از عمق معنوی تشیع و پیوند عمیق میان شیعیان و متصوفه کاستند و هم منشأ منازعات شدیدی میان شیعه وسنی، و صفویان و عثمانی ها شدند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.