هنجار عقاب و هنجار لاکپشت! حاشیهای بر تصور نسل نو ایرانی از ارزش اخلاقی
علی مهجور: در یادداشتی که پیش از این با عنوان «خداوند هر لحظه تغییر میکند!» منتشر کردم، از خدای نسل نوی ایرانی نوشتم و کیفیتِ تصور این نسل از خدا. در این یادداشت میخواهم بر همان پایه، از کیفیت هنجارهای این نسل بنویسم. همچنان تأکید میکنم که نسل نوی ایرانی صرفاً نسلی خوشباش و بازیگوش نیست که فاقد دغدغههای جدی باشد.
درآمد
عقابها در آسمان حرکت میکنند و در اوج کوههای دستنایافتنی لانه میسازند؛ اما لاکپشتها در زمین حرکت میکنند و لانههایشان را با خود این سو و آن سو میبرند. عقابها حتی برای شکار هم کمتر به زمین میآیند و در اکثر اوقات، پرندگان در حال پرواز را شکار میکنند؛ لاکپشتها اما گیاهان کنار رودخانهها را میخورند. عقابها هرچند با خطرهای فراوان مواجهاند؛ اما آسمان و پرواز و کوه را تجربه میکنند و لاکپشتها هرچند کند و آهستهاند اما با خطرهای کمتری مواجهاند. این هر دو به مقتضای طبیعتشان رفتار میکنند. هنجار عقاب تیزپروازی است و هنجار لاکپشت آرامش و احتیاط. ما از هیچ عقابی انتظار نداریم به آرامی روی زمین راه برود و با احساس خطر سرش را لای بال و پرش فرو کند. از هیچ لاکپشتی هم انتظار نداریم چوبی را گاز بگیرد و دو مرغابی او را به آسمان ببرند.
در یادداشتی که پیش از این با عنوان «خداوند هر لحظه تغییر میکند!» منتشر کردم، از خدای نسل نوی ایرانی نوشتم و کیفیتِ تصور این نسل از خدا. در این یادداشت میخواهم بر همان پایه، از کیفیت هنجارهای این نسل بنویسم. همچنان تأکید میکنم که نسل نوی ایرانی صرفاً نسلی خوشباش و بازیگوش نیست که فاقد دغدغههای جدی باشد. معتقدم این نسل چنین نیست که تنها در پیِ بازیهای رایانهای و به تصور برخی از افراد نسلهای قبل، در پی اتلاف وقت باشد. بلکه نسلی هوشمند و چابک در اندیشه است که با کسب اطلاعات، پیوسته از همهچیز برای زندگیِِ شدیداً بالفعلاش بهره میبرد و به مفهوم واقعیِ کلمه، «ابن الوقت» است و دم را غنیمت میشمرد.
آنچه همنسلیهای ما و کمی بزرگترها از آن سر در نمیآورند این است که برای نسل نو، چه چیزی اهمیت دارد؟ گمان معلمها و پدر و مادرها و بسیاری از استادان دانشگاهها این است که برای این نسل، هیچ چیز اهمیت ندارد. آنها بر این باورند که نسل نوی ایرانی اساساً از زندگی تصور دقیقی ندارد و همه چیز و همه کس را به هیچ میانگارد. به ویژه وقتی وارد گفتگوهای اخلاقی میشویم، گفته میشود که برای نسل نوی ایرانی اساساً اخلاق مطرح نیست و آنها یا هیچ باوری به ارزشهای اخلاقی ندارند یا ارزشهای آنها آنقدر متفاوت است که نمیتوانیم درکشان کنیم.
آیا این نسل فاقد هنجار اخلاقی است؟ آیا اساساً اخلاق را کنار گذاشته است؟ آیا اتهام نهیلیسم اخلاقی برای این نسل اتهامی واقعی است؟ پاسخ من به همهٔ این پرسشها – در حدی که با این نسل سر و کار داشتهام – پاسخی منفی است. این نسل هم از اخلاق، به خوبی سر در میآورد و هم هنجار اخلاقی دارد. اما به سبب نوع پرورش و سبک خاص زندگیاش مواجههٔ متفاوتی با اخلاق دارد. مواجههٔ این نسل با اخلاق سبب شده است تا همواره از این نسل به عنوان نسل عصیانگر و در مواردی پوچگرا تعبیر شود. اما واقعیت غیر از این است.
هنجار به مثابه مانع
مواجههٔ این نسل با اخلاق به طور کلی، و نیز با بسیاری از هنجارهای اخلاقی، همواره مواجههای از نوع مواجههٔ عقاب و شیشه بوده است. قفسهای بزرگی که برای عقابها تهیه میکنند در مواردی شیشهای است و عقاب بیآنکه شیشه را ببیند تلاش میکند پرواز کند و اوج بگیرد؛ اما ناگهان به شیشه برخورد میکند. نسل نو در بسیاری از فعالیتهای خود با دیوارهای شیشهای برخورد کرده است که هر بار وقتی از علت وجود این دیوارها پرسیده، در پاسخ او به هنجارهای اخلاقی استناد شده است. اخلاق در موارد زیادی مبدل به سد و مانع در برابر خلاقیت او شده است و هنجارهای اخلاقی در موارد زیادی به مثابه سد و مانع در برابر تفکر، هنر، دانش، شغل و تفریح او جلوهگر شده است. به طور کلی شئون زیادی از زندگی نسل نو با دیوارهای شیشهای برخورد کرده است که فضای رسمی و عمومی این دیوارها را مبتنی بر اخلاق و هنجارهای اخلاقی کردهاند.
من در این مجال نمیخواهم بپذیرم یا مردود بشمارم که واقعاً این دیوارهای شیشهای از جنس هنجارهای اخلاقی هستند؛ اما واقعیت این است که جامعه و فضای عمومی و نیز قرائت رسمی از فرهنگ و اخلاق همواره دیوارهای شیشهای در مقابل تحقق ارادهٔ نسل نو ساخته است که علت وجود آنها را اخلاق و هنجارهای اخلاقی ذکر کرده. اگر عقاب از وجود قفس شیشهایاش شادمان باشد و آن را دوست داشته باشد، لاجرم باید انتظار داشته باشیم نسل نو هم اخلاق و هنجارهای اخلاقیای را که جامعه و نهادهای رسمی به او معرفی کردهاند، دوست داشته باشد!
از سوی دیگر، این نکته را باید باور کنیم که تعامل فردی و اجتماعی این نسل به شدت تحت تأثیر فناوری و سرعت تغییر آن است. رسانههای اجتماعی، بازیهای کامپیوتری، اپلیکیشنهای ساخت فراوردههای صوتی و تصویری و صدها عامل فناورانهٔ ریز و درشت دیگر بر کیفیت فهم و تعامل این نسل با خودش و با دیگران اثرگذار بوده است. همهٔ ما باید این تأثیر را باور کنیم. نسلهای قبلی این تأثیر را باور نکردهاند و بنابراین تلاش هم نمیکنند تا کیفیت شخصیت و خصوصیات این نسل را بفهمند. ما تا این تغییرات را نپذیریم و با ذهن باز به سراغ فهم آن نرویم، نمیتوانیم فهمی از این نسل نو و تعامل درستی با او داشته باشیم.
باور بفرمایید تأثیر فناری بر این نسل جدی بوده است. به عنوان نمونه از خوانندگان این نوشتار میخواهم که مقالهٔ آنتونی ترنر با عنوان «نسل Z: فناوری و علاقهٔ اجتماعی» را بخوانید.[1] این مقاله یکی از دهها مقالهای است که در بارهٔ اثرپذیری این نسل از فناوری نوشته شدهاند. این مقالات مبتنی بر پژوهشهای علمیاند. از این رو در خور توجهاند. سخن اصلی ترنر این است که نسل جدید به سبب استفاده فراوان از فناوری مدرن به خصوص فناوری دیجیتال از آن نوع علاقهٔ اجتماعیای که نسل قبل برخوردار بوده، برخوردار نیست. او در مقالهٔ خود آسیبهای ناشی از تعامل کودکان و نوجوانان با فرآوردههای مدرن و دیجیتالیِ انتقال اطلاعات را به خوبی متذکر شده است؛ اما از این مسأله هم غافل نمانده که ظرفیت نسل جدید برای تفکر خطی به گونهای تغییر کرده است که جای خود را به شیوه جدیدی از تفکر داده است. در این شیوهٔ جدید تفکر، نسل Z اطلاعات را به شیوهای سریع و از هم گسیخته دریافت و گاه منتشر میکنند.
اما در کشور ما، همهٔ کسانی که با این نسل مواجهاند، به جای دیدن واقعیت تغییرات این نسل، صرفاً به سراغ آنچه به نظرشان نقطهٔ ضعف آنهاست میروند؛ نقطه ضعفهایی مانند آسیبپذیری آنها از برخی جنبههای استفاده از فراوردههای دیجیتال، فقدان مهارت در تعامل اجتماعی، بیتوجهی به آداب و رسوم و هنجارهای اخلاقی و … . برخی از این نقاط ضعف را هر نوجوانی در هرجای دنیا داشته و دارد و هیچ ربطی هم به این نسل ندارد. این نسل خصوصیتی دارد که بر آمده از وضعیت خاص پرورشی و شکلگیری هویت اوست و البته این خصوصیت بر شدت آنچه برای هرنوجوانی در هر شرایطی بحران میخوانند، چه بسا افزوده باشد.
هنجار نسل نوی ایرانی
پرسش اصلی این نوشتار این است که هنجار این نسل چیست؟ به عبارت بهتر چه عاملی است که تمامی شئون زندگی این نسل را تحت تأثیر خود قرار داده و میزان و معیار عمدهٔ افراد این نسل برای سنجش سایر چیزهاست؟ شاید اگر از این هنجار بنیادی آگاه شویم، هم بتوانیم علت برخی از رفتارهای فهمناشدنیِ آنها را کشف کنیم و هم تا حدی بتوانیم خود را به آنها نزدیک کنیم. به نظر میرسد هنجار اصلی و بنیادیِ این نسل «سرعت» است. چنانکه پیشتر گفته شد، نسل نوی ایرانی در معرکهٔ پیشرفت فناوری دیجیتال و به تبعِ آن فناوری اطلاعات متولد شد و بالید. این مسأله موجب شده است تاذهن این نسل آکنده از اطلاعاتی تازه به تازه باشد و سرعت تغییر اطلاعات در ذهن او نسبت به ذهنهای نسلهای قبل چندین برابر باشد.
او هر روز اطلاعات تازه در زمینهٔ تمام علاقهمندیهای خود را دریافت میکند و با کنار هم نهادن آنها به نتایج تازه و تازهتر میرسد. از فیلم و انیمیشن و سریال گرفته تا جدیدترین اپلیکیشنها؛ از تازهترین مدلهای آراستگی و مد لباس گرفته تا آخرین پیشرفتها در زمینهٔ گوشی مبایل و تبلت؛ از به روزترین پیشرفتهای هنری در زمینههای موزیک و گرافیک گرفته تا محصولاتی که هوش مصنوعی قرار است به بازار عرضه کند. نسل نوی ایرانی در برابر رودخانهای از اطلاعات قرار گرفته که نمیتواند دوبار در این رودخانه پای بگذارد؛ چرا که بار دوم این رودخانه حاوی آگاهیهای تازهای است که بار قبل نبود. نخبگان این نسل دائماً به چیزهای تازهای میرسند و اندیشههای جدیدی دارند. اما بروز و ظهور این اندیشهها که در موارد زیادی محصول خلاقیت این نسل است، در هزارتوی جامعهٔ ما مجال تحقق نمییابد و این همان دیوارهای شیشهای است که در آغاز توصیفش کردم.
ما میخواهیم عقابهای نسل نو را با هنجارهای لاکپشتی خودمان بپرورانیم. از آنها انتظار داریم که روی زمین راه بروند و محتاط باشند. میخواهیم به هر نهانگاهی سرکشی نکنند و سرشان به دودوتا چهارتایی که سر ما گرم بود، گرم باشد. ما همهٔ این خواستههایمان را مستند به هنجارهایمان میکنیم. میگوییم کار الف را نکن. او میپرسد چرا؟ من تحصیل کردهام که همین کار را انجام دهم. میگوییم این با فلان هنجار اخلاقی ناسازگار است. و او وقتی بارها و بارها خود را مواجه با دیوارهایی دید که مستند به اخلاقاند، چکش بر میدارد و قصد تخریب دیوارها را دارد. ما او را هنجارشکن میخوانیم؛ اما او تنها با هنجارهای ما مخالف است نه با اخلاق. هنجارهای او دقیقاً همچون هنجارهای ما بر پایهٔ عدالت، نوعدوستی، عشق، خیرخواهی و صداقت بنا شده است؛ اما ما معمولاً تلاش نکردهایم تا هنجارهای او را کشف کنیم.
در این معرکه ما از همه چیز بهره بردهایم تا نسل نو را از اوج آسمان و تیزپروازیشان به زیر بکشیم و خزیدن لاکپشتها را به آنها بیاموزانیم. از فرهنگ، دین، اخلاق، ساست، خدا، پیغمیر، امام، خردمندی و دهها عنصر اندیشگی دیگر بهره بردهایم تا او را کند کنیم و انقیاد و اطاعت در برابر هنجارهای خودمان وادار کنیم. به آنها گفتهایم: ما هم پرواز میکنیم. فکر میکنید فقط شما پرواز میکنید؟ ما هم به کمک چوبها و مرغابیها پرواز میکنیم! اما وقتی با پوزخندهایشان مواجه شدهایم آنها را فاقد اخلاق و اهل تمسخر خواندهایم.
نسل نوی ایرانی با خود میاندیشد که نسلهای قبلی او را نمیفهمند؛ دغدغههایش را درک نمیکنند؛ سطح بلند خواستههایش را نمیبینند و تصوری از دنیایی که او میخواهد برای خودش بسازد ندارند. ما افراد نسلهای قبل فکر میکنیم که اینها عصیانگرند، هنجار شکن هستند، اخلاق و سیاست را پوچ میپندارند؛ خدا و پیغمبر سرشان نمیشود. این هر دو فضایی میسازد پر از سوء تفاهم که تنها قربانی میگیرد و ویرانی میآورد.
به جای نتیجه
ما نیازمند ترجمه هستیم! ما نیاز داریم تا زبان نسل نو را که به باور من مهمترین مؤلفهاش سرعت و تغییر دائمی است، فرابگیریم و بعد هنجارهایمان را به این زبان ترجمه کنیم. نسل نو قدری هنجارهای ما را تعدیل میکنند و ما هم قدری هنجارهای آنها را تعدیل میکنیم. ما نیاز داریم تا موزیکهای اینها را بشنویم و از مضامین آنها عصبانی نشویم. ما نیاز داریم فیلمهای این نسل را ببینیم و به آنها برای دیدن این فیلمها پرخاش نکنیم. ما نیاز داریم تا هنجارهای دوستی اینها با یکدیگر را در گفتگوهای همدلانه کشف کنیم. در یک کلام ما نیاز داریم تا از آنها بیاموزیم و بیاموزیم و بیاموزیم تا بتوانیم به آنها هنجارهای خود را بیاموزانیم. با عصبانیت، با پرخاش و از همه مهمتر با نشنیدن و گفتگو نکردن تنها مسائل را پیچیدهتر میکنیم.
[1] Turner, Anthony, Generation Z: Technology and Social Interest, in The Journal of Individual Psychology, Volume71, Number 2, Summer 2015, Published by University of Texas Press, pp. 103-113 (Article)