از شریعتی چه می آموزیم؟
هادی حکیم شفایی: یکی از ویژگیهای مهم اندیشه،«اصل پیوستگی» است؛ پیوستگیِ اندیشه به اندیشههای گذشته و اندیشههای آینده. هیچ اندیشهای یافت نمیشود مگر آنکه تاثیرپذیرفته از اندیشههای پیش از خود باشد. هر اندیشهای به سه صورت، از اندیشههای پیش از خود تأثیر میپذیرد و توسعه مییابد:
۱. بسط و تکمیل
۲. اصلاح و تعدیل
۳. نفی و جایگزینی
هر اندیشمندی در مواجهه با اندیشههای پیش از خود، با یک صورت یا تلفیقی از صورتهای فوق، حرکت فکری خویش را آغاز میکند. اگر اندیشمند، اندیشههای پیش از خود را صادق، معرفت بخش و یا راهگشا تشخیص دهد آن را برگرفته و به بسط و تکمیل آن میپردازد و اندیشه خویش را بر اندیشههای پیشین استوار میسازد. اگر اندیشمند، اندیشههای پیش از خود را در اساس، موجه دانسته ولی واجد ایراداتی تشخیص دهد آن را اصلاح و تعدیل میکند و پارههایی از آن را برگرفته و پارههای دیگر را تغییر میدهد. و اگر اندیشمند، اساس اندیشههای پیشین را ناموجه یا ناتوان در حل مشکل تشخیص دهد، با مجاهدت فکری، اندیشههای جایگزینی برای آن خواهد یافت. در هر سه نوع مواجهه، حتی در مواجههٔ نفی و جایگزینی، شکل گیری و تکوین اندیشهٔ جدید، مدیون اندیشههای پیش از خود است لذا اندیشمندان پیشین، میراث ارزشمندی برای امروز محسوب میشوند و گسست از اندیشهٔ گذشتگان و مواجهه معرفت ستیزانه با میراث پیشین، با ماهیت پیوستگیِ تفکر، در تعارض است.
اکنون لازم است به این پرسش پاسخ دهیم که از شریعتی چه میآموزیم؟
۱. از شریعتی میآموزیم که تا میتوانیم کتاب بخوانیم.
۲. از شریعتی میآموزیم که کتابهای مخالفین فکری خودمان را نیز بخوانیم.
۳. از شریعتی میآموزیم که تا میتوانیم تفکر کنیم.
۴. از شریعتی میآموزیم که برای هر تفکری، مطالبهٔ دلیل کنیم.
۵. بر خلاف تصور رایج، از شریعتی میآموزیم که محصور در ایدئولوژی نباشیم؛ در میان مکاتب و اندیشهها سیال باشیم و از همه مکاتب و تفکرات، بهره ببریم.
۶. خطایی که سروش و طباطبایی مرتکب شدند این بود که شریعتی را متولی دین ایدئولوژیک نامیدند در حالی که شریعتی به تکثرگرایی دینی و خوانش های مختلف از ابژه باور داشت.
۷. تمایز میان دین و معرفت دینی و اجتهاد در اصول و مبانی را که نواندیشان دینی پس از انقلاب مطرح کردند در اندیشههای شریعتی ریشه داشت.
۸. اسلام عارفانه و اسلام رحمانی را از شریعتی میآموزیم.
۹. اسلام لیبرال را که سروش مطرح نمود، پیش از آن در اندیشه شریعتی میتوان یافت.
۱۰. خطر حکومت مذهبی و سلطه روحانیون را در “مذهب علیه مذهبِ” شریعتی میآموزیم.
۱۱. از شریعتی، اسلام رهایی بخش را میآموزیم نه اسلام قدرت را.
۱۲. نقد خویشتن و تواضع علمی را از شریعتی میآموزیم.
۱۳. تفکر بومی و پرهیز از تقلید کورکورانه را از شریعتی میآموزیم.
۱۴. نقش زمان و محیط در فهم متون و رویدادهای تاریخی را از شریعتی میآموزیم.
۱۵. از شریعتی میآموزیم که از میراث فکری ملی و گذشتگانمان بهره بگیریم.
۱۶. روش تدریس انتقادی و تفکر خلاق را از شریعتی میآموزیم.
۱۷. از شریعتی میآموزیم که به ملیت ایرانی نگاه انسانی داشته باشیم نه ایدئولوژیک و به اسلام، نگاه عقلانی داشته باشیم نه خرافی و اسطورهای.
۱۸. سرانجام از شریعتی میآموزیم که روشنفکر مجلسی نباشیم. برای آزادی، عدالت و برابری مبارزه کنیم.
وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ﴿۱۷۰﴾ اعراف
آیا نباید از امثال دکتر شریعتی انتظار داشته باشیم که برداشت های اصلی و اساسی خود را با اتکا به قرآن بنا کرده باشند؟
ایشان باید بطور اساسی و از ابتدای رسالت تبلیغی خود ، در مورد امامت به قرآن رجوع عمیقی میداشتند و تا از آن نتیجه اساسی حاصل نمیشد به راه خود ادامه نمیدادند…این موضوع امامت تعیین تکلیف کننده و سرشاخه هر نوع حرکت اصلاحی و جدید است … و الا تمام نظریات مذهبی دیگر ایشان به نفع کسانی تمام خواهند شد و تمام شدند که خود را متولی و وارثین نظریات مکتوب آن امامان میدانند…
اما ایشان این کار را نکردند بلکه با یک جمع بندی عجولانه و محافظه کارانه بین امامت معصوم (تا زمان حیات آنها) و نظریه شورا (بعد از حیات آنها) ارتباط برقرار نموده و از آن گذشتند…حال آنکه در مذهب رسمی معصومیت آن امامان برای تمام زمانهاست و روایات آنها (معتبر بزعم ایشان) اساس استنتاج فقهی بوده و قابل رد توسط شورا نیست…
این جمع بندی عجولانه و محافظه کارانه ایشان از امامت ، و در پی آن و رد شدن از مبهم ماندن آن ، کارهای دیگر ایشان (علیرغم ایجاد هیجان و حرکت) به نهفته ماندن اشتباه در این امر خطیر امامت افزودند…در دهه های بعدی همین امر امامت معصوم وسیله ای شد برای ظاهر شدن و تثبیت نظریه ولایت مطلقه فقیه…
quranmizan.com