الهیات فانتزی

سروش علوی: «دین و سیاست» و جدال تاریخی این دو، در طولِ حیات فکری و اجتماعی انسان، باعث شکل‌گیری تلقّی‌های گوناگون و متفاوتی از خداوند، دین و مذهب شده است. در این نوشته کوتاه، تلاشِ نویسنده بر آن است تا با نگاهی بسیار گذرا، مفهومِ “الهیات فانتزی” را تبیین کند و در ارتباط با فضای مجازی و برخی کاربران آن، مطلبی را توضیح دهد.

الهیات فانتزی، روی‌کردی عامیانه به هسته اصلیِ ادیان توحیدی است و آنچه در آن نقش اصلی را بازی می‌کند، “نگاه انسان به خداوند”[1] است. در این رویکرد، احکام عبادی، و جهان‌بینیِ سنتیِ ادیان ابراهیمی، و نیز متافیزیک فلسفی به تمام کلام جایی ندارد؛ و “انسان و جهانِ ذهنیِ او، بازی کودکانه‌ای را با خداوند می‌آغازند” و این روی‌کرد را به طور شخصی پرورش می‌دهند.

 

به توضیح دیگر، می‌توان گفت که الهیات فانتزی، سلوک دین‌دارانه نیست، و در آن مناسبات اجتماعیِ مذهبی، و تعاملاتِ شخصیِ مذهبیِ انسان با خود، که بر احکام عبادی بنا شده و مطابق مشهور، راه سعادتِ پیروان را نشان می‌دهند، هیچ جایی ندارد.

 

الهیات فانتزی، می‌تواند “عنداللزوم” به عنوان نوعی از “خدا انسان‌انگاری”[2]، تبیین و اثبات شود؛ امّا مختصات آن با الهیات کلاسیک اسلامی، که در آن خداوند، واجد “صفات ثبوتی و سلبی” [3] انگاشته می‌شود، فرق اساسی دارد. در الهیات اسلامی، “توحید”، “نبوت” و “معاد”، چهارچوب ایمانِ شخص مؤمن، و از طرفی ستون فقرات جامعه اسلامی را شکل می‌دهند. به توضیح دیگر، زیست-تجربه شخص دین‌دار و محیط پیرامون او و هم‌زیستی او با دیگر دین‌داران، وابستگی اساسی‌ای به این اصول دارد و تعامل آنان با هم، به وسیله زبان دین/دینی است.

 

الهیات فانتزی، علی الاصول چنین ترتیبی را به محتوای خود راه نمی‌دهد، و کسانی که با این روی‌کرد، به “بازی کودکانه با خداوند می‌پردازند” و ذهنیت خود را با این روی‌کرد، اُنس و اُلفت می‌بخشند، لزوماً با آن، زندگیِ خانوادگی و اجتماعی خویش را سامان نمی‌دهند، و اساساً موادِّ دیگری در شکل بخشیدن به زیست-تجربه این افراد، دخالت دارند.

 

با نگاهی گذرا به فضای مجازی، خصوصاً اینستاگرام، این نوع روی‌کرد را به “خداوند” و “ما تَعلقِّ” آن، می‌توان مشاهده نمود و نمونه‌های بسیاری، موافق آنچه ادعا شد ارائه کرد.

 

بسیاری از دین‌شناسان و پژوهش‌گران دینی، که بر این باورند، که “دین گریزی” در “جامعه ایران” و در میان نسل جوان، سرعت چشم‌گیری به خود گرفته، اساساً به این روی‌کرد که اتفاقّاً در میان جوانان به چشم می‌آید، توجه چندانی نمی‌کنند.[4] دیگرانی هم که بر این باورند که قاطبه ایرانیان، یا بهتر است بگوییم، درصد قابل توجهی از جمعیت ایران به دین و مذهب اعتقاد دارند نیز، به این روی‌کردِ عامیانه توجه دقیقی نمی‌کنند.

 

ریشه زمزمه‌هایی که در اجتماع ایران، با عنوان “دین شخصی”، “دین‌داری فردی”[5]، شنیده می‌شود، تا حدی قابل توجه، به سبک زندگی [دینی] نسل جوان بازمی‌گردد؛ و در آن “دین‌داریِ فردی کلاسیک”، عملاً رنگ می‌بازد. و روی‌کردی دیگر، در میانِ “اصناف دین‌داری”[6]، جای خود را باز می‌کند، که با استناد به مبانیِ کلاسیک دین‌شناسی، نمی‌توان آن را دینی نامید![7]

 

در واقع و برای تقریب به ذهن، می‌توان، “الهیات فانتزی” را به “ازدواج سفید”[8] تشبیه کرد، که در آن چهارچوب زندگی زن و مرد، و آغاز زندگی زوجین، وابسته به “فقه”[9] و مقولاتِ الزام‌آورنده دیگر نیست؛ و آنچه رسمیّت دارد، و محلِّ قبول واقع می‌شود، به ذهنیت و تمایلات شخصی افراد بازمی‌گردد.

 

این تشبیه، تا حدی می‌تواند ادایِ مقصود کند و مراد نگارنده را از اصطلاحِ «الهیات فانتزی» روشن سازد. با این وجود، ادعایی که پیش‌تر اقامه شد، به احتمال قریب به یقین ممکن است مورد پذیرش همگی مخاطبانِ این نوشته _ که به نحو اغلبی “ممکن است” پژوهش‌گران دینی باشند _ قرار نگیرد؛ چون، آنچه از سوی ایشان، به عنوانِ “دین‌گریزی” مورد تأکید قرار می‌گیرد، مسئله‌ای جدی برای جوامع اسلامی عموماً و ایران خصوصاً است. بنابراین، ممکن است این اصطلاح و تعریف آن را، نوعی از توجیه واقعیات اجتماعی قلم‌داد کنند.

 

با این وجود، نویسنده بر این باور است که «سونامیِ خاموشِ بی‌دینی و خداناباوری در جوامع اسلامی»[10]، به تدریج آثار عمیق خود را از حیث اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بروز خواهد داد و ادعایِ نویسنده، به نحوِ ضعیف و احتمالاً، نادقیقی، بخشی از این روند را که در آن فرد ذهناً و عملاً، تعلُقّ خاطر خود به وجوهِ عملی/سلوکی دین را از دست می‌دهد، توضیح داده و تبیین می‌کند.

 

الهیات فانتزی، قطعاً، اشکال گوناگون و مصادیق رنگارنگ زیادی را، بنابر تعریف ارائه شده از آن، در سرتاسر جهان، شامل می‌شود. در ایران ما، امّا، به خاطر آنچه که، چرخش‌های تاریخی می‌نامیم، مختصات و ویژگی‌هایِ الهیات فانتزی برگرفته شده از ناخودآگاه مذهبی[11] جامعه است، که در ذهن و ضمیر افراد، جای خود را گرفته و “رفتار و کرداری” مطابق آن شکل گرفته است. “رفتار و کرداری” که لزوماً، متعلق “کنشِ مذهبی” نیست. اما بویِ دینی بودن را می‌دهد. “زبان عامه” و اصطلاحاتِ مذهبیِ سرشارِ در آن نمونه خوبی برای ارائه است. برای مثال، ممکن است فردی را مشاهده کنیم، که از حیثِ “چهارچوب زندگی مذهبی”، هیچ نوع تعلق خاطری نداشته باشد، اما در زبان روزمره خود از اصطلاحات “دینی” استفاده کند و بگوید: «ماشاالله! به امید خدا؛ ان‌شاءالله؛ خدا نکند! و امثال ذلک.»

 

در ادامه، نکته‌ای حائز تاکید و اهمیت است و آن اینکه، برخی از مسلمانان و مومنان، در طولِ زیست-تجربه دینی خود، دست به “بازبینی و بازاندیشیِ فکر دینی” و سلوک دین‌دارانه مألوف در “جامعه دینی” می‌زنند؛ و همین است که در دوره معاصر، “نواندیشی دینی” خوانده می‌شود. نواندیشان دینی، و از طرفی برخی علمای دینی که در چهارچوب مبانی سنتی، به “تَفَقُّه در دین” مشغول‌اند، بر این باورند که شخص دین‌دار، بایستی جرئت پرسش از آنچه که فراسوی ارتودوکسی دینی است را داشته باشد. فی‌المثل این‌که: «آیا قرآن مقدس است؟»؛ «آیا خداوند وجود دارد؟» و مانند آن. به نوعی دیگر، این قشر از عالمان دینی بر این باورند، “عقلانیت” و “تعقل در دین”، شأنی از شئون دین‌داری و ایمان‌ورزی است و بدون آن، کُمیت اسلام و مسلمانی لنگ است و تعَصُّب و تَصلُّب راه به جایی نمی‌برد.

 

از سویی دیگر، الهیات فانتزی، تعقل در دین را منظر نظر قرار نمی‌دهد و علت اساسی آن، دست کم در ایرانِ امروز، “دین سیاسی” است. آن‌چه را که می‌توان ثمره اسلام سیاسی خواند، برای نسل جوان، علی الخصوص، مانعی بزرگ برای ژرف‌کاوی اعتقادات مذهبی و اندیشه دینی و در نهایت، “آسیب شناسی دینی” از سوی ایشان است. همین مسئله، به خودی خود، باعث شکل‌گیری رکود در دین‌ورزی و ماتعلق زندگی مذهبی، از سوی جامعه می‌شود، و فضای پویای جوامع دین‌دار را به سمت و سوی نوعی تظاهر به دین‌داری سوق می‌دهد، که نتایج درخوری نخواهد داشت.

 

بنابر آن‌چه آمد، الهیات فانتزی، به بیانی ساده، دین‌داری و دین‌ورزی، به معنایِ مشهور کلمه نیست؛ و در این شیوه نگاه “هویت دینی”[12] و “معرفت دینی”[13]، به تمام معنای کلمه، جایی ندارد. اما، آن‌چه از مفاهیم دینی، به شکلی تماماً عامیانه، در ذهن و ضمیر، و یا احتمالاً در کنش فردی و اجتماعیِ انسان، وجود دارد، می‌تواند کوششی در جهتِ معنا دادن به زندگی شخص[14] ارزیابی شود. کوششی که در پی تنوع در باورها[15] و شکل بخشیدن دوباره به دین‌ورزی پیشین و گذشتگان است.

 

ارجاعات:

[1] پیش‌فرض نگارنده در این نوشته، بر این اساس بوده‌است که، اعتقاد به خداوند منهای “دینِ رسمی” و “شریعت تاریخی”، هنوز در ذهن و ضمیر مردم، حتّی “نسل جوان” وجود دارد.

[2] Anthropomorphism

[3] Attributes of affirmation & incomparability

[4] این سخن [مدعا]، به این معنی است (که در پیش‌فرض نگارنده نیز منظور شده‌است) _ که “تا رسیدن به خداناباوری، هنوز چند منزل، باقی است! به این معنی که، دین‌گریزی، روندی تدریجی است، و فراگیری آن، در جوامع اسلامی، که دین رسمی، در آن مورد حمایت دولت‌های آن‌هاست، زمانِ قابل توجهی می‌خواهد.

[5] برای مطالعه بیش‌تر، ر.ک. به:

جامعه-انسان‌شناسی ادیان/ کلود ریویر؛ ترجمه و توضیح علیرضا خدامی؛ تهران، نشر نی؛ چاپ دوم، ۱۳۹۸؛ بخش ۶: دین و مدرنیته؛ صفحه ۳۷۴.

[6] ر.ک. اخلاق خدایان؛ عبدالکریم سروش؛ تهران: طرح نو؛ ۱۳۸۰ _ فصل ۶.

[7] ر.ک. پانوشتِ شمارهٔ ۴، همین نوشته.

[8] White Marriage

[9] Fiqh or Jurisprudence

[10] https://t.me/anqanotes/633

و یا، ر.ک. به:

Eller, Jack David. “A Quiet Tsunami: Nonreligion and Atheism in the Muslim World” in Secular Studies (4) 2022, 117-139.

لازم به ذکر است، که پانوشت شمارهٔ ۴، اقتباسی از مقالهٔ جک دیوید اِلِر است.

[11] religious unconscious

[12] religious identity

[13] religious knowledge

[14] ر.ک. به: جامعه-انسان‌شناسی ادیان/ کلود ریویر؛ ترجمه و توضیح علیرضا خدامی؛ تهران، نشر نی؛ چاپ دوم، ۱۳۹۸؛ بخش ۶: دین و مدرنیته، صفحه ۳۸۰.

[15] همان، صفحه ۳۷۷.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.