چرا جوامع علمی و دینی به یکدیگر نیاز دارند؟
بشریت بیش از پیش به امید به آینده نیاز دارد. اکنون علم و دین گرد هم آمدهاند تا به ما کمک کنند امیدی برای آینده خلق کنیم؛ اما نقش انسانها در این خلقت چیست؟ نقش علم و همینطور نقش دین؟
چرا جوامع علمی و دینی به یکدیگر نیاز دارند؟ امید به راههایی روبهجلو[1]
سخنران: الین هاوارد اکلاند[2]
نویسنده: مرضیه پورمحمد
موضوع بحث این است که چرا جوامع علمی و مذهبی به یکدیگر نیاز دارند؟ پروفسور الین هاوارد اکلاند این سخنرانی را بهعنوان بخشی از دوره تابستانی مؤسسه فارادی در سال ۲۰۲۳ ارائه کرد. او مدرک دکترایش را از دانشگاه کرنل[3] گرفتهاست و در حال حاضر استاد جامعهشناسی و علوم اجتماعی در دانشگاه رایس[4] در تگزاس است. او همچنین مدیر مؤسسه بانی اوک[5] در دانشگاه رایس است که به ارتقای سواد دینی، احترام و درک متقابل میان تمام افراد از دینهای متفاوت و حتی بیدین اختصاص دارد. ایشان بهعنوان جامعهشناس در پژوهش خود نزدیک به ۴۰۰۰۰ دانشمند را بررسی کردهاست و همراه یک تیم ۱۰۰ نفره از دانشجویان و فارغ التحصیلان، مصاحبهها و کارهای آزمایشگاهی متعددی انجام داده است.
او و همکارانش بیش از ۳۰۰۰۰ نفر از مردم آمریکا را از جمله مسیحیان، یهودیان، مسلمانان و کسانی که اعتقادی ندارند، درباره آنچه در مورد علم فکر میکنند بررسی کردهاست.
او بحثش را با صحبت در مورد سه بینش کلیدی و چهار ارزش مشترک بین علم و ایمان آغاز میکند. وقتی صحبت از علم و ایمان به میان میآید، مرز باریکی بین ترس و خشم پدیدار میشود. ترس اغلب میتواند بهصورت خشم ظاهر شده و منجر به درگیری شود و امید را از ما سلب کند. باید دریافت که آیا ترسهای اساسی در بروز تضاد بین جوامع مذهبی و علمی وجود دارد یا خیر؟
وی سپس در مورد دومین بینش اینگونه بیان میکند: من فکر میکنم که جامعهشناسان، کسانی که رفتارهای گروهی را مطالعه میکنند، چیزی منحصربهفرد برای درک تقابل بین ایمان و علم به ارمغان میآورند. شنیدن داستان زندگی افراد میتواند یکی از تأثیرگذارترین راهها برای فهم آنها باشد. اگر در جامعه دینی هستیم و نسبت به علم حالت تدافعی داریم یا بالعکس، جامعهشناسی میتواند این نگرش ما را در تقابل با آنها تغییر دهد به همین دلیل من به مطالعه رفتارهای گروهی و بهویژه چگونگی بروز تغییر و تأثیرگذاری گروهها بر افراد در جامعه علاقهمندم.
دررابطهبا سومین بینش، من فکر میکنم که علم و دین ارزشهای مرکزی مشترکی دارند که میتوانند این جوامع را گرد هم آورند تا برای منافع مشترک کار کنند و در حال حاضر نکته حائز اهمیت این است که به اشتراکات بین جوامع علمی و مذهبی بپردازیم. یکی از این اهداف مشترک، تلاش هر دو گروه برای کاهش رنج بشریت در مقابل ناملایمات زندگی است ولو با بهرهگیری از روشهای متفاوت.
پروفسور هاوارد چهار ارزش مشترک را که میتوانند فراتر از ترس ما را به امید مشارکت هدایت کنند اینگونه بیان میکند: اولین ارزش کنجکاوی است؛ ما باید در جوامع خود برای توانایی پرسیدن سؤالاتی که هم به درک دیگران و هم خودمان کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشیم، ارزش بیشتری قائل شویم.
تحقیقات ایشان نشاندهنده کنجکاوی بالای بسیاری از مسیحیان در مورد رابطه بین علم و ایمان است. باارزشترین منبع در یک جامعه کسانی هستند که تجربه شخصی دارند، کسانی که از قبل درباره رابطه علم و ایمان کاوش کردهاند و پاسخی که در کودکی در جواب کنجکاوی دریافت کردهاند مانعی برای دینداری آنان شدهاست، به گفته یکی از دانشمندانی که تجربه خود را بیان کرد «دین مکانیسمی است که گذشتگان آن را قضاوت و تأیید کردند و اجازه نمیدهند که جامعه امروزی نیز آن را قضاوت کند.» به نظر من کنجکاوی، نشاندادن قدرت و در واقع اشتیاق برای جابهجایی مرزهای دانش است.
دکتر هاوارد در مورد دومین ارزش مشترک بین جوامع علمی و مذهبی که فروتنی است اینگونه بیان کرد: هر کس کار علمی یا اجتماعی انجام میدهد باید بداند که محدودیتهای بسیاری داریم (فهم، توانایی، زاویه دید و..) و همچنین از دیدگاه مسیحیت نیز فروتنی صرفاً آگاهی از این است که ما خدا نیستیم.
او دررابطهبا تواضع و فروتنی نقلقولی از کتاب مسیحیت محض[6] از سی.اس لوئیس[7] میآورد و میگوید: یک مرد مغرور همیشه به چیزها و افراد از بالا نگاه میکند و البته آن به این معناست تا زمانی که به پایین نگاه میکنید، نمیتوانید چیزی را که بالای سرتان است ببینید.
دکتر هاوارد سومین ارزش مشترک را شالوم میداند. شالوم کلمهای عبری است که به معنای کامل و کمال است. مراد از آن این است که عضو هر گروهی که هستیم باید به دنبال صلح، هماهنگی، رفاه و در نتیجه شکوفایی همه خلقت باشیم و اگر کسی نقص کوچکی داشت برای برطرفکردن آن نقص شفقت و دلسوزی به خرج دهیم.
او در ادامه میگوید: من میخواهم اذعان کنم که در مصاحبههایم با دانشمندان مسیحی و کسانی که از سنتهای دینی دیگر هستند، دریافتم که بسیاری از آنها نسبت به کار و اهداف خود احساس مشابهی دارند و گاهی اوقات از مفاهیم شالوم استفاده میکنند. شالوم را نمیتوان وانمود کرد. ما نمیتوانیم وانمود کنیم که دنیا در صلح است درحالیکه اینطور نیست.
او سپس باتوجه به تبعیضهای نژادی که در هر گروه رخ میدهد گفت: یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که مسیحیان (افراد باایمان) نمیخواهند چیزی درباره دانشمندان بشنوند؛ اما درعینحال کسانی که در جوامع ما بیشتر به حاشیه رانده شدهاند یا در حاشیه هستند، اغلب عمیقاً مجبور به تلاش و مبارزه با ساختارهایی هستند که دیگران را به حاشیه میراند و البته، از حرفه علمی میتوان برای مراقبت از مردم به نفع عدالت، برابری، و شکوفایی انسانی و در جستجوی شالوم، شفقت و مهربانی برای جهان و مردم آن استفاده کرد.
وی در انتها به صحبت درباره چهارمین و آخرین ارزش میپردازد که شفادادن و تسکین درد است. ما بهطورکلی به رنج بهعنوان یک ارزش فکر نمیکنیم. ارزش اصلی مربوط به رنج این است که چگونه آن را کاهش دهیم. ایده چگونگی کاهش رنج و اولویتبندی زمانی این کار بر سایر تعهدات اصلی، موضوعی است که در تقابل علم و ایمان قرار دارد.
دانشمندی مسیحی دررابطه با پزشکی و الوهیت مثال جالبی میزند و میگوید: وقتی فردی باایمان هستید و از بیماری رنج میبرید، در مورد آن دعا میکنید و خدا شفا میدهد؛ اما اگر فکر میکنید خدا مستقیماً مداخله نمیکند و شفا نمیدهد و پزشکان و دارو شما را شفا میدهند، این فکر را که هنوز هم خدا در درمان مداخله میکند کنار نگذارید؛ زیرا دقیقاً همانطور که خدا مستقیماً شما را شفا میدهد این نیز بخشی از اراده و راه او در جستجوی حکمت الهی برای سلامتی و مداخله علم درمان است که اجازه میدهد پزشکی شما را شفا دهد و اینها را در طول یکدیگر قرار دهید.
این چهار ارزشی که بیان شد میتواند مبنای گفتگو بین یک دیندار و یک دانشمند غیردیندار باشد. با تغییر نگاه و زاویه دید میتوان تقابل این دو گروه برای زندگی بهتر جامعه و بشریت را به همراه داشت.
ارجاعات:
[1] Why Scientific and Religious Communities Need Each Other: Hope for Ways Forward
[2] Elaine Howard Ecklund
[3] Cornell
[4] Rice
[5] Bonnie Oak
[6] Mere Christianity
[7] C.S Lewis