تکنولوژی؛ قدسیتزدایی از امر قدسی در رسانه
تلویزیون به دلیل ماهیت خود نمیتواند قداست زا باشد و کاروِزه دین را بر عهده بگیرد. مفهوم رسانه دینی هم ناسازگاری درونی دارد. حمیدرضا یزدانی در این نوشتار کوشیده علل ناتوانی رسانهای چون تلویزیون را در به انجام رساندن این وظیفه در جامعه دینی توضیح دهد.
در دنیای مدرن و به مدد علم و تکنولوژی، انسانها، نه تنها توانستند نیازهای راستین خود را ارضا کنند، که سودای تنوع جویی، تفنن طلبی و الوهیت فروشی خود را نیز در سر پروراندند و داعیه خدایی شدن و الوهیت داشتند و خود را بینیاز از دین و مذهب می دانستند اما با مرور ایام و دهور طوال، نه تنها سقیم بودن این خیال عقیم ثابت شد که طومار دیانت در هم پیچیده نشد و دغدغهها و تاملات و مباحث دینی از میان رخت بر نبست، تا آنجا که انسان نیاز به معنویت را در این دنیای تقدس زدایی شده بیش از پیش احساس کرد. اما از ورود و گسترش تکنولوژی گریز و گزیری نبود و این پدیده فارغ از قیود بیرونی و بدلیل ارتباط دینامیک و ارگانیک پارههای آن، رو بجلو در حال حرکت است و با نظر به اینکه رشد تکنولوژی تاثیر بسزایی بر روی نهادهای اجتماعی دارد و آن را متحول می کند و تحول اجتماعی، تحول فرهنگی را سبب می شود در نتیجه باید این مقوله اساسا غیر دینی را در هر جامعهای، بخصوص جامعه دینی مورد تدقیق دقیق قرار داد.
گوهر مدرنیته را اگر تنزیل هستی به تصویر بدانیم، آنگاه می توان ابزار تصویر ساز را دارای جایگاه و مرتبه حائز اهمیت دانست و یکی از پدیده های مهم جامعه مدرن را وسیله ارتباط جمعی به نام تلویزیون قلمداد کرد که ارتباط وثیق با سطح تکنولوژی دارد. در نتیجه تلویزیون برای تاثیر و شکل دادن به فرهنگ جامعه دارای جایگاه برتر و مهمی است.
مقدمه
از منظر تکنولوژی شاید بتوان مرزبندی دنیای مدرن و سنتی را در خادم و مخدوم بودن تکنیک صورتبندی کرد. در دنیای سنتی تکنیک خادم انسان بود و انسان از ابزار برای استفاده و راحتی بیشتر خود بهره می گرفت اما در دنیای مدرن انسان خادم تکنیک شد و تکنیک انسان را به دنبال خود کشید و او را تابع خود کرد. در دنیای جدید و با ظهور علم و تکنولوژی جدید، عناصری پا به عرصه ظهور گذاشته اند که با جهان قدیم و به ویژه با قوی ترین و مهم ترین عنصر انسانی یعنی دین و امر قدسی دچار تعارض و ناسازگاری می باشد. در عصر حاضر از تکنولوژی هیچ مفر و راه گریزی نیست و توسعه تکنولوژیک چنان فراگیر شده است که می توان گفت فرهنگ ما به عوض آنکه به ملاحضات و علائق اومانیستی معطوف شود، تکنولوژیک شده است. در واقع کنت بولدینگ بدرستی از این تحول به عنوان ابر فرهنگ نام می برد که همه ما در چارچوب این ابر فرهنگ زندگی و حرکت می کنیم و همه کارهایمان در متن آن تحقق می پذیرد[1]. در میان مظاهر تکنولوژی آنچه در این میان مطمح نظر است تکنولوژی های تصویری بویژه تلویزیون می باشد. تلویزیون در جامعه دینی دارای اهمیت حیاتی میباشد. زیرا از طرفی قابل چشم پوشی نیست و از تاثیر و گسترش آن چاره و مفری نداریم و از طرف دیگر باید این پدیدهی تکنولوژیک را با فرهنگ و جامعه دینی سازگار کرد. در نتیجه در این راستا نقش تلویزیون در اشاعه و حفظ میراث دینی و تعمیق آن در جامعه دارای اهمیت زاید الوصفی می شود.
در این مقال سعی شده ربط و نسب این مقوله با امر قدسی و دینی بررسی و واکاوی شود و نشان داده شود که این تکنولوژی، قداست زدا می باشد و نمی توان از آن انتظار قداست زایی داشت.
تعریف تکنولوژی
از نظر ریشه شناسی، کلمه “تکنیک” در اصل فرانسوی و به معنی فن، صنعت، علم، هنر و حرفه می باشد. همین طور به فن شناسی، علم فن و صنعت، تکنولوژی گفته می شود. اما باید خاطر نشان ساخت نظرات متفاوتی در مورد تکنولوژی وجود دارد به طور مثال تیلیش تکنولوژی را به این صورت تعریف می کند که هرگاه بر اثر کاربرد وسائل مناسب در امری توفیق یابیم، با تکنولوژی سرو کار داریم. و ژاک الول در تعریف خود، تکنیک را به منزله کلیت روش های عقلانی بدست آمده که در همه عرصه های فعالیت بشری کارایی مطلق دارند بیان می دارد. فارغ از هر معنایی که برای تکنولوژی بیان کنیم[1] که هر یک می تواند درست و صحیح باشد، باید به این نکته توجه کرد که تکنولوژی را نباید اختراع ناگهانی انقلاب صنعتی دانست زیرا تکنولوژی، به قول تیلیش، در ساختار وجودی ما آدمیان ریشه دارد و به واقع از لحاظ تکامل بشری امری حیاتی است [1]زیرا ابزار هرگز صرفا برای سلطه بر جهان خارج که آن را جهان مادی محض و قائم بذات بشناسد بکار نمی رود بلکه از طریق به کارگیری ابزار، تصویر و شکل صوری و روحی این جهان خارج برای بشر آفریده می شود.[2]
در واقع باید گفت انسان از طریق آلات و ابزاری که می سازد می آموزد که سرشت و ساختار کالبد خود را بفهمد. او فیزیولوژی خود را فقط در بازتاب آنچه خود ساخته است می فهمد. نوع ابزار های میانجیگرانه ای که انسان ساخته است راه شناخت قوانین را بر او می گشاید که بر ساختار کالبدش و فیزیولوژی اندامهایش حاکم اند. هر ابزار جدیدی که بشر ابداع می کند دلالت بر گامی تازه می کند که نه فقط به سوی شکل گیری جهان خارج بلکه همچنین بسوی شکل گیری خود – آگاهی انسان برداشته است. به بیان دیگر می توان بطور خلاصه گفت ابزار بازتاب و رونوشت درون انسان است [2].
همانطور که گفته شد تکنولوژی را می توان از منظر زمانی به دو دوران تکنولوژی مدرن و پیشا مدرن تقسیم کرد. اما از آنجا که تکنولوژی ریشه در ساختار وجودی آدمی دارد چرا تکنولوژی به دوران مدرن و پیشا مدرن تقسیم شد که در این تبدل انسان از مخدوم بودن آن، تبدیل به خادم تکنولوژی شد؟ می توان یکی از مهمترین دلایل این تغییر و تحول را تغییرات اساسی دانست که در روابط و مناسبات اجتماعی ایجاد شد که می توان از آن به ظهور سرمایه داری یاد کرد. و دقیقا همین عامل سرمایه داری است که با ایجاد حس تولید نیاز اضافه، سبب شد تکنولوژی تبدیل به موجودی خود مختار شود. بی جهت نبود که تیلیش بر این باور بود که در چنین موقعیتی تولید بیشتر به منظور کسب سود صورت می گیرد تا برای رفع نیازها و افزایش سود آوری نیز مستلزم طرح نیازهای مصنوعی جدیدی است که به طریقی تکنولوژیک ایجاد شده اند [1,2]. و این همان وضعی است که سبب می شود وضعیت آدمی در جهان مدرن بر نسبت او با تکنیک مبتنی شود نه بر نسبت او با دیگر آدمیان [3]. در اینجا می توان بر خلاف نظر دکتر سروش [4] بر این باور بود که تکنیک فی نفسه نیاز آفرین نبوده است بلکه با ظهور دوران سرمایه داری، تکنولوژی مدرن این خصیصه را دارا شد و سبب گردید انسان خادم تکنولوژی گردد. در واقع می توان گفت تکنیک منطق کوری ندارد که سبب انقیاد می شود بلکه در اینجا بر خلاف نظر لوویت[5] باید گفت دقیقا به همین دلیل تکنوولوژی نمی تواند متضمن وجهی سودمند باشد زیرا اگر نیاز به تولید اضافه یکی از ارکان تکنولوژی شود که آن هم نه بدلیل نیازی ضروری بلکه بدلیل گسترش و افزودن بر حجم پیشرفتها، در این صورت تکنولوژی هدف را از دست خواهد داد. درست همانطور که در علم هم عالمان برای افزودن بر حجم دانش موجود است که فعالیت دارند نه به دلیل نیازمندیهای داخل در وجود [6].
درنتیجه می توان گفت تکنولوژی منطق کوری ندارد که سبب انقیاد آدمی میشود بلکه دقیقا به دلیل ایجاد نیاز اضافه هست که آدمی به انقیاد تکنولوژی در میآید و هرچند آدمی در جایگاه سوژه خود را مسلط بر تکنولوژی احساس می کند چون در گذر عصر مدرن به سوژه تبدیل میشود به ناچار تابع تکنولوژی می شود[6]. پس از اینکه مختصری از تعریف و تبدل تکنولوژی سخن گفتیم، ذکر این نکته ضروری است که در این مقال آنچه از تکنولوژی مورد نظر می باشد تکنولوژی های تصویر ساز است. در مقام چرایی آنباید گفت، هایدگر در مقاله عصر تصویر جهان گوهر مدرنیته را تنزیل همه هستی به تصویر می داند و از نظر او آنچه عصر جدید را از اعصار پیشین متمایز می کند بازنمایی است یعنی امکان فهم و ادراک جهان در قالب تصویر [7]. بر این مبنا می توان رسانه های تصویری را در دوران مدرن دارای اهمیت بسزایی دانست. در باب اهمیت وسائل و رسانه های همگانی می توان گفت این وسائل، امکان فهم و دریافت رویدادها و شرایط حاکم بر لحظه ها را سهولت بخشیده است که در این میان آنچه دارای اهمیت است و موضوع بررسی حاضر می باشد تلویزیون است. تلویزیون مسافت ها را برداشته و در آینده ای نه چندان دور همین رسانه تمام دستگاههای ارتباطی را تحت سلطه ی خود قرار می دهد [8]. بی جهت نیست که تمام تکنولوژی و دانش ها به سمت ساخت و توسعه ابزارهای تصویری حتی برای تلفن های همراه پیش می رود و هر روز شاهد تصویری و رسانه ای تر شدن تلفن های همراهی هستیم که در قلمرو و حیطه شخصی هر فرد قرار دارد. با این شدت و حدت در گسترش تکنولوژی های تصویری، از پذیرش و قبول و بکارگیری آنها گریز و گزیری وجود ندارد اما آنچه در این میان اهمیت دارد اینست که دین که قوی ترین و مهم ترین عنصری است که از جهان گذشته باقی مانده است و در جهان جدید حضور دارد [9] و بویژه جوامع دینی که ذهنیتی دینی بر آنها حاکم است و نمی توان آن را نادیده گرفت باید به چگونگی ارتباط آنها با این عنصر مهم و تکنولوژی های تصویری بویژه تلویزیون توجه کرد و ازخود پرسید آیا می توان از رسانه ای به نام رسانه دینی نام برد یا خیر.
قداست و دینی بودن
امر قدسی یا مقدس، امری است که برای آن حرمت و ارزش ذاتی قائل می شویم و به این اعتبار، تجاوز به حدود آن را روا نمی داریم. ارزشی که برای امر مقدس در نظر می گیریم، با دیگر انحاء ارزش هایی که به امور نسبت می دهیم تفاوت دارد [10] . از نظر ریشه شناختی، قدس به معنی “پاکی” و قدسی به معنای ” صالح و نیکوکار ” است . وجه مشترک همه تعاریفی که تا کنون از پدیده مذهبی یا دینی شده، این است که در هر تعریف، به نوعی، قداست و حیات مذهبی ضد امر غیر دینی و حیات دنیوی است. پدیده دینی، یعنی تجلی قداست. در واقع هر پدیده دینی، تجلی گاه قداست است یعنی در حکم مظهر قداست است. پدیده دینی یا مجلای قداست، همواره یک چیز است یعنی چیزی اسرار آمیز که همانا تجلی چیزی کاملا متفاوت است، تجلی واقعیتی که به جهان مان تعلق ندارد[12,11]. بر این اساس هر پدیده ای که به امور لاهوتی و ماورا تعلق داشته باشد می تواند دینی قلمداد شود.
ذکر نکته ای ضروری می نماید و آن اینکه، در این مقال تکنولوژی را در مقام شناسایی امر دینی مطمح نظر قرار نمی دهیم، بدیگر سخن در این مقال بحث بر سر این نیست که آیا تکنولوژی بطور عام و تلویزیون بطور خاص می تواند در شناسایی و معرفی امر مقدس و دینی دارای جایگاهی باشد یا خیر . یعنی آنچه در این وجیزه مورد واکاوی قرار می گیرد این نیست که تکنولوژی تصویری در امر شناسایی و معرفی پدیده دینی مانند پدیده غیر دینی کامیاب است یا نه، بلکه سخن بر سر اینست که تکنولوژی های تصویری بطور عام و تلویزیون بطور خاص، در بیان احساس دینی و تاثیر امر دینی عاجز و ناتوانند. به عنوان مثال باید گفت منظره دینی یا زیبایی حسی دینی یک منظره تام و تمام عاشقانه و معشوقانه است که از هر منظرهی دیگری زیباتر است. این زیبایی حسی است که در اعمال دینی وجود دارد و در تمام ادیان مشترک است. آنچه مورد واکاوی ما قرار دارد اینست که رسانه تصویری دقیقا از انتقال همین حس زیبای دینی عاجز است و از این حس دینی صرفا هنری عاری از قداست و دینی بودن می آفریند که جز زیبایی ریایی نمی توان بر آن نامی نهاد و سبب می شود زیباترین منظره های انسانی را ملوث شده و خط تضییع بر یکی از عزیزترین کالای هستی کشیده شود. کوتاه سخن اینکه، توانایی تکنولوژی در امر شناسایی صرف را مورد مداقه قرار نمی دهیم و موضوع اصلی این وجیزه بر سر این مسئله است که تکنولوژی بالاخص تکنولوژی های تصویری قادرند قداست زایی بکنند یعنی احساس دینی را منتقل بکنند یا خیر.
تکنولوژی تصویری و امر قدسی
والتر بنیامین فیلسوف معاصر آلمانی معتقد است با ظهور و گسترش تکثیر مکانیکی، اثر هنری قداست یا تجلی متافیزیکی خود را از کف داده است [13]. با ظهور تکثیر مکانیکی، تکثیر انبوه صور هنری از سهولت بی سابقه ای برخوردار شد. در واقع با ظهور این تکنولوژی، هنر از مرزهای نهادی و دیرپای خود رهایی یافت و بنابراین، قداست و تجلی دیرین خود را از دست داد. و وحدت و بداعت اثر هنری به کثرت و تعدد بدل شد. باید گفت، با ظهور تکثیر مکانیکی، مسئله فقط به همین جا ختم نشد. در واقع، نکته اصلی اینست که با ورود تکنولوژیهای تصویری و در رأس آن تلوزیون نه تنها قداست اثر هنری از بین رفت بلکه قداست زدایی از امر مقدس هم صورت گرفت یعنی امر دینی که به وجه قداست متمایز میشد با این تکنولوژی تبدیل به اثری هنری شد که پیشتر توسط آن قداست زدایی شده بود. بگفته بنیامین تکثیر مکانیکی حساسترین هسته اثر هنری یعنی قداست آن را مورد تعرض قرار میدهد. قداست یک چیز چکیده تمام چیزهاییست که از آغاز بصورت قابل انتقال در آن وجود دارند، از تداوم مادی آن تا شهادت آن به تاریخی که پشت سر گذاشته است و از این رهگذر اقتدار شی به خطر میافتد.[13] و این همان بازتولید مکانیکی زیبایی است، که فناتیسم فرهنگی مرتجع بواسطه بت سازی منظم از فردیت با تمام وجود بدان خدمت میکند، که هیچ جایی برای آن پرستش ناخودآگاه که زمانی عنصر اساسی و ذاتی زیبایی بود، باقی نمیگذارد. [14]
بر این سیاق، رسانه تصویری و تلویزیون بعنوان نماد و نمود این تکنولوژی و فارغ از جادویی بودن و یا نبودن آن سبب میشود قداست و یکتایی هر پدیدهای به یک امر هنری فاقد اصالت و قداست تبدیل شود. درواقع تلوزیون یقینا با امکانات نامحدودش مبشر تشدید فقر و بیمایگی ماده زیبایی شناختی میشود[15,14].
در واقع، میتوان گفت در پشت رسانه ها تصویر وجود دارد. تصویری که همواره با یک ایده یا یک محمل همراه می باشد. نیک آگاهیم که تصویر در گذشته و درتمدنهای سنتی تجلی امر قدسی بوده است چنانچه در شمایلها میبینیم اما با انفجار نظامهای فرهنگی تصویر بی آنکه از هیچ محملی برخوردار باشد خود تصویر زا میشود. درواقع با نوعی انفجار تصاویر سروکار داریم که سراسر جهان را در امواج خود میگیرد. تصاویری که چنان بی وقفه نفس گیر به ما حمله میکنند که نه تنها بگفته دوهامل تصاویر جای افکار را می گیرند، بلکه مارا نسبت به مضمونی که میخواهند به ما منتقل کنند بیحس میکنند. همانطور که سرازیری اطلاعاتی سرانجام به اطلاعات زدایی بدل میشود، به همین ترتیب انفجار تصاویر جهان خودزا شده و هیچ رابطهای با محمل متافیزیکی یا مفهومی خود ندارد [16]. در واقع رسانه با مسطح شدن و از بین رفتن مضمونهایشان به تصاویر همگن و یکنواخت بدل میشود و ازین رهگذر همه هم ارزش میشود. و دقیقا در همین جا و به همین دلیل در میان انبوه تصاویر و مراسم، وجه دینی و مقدس بودن جایی نخواهد داشت و قداست زدایی از امر مقدس صورت می گیرد.
مالرو معتقد بود قرن بیست و یکم یا مذهبی خواهد بود و یا وجود نخواهد داشت. این عقیده حاکی از این است که اقبال و رویکرد مردم به مذهب و دین شاید در این جهان راز زدایی شده روز افزون شود و در اینجاست که شاید نگاه ابزاری به تکنولوژی و رسانههای تصویری اهمیت پیداکند و از آن انتظار حمل ارزش را داشته باشد. اما این مقوله بدلیل دلایلی که پیشتر ذکر گردید به رویا شباهت دارد زیرا به محض حمل امر مقدس بر رسانه تصویری این رسانه از آن قداست زدایی میکند و چیزی را عرضه میکند که نه دینی است و نه مقدس یعنی امری را ارائه می دهد که در تقابل با هدف اولیه آن می باشد. درواقع باید برخلاف مکتب انتقادی بر این باور بود که در اینجا تمایزات به ضرب چکش از بین میروند نه اینکه جا میافتند.
جهت تدقیق دقیق در این مقوله، بعنوان مثال شویستکه موعظه کشیشی را از طریق تلویزیون مثال می زند و در رابطه با آن مینویسد:” در این مورد گوینده شخصی است روحانی که در مدتی بیش از ده دقیقه در نمای درشت یکه و تغییر ناپذیری ظاهر میشود و از اعماق وجود و با حالتی وجودی عقیده و مرام خود را ابراز میکند و در نتیجه به یاری قدرت بالای اقناع و اعتماد انسانی که از وجود وی پرتوافکن است، نه تنها کلام او، که حضور تصویری بر آن گواهی میدهد، باور پذیر میگردد، بلکه رسانهای نیز که در این میان نقش واسطه را ایفا میکند بکلی فراموش میگردد. در مقابل با صفحه تلوزیون، چنانکه گویی در خانه خدا، از میان بینندگان تصادفی که در اینجا و آنجا به تماشا نشسته اند، نوعی گردهمایی مومنان تشکیل میشود که احساس میکند گویی با حضور بی واسطه شخص سخن ران مواجهاند و بواسطه او به موضوع موعظهاش که در عین حال کلام خدا نیز هست هم بسته و ملتزم میگردند” [17]. باید در اینجا با آدورنو همصدا شد و گفت که تلوزیون نمیتواند به این حالت وجودی مجال بروز دهد زیرا حضور کشیش در تصویر تکثیر پذیر تلوزیونی صرفا شبیهسازی حضور اینجایی و اکنونی سلوک آن آیین پرستش را به همانگونه نمایش میگذارد که نور فلوروسنتها همچون هاله نورانی و مقدس اطراف چهره قدیسی جا زده میشود. این سلوکیست که حضور همه جا گسترش به معنای حذف و بطلان آن است[18]. میتوان از این هم فراتر رفت و معتقد بود که این گرد همایی و نزدیک شدن هم نمیتواند در زمره هنر دینی جا گیرد زیرا یگانه نشانه هنر دینی را که مسری بودن و اتحاد با دیگران است[19] را فاقد می باشد. در مورد این هنر قداست زداشده هم نقصانی وجود دارد و اینکه درآن عدم صمیمیت و صداقت موج می زند زیرا در این مورد هنرمند خود مبتلای اثر هنری نیست بلکه صرفا آن را بازی میکند و آنچه را در صدد بیان آن است را احساس نمیکند. این تمایز را میتوان بین مراسم تعزیه و پخش مراسم تعزیه مشاهده کرد. در مراسم تعزیه همه دست اندرکاران از روی احساس مذهبی مراسم را اجرا میکنند و بینندگان از نزدیک آن احساس مذهبی را با تمام وجود درک و با بازیگران آن رابطه نزدیکی برقرار میکنند اما اگر همین مراسم با علم به تصویر برداری و تهیه فیلم همراه شود دقیقا آن احساسی را فاقد است که گردانندگان مراسم سعی در انتقال آن دارند. حتی اگر بخواهیم این مراسم را چنان کنترل کنیم که از حالت طبیعی خارج نشود باید گفت میل و کشش به کنترل هرچیز سبب میشود که کنترل آن از دست ما خارج شود[19]. و به همین دلیل این مراسم فاقد صمیمیت و صداقت خواهند شد و از جرگه هنر دینی خارج می شود.
یکی از عمده ویژگیهای مدرنیته در این واقعیت نهفته است که همه جلوه های عالم وجود قابلیت تبدیل شدن به ابژه را پیدا میکنند و در این قلمرو استثنایی وجود ندارد حتی خود انسان و اشیا بعنوان ماده خام کارمایه حرکت تکنولوژی قرار میگیرند و لذا همه پدیده های عام به مجموعه ای از اشیا قابل مصرف تبدیل میشود [20]. بر همین مبناست که وضعیت آدمی بر نسبت او با تکنیک مبتنی است و نه بر نسبت او با دیگر آدمیان. و این ابژه شدن حتی به امر قدسی و دینی هم سرایت می کند که سبب می شود فرهنگ و دین به سرگرمیهای اوقات فراغت بدل میشوند. در واقع تلوزیون حتی اگر داعیه نیک بودن و مفید بودن آن را داشته باشیم باز از انجام آن عاجز است زیرا تلوزیون در روند مذموم و قبیح دانستن اعمال مجبور است آنها را در نابترین شکل خود نشان دهد و کاری را به انجام برساند که هدف اولیهی آن را نقض نماید. درواقع نمیتوان با این حکم افلاطون مخالفت کرد که آنچه عینا یا ذاتا ناصادق و کذب است نمیتواند برای انسانها به لحاظ ذهنی خوب و حقیقی باشد. در نتیجه نتایج حاصل از این تکنولوژی نه میتوانند راهنمایی برای زندگی به سامان و نیک باشند نه میتوانند هنر جدیدی برآمده ازمسولیت اخلاقی باشند، بلکه توصیه هایی برای اطاعت و تمکین از اصولی هستند که در پس آنها قدرتمندترین منافع قرار دارند. درواقع ارزشهای نیکی چون نجابت و پاکدامنی، دستگیری از ستمدیدگان، پیروزی شرافت اخلاقی بر ثروت باید در قوالب ریخته شوند که این ارزشها را نفی میکنند[20]. هیچ موطنی نمیتواند در برابر قرار گرفتن در فرایندهای مختلف فیلمهایی تاب بیاورد که در ستایش از آن ساخته میشود و بدین صورت آن فرایند ها خصلت منحصر به فرد آن سرزمین را به چیزی بدل میسازند که بر اساس آن به همسانی معاوضه پذیر بدل میشود[21].
جمعبندی
دنیای جدید و میوه آن، تکنولوژی های تصویری و رسانه جدید امروزه دچار یک پارادوکس و تناقضی می باشند. از یک سو برخلاف تصوری که پس از تولد علم جدید و متعاقب آن این تصور که انسان تکیه بر مقام الوهیت زده و دنیا را بر مدار خود خواهد چرخاند، قرن بیست و یکم نه تنها خدا حذف نشد بلکه قرنی مذهبی می باشد و اقبال و رویکرد مردم به دین و امر دینی به عنوان پدیده ای به قدمت بشر رو به افزایش است و از سوی دیگر از توسعه و پذیرش تکنولوژی تصویری بطور عام و تلویزیون بطور خاص گزیر و گریزی نخواهد بود. در نتیجه شاید بتوان متصور شد که عنصر دینی را با این محصول دوران مدرن آشتی و پیوند داد. آنچه که این مقال به واکاوی و آناکاوی آن پرداخت این بود که رسانه تصویری به دلیل ماهیت و ساختار خود، امر دینی و قدسی را تبدیل به شیء غیر دینی می کنند و وجه دینی و مقدس بودن آن را از بین می برند. در واقع اگر از این تکنولوژی برای پیشبرد و توسعه دین کمک بگیریم کاری را بر عهده این تکنولوژی گذاشتیم که از انجام آن عاجز است و ماحصل آن چیزی خواهد بود جز آن هدفی که در ابتدا قصد آن را داشتیم. بنابراین باید گفت آنچه مدافعان این تکنولوژی ها تصور میکنند که برایشان حفظ میشود در واقع بیش از پیش توسط آن نابود میشود.
کوتاه سخن اینکه اگر با اختراع ساعت توانستیم زمان را از طریق تکنولوژی ادراک کنیم، پدیده دینی را نمی توان با تکنولوژی ادراک کرد.
ارجاعات:
[1] در این راستا می توان تکنولوژی را چنان تعریف کرد که اعمال دینی هم جز آن محسوب شود و بتوان از روزه و حج به عنوان تکنولوژی دینی سخن گفت. در این مورد رجوع کنید به پایا، علی، تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق.
منابع:
[1] ویتگشتاین، آ. آرنولد، الهیات در عصر فرهنگ تکنولوژیک، ترجمه مراد فرهادپور، مجله ارغنون، شماه 1 – بهار 1373، صفحات 93 – 118
[2] کاسیرر، ارنست؛ فلسفه صورتهای سمبلیک، جلد دوم اندیشه اسطوره ای، ترجمه یدالله موقن، انتشارات هرمس، تهران 1387
[3] Ellul, Jacques. The Technological Society, translated by Alfred A.Knof, New york, 1964
[4] سروش، عبدالکریم؛ تفرج صنع، فصل صناعت و قناعت، انتشارات موسسه فرهنگی صراط، تهران، 1385، صفحات 274 – 327
[5] Lovittl, Harriet, Lovitt, B. Modern Technology in Heideggerian Perspective, Volume 1, Lewiston Edwin Hellen Press, 1945
[6] ضیمران، محمد، نقدی بر موضوعیت ذهن، بر پایهی تحلیل مایت علم و تکنولوژی، مجله زیبا شناخت، شماره 10، 1383، صفحات 423 – 442
[7] هایدگر، مارتین، عصر تصویر جهان، ترجمه حمید طالب زاده، مجله فلسفه، شماره 1، پاییز 1379، صفحات 139 – 156
[8] Heidegger, Martin, “thing” from poetry, Languase, thought. New york: Harper and Row Publisher, 1971
[9] سروش، عبدالکریم؛ سنت و سکولاریسم، فصل 1، انتشارات موسسه فرهنگی صراط، تهران، 1384، صفحات 6 – 36
[10] پایا، علی، تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق، مجله روش شناسی علوم انسانی، شماره 73، زمستان 1391، صفحات 7 – 52
[11] الیاده، میرچا؛ رساله ای در باب ادیان، ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش، تهران، 1376
[12] الیاده، میرچا؛ اسطوره و رمز در اندیشه میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری، نشر مرکز، تهران، 1381
[13] بنیامین، والتر، اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی، ترجمه امید نیک فرجام، نشریه فارابی، شماره 31، زمستان ، صفحات 210- 225
[14] آدورنو، تئودور و هورکهایمر، ماکس؛ دیالکتیک روشنگری، ترجمه فرهادپور و مهرگان، انتشارات گام نو، تهران، 1384
[15] فرهادپور، مراد، ایده هایی در باره تلویزیون، مجله ارغنون، شماره 20، تابستان 1381، صفحات 127 – 138
[16] شایگان، داریوش؛ زیر آسمانهای جهان، ترجمه نازی عظیما، انتشارات فرزان روز، تهران، 1376
[17] آدورنو، تئودور؛ زبان اصالت، ترجمه سیاووش جمادی، انتشارات ققنوس، تهران، 1385
[18] جمادی، سیاوش، صنعت فرهنگ و رسانه های تکنیکی، مجله تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 40، تیر 1388، صفحات 9 – 14
[19] تالستوی، لئون، نقش دینی هنر ، ترجمه عزت الله فولادوند، مجله هنر، شماره 26، پاییز1373 ، صفحات 23 – 36
[20] Heisenberg, Werner. Physicist’s conception of nature, New york, 1958
[21] آدورنو، تئودور، نگاهی دوباره به مفهوم صنعت فرهنگ سازی، ترجمه شهریار وقفی پور، مجله نشریه زیبا شناخت، شماره 20، 1388، صفحات 281 – 289.